گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸

خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست
کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست
گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد
بیچاره من که اینقدرم احترام نیست
گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم
گفت این طمع به غیر تمنای خام نیست
آیینهٔ وجود که زنگار غم گرفت
ساقی صفاش جز به می لعل فام نیست
می ده که محتسب نکند منع شرب ما
آری به بزم ساقی ما می حرام نیست
صوفی که منع باده صافی همی کند
او را خبر ز لذت شرب مدام نیست
کردم به سرو نسبت قدش به غمزه گفت
ای بی بصر خموش که او را خرام نیست
اندوه یار و درد فراق و غم دیار
آخر ببین که بر دل ما زین کدام نیست
هستند بندگان و غلامان تو را بسی
یک بندهٔ مطیع چو ابن حسام نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست
کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست
هوش مصنوعی: بهتر و خوش‌تر از نزد تو جایی برای ما وجود ندارد؛ زیرا محله‌ات از باغ های بهشت نیز کم‌تر نیست.
گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد
بیچاره من که اینقدرم احترام نیست
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که من در مسیر تو هستم و به من توجهی نکرد. حالا من به خاطر این بی‌احترامی، واقعاً ناراحتم.
گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم
گفت این طمع به غیر تمنای خام نیست
هوش مصنوعی: گفتم که بیا تا از درد عشق تو آرام بگیرم، اما او پاسخ داد که چنین امیدی فقط یک آرزوی بی‌پایه است و بیشتر به چشم می‌آید که در دل آرزوی کسی دیگر خوابیده‌ام.
آیینهٔ وجود که زنگار غم گرفت
ساقی صفاش جز به می لعل فام نیست
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند آینه‌ای است که بر اثر نگرانی‌ها و غم‌ها کدر شده است و تنها راه برای بازگرداندن روشنی و صفای آن، نوشیدن شراب قرمز رنگ است.
می ده که محتسب نکند منع شرب ما
آری به بزم ساقی ما می حرام نیست
هوش مصنوعی: شراب بنوش که نگهبان مستی مانع نوشیدنی ما نشود. بله، در جشن و مهمانی ما، نوشیدنی حرام نیست.
صوفی که منع باده صافی همی کند
او را خبر ز لذت شرب مدام نیست
هوش مصنوعی: آن درویشی که از نوشیدن شراب خالص پرهیز می‌کند، هیچ آگاهی از لذت مداوم نوشیدن ندارد.
کردم به سرو نسبت قدش به غمزه گفت
ای بی بصر خموش که او را خرام نیست
هوش مصنوعی: به قد و قامت او مانند سرو اشاره کردم و او به طعنه گفت: ای کور، ساکت باش؛ زیرا او به آرامی حرکت نمی‌کند.
اندوه یار و درد فراق و غم دیار
آخر ببین که بر دل ما زین کدام نیست
هوش مصنوعی: اندوه جدایی از یار و درد فراق و غم دوری از میهن را ببین که بر دل ما چه تاثیری گذاشته است.
هستند بندگان و غلامان تو را بسی
یک بندهٔ مطیع چو ابن حسام نیست
هوش مصنوعی: بسیاری از بندگان و خدمتگزاران تو وجود دارند، اما هیچ کدام از آن‌ها به اندازه‌ی یک بنده‌ی مطیع همچون ابن حسام ارزشمند نیستند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸ به خوانش دکتر محمدعلی رحیمی (خاموش)