غزل شمارهٔ ۲۱
هر جفایی که ممکن است ازوست
من تحمل کنم ولی نه نکوست
گر دلم میل جانب او کرد
میل دلها همه به جانب اوست
بوی زلف تو همدم بادست
که نسیم بهار غالیهبوست
روی کردی به سوی گل زان روی
گل ز شادی نگنجد اندر پوست
خجل از قد و عارض تو به باغ
سرو آزاد و لاله خودروست
در خم زلف همچو چوگانت
دل مسکین شکسته همچون گوست
با جفا نیک خو کن ابن حسام
چاره این است کان صنم بدخوست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابنحسام
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر جفایی که ممکن است ازوست
من تحمل کنم ولی نه نکوست
هوش مصنوعی: من میتوانم هر بدی که از او برآید را تحمل کنم، اما کارهای نیکو از او دور است.
گر دلم میل جانب او کرد
میل دلها همه به جانب اوست
هوش مصنوعی: اگر دلم به سوی او کشش پیدا کند، این نشاندهنده است که تمام دلها به سمت او خواهند رفت.
بوی زلف تو همدم بادست
که نسیم بهار غالیهبوست
هوش مصنوعی: بوی موهای تو همواره همراه با نسیم بهار است که عطر دلانگیزی دارد.
روی کردی به سوی گل زان روی
گل ز شادی نگنجد اندر پوست
هوش مصنوعی: تو به سمت گل نگاه کردی و آن چنان زیبایی و شادی از چهرهات نمایان است که نمیتوانی آن را در قالبی جای دهی.
خجل از قد و عارض تو به باغ
سرو آزاد و لاله خودروست
هوش مصنوعی: من از زیبایی و قد و جلوهی تو خجالت میکشم، حتی در برابر سروهای بلند و لالههای وحشی در باغ.
در خم زلف همچو چوگانت
دل مسکین شکسته همچون گوست
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب موهایت، دل بیچارهام شکسته است، مانند جگرم که در حال ناله است.
با جفا نیک خو کن ابن حسام
چاره این است کان صنم بدخوست
هوش مصنوعی: با بدسریها و بیرحمیها مدارا کن، ابن حسام، چون چارهای جز این نیست که با این بت بدخلق سازگار باشی.