گنجور

بخش ۲۲ - پیغام آوردن صبا از زبان عاشق

زو باز چو باد نوبهاری
بشنید همان فغان و زاری
دانست که دردمند عشق است
سرگشته و پای‌بند عشق است
شد سوی حریم آن حرم باز
بوسید زمین ز روی اعزاز
در چاره گری چونانکه دانست
جهدی بنمود تا توانست
یک شمه ز حال او بیان کرد
راز دل زار او عیان کرد
چون آن مه مهربان دگر بار
بشنید پیام آن دل افگار
از باد چو زلف خود برآشفت
بازش به طریق سرکشی گفت
کای حیله‌کن فسادپرداز
این چیست که باز کردی آغاز
این بیهده‌گوی بی‌خرد کیست
مقصود از این حکایتش چیست
تا چند سخن ز عشق راند
هردم ورقی ز عشق خواند
او را چه محل که عشق بازد
یا در ره عشق سر فرازد
از نامه و نام او حذر کن
آغاز حکایتی دگر کن
زنهار که یاد او مکن هیچ
من‌بعد مگوی زین سخن هیچ
ور زانکه به غیر اختیارت
افتد گذری بر آن دیارت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زو باز چو باد نوبهاری
بشنید همان فغان و زاری
هوش مصنوعی: از آنجا که باد بهار می‌وزد، صدای آن فریاد و نوای زاری را به گوش می‌رساند.
دانست که دردمند عشق است
سرگشته و پای‌بند عشق است
هوش مصنوعی: می‌دانست که عاشق است و در عشق خود سردرگم و دلبسته است.
شد سوی حریم آن حرم باز
بوسید زمین ز روی اعزاز
هوش مصنوعی: به سمت حریم آن مکان مقدس رفت و به احترام آنجا زمین را بوسید.
در چاره گری چونانکه دانست
جهدی بنمود تا توانست
هوش مصنوعی: در راه حل مشکلات، به اندازه‌ای که توانست تلاش و کوشش کرد.
یک شمه ز حال او بیان کرد
راز دل زار او عیان کرد
هوش مصنوعی: او بخشی از حال و روز خود را بازگو کرد و راز دل غمگینش را آشکار ساخت.
چون آن مه مهربان دگر بار
بشنید پیام آن دل افگار
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه مهربان دوباره پیام آن دل غمگین را شنید،
از باد چو زلف خود برآشفت
بازش به طریق سرکشی گفت
هوش مصنوعی: زمانی که باد به زلفش پریشان شد، با شیوه‌ای نافرمان به او گفت.
کای حیله‌کن فسادپرداز
این چیست که باز کردی آغاز
هوش مصنوعی: ای فریبکار، چه ماجرایی است که دوباره شروع کرده‌ای و فساد به وجود می‌آوری؟
این بیهده‌گوی بی‌خرد کیست
مقصود از این حکایتش چیست
هوش مصنوعی: این شخص بی‌خود و نادان کیست و هدفش از این داستان چه چیزی است؟
تا چند سخن ز عشق راند
هردم ورقی ز عشق خواند
هوش مصنوعی: تا کی باید درباره عشق سخن بگوییم و هر بار درباره آن صفحه‌ای را ورق بزنیم و بخوانیم؟
او را چه محل که عشق بازد
یا در ره عشق سر فرازد
هوش مصنوعی: او را چه اهمیتی دارد که دیگران عاشقش شوند یا در مسیر عشق خود را به دیگران نشان دهند.
از نامه و نام او حذر کن
آغاز حکایتی دگر کن
هوش مصنوعی: از ذکر نام و نامه‌اش دوری کن و داستانی تازه را آغاز کن.
زنهار که یاد او مکن هیچ
من‌بعد مگوی زین سخن هیچ
هوش مصنوعی: مواظب باش که از یاد او هیچ حرفی به میان نیاوری و دیگر درباره این موضوع چیزی نگو.
ور زانکه به غیر اختیارت
افتد گذری بر آن دیارت
هوش مصنوعی: اگر به غیر اراده‌ات بر زمین تو راهی بیابم، باید به آن مکان بروم.