غزل شمارهٔ ۳۵
مپیچ در سر زلفش که سر به سر سوداست
مرو به جانب کویش که در به در غوغاست
دلا ز عشوه چشمش به گوشه ای بنشین
که چشم فتنه کنش دیده ای که عین بلاست
هزار نقش خیال قدت بر آب زدم
بدان شمایل موزون یکی نیامد راست
به سان سرو سهی بر کنار چشمه آب
خیال قد تو در چشمه سار دیده ماست
ز بوی زلف تو در هر چمن که می پویم
نسیم غالیه گردان و باد مجمره ساست
به هر طرف که شود سنبل تو نافه گشای
سخن ز مشک نگویم که ان حدیث خطاست
رواست گر لب تو کام جان ابن حسام
روا کند که لبت جانفزای و کامرواست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مپیچ در سر زلفش که سر به سر سوداست
مرو به جانب کویش که در به در غوغاست
هوش مصنوعی: در زلف او درگیر نشو، زیرا که هر چی در آن میبینی، خیال و توهم است. به سمت کوی او نرو، زیرا آنجا همیشه شلوغ و بینظم است.
دلا ز عشوه چشمش به گوشه ای بنشین
که چشم فتنه کنش دیده ای که عین بلاست
هوش مصنوعی: ای دل، با یک نگاهی به گوشهای بنشین و حواستان باشد چون چشم او که شوق و فریبایی دارد، واقعا خطرناک و ویرانگر است.
هزار نقش خیال قدت بر آب زدم
بدان شمایل موزون یکی نیامد راست
هوش مصنوعی: من هزاران تصویر از قامت زیبای تو را بر روی آب نقش زدم، اما هیچکدام از این تصاویر به درستی و راستا با زیبایی تو هماهنگ نشدند.
به سان سرو سهی بر کنار چشمه آب
خیال قد تو در چشمه سار دیده ماست
هوش مصنوعی: مانند درخت سرو بلند و خوش قامت که در کنار چشمه آب خیال قرار دارد، قامت تو در چشمه ساری که در دیده ماست، نمایان است.
ز بوی زلف تو در هر چمن که می پویم
نسیم غالیه گردان و باد مجمره ساست
هوش مصنوعی: از عطر موهای تو، هر جا که میروم، نسیم خوشبو و باد لطیفی را حس میکنم.
به هر طرف که شود سنبل تو نافه گشای
سخن ز مشک نگویم که ان حدیث خطاست
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، گل خوشبوی تو مانند ریسهای از سخنها را باز میکند. من درباره مشک نمیگویم، زیرا آن صحبت درست نیست.
رواست گر لب تو کام جان ابن حسام
روا کند که لبت جانفزای و کامرواست
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو کام دل ابن حسام را سیراب کند، رواست؛ چون لبهای تو جان بخش و کامروا هستند.