گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶

ای جمال تو مرا شمع شب افروز امشب
شمع گو مشعله داری ز تو آموز امشب
شمع را تاب تو چون نیست از آن می‌سوزد
گو چو پروانه درین سوز همی‌سوز امشب
امشب از شمع رخت مجلس ما روشن شد
شمع گو چهر دل‌افروز میفروز امشب
شبم از طلعت زیبای تو امشب روزست
کاش تا روز قیامت نشود روز امشب
پاره‌ای بر دل صد پاره ما دوخت ز وصل
سوزن ناوک آن غمزه دلدوز امشب
لب لعل تو به کام دل من داد بداد
بر مراد دل از اینم شده پیروز امشب
شب اگر حادثه زاید چه عجب ابن حسام
به علی رغم جهان عیش بیندوز امشب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جمال تو مرا شمع شب افروز امشب
شمع گو مشعله داری ز تو آموز امشب
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو، مانند شمعی هستی که در شب می‌درخشد. امشب به شمع بگو که به یاد تو شعله‌ور باشد و از تو یاد بگیرد.
شمع را تاب تو چون نیست از آن می‌سوزد
گو چو پروانه درین سوز همی‌سوز امشب
هوش مصنوعی: شمع به خاطر تو نمی‌تواند دوام بیاورد و در حال سوختن است. من هم مانند پروانه، در این آتش عاشقانه سوخته و در انتظار تو هستم.
امشب از شمع رخت مجلس ما روشن شد
شمع گو چهر دل‌افروز میفروز امشب
هوش مصنوعی: امشب زیبایی چهره‌ات مانند شمعی است که مجلس ما را روشن کرده است. ای شمع، نگذار که زیبایی‌ات کم‌رنگ شود.
شبم از طلعت زیبای تو امشب روزست
کاش تا روز قیامت نشود روز امشب
هوش مصنوعی: امشب به خاطر چهره زیبایت، شب من به روز تبدیل شده است و ای کاش این شب تا روز قیامت ادامه پیدا کند و هرگز به روز نرسد.
پاره‌ای بر دل صد پاره ما دوخت ز وصل
سوزن ناوک آن غمزه دلدوز امشب
هوش مصنوعی: کسی دل ما را که زخم‌های زیادی دارد، با وصل خود مانند پاره‌ای از پارچه دوخت. این کار را با سوزن زیبایی و نازک خود انجام داد و امشب باعث شد که دوباره دلمان بسوزد.
لب لعل تو به کام دل من داد بداد
بر مراد دل از اینم شده پیروز امشب
هوش مصنوعی: لب زیبای تو، دل مرا شاد کرده و آرزوی من را برآورده است. از این رو، امشب احساس پیروزی می‌کنم.
شب اگر حادثه زاید چه عجب ابن حسام
به علی رغم جهان عیش بیندوز امشب
هوش مصنوعی: اگر شب حادثه‌ای اتفاق بیفتد، تعجبی ندارد که ابن حسام امشب با وجود تمام مشکلات، به شادکامی و لذت بپردازد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶ به خوانش زهرا سادات نقیب