غزل شمارهٔ ۳۱
مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست
دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست
یاران ملامت من عاشق رها کنید
کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست
دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو
بر وی مگیر زان که برو جای گیر نیست
بر من کمان ابروی مشکین چه می کشی
خوش خوش بکش به غمزه که حاجت به تیر نیست
زلفت نهاد دام بلا در ره دلم
آن کیست کو به دام بلایی اسیر نیست
چشمی که آن به روی تو روشن نمی شود
چون بنگری به دیده معنی بصیر نیست
ابن حسام تکیه گه خاک کوی دوست
در آستان عشق ازین به سریر نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست
دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست
هوش مصنوعی: ما تنها به یاد تو فکر میکنیم و در دلمان جای دیگری نداریم. دلمان نمیتواند از همراهی معشوق دور شود.
یاران ملامت من عاشق رها کنید
کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست
هوش مصنوعی: دوستانم، از سرزنشهای خود برای من بگذرید، چرا که این فرد گرفتار عشق، پذیرای نصیحت و راهنمایی نیست.
دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو
بر وی مگیر زان که برو جای گیر نیست
هوش مصنوعی: دل عاشق به نصیحتها توجهی ندارد و اگر بخواهی او را بازداری، نتیجهای نخواهی گرفت چون در این حال، جایی برای درمان و اصلاح او نیست.
بر من کمان ابروی مشکین چه می کشی
خوش خوش بکش به غمزه که حاجت به تیر نیست
هوش مصنوعی: چرا با کمان ابروی خود به من نمیزنی؟ با ناز و قهرت مرا به درد میآوری که دیگر نیازی به تیر نمیباشد.
زلفت نهاد دام بلا در ره دلم
آن کیست کو به دام بلایی اسیر نیست
هوش مصنوعی: موهای تو دام و فریبی برای دل من قرار داده است. چه کسی میتواند بگوید که در برابر این دامها و مصیبتها گرفتار نمیشود؟
چشمی که آن به روی تو روشن نمی شود
چون بنگری به دیده معنی بصیر نیست
هوش مصنوعی: اگر چشمی که به تو نگاهی نمیاندازد، روشن نشود، پس آن نگاه کردن به چشم دیگران بیفایده است و دلیلی ندارد.
ابن حسام تکیه گه خاک کوی دوست
در آستان عشق ازین به سریر نیست
هوش مصنوعی: ابن حسام میگوید: تکیهگاه من و آرامشم در خاک پای دوست است و در عشق، دیگر جایی بالاتر از این برایم وجود ندارد.
حاشیه ها
1398/06/10 15:09
دریا
نصیحت پذریر درست بشود به پذیر
1398/07/19 23:10
د. ق. مصلح بدخشانی
مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست
دل را دگر ز صحبت جانان گزیر نیست
یاران ملامت من عاشق رها کنید
کاین مبتلای عشق نصیحت پذیر نیست