غزل شمارهٔ ۲۶
دلبری دارم که دل در بند زلف و خال اوست
عاشقانش را شراب از جام مالامال اوست
فتنه آن چشم فتانم که از هر گوشه ای
فتنه ای پر شیوه از دنباله دنبال اوست
حال وصف حسن او بالاترست از ممکنات
هرچه گوید عقل کل جزوی ز وصف الحال اوست
طفل ابجد خوان مکتب خانه اسرار عشق
نکته دان خرده بین رمز قیل و قال اوست
آن تجلی کز جلالت کوه را از جا ببرد
پرتوی از لمعه رخشنده اجلال اوست
دوست گو بنمای رو تا جان بر افشتانم برو
زانکه جان را وقت رحلت چشم استقبال اوست
روی دولت زان بدان خورشید روی آورده ام
کافتاب دولت اندر سایه اقبال اوست
هر کسی را چشم بر منظور و محبوبی دگر
زان میان ما را نظر بر ایلیا و آل اوست
سایه اندازد مگر بر من همایی کز شرف
طایر فرخنده اقبال زیر بال اوست
این مگس بر خوان انعامش کجا یارد نشست
کآسمان چون گرده ای بر سفره افضال اوست
خوش تواند خواند فردا نامه را ابن حسام
زان که نقش نام او بر نامه اعمال اوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبری دارم که دل در بند زلف و خال اوست
عاشقانش را شراب از جام مالامال اوست
هوش مصنوعی: معشوقهای دارم که دل را در دام زلف و نقطه زیبای او گرفتار کرده است. عشق ورزیدگان به او ارزانی میشود، گویی که شراب از جام پر او مینوشند.
فتنه آن چشم فتانم که از هر گوشه ای
فتنه ای پر شیوه از دنباله دنبال اوست
هوش مصنوعی: چشم جذاب و فریبندهام به قدری تأثیرگذار است که از هر طرف، شیفتگان و علاقهمندان به دنبال آن میآیند و جلب توجه میکنند.
حال وصف حسن او بالاترست از ممکنات
هرچه گوید عقل کل جزوی ز وصف الحال اوست
هوش مصنوعی: حال و زیبایی او بالاتر و فراتر از تمام ممکنات است و هر چیزی که عقل کل بگوید، تنها بخشی از توصیف حال و شرایط اوست.
طفل ابجد خوان مکتب خانه اسرار عشق
نکته دان خرده بین رمز قیل و قال اوست
هوش مصنوعی: کودکی که فقط الفبا را از مکتبخانه یاد گرفته، در حقیقت درک عمیقتری از عشق و رمز و رازهای آن دارد و میتواند نکات ریز و ظریف در بحثها و گفتگوها را بفهمد.
آن تجلی کز جلالت کوه را از جا ببرد
پرتوی از لمعه رخشنده اجلال اوست
هوش مصنوعی: آن نور و زیبایی که به خاطر عظمتش کوهها را از جا میبرد، پرتویی از درخشش و عظمت اوست.
دوست گو بنمای رو تا جان بر افشتانم برو
زانکه جان را وقت رحلت چشم استقبال اوست
هوش مصنوعی: دوست، روی خودت را به من نشان بده تا بتوانم جانم را فدای تو کنم، زیرا در لحظهی جدایی، جانم فقط به دیدن تو نیاز دارد.
روی دولت زان بدان خورشید روی آورده ام
کافتاب دولت اندر سایه اقبال اوست
هوش مصنوعی: من به خاطر خوشرویی و موفقیت او به اینجا آمدهام؛ زیرا نور خورشید موفقیت من در سایهی خوششانسی و اقبال او قرار دارد.
هر کسی را چشم بر منظور و محبوبی دگر
زان میان ما را نظر بر ایلیا و آل اوست
هوش مصنوعی: هر شخصی به دنبال هدف و محبوب خاص خود است، اما در میان ما، توجه و نگاه ما به ایلیا و خانوادهاش معطوف است.
سایه اندازد مگر بر من همایی کز شرف
طایر فرخنده اقبال زیر بال اوست
هوش مصنوعی: آیا پرندهای بزرگ بر من سایه میافکند که از شرافت خود، خوشبختیاش زیر بال اوست؟
این مگس بر خوان انعامش کجا یارد نشست
کآسمان چون گرده ای بر سفره افضال اوست
هوش مصنوعی: این مگس چه جایی دارد که بر سر سفره نعمتهای او بنشیند، در حالی که آسمان مانند دایرهای بزرگ از رحمتهای او بر سفرهاش گسترده است.
خوش تواند خواند فردا نامه را ابن حسام
زان که نقش نام او بر نامه اعمال اوست
هوش مصنوعی: ابن حسام میتواند با دلخوشی نامهاش را در روز قیامت بخواند، زیرا نام او بر روی نامه اعمالش نقش بسته است.