غزل شمارهٔ ۳۸
ای روشنی دیده دعا می رسانمت
صد بندگی به دست صبا می رسانمت
احرام کعبه سر کوی تو بسته ام
وانگه تحیّتی به صفا می رسانمت
ای سرو ناز بر چمن باغ دل بمان
کز آب دیده نشو و نما می رسانمت
از آرزوی لعل تو خون می شود دلم
آخر نگفته ای که شفا می رسانمت
پنهان مدار ابن حسام از طبیب،درد
بر وعده ای که گفت دوا می رسانمت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای روشنی دیده دعا می رسانمت
صد بندگی به دست صبا می رسانمت
هوش مصنوعی: ای نور چشمانم، دعای خود را به تو میرسانم و با دست نسیم، تمام بندگیام را تقدیمت میکنم.
احرام کعبه سر کوی تو بسته ام
وانگه تحیّتی به صفا می رسانمت
هوش مصنوعی: من لباس احرام را که مخصوص سفر به کعبه است، در کنار کوی تو به تن کردهام و سپس سلام و درود خود را به چشمهی صفا، که نماد پاکی و آرامش است، میرسانم.
ای سرو ناز بر چمن باغ دل بمان
کز آب دیده نشو و نما می رسانمت
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا، بر چمن باغ دل بمان تا بتوانم با اشکهایم تو را پرورش دهم و به تو برسانم.
از آرزوی لعل تو خون می شود دلم
آخر نگفته ای که شفا می رسانمت
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آرزوی لبهای زیبا و خوشرنگ تو به درد آمده و خون میخورد. با این حال، هنوز به من نگفتهای که آیا میتوانی به من آرامش و درمانی ببخشی یا نه.
پنهان مدار ابن حسام از طبیب،درد
بر وعده ای که گفت دوا می رسانمت
هوش مصنوعی: ابن حسام را از پزشک پنهان نکن، زیرا درد مبتلا شدهاش به وعدهای که دادند، درمان نمیشود.