گنجور

فصل هشتم

قال‌الله تعالی: «یا ایهاالذین امنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم» الایه.

و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم: «ان اطیب ما یأکل الرجل من کسب یده.»

بدانک حرفت و صنعت نتیجه علم و قدرت و شناخت روح است که تا این شایت دروی بقوت بوده است اکنون بواسطه استعمال آلات و ادوات جسمانی بکار فرمایی عقل که وزیر روح است و نایب او از قوت بفعل میآید و از غیب بشهادت میپیوندد.

عاقل صاحب بصیرت بدین دریچه بصانعی و صنع تواند نگریست تا همچنان که ذات روح خویش را بدین صفات موصوف شناخت و دانست که روح او حی بود که اگر حی نبودی فعل ازو صادر نشدی و دانست که عالم است که اگر عالم نبودی این صنعتهای لطیف مناسب ازو در وجود نیامدی و دانست که مرید است که بی‌ارادت فعل از فاعل در وجود نیاید خاصه در زمانی دون زمانی تخصیص زمان در ایجاد فعل از فاعل اختیار و ارادت اثبات کند نه چنانک فلسفی سرگشته گوید که «صانع عالم را در ایجاد فعل ارادت و اختیار نیست» کفری بدین صریحی و جهلی بدین غایت و دلیری و گستاخیی بدین عظیمی «علیهم لعاین‌الله و علی محبیهم و مستبعیهم الی یوم‌الدین» و دانست که روح سمیع و بصیر و متکلم است و اگر نه این صفات در قالب پدید نیامدی. و دانست که قادرست که بی‌قدرت فعل محال بود و دانست که باقی است که بقای قالب نتیجه بقای روح است.

و چون این هشت صفت ذاتی روح شناخت واثر این صفات در قالب خویش مشاهده کرد و از نتیجه این صفات قالب خودرا متحرک و متصرف دید تا چندین حرفت‌های لطیف و صنعتهای ظریف از وی در وجود میاید و روح را هر روز علمی میافزاید بداند که روح را مکملی باید وجود او بدو نیست و او نبود پس ببود و او را موجدی باید که او را از عدم بوجود آورد و آن موجد حضرت خداوندی است جل وعلا.

و او – سبحانه و تعالی – باید که بدین هشت صفت که صفات کمال است موصوف باشدتاایجاد موجودات تواند کرد و باید که ذات او بخود قایم بود و الا باحتیاج و تسلسل انجامد. و این صفات باید که بذات او قایم بود و ازلی و ابدی باشد و الا از قبیل اعراض بود و ذات محل حوادث گردد و تباهی لازم آید و این روا نبود.

پس فاعل و قادر و صانع مطلقا حضرت خداوندی را شناسد و روح را بنیابت و خلافت حق در عالم صغری که قالب میخوانند بر کار کرده حق داند و افاعیل حق از دو نوع داند: یکی بواسطه شخص انسانی که خلیفه حق است و یکی بی‌واسطه. آنچ بواسطه است هم دو قسم است: یکی در عالم صغری دوم در عالم کبری آنچ در عالم صغری است و آن قالب انسان است بواسطه روح است و آلات و ادوات نفسانی روح چون نفس نامیه و نفس حیوانی و قوای بشری و اما آنچ در عالم کبری است که جهاین میخوانند بواسطه روح است و آلات و ادوات نفسانی چانک گفتیم. و جسمانی چون حواس پنجگانه و جوارح و اعضا. این حرفتها و صنعتها که ظاهر میشود از آدمی نتیجه آن افاعیل است و اما آنچ بی‌واسطه شخص انسانی است از افاعیل حق آن است که نتیجه آن در آفاق و انفس ظاهر میشود. اما در آفاق آسمانی بدین بلندی آراسته بدان کواکب درخشان که «وزیناها للناظرین» و از عکس آن کواکب در خاک تیره چندین گلها ولاله‌ها وآبهای روشن وانواع اشجار و ازهار و اثمار و نبات و حیوان و عناصر مفرد و مرکب و معادن و غیر آن که «ان فی خلق السموات والارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی‌البحر...» الایه. و اما در انفس از یک قطره آب شخصی بدین ظریفی باسمع و بصر و کلام و جوارح و اعضای بدین لطیفی پدید آورده که «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج بنتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا».

چون صاحب دولت صاحب بصیرت بنور ارائت حق که «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم» آیات حق را که نتیجه افاعیل اوست در آینه نفس خویش مشاهده کند و این قالب که جهان کوچک است و نبود پس ببود ساخته و پرداخته حق شناسد و روح را بخلافت در وی بر کار کرده حق داند و بیند که چون تصرف روح از وی منقطع میشود این قالب بر جای قایم نمی‌ماند میافتد و خراب میشود یقین شناسد که در عالم بزرگ که جهان است صانعی فاعلی میباید که بر کار بود تا از نتیجه افاعیل او چندین احوال و آثار مختلف پدید میآید و صنعتهای بدین لطیفی آشکارا میشود که اگر متصرفی قادر کامل حکیم در وی بر کار نبودی چنین قایم نبودی و نماندی و هر وقت که تصرف قدرت قادر از ان منقطع شود در حال فرو افتد و خراب گردد و از وی اثر نماند. درین مقام حقیقت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» روی نماید و سر «و فی انفسکم افلا تبصرون» کشف افتد.

پس محقق گشت که چون محترفه و اهل صنایع را دیده بصیرت گشاده شود بدریچه صنع و صانعی خویش بیرون نگرند جمال صنع و صانعی بر نظر ایشان تجلی کند چنانک آن بزرگ گفت «ما نظرت فی شیء الا و رأیت الله فیه» ودیده بصیرت ایشان آنگاه گشاده شود که دیده هوای نفس از مطالعه مزخرفات دنیاوی و مستلذات نفسانی وشهوات حیوانی بربندند و بحقیقت بداند که جهان بر مثال خانقاهی است و حضرت خداوندی در وی بمثابت شیخ و خادم آن خواجه علیه‌الصلوه ازینجا فرمود «سیدالقوم خادمهم» و باقی خلایق بر دو نوع‌اند: یا خدمتکاران یا مخدومان. چنانک در خانقاه ازین دونوع بیرون نباشد یا عمله خانقاه باشند که شیخ هر یک را بخدمتی نصب کرده باشد و عهده آن در گردن او کرده یا جمعی طالبان مجد باشند که از غلبات شوق محبت و دردطلب پروای هیچ کار و هیچ کس ندارند و روی از خلق وهوای نفس بگردانیده باشند و سوی دیوار ریاضت و مجاهدت آورده.

ما پشت سوی جهان شادی کردیم
زین پس رخ زرد ما و دیوار غمش
و این هر دو طایفه را شیخ بخادم سپرده
تا هریک را در مقام خویش

برکار میدارد و مدد و معاونت مینماید. و دلالت و ارشاد میفرماید. تاآنها که عمله‌اند خدمت طلبه میکنند و طلبه بفراغت و جمعیت بطاعت و عبودیت مشغول میباشند. که اگر در خانقاه جمله طلبه بودندی هریک را خدمت خویش بایستی کرد همه مشغول ماندندی و از طلب فرو افتادندی زیراک طلب کار فارغان است. چنانک حق تعالی خواجه را علیه‌الصلوه والسلم فرمود «فاذا فرغت فآنصب».

در عشق تو برخاسته‌ام از همه کار
کین کار کسی نیست که کاری دارد

پس در خانقاه دنیا خلق دو طایفه‌اند: یکی مخدومان که روی بعالم آخرت و خدمت حق آورده‌اند حق تعالی که شیخ این خانقاه است دنیا را با هر که دروست خدمت ایشان فرموده است که «یا دنیای اخدمی من خدمنی و استخدمی من خدمک‌» و دیگر طایفه دنیا طلبانند که بمثابت عمله‌اند هر یک را درین خانقاه بخدمتی نصب کرده‌اند از پادشاهان تا بازاریان هر که هستند مگر آن طایفه که بعبودیت خاص مشغول‌اند و خلاصه آفرینش‌اند که «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». معنی این آیت چنان بود که از جن وانس هر که بر کاری و در کاری‌اند جمله از برای آنند تا آن مخلصان که از محبت دنیا و هوای نفس وتصرف شیطان خلاص یافته‌اند بفراغت بعبودیت حق و پرورش دین مشغول باشند که و ما امروا الا لیعبدوالله مخلصین له الدین». پس چنانک در خانقاه عمله بکار طلبه مشغول باشند و آن را وسیلت تقرب بحق سازند حق تعالی از آنچ بدان خواص میرساند از الطاف خداوندی نصیبی بعمله که خدمتکارانند میرساند.

وقتی این ضعیف در خراسان جمعی درویشان را بخلوت نشانده بود و درویشی را بخدمت ایشان نصب کرده در بعضی مکاشفات چنان میدید که از حضرت خداوندی امداد لطف بهر یک از خلوتیان میرسید و از هر خلوتیی نصیبی خاص بدان خادم میرسید که خدمت ایشان میکرد.

همچنین اهل دنیا که عمله خانقاه جهانند اگر دران حرفت و صنعت خویش هریک نیت چنان کند که این شغل از برای بندگان خدای میکنم که بدین حرفت محتاج باشند تا قضای حاجت مسلمانی براید و مطیعی بفراغت بحق مشغول شود که اگر هر کسی بمایحتاج خویش از حرفتها و صنعتها مشغول شد از کار دین و دنیا بازماندی دنیا خراب گشتی و کس را فراغت طاعت و جمعیت مخلصانه نماندی.

حضرت خداوندی از کمال حکمت و غایت قدرت هر شخصی را بخدمتی و حرفتی نصب کرده است که پنجاه سال و صد سال بدان خدمت و حرفت مشغول باشند که زهره ندارند که یک روز کاری دیگر کنند. و چون اهل هر حرفت و صنعت که درین خانقاه بدان خدمت قیام مینماید آنچ کند بر وفق فرمان شیخ کند که حضرت جلت است و بدلالت و هدایت و ارشاد خادم که محمد رسول‌الله است صلی‌الله علیه و سلم و شفقت و امانت و دیانت بجای آرد ودر کل احوال بر جاده شریعت ثابت‌قدم باشد و کسب خویش را از مال حرام و مال با شبهت محفوظ دارد چنانک زیادت نستاند و کم ندهد. و با کسی که مال او حرام باشد معامله نکند مگر که نداند و هرگز در حرفت و صنعت خویش کار معیوب و روی کشیده نکند وانصاف نگاه دارد و چون کسی را یابد که در ان حرفت نداند و بهای آن متاع نشناسد بر وی اسب ندواند و بقیمت افزون بدو نفروشد الا بهمان که بشناسنده فروشد. و از غل و غش نیک احتراز کند که خواجه علیه‌السلام روزی در بازار میرفت قدری گندم دید ریخته و میفروختند. دست مبارک در میان گندم برآورد دستش تر ببود. گفت: این چیست؟ صاحب گندم گفت یا رسول‌الله بارانش رسیده است خواجه علیه‌الصلوه فرمود: چرا آنچ‌تر بود بر روی نکردی تا همه کس بدیدی آنگه فرمود که «من غشنا فلیس منا» یعنی هر که با امتان من خیانت اندیشید و کار مغشوش کند از امت من نیست.

و در آن کوشد که از دسترنج و کسب او نصیبی بعزیزی و راحتی بدرویشی رسد. در روایت میآید که داود علیه‌السلام با حق تعالی مناجات کرد گفت: خداوندا میخواهم که همنشین خویش را در بهشت ببینم. حق تعالی فرمود فردا از شهر بیرون رو اول کسی که ترا پیش آید او بود. چون داود علیه‌السلام بیرون رفت شخصی را دید که پشتواری هیزم در پشت میامد. بر وی سلام کرد و از احوال پرسید که معامله تو با حضرت خداوندی چه چیز است که بدان وسیلت مرتبه مرافقت و مجالست انبیا یافته‌ای در بهشت؟ گفت من هر روز ازین پشتواری هیزم بدست خویش جمع کنم و بر پشت بشهر آرم و بیک درم بفروشم. مادری دارم ودودانگ در وجه نفقه اونهم و دودانگ در وجه نفقه عیال و دودانگ بر درویشان و محتاجان صرف کنم. داود علیه‌السلام گفت برو که حق است ترا که رفیق انبیا باشی. پس داود علیه‌السلام گفت بیا بنزدیک من می‌باش تامن هر روز یک درم بتو میدهم و تو چنانک در بهشت رفیق من خواهی بود اینجا هم رفیق من باشی.

آن درویش گفت من این مرتبه که در بهشت رفیق تو خواهم بود بکسب دست و رنجبری و بارکشی یافته‌ام چون دست ازان بدارم این مرتبه نماند. من هم برین منوال بار میکشم و خدمت خدای و بندگان خدای میکنم تا اجل در رسد مرا درین یابد.

و حق تعالی بندگان خویش را بلطف خداوندی هم برین مرتبه دلالت میکند و این وظیفه در پیش مینهد که «یا ایهاالذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم». میفرماید نفقه کنید از مال حلال که شما کسب کرده‌اید. و اینجا نفقه بمعنی صدقه است یعنی از آنچ کسب میکنید هم نفقه خویش میکنید و هم بدرویشان صدقه میدهید. و تاکید این معنی جایی دیگر میفرماید «فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر» و خواجه علیه‌السلام کسب را حلال‌ترین مالها نهاده چنانک فرمود «ان اطیب ما یأکل الرجل من کسب یده».

چون محترفه که عمله خانقاه جهانند بدین شرایط که نمودیم قیام نمایند حضرت خداوندی از هر ثواب و درجه ومقام که بخاصگان و مقربان و محبوبان خویش دهد از انبیا و اولیا علیهم‌السلام نصیبی از آن بدین جماعت دهد که خدمتکاران و محبان ایشان بوده‌اند و فردا ایشان را با آن بزرگان حشر کنند. چنانک میفرماید «فاولئک مع الذین انعم‌الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقا».

اما هر چند که ازین جماعت طوایف مختلف که درین باب بر هشت صنف نهادیم و در هشت فصل شرح سلوک واحوال ایشان دادیم خواهند که از ذوق مشارب مردان و مقامات مقربان با نصیبه‌تر باشند در اوراد طاعات و ظایف ذکر و بیداری شب و تجرد باطن از محبت دنیا و تقلیل طعام و کسر نفس و ترک شهوات و مراقبه دل و ترک رعونات میافزایند و بدانچ از تزکیت نفس و تصفیه دل و تحلیه روح در فصول آن بیان کرده‌ایم قیام مینمایند بقدر وسع و یقین دانند که هر چند رنج بیش برد ثمره بیش یابد.

برنج اندرست ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج

و اگر از اتفاقات حسنه آن اقبال دست دهد که بخدمت شیخی از مشایخ طریقت که سلوک این راه بعنایت حق یافته است و طبیب حاذق وقت گشته مشرف گردد و معالجت دینی بنظر و استصواب او کند تا بر شهپر همت او و پناه دولت او بادیه خونخوار نفس اماره قطع کند که در هر منزل و مرحله صدهزار هزار صادق و صدیق چون بی‌دلیل رفتند جان نازنین بباد دادند و جمال کعبه مقصود در نیافتند و چنین مشایخ که طبیبان حاذق‌اند و دلیلی و رهبری راشایند اگرچه در هر قرن و عصر عزیز الوجود و عدیم‌النظیر بوده‌اند اما درین روزگار بیکبارگی کبریت احمر و عنقای مغرب گشته‌اند. و عجب‌تر آنک اگر نبادری آن کبریت احمر یافته شود در آن موضع از خاک تیره نامتلفت ترست و آن عنقای مغرب از غراب غربت محروم‌تر از غایت بی‌نظری اهل روزگار و استغراق خلق بدنیا و بیخبری از مرگ و کار آخرت و حساب وصراط و ثواب و عقاب و مرجع و معاد «یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» در نظر نابینا کحل اغبر چه قیمت آرد و جال خرشد چه قدر دارد. و مع هذا از غیرتی که حق را بر خاصگان خویش است تتق عزت بواسطه مدعیان کذاب که درین عصر خود را چون کابلی ناک ده بطبیبی حاذق فرا مینمایند بر روی خواص خویش فرو گذاشته است ومدعی را قبه غیرت صاحب معنی گردانیده تا از نظر نامحرمان این حدیث محفوظ مانند که «اولیائی تحت قبایی لا یعرفهم غیری».

خلیلی مالی لااری غیر شاعر
فکم منهم الدعوی و منی القصاید
اجل فاعلما ان الیوف کثیره
ولکن سیف الدوله الیوم واحد
مدعی بسیار داری اندرین صنعت ولیک
زیرکان دانند سیر از سوسن و خار از سمن
بی‌جمال یوسف و بی‌عشق یعقوب از گزاف
تو تیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن

ولیکن هر صاحب سعادت را که بمیل عنایت از مکحله هدایت کحل درد طلب در دیده جان کشند باد عاطفت را از مهب رأفت بحاجبی بفرستند تا پرده غیرت از درخرگاه عزت براندازد و جمال کمال آن طبیب حاذق دین و دلیل و رهبر عالم یقین بر نظر او عرضه کنند و اگر طالب صادق در مشرق بود و طبیب حاذق در مغرب که یا طالب را بسر مطلوب رساند یا مطلوب را بدر طالب آرد.

گر دولت درد دین ترا دست دهد
یا باد ارادت و طلب بر تو جهد
یا موی کشان ترا بر شیخ برد
یا او بدواسبه روی سوی تو نهد

«اللهم اجعلنا من عبادک الصالحین و خواصک المقربین الهادین المهدیین و انزلنا حظیره قدسک مع اهل انسک من الانبیاء و المرسلین و اختم لنا ولامه محمد علیه الصلوه السلام بخاتمه الفائزین» و صلی الله علی محمد و آله اجمعین آمین رب‌العالمین.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال‌الله تعالی: «یا ایهاالذین امنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم» الایه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از نعمت‌های پاکیزه‌ای که کسب کرده‌اید، انفاق کنید.»
و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم: «ان اطیب ما یأکل الرجل من کسب یده.»
هوش مصنوعی: پیامبر صلی‌الله علیه و سلم فرمودند: «بهترین غذایی که مرد می‌تواند بخورد، آن است که از تلاش و کار دست خودش به دست آورده باشد.»
بدانک حرفت و صنعت نتیجه علم و قدرت و شناخت روح است که تا این شایت دروی بقوت بوده است اکنون بواسطه استعمال آلات و ادوات جسمانی بکار فرمایی عقل که وزیر روح است و نایب او از قوت بفعل میآید و از غیب بشهادت میپیوندد.
هوش مصنوعی: حرف و هنر تو نتیجه علم، قدرت و شناخت روح است. تا به حال، این درویش به واسطه قدرت خود زنده بوده است. اما اکنون با استفاده از ابزار و وسایل مادی، عقل، که مانند وزیر روح عمل می‌کند، باید به کار گرفته شود. این چنین، از توانایی‌ها به عمل درمی‌آید و از عالم غیب به شهادت می‌رسد.
عاقل صاحب بصیرت بدین دریچه بصانعی و صنع تواند نگریست تا همچنان که ذات روح خویش را بدین صفات موصوف شناخت و دانست که روح او حی بود که اگر حی نبودی فعل ازو صادر نشدی و دانست که عالم است که اگر عالم نبودی این صنعتهای لطیف مناسب ازو در وجود نیامدی و دانست که مرید است که بی‌ارادت فعل از فاعل در وجود نیاید خاصه در زمانی دون زمانی تخصیص زمان در ایجاد فعل از فاعل اختیار و ارادت اثبات کند نه چنانک فلسفی سرگشته گوید که «صانع عالم را در ایجاد فعل ارادت و اختیار نیست» کفری بدین صریحی و جهلی بدین غایت و دلیری و گستاخیی بدین عظیمی «علیهم لعاین‌الله و علی محبیهم و مستبعیهم الی یوم‌الدین» و دانست که روح سمیع و بصیر و متکلم است و اگر نه این صفات در قالب پدید نیامدی. و دانست که قادرست که بی‌قدرت فعل محال بود و دانست که باقی است که بقای قالب نتیجه بقای روح است.
هوش مصنوعی: شخص عاقل و با بصیرت می‌تواند از طریق تأمل به خالق و آفرینش نگاه کند و به صفاتی که روح خود را مشخص می‌کند، پی ببرد. او می‌فهمد که روحش زنده است، زیرا اگر زنده نبود، هیچ عملی از او صادر نمی‌شد. همچنین او آگاه است که دانشمند است و اگر دانشمند نیست، این هنرها و صنایع لطیف نمی‌توانستند در وجودش شکل بگیرند. او درمی‌یابد که مرید است و بدون اراده، هیچ فعلی از فاعل محقق نمی‌شود، به ویژه در زمان‌های خاص که فاعل با اختیار و اراده‌اش اقدام می‌کند. برخلاف برخی فلسفه‌های نادرست که ادعا می‌کنند خالق در ایجاد عمل اراده‌ای ندارد، او به این موضوع آگاه است و بر صحت عقیده‌اش تأکید می‌کند. همچنین، او می‌داند که روح او سمیع (شنوا)، بصیر (بینا) و متکلم (گوینده) است و اگر این صفات وجود نمی‌داشت، روح هرگز در کالبدی شکل نمی‌گرفت. او پی می‌برد که قادر است و بدون قدرت، انجام هر عملی ممکن نیست. در نهایت، او می‌فهمد که وجود او وابسته به بقای روحش است.
و چون این هشت صفت ذاتی روح شناخت واثر این صفات در قالب خویش مشاهده کرد و از نتیجه این صفات قالب خودرا متحرک و متصرف دید تا چندین حرفت‌های لطیف و صنعتهای ظریف از وی در وجود میاید و روح را هر روز علمی میافزاید بداند که روح را مکملی باید وجود او بدو نیست و او نبود پس ببود و او را موجدی باید که او را از عدم بوجود آورد و آن موجد حضرت خداوندی است جل وعلا.
هوش مصنوعی: وقتی روح هشت صفت ذاتی خود را شناخته و تأثیر این صفات را در وجود خود مشاهده می‌کند، متوجه می‌شود که این صفات چگونه باعث تحرک و تأثیر در قالب او می‌شوند. از اینجا، ویژگی‌های لطیف و هنرهای ظریف از او بروز می‌کند و هر روز بر دانش روح افزوده می‌شود. باید بداند که روح برای تکامل نیاز به مکملی دارد که وجودش مستقل از آن روح نیست. بنابراین، آن مکمل نیست و وجود می‌یابد و موجد آن، خداوند متعال است.
و او – سبحانه و تعالی – باید که بدین هشت صفت که صفات کمال است موصوف باشدتاایجاد موجودات تواند کرد و باید که ذات او بخود قایم بود و الا باحتیاج و تسلسل انجامد. و این صفات باید که بذات او قایم بود و ازلی و ابدی باشد و الا از قبیل اعراض بود و ذات محل حوادث گردد و تباهی لازم آید و این روا نبود.
هوش مصنوعی: خداوند باید به هشت ویژگی کمالی که دارد شناخته شود تا بتواند موجودات را خلق کند. همچنین ذات او باید مستقل و بی‌نیاز باشد، زیرا در غیر این صورت به نیازمندی و تسلسل منجر خواهد شد. این ویژگی‌ها باید به ذات او مربوط باشند و ازلی و ابدی باشند؛ در غیر این صورت، به عنوان عارضه‌های خارجی محسوب خواهند شد و ذات او دچار تغییر و تحول خواهد شد، که این امر غیرمجاز است.
پس فاعل و قادر و صانع مطلقا حضرت خداوندی را شناسد و روح را بنیابت و خلافت حق در عالم صغری که قالب میخوانند بر کار کرده حق داند و افاعیل حق از دو نوع داند: یکی بواسطه شخص انسانی که خلیفه حق است و یکی بی‌واسطه. آنچ بواسطه است هم دو قسم است: یکی در عالم صغری دوم در عالم کبری آنچ در عالم صغری است و آن قالب انسان است بواسطه روح است و آلات و ادوات نفسانی روح چون نفس نامیه و نفس حیوانی و قوای بشری و اما آنچ در عالم کبری است که جهاین میخوانند بواسطه روح است و آلات و ادوات نفسانی چانک گفتیم. و جسمانی چون حواس پنجگانه و جوارح و اعضا. این حرفتها و صنعتها که ظاهر میشود از آدمی نتیجه آن افاعیل است و اما آنچ بی‌واسطه شخص انسانی است از افاعیل حق آن است که نتیجه آن در آفاق و انفس ظاهر میشود. اما در آفاق آسمانی بدین بلندی آراسته بدان کواکب درخشان که «وزیناها للناظرین» و از عکس آن کواکب در خاک تیره چندین گلها ولاله‌ها وآبهای روشن وانواع اشجار و ازهار و اثمار و نبات و حیوان و عناصر مفرد و مرکب و معادن و غیر آن که «ان فی خلق السموات والارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی‌البحر...» الایه. و اما در انفس از یک قطره آب شخصی بدین ظریفی باسمع و بصر و کلام و جوارح و اعضای بدین لطیفی پدید آورده که «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج بنتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا».
هوش مصنوعی: پس فاعل، قادر و خالق مطلق، یعنی خداوند، شناخته می‌شود و روح به نمایندگی و خلافت حق در دنیای کوچک که به آن قالب می‌گویند، به طور حقیقی عمل می‌کند. او افعال حق را به دو دسته تقسیم می‌کند: یکی از طریق شخص انسانی که خلیفه حق است و دیگری به صورت مستقیم. فعالیت‌هایی که به واسطه انسان انجام می‌شود خود نیز به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی در دنیای کوچک و دیگری در دنیای بزرگ. آنچه در دنیای کوچک است، مربوط به انسان است و به واسطه روح انجام می‌شود، همچنین ابزار و امکانات نفسانی مانند نفس ناطقه و نفس حیوانی و نیروهای بشری نیز در این زمینه قرار دارند. اما در دنیای بزرگ، یعنی جهان هستی، این افعال نیز به واسطه روح و ابزار و امکانات نفسانی انجام می‌شود. حرف‌ها و صنایع که از انسان بروز می‌کند، نتیجه همان افعال است. اما افعالی که به صورت مستقیم از انسان ناشی می‌شوند، نتیجه‌اش در عالم و در وجود خود انسان نمایان می‌شود. در دنیای خارجی، کیهان به زیبایی آراسته شده و ستاره‌های درخشانی دارد و از تأثیر آن‌ها در خاک تیره، گل‌ها، لاله‌ها، آب‌های روشن و انواع درختان و گیاهان پدید آمده است. همچنین در آیات اشاره شده که در آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف شب و روز و حرکت فلک در دریاها نشانه‌ها و دلایلی وجود دارد. در مورد درون انسان، از یک قطره آب، شخصی با چنین ظرافتی با توانایی‌های شنیدن، دیدن و سخن گفتن و اعضای لطیف به وجود آمده است.
چون صاحب دولت صاحب بصیرت بنور ارائت حق که «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم» آیات حق را که نتیجه افاعیل اوست در آینه نفس خویش مشاهده کند و این قالب که جهان کوچک است و نبود پس ببود ساخته و پرداخته حق شناسد و روح را بخلافت در وی بر کار کرده حق داند و بیند که چون تصرف روح از وی منقطع میشود این قالب بر جای قایم نمی‌ماند میافتد و خراب میشود یقین شناسد که در عالم بزرگ که جهان است صانعی فاعلی میباید که بر کار بود تا از نتیجه افاعیل او چندین احوال و آثار مختلف پدید میآید و صنعتهای بدین لطیفی آشکارا میشود که اگر متصرفی قادر کامل حکیم در وی بر کار نبودی چنین قایم نبودی و نماندی و هر وقت که تصرف قدرت قادر از ان منقطع شود در حال فرو افتد و خراب گردد و از وی اثر نماند. درین مقام حقیقت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» روی نماید و سر «و فی انفسکم افلا تبصرون» کشف افتد.
هوش مصنوعی: چون کسی که در مقام رهبری و دولت باشد، به بینش و بصیرت رسیده و نشانه‌های حق را در جهان و در وجود خویش مشاهده می‌کند، درمی‌یابد که این جهان کوچک، حاصل کار خداوند است. او به روح خود پی می‌برد و می‌بیند که وقتی ارتباط روح با او قطع شود، این قالب و جهان دیگر باقی نخواهد ماند و از بین خواهد رفت. او یقین می‌کند که در این جهانی بزرگ، حتماً یک نیروی خلاق و کارگشایی وجود دارد که باعث به وجود آمدن این آثار و احوال گوناگون می‌شود. اگر چنین نیرویی نباشد، هیچ چیز به این شکل باقی نخواهد ماند و به محض قطع ارتباط با این نیروی قوی، همه چیز فرو می‌افتد و نابود می‌شود. در این حالت است که حقیقت "کسی که خود را بشناسد، خداوند خود را خواهد شناخت" آشکار می‌شود و همچنین مفهوم "در دل‌های شما نشانه‌هایی هست، آیا نمی‌نگرید؟" نمایان می‌گردد.
پس محقق گشت که چون محترفه و اهل صنایع را دیده بصیرت گشاده شود بدریچه صنع و صانعی خویش بیرون نگرند جمال صنع و صانعی بر نظر ایشان تجلی کند چنانک آن بزرگ گفت «ما نظرت فی شیء الا و رأیت الله فیه» ودیده بصیرت ایشان آنگاه گشاده شود که دیده هوای نفس از مطالعه مزخرفات دنیاوی و مستلذات نفسانی وشهوات حیوانی بربندند و بحقیقت بداند که جهان بر مثال خانقاهی است و حضرت خداوندی در وی بمثابت شیخ و خادم آن خواجه علیه‌الصلوه ازینجا فرمود «سیدالقوم خادمهم» و باقی خلایق بر دو نوع‌اند: یا خدمتکاران یا مخدومان. چنانک در خانقاه ازین دونوع بیرون نباشد یا عمله خانقاه باشند که شیخ هر یک را بخدمتی نصب کرده باشد و عهده آن در گردن او کرده یا جمعی طالبان مجد باشند که از غلبات شوق محبت و دردطلب پروای هیچ کار و هیچ کس ندارند و روی از خلق وهوای نفس بگردانیده باشند و سوی دیوار ریاضت و مجاهدت آورده.
هوش مصنوعی: به این ترتیب، معلوم شده است که وقتی افرادی که در هنرها و صنایع مهارت دارند، به دقت و با بصیرت به آثار خلق و آفرینش نگاه می‌کنند، زیبایی آن‌ها برایشان نمایان می‌شود. به قول آن بزرگ، «هیچ چیزی را نمی‌بینم مگر اینکه خدا را در آن می‌بینم». بینش این افراد زمانی به روشنی می‌رسد که از وسوسه‌های نفس و حواشی دنیوی و لذایذ و شهوات دنیوی رها شوند و در حقیقت بفهمند که دنیا مانند یک خانقاه است و خداوند در آن مانند شیخی است که خادمی دارد. از این رو، هر گروه از مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا خدمتگزاران و یا کسانی که مورد خدمت هستند. در خانقاه، این دو دسته وجود دارند، یا کارمندان خانقاه که هر یک به کار خاصی منصوب شده‌اند و یا گروهی از جویندگان که به خاطر عشق و شور دل، از دغدغه‌های دنیا و دیگران روی برگردانده و به سوی تمرین و مجاهدت رفته‌اند.
ما پشت سوی جهان شادی کردیم
زین پس رخ زرد ما و دیوار غمش
هوش مصنوعی: ما به خاطر خوشی‌ها و شادی‌هایمان، از این پس دیگر به چهره‌ی زرد و غم‌های خود توجه نمی‌کنیم.
و این هر دو طایفه را شیخ بخادم سپرده
تا هریک را در مقام خویش
هوش مصنوعی: شیخ این دو گروه را تحت نظر خادم خود قرار داده است تا هر یک در جایگاه خود به وظایفشان بپردازند.
برکار میدارد و مدد و معاونت مینماید. و دلالت و ارشاد میفرماید. تاآنها که عمله‌اند خدمت طلبه میکنند و طلبه بفراغت و جمعیت بطاعت و عبودیت مشغول میباشند. که اگر در خانقاه جمله طلبه بودندی هریک را خدمت خویش بایستی کرد همه مشغول ماندندی و از طلب فرو افتادندی زیراک طلب کار فارغان است. چنانک حق تعالی خواجه را علیه‌الصلوه والسلم فرمود «فاذا فرغت فآنصب».
هوش مصنوعی: او افراد را به کار وا می‌دارد و کمک و یاری می‌کند، و آنها را راهنمایی و هدایت می‌نماید. تا آنهایی که در تلاش هستند، در خدمت طلبه‌ها باشند و طلبه‌ها با آرامش و در کنار هم به عبادت و بندگی مشغول شوند. زیرا اگر در خانقاه فقط طلبه‌ها حضور داشتند، هر کدام باید به خدمت یکدیگر می‌پرداختند و همه درگیر می‌شدند و از یادگیری باز می‌ماندند؛ زیرا طلب به جدیت و فراغت نیاز دارد. چنان‌که خداوند به خواجه فرمود: «پس از اینکه کار خود را تمام کردی، به عبادت بپرداز».
در عشق تو برخاسته‌ام از همه کار
کین کار کسی نیست که کاری دارد
هوش مصنوعی: برای عشق تو از همه امور دست کشیده‌ام، چون این کار تنها به من مربوط است و به دیگران ارتباطی ندارد.
پس در خانقاه دنیا خلق دو طایفه‌اند: یکی مخدومان که روی بعالم آخرت و خدمت حق آورده‌اند حق تعالی که شیخ این خانقاه است دنیا را با هر که دروست خدمت ایشان فرموده است که «یا دنیای اخدمی من خدمنی و استخدمی من خدمک‌» و دیگر طایفه دنیا طلبانند که بمثابت عمله‌اند هر یک را درین خانقاه بخدمتی نصب کرده‌اند از پادشاهان تا بازاریان هر که هستند مگر آن طایفه که بعبودیت خاص مشغول‌اند و خلاصه آفرینش‌اند که «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». معنی این آیت چنان بود که از جن وانس هر که بر کاری و در کاری‌اند جمله از برای آنند تا آن مخلصان که از محبت دنیا و هوای نفس وتصرف شیطان خلاص یافته‌اند بفراغت بعبودیت حق و پرورش دین مشغول باشند که و ما امروا الا لیعبدوالله مخلصین له الدین». پس چنانک در خانقاه عمله بکار طلبه مشغول باشند و آن را وسیلت تقرب بحق سازند حق تعالی از آنچ بدان خواص میرساند از الطاف خداوندی نصیبی بعمله که خدمتکارانند میرساند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، دو گروه از مردم وجود دارند: یکی گروهی هستند که به دنبال آخرت و خدمت به خداوند هستند و شیخ این گروه نیز خداوند است. دنیا به خدمت آن‌ها آمده است و می‌توان گفت که دنیا به کسانی که در خدمت او هستند، خدمت می‌کند. گروه دیگر، کسانی هستند که تنها به دنبال دنیا و منافع دنیوی‌اند و مانند کارمندانی هستند که در این دنیا به خدمات مختلف گمارده شده‌اند، از پادشاهان گرفته تا بازاریان. اما گروه خاصی نیز وجود دارد که فقط به عبودیت و پرستش خدا مشغول‌اند و هدف آفرینش بشر نیز عبادت اوست. این بدان معناست که همه موجودات، برای انجام کارهایی تعیین شده‌اند و تنها گروهی که از محبت دنیا و اغوای شیطان رهایی یافته‌اند، می‌توانند با آسودگی خاطر به پرستش خداوند و تقویت دین خود بپردازند. در حقیقت، کارمندان در این دنیا باید به فعالیت‌هایی مشغول باشند که به قرب به خداوند منجر شود و خداوند هم از طریق الطافش بر آن‌ها نیکی‌هایی را نازل می‌کند.
وقتی این ضعیف در خراسان جمعی درویشان را بخلوت نشانده بود و درویشی را بخدمت ایشان نصب کرده در بعضی مکاشفات چنان میدید که از حضرت خداوندی امداد لطف بهر یک از خلوتیان میرسید و از هر خلوتیی نصیبی خاص بدان خادم میرسید که خدمت ایشان میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی در خراسان، گروهی از درویشان در یک مکان خلوت نشسته بودند و فردی را به عنوان خدمتگزار آن‌ها تعیین کرده بودند. در برخی از بینش‌های روحانی، مشاهده می‌شد که هر یک از درویشان از جانب خداوند لطف و رحمت خاصی دریافت می‌کند و هر یک از آن‌ها از این خلوت بهره‌ای ویژه می‌برد که به خادمی که در خدمتشان بود، می‌رسید.
همچنین اهل دنیا که عمله خانقاه جهانند اگر دران حرفت و صنعت خویش هریک نیت چنان کند که این شغل از برای بندگان خدای میکنم که بدین حرفت محتاج باشند تا قضای حاجت مسلمانی براید و مطیعی بفراغت بحق مشغول شود که اگر هر کسی بمایحتاج خویش از حرفتها و صنعتها مشغول شد از کار دین و دنیا بازماندی دنیا خراب گشتی و کس را فراغت طاعت و جمعیت مخلصانه نماندی.
هوش مصنوعی: افراد دنیا، که مانند کارگزاران خانقاه جهانی هستند، اگر در حرفه و فن خود نیت کنند که این کار را برای بندگان خدا انجام می‌دهند و به این ترتیب به نیازهای مسلمانی پاسخ دهند و او را به راحتی به انجام عبادت‌ها مشغول کنند، در واقع به کار دین و دنیا کمک کرده‌اند. اگر هر کس فقط به نیازهای خود در حرفه‌ها و صنایع مختلف بپردازد، از کارهای مذهبی و دینی و نیز امور دنیوی باز می‌ماند. در این صورت، دنیا دچار ویرانی می‌شود و دیگر کسی نمی‌تواند به خوبی به عبادت و اجتماع صادقانه بپردازد.
حضرت خداوندی از کمال حکمت و غایت قدرت هر شخصی را بخدمتی و حرفتی نصب کرده است که پنجاه سال و صد سال بدان خدمت و حرفت مشغول باشند که زهره ندارند که یک روز کاری دیگر کنند. و چون اهل هر حرفت و صنعت که درین خانقاه بدان خدمت قیام مینماید آنچ کند بر وفق فرمان شیخ کند که حضرت جلت است و بدلالت و هدایت و ارشاد خادم که محمد رسول‌الله است صلی‌الله علیه و سلم و شفقت و امانت و دیانت بجای آرد ودر کل احوال بر جاده شریعت ثابت‌قدم باشد و کسب خویش را از مال حرام و مال با شبهت محفوظ دارد چنانک زیادت نستاند و کم ندهد. و با کسی که مال او حرام باشد معامله نکند مگر که نداند و هرگز در حرفت و صنعت خویش کار معیوب و روی کشیده نکند وانصاف نگاه دارد و چون کسی را یابد که در ان حرفت نداند و بهای آن متاع نشناسد بر وی اسب ندواند و بقیمت افزون بدو نفروشد الا بهمان که بشناسنده فروشد. و از غل و غش نیک احتراز کند که خواجه علیه‌السلام روزی در بازار میرفت قدری گندم دید ریخته و میفروختند. دست مبارک در میان گندم برآورد دستش تر ببود. گفت: این چیست؟ صاحب گندم گفت یا رسول‌الله بارانش رسیده است خواجه علیه‌الصلوه فرمود: چرا آنچ‌تر بود بر روی نکردی تا همه کس بدیدی آنگه فرمود که «من غشنا فلیس منا» یعنی هر که با امتان من خیانت اندیشید و کار مغشوش کند از امت من نیست.
هوش مصنوعی: خداوند با حکمت و قدرت کامل، هر انسانی را به کاری خاص گماشته که ممکن است سال‌ها در آن مشغول باشد و حتی فرصتی برای انجام کار دیگری نداشته باشد. افرادی که در این مکان مقدس به خدمت مشغول‌اند، باید طبق دستورات شیخ رفتار کنند و راهنمایی‌های پیامبر اسلام را در نظر بگیرند. آنها باید امانت‌دار و صادق باشند و در تمامی حال‌ها به شریعت پایبند بمانند. همچنین باید از درآمدهای نامشروع و مشکوک دوری کنند و نه زیادتری بگیرند و نه کم‌تر بفروشند. در مواقع خرید و فروش، اگر از حرام بودن مال شخصی آگاه نیستند، نباید با او معامله کنند. آنها باید در کار خود سخت‌کوشی و انصاف را رعایت کنند و اگر کسی را پیدا کردند که در کارشان ناآگاه است، نباید از او قیمت بالاتری بگیرند. از تقلب و فریب نیز باید پرهیز نمایند. روزی پیامبر در بازار گندم‌هایی را مشاهده کردند که به علت باران مرطوب شده بودند و از فروشنده پرسیدند که چرا گندم مرطوب را غیر از بقیه به نمایش نمی‌گذارد. سپس فرمودند: «هر کس به امتم خیانت کند، از ما نیست.»
و در آن کوشد که از دسترنج و کسب او نصیبی بعزیزی و راحتی بدرویشی رسد. در روایت میآید که داود علیه‌السلام با حق تعالی مناجات کرد گفت: خداوندا میخواهم که همنشین خویش را در بهشت ببینم. حق تعالی فرمود فردا از شهر بیرون رو اول کسی که ترا پیش آید او بود. چون داود علیه‌السلام بیرون رفت شخصی را دید که پشتواری هیزم در پشت میامد. بر وی سلام کرد و از احوال پرسید که معامله تو با حضرت خداوندی چه چیز است که بدان وسیلت مرتبه مرافقت و مجالست انبیا یافته‌ای در بهشت؟ گفت من هر روز ازین پشتواری هیزم بدست خویش جمع کنم و بر پشت بشهر آرم و بیک درم بفروشم. مادری دارم ودودانگ در وجه نفقه اونهم و دودانگ در وجه نفقه عیال و دودانگ بر درویشان و محتاجان صرف کنم. داود علیه‌السلام گفت برو که حق است ترا که رفیق انبیا باشی. پس داود علیه‌السلام گفت بیا بنزدیک من می‌باش تامن هر روز یک درم بتو میدهم و تو چنانک در بهشت رفیق من خواهی بود اینجا هم رفیق من باشی.
هوش مصنوعی: داود علیه‌السلام در دلش آرزو داشت که در بهشت با دوستانش همراه باشد. در این راستا با خداوند صحبت کرد و از او خواست که همنشینش را در بهشت نشانش دهد. خداوند به او گفت که فردا وقتی از شهر خارج شود، اولین کسی که با او برخورد کند، همان دوست مورد نظرش خواهد بود. وقتی داود از شهر بیرون رفت، مردی را دید که هیزم بر دوش می‌آورد. او به او سلام کرد و از شغلش پرسید که چگونه به مرتبه‌ای رسیده که در بهشت همراه انبیا باشد. آن مرد توضیح داد که هر روز هیزمی جمع‌آوری می‌کند و به فروش می‌رساند و درآمدش را به سه قسمت تقسیم می‌کند: یک قسمت برای مادرش، یک قسمت برای همسرش و یک قسمت هم به درویشان و نیازمندان می‌دهد. داود علیه‌السلام، با شنیدن این پاسخ، گفت که تو شایسته هستی تا رفیق انبیا باشی. سپس از او خواست که نزد او بماند و روزانه یک درم به او بدهد تا در دنیا نیز Rفیقش باشد و در بهشت نیز با هم همراه باشند.
آن درویش گفت من این مرتبه که در بهشت رفیق تو خواهم بود بکسب دست و رنجبری و بارکشی یافته‌ام چون دست ازان بدارم این مرتبه نماند. من هم برین منوال بار میکشم و خدمت خدای و بندگان خدای میکنم تا اجل در رسد مرا درین یابد.
هوش مصنوعی: آن درویش گفت: امسال من در بهشت شریک تو خواهم بود، زیرا با کار و زحمت و بارگیری به این مقام رسیده‌ام. وقتی از این کارها دست بکشم، دیگر نمی‌توانم در این وضعیت بمانم. من هم به همین شیوه بار می‌زنم و به خدا و بندگان او خدمت می‌کنم تا زمانی که مرگ به سراغم بیاید.
و حق تعالی بندگان خویش را بلطف خداوندی هم برین مرتبه دلالت میکند و این وظیفه در پیش مینهد که «یا ایهاالذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم». میفرماید نفقه کنید از مال حلال که شما کسب کرده‌اید. و اینجا نفقه بمعنی صدقه است یعنی از آنچ کسب میکنید هم نفقه خویش میکنید و هم بدرویشان صدقه میدهید. و تاکید این معنی جایی دیگر میفرماید «فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر» و خواجه علیه‌السلام کسب را حلال‌ترین مالها نهاده چنانک فرمود «ان اطیب ما یأکل الرجل من کسب یده».
هوش مصنوعی: خداوند با لطف خود بندگانش را به انجام کارهایی رهنمون می‌شود و بر آنها این وظیفه را قرار می‌دهد که از دارایی‌های حلالی که به دست آورده‌اند، ببخشند. در واقع، او تأکید می‌کند که باید از درآمد حلال خود، هم برای خود خرج کنید و هم به دیگران کمک کنید. این نکته در جایی دیگر هم بیان شده است که می‌گوید از آنچه به دست می‌آورید بخورید و به فقرا غذا بدهید. در این میان، خداوند کسب حلال را بهترین نوع ر روزی معرفی کرده و می‌فرماید که بهترین غذایی که انسان می‌خورد، از دسترنج خودش است.
چون محترفه که عمله خانقاه جهانند بدین شرایط که نمودیم قیام نمایند حضرت خداوندی از هر ثواب و درجه ومقام که بخاصگان و مقربان و محبوبان خویش دهد از انبیا و اولیا علیهم‌السلام نصیبی از آن بدین جماعت دهد که خدمتکاران و محبان ایشان بوده‌اند و فردا ایشان را با آن بزرگان حشر کنند. چنانک میفرماید «فاولئک مع الذین انعم‌الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقا».
هوش مصنوعی: این متن به بیان جایگاه و مقام افرادی می‌پردازد که در خانقاه (محل عبادت صوفیان) فعالیت می‌کنند و به خدای خود خدمت می‌کنند. این افراد باید با شرایط خاصی قیام کنند و بارگاه الهی نیز به آن‌ها از ثواب و مقام‌هایی که به پیامبران، اولیا و نزدیکان خدا عطا می‌شود، بهره‌ای خواهد داد. بدین ترتیب، در روز قیامت، این افراد در کنار این بزرگان قرار می‌گیرند. به این معنا که آنان به کسانی که مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته‌اند، ملحق خواهند شد.
اما هر چند که ازین جماعت طوایف مختلف که درین باب بر هشت صنف نهادیم و در هشت فصل شرح سلوک واحوال ایشان دادیم خواهند که از ذوق مشارب مردان و مقامات مقربان با نصیبه‌تر باشند در اوراد طاعات و ظایف ذکر و بیداری شب و تجرد باطن از محبت دنیا و تقلیل طعام و کسر نفس و ترک شهوات و مراقبه دل و ترک رعونات میافزایند و بدانچ از تزکیت نفس و تصفیه دل و تحلیه روح در فصول آن بیان کرده‌ایم قیام مینمایند بقدر وسع و یقین دانند که هر چند رنج بیش برد ثمره بیش یابد.
هوش مصنوعی: هرچند که ما این گروه‌ها را به هشت دسته تقسیم کرده‌ایم و در هشت فصل به توضیح سلوک و احوال آن‌ها پرداخته‌ایم، اما آن‌ها می‌خواهند از نظر ذوق و مقام، مشابه مردان بزرگ و نزدیکان به مقام الهی‌تر باشند. بنابراین در کارهای عبادی، ذکر گفتن، شب‌زنده‌داری، دوری از عشق به دنیا، کاهش میزان غذا، کنترل نفس، دوری از شهوت، توجه به دل و ترک وسوسه‌ها تلاش می‌کنند. به همین دلیل، ما در فصول مختلف از پاکسازی نفس، تصفیه دل و تزکیه روح توضیحاتی ارائه داده‌ایم. آن‌ها به اندازه توان خود تلاش می‌کنند و می‌دانند که هر چقدر رنج بیشتری تحمل کنند، ثمر بیشتری خواهد داشت.
برنج اندرست ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج
هوش مصنوعی: کسی که بدون تلاش و زحمت به دنبال موفقیت و گنجینه‌های ارزشمند باشد، به نتیجه‌ای نخواهد رسید. تنها کسانی که سختی می‌کشند و می‌کوشند، می‌توانند به نعمت‌ها و دستاوردهای بزرگ برسند.
و اگر از اتفاقات حسنه آن اقبال دست دهد که بخدمت شیخی از مشایخ طریقت که سلوک این راه بعنایت حق یافته است و طبیب حاذق وقت گشته مشرف گردد و معالجت دینی بنظر و استصواب او کند تا بر شهپر همت او و پناه دولت او بادیه خونخوار نفس اماره قطع کند که در هر منزل و مرحله صدهزار هزار صادق و صدیق چون بی‌دلیل رفتند جان نازنین بباد دادند و جمال کعبه مقصود در نیافتند و چنین مشایخ که طبیبان حاذق‌اند و دلیلی و رهبری راشایند اگرچه در هر قرن و عصر عزیز الوجود و عدیم‌النظیر بوده‌اند اما درین روزگار بیکبارگی کبریت احمر و عنقای مغرب گشته‌اند. و عجب‌تر آنک اگر نبادری آن کبریت احمر یافته شود در آن موضع از خاک تیره نامتلفت ترست و آن عنقای مغرب از غراب غربت محروم‌تر از غایت بی‌نظری اهل روزگار و استغراق خلق بدنیا و بیخبری از مرگ و کار آخرت و حساب وصراط و ثواب و عقاب و مرجع و معاد «یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» در نظر نابینا کحل اغبر چه قیمت آرد و جال خرشد چه قدر دارد. و مع هذا از غیرتی که حق را بر خاصگان خویش است تتق عزت بواسطه مدعیان کذاب که درین عصر خود را چون کابلی ناک ده بطبیبی حاذق فرا مینمایند بر روی خواص خویش فرو گذاشته است ومدعی را قبه غیرت صاحب معنی گردانیده تا از نظر نامحرمان این حدیث محفوظ مانند که «اولیائی تحت قبایی لا یعرفهم غیری».
هوش مصنوعی: اگر شخصی در مسیر خود با یک استاد برجسته طریقت که در این راه به یاری خداوند قدم گذاشته و مانند یک پزشک ماهر در زمان خود قرار گرفته، مواجه شود و از نظر او درمان دینی دریافت کند، می‌تواند بر اراده خود تسلط یابد و بر مشکلات و نفس سرکش خویش غلبه کند. در هر مرحله‌ای از زندگی، بسیاری از افراد بی‌دلیل زندگی خود را به خطر می‌اندازند و به حقیقت معنوی نرسیده‌اند. این استادان که مانند پزشکان حاذق و راهنمایان واقعی هستند، در هر دوره‌ای وجود داشته و بسیار ارزشمند و بی‌نظیرند، اما در زمان ما به ندرت پیدا می‌شوند، مانند ماده‌ای نادر در میان خاکی که فاسد شده است. این افراد به شدت از دنیا غافلند و بسیاری از مردم متوجه مرگ و زندگی پس از آن نیستند. در این شرایط، دانش و آگاهی برای آن‌ها فاقد ارزش شده است. به رغم این مسائل، خداوند به خاصان خود لطف می‌کند و عزت را برای آن‌ها حفظ می‌کند، در حالی که در این عصر، مدعیان دروغین، خود را به عنوان دکترهای حاذق معرفی می‌کنند و از چشم دیگران پنهان‌اند. این افراد تحت پوشش خاصی قرار دارند که دیگران نمی‌توانند آن‌ها را بشناسند.
خلیلی مالی لااری غیر شاعر
فکم منهم الدعوی و منی القصاید
هوش مصنوعی: من ثروتی ندارم که به غیر از شاعر بودن به آن افتخار کنم، از آن میان، فقط ادعاهایی از آن‌ها و شعرهایی از من وجود دارد.
اجل فاعلما ان الیوف کثیره
ولکن سیف الدوله الیوم واحد
هوش مصنوعی: بدان که وقت مرگ بسیار است و افراد زیادی وجود دارند، اما امروز تنها شخصیتی که به چشم می‌آید، سیف‌الدوله است.
مدعی بسیار داری اندرین صنعت ولیک
زیرکان دانند سیر از سوسن و خار از سمن
هوش مصنوعی: در این حرفه تعداد زیادی مدعی وجود دارد، اما افراد باهوش و دانا به خوبی تفاوت بین گل‌ و گیاهان مختلف را می‌شناسند و می‌دانند که چه چیز ارزشمند و چه چیز بی‌ارزش است.
بی‌جمال یوسف و بی‌عشق یعقوب از گزاف
تو تیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
هوش مصنوعی: بدون زیبایی یوسف و بدون عشق یعقوب، تو نمی‌توانی از هر نسیم و هر لباس، چیز با ارزشی به دست آوردی.
ولیکن هر صاحب سعادت را که بمیل عنایت از مکحله هدایت کحل درد طلب در دیده جان کشند باد عاطفت را از مهب رأفت بحاجبی بفرستند تا پرده غیرت از درخرگاه عزت براندازد و جمال کمال آن طبیب حاذق دین و دلیل و رهبر عالم یقین بر نظر او عرضه کنند و اگر طالب صادق در مشرق بود و طبیب حاذق در مغرب که یا طالب را بسر مطلوب رساند یا مطلوب را بدر طالب آرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر سعادت گام می‌زند، اگر با لطف و رحمت الهی به دنبال درمان دردهای روحی‌اش باشد، باد محبت از سوی پروردگار به او می‌رسد تا حجاب‌های غیرت و خودپسندی را کنار بزند و حقیقت زیبایی‌های آن پزشک ماهر دین و راهنمای یقین را به او نشان دهد. اگر شخص جستجوگر در یک سو و پزشک ماهر در سوی دیگر باشد، یا باید جستجوگر به مقصودش برسد یا مطلوب به او نزدیک شود.
گر دولت درد دین ترا دست دهد
یا باد ارادت و طلب بر تو جهد
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت، عشق به دین را به تو عطا کند یا اشتیاق و طلب، تو باید تلاش کنی.
یا موی کشان ترا بر شیخ برد
یا او بدواسبه روی سوی تو نهد
هوش مصنوعی: یا موی تو را به دست می‌گیرد و تو را به سمت پیر می‌برد، یا او با اسب به سمت تو خواهد آمد.
«اللهم اجعلنا من عبادک الصالحین و خواصک المقربین الهادین المهدیین و انزلنا حظیره قدسک مع اهل انسک من الانبیاء و المرسلین و اختم لنا ولامه محمد علیه الصلوه السلام بخاتمه الفائزین» و صلی الله علی محمد و آله اجمعین آمین رب‌العالمین.
هوش مصنوعی: خداوندا ما را از بندگان صالح و مقرب خود قرار ده و ما را از هدایت‌شدگان و راهنمایان قرار ده. ما را به منزلت مقدست با اهل دوستت، یعنی پیامبران و فرستادگان خود، نزدیک کن. و زندگی ما و امت پیامبر محمد (ص) را با ختم نیکو و کامیابی رقم بزن. و درود فرست بر محمد و خانواده او، آمین پروردگار جهانیان.

حاشیه ها

1402/02/08 19:05
یزدانپناه عسکری

7- آلات و ادوات نفسانی روح چون نفس نامیه و نفس حیوانی و قوای بشری و اما آنچ در عالم کبری است که جهاین میخوانند بواسطه روح است.

***

[شهاب‌الدین یحیی سهروردی Suhrawardi  Shahab al-Din Yahya ibn Habash] (1)

نور اسپهبد [بر بدن و قوای آن] محیط است و حکم می‌کند.

[یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari]

فیض و صدور فیض و فرمان و نیروی وادار گری‌.

فرمان و حکم نور اسپهبد

_____

1- حکمۀالاشراق، شهاب‌الدین سهروردی ، ترجمه دکتر فتحعلی اکبری – تهران : انتشارات علم 1388- صفحه 242

1402/05/30 02:07
یزدانپناه عسکری

انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج بنتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا

***
[یزدانپناه عسکری]
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً - الإنسان : 2

همانا ما انسان را در نطفه به اراده مقتدر و نبتلیه به موت و حیات و آگاهی و سمیع و بصیر خلق کردیم.

___________
أمشاج، المَشِیج- [مشج‏]: دو رشته سیمین بهم آمیخته ( یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ - طه : 110)

مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَه‏ - عبس : 19 (فقدره : به او در ذات و صفات و افعالش اقتدار و اراده داد.)

وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً - احزاب : 38 (مقدور: موت و حیات پیاپی در شکاف نطفه فروزان انسان تقدیر و حادث می شود. الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور - الملک : 2)