گنجور

فصل چهارم

قال الله تعالی: «و الذین اوتوا العلم درجات»

و قال النبی صلی الله علیه و سلم: «العلما و رثه الانبیاء» و قال «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل».

بدانک علم شریف‌ترین و سیلتی است قربت حق را و صفت حق است و بوسیلت علم بدرجات علی میتوان رسید که «والذین او توا العلم درجات».

ولیکن بدان شرط که با علم خوف و خشیت قرین بود زیراک سر همه علمها خدای ترسی است و حق تعالی عالم کسی را میخواند که او خشیت دارد و خدای ترس بود که «انما یخشی الله من عباده العلماء». و هر چند که علم بیافزاید خشیت میافزاید. چنانک خواجه علیه الصلوه فرمود «انا اعلمکم بالله و اخشیکم منه». و نشان خشیت آن است که بدان علم کار کند و آن را وسیلت درجات آخرت سازد نه وسیلت جمع مال و اکتساب جاده دنیاوی و تمتعات بهیمی. و هر کس که بدان عمل نکند و وسیلت مال و جاه دنیاوی سازد او جاهل است بحقیقت نه عالم. و حق تعالی مثل او حاشا بدر از گوش زده است که «مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا». و علم میراث انبیاست علیهم السلام «و ان الانبیا لم یور ثوا دینارا و لا درهما و لکنهم یورثوا العلم فمن اخذ به فقد اخذ بحظ وافر».

و انبیا علیهم اسلام دو نوع علم میراث گذاشتند: علم ظاهر و علم باطن.

علم ظاهر آن علم نافع است که صحابه رضی‌الله عنهم از قول و فعل خواجه علیه السلام گرفته‌اند تا بعین وائمه سلف تتبع آن کرده وخوانده و آموخته و بدان عمل کرده از علم کتاب وسنت و تفسیر و اخبار و آثار وقفه و آنچ از توابع اینهاست.

و علم باطن معرفت آن معانی است که بی‌واسطه جبرئیل از غیب الغیب در مقام «اوادنی» در حالت «لی مع اله وقت» زقه جان خواجه علیه‌الصلوه میکردند که «فاوحی الی عبده ما اوحی» و از ولایت نبوت جرعه آن جامهای مالامال بر سنت کرام بر جان و جگرسوختگان عالم طلب میریختند که «ماصب الله فی‌صدری شیئا الا و صبیته فی صدر ابی‌بکر».

و همچنانک علم ظاهر انواع بسیار است تنوع علم باطن زیادت است چون علم ایمان و علم اسلام و علم احسان و علم ایقان و علم عیان و علم عین و علم توبت و علم زهد و علم ورع و علم تقوی و علم اخلاص و علم معرفت نفس وعلم صفات و آفات نفس و علم معرفت دل و علم صفات واطوار و احوال دل و علم تزکیت و تربیت نفس و علم تصفیه و پرورش دل و علم فرق میان خواطر نفسانی و شیطانی ودلی و عقلی و ایمانی و ملکی و روحانی و رحمانی و علم فرق میان اشارت و الهام و خطاب وندا و هاتف و کلام حق و علم تهذیب اخلاق وعلم تبدیل صفات و علم تخلق باخلاق حق وعلم مشاهدات وانواع آن و علم مکاشفات و تفاوت آن و علم توحید و تفاوت آن و علم صفات جلال وعلم معانی صفات و علم تجلی صفات و علم تجلی ذات و علم مقامات و علم احوال و علم قرب و بعد و علم وصول و علم فنا و علم بقا و علم سکر و علم صحو و علم معرفت و انواع آن و غیر این از علوم غیبی که برشمردن آن اطنابی دارد و این جمله آن است که سالکان این راه را بتعلم علم «و علم آدم الاسماء کلها» حاصل شود. اما آنها که ازین سعادت محرومند چون ازین نوع علوم چیزی بشنوند بانکار پدید آیند چنانک خواجه علیه‌الصلوه میفرماید «ان من العلم کهیئه المکنون لایعلماها الا العملماء بالله فاذا نطقوا بها لاینکرها الااهل العزه بالله». و ابوهریره رضی‌الله عنه ازینجا میگفت «حفظت من رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و عائین من العلم اما احد هما فقط بثثته و اما الآخر لوبثثته لقطع هذا البلعوم».

و علما سه طایفه‌اند: یکی آنک علم ظاهر داند دوم آنک علم باطن داند سیم آنک هم علم ظاهر و هم علم باطن داند و این نادره بود. در هر عصر اگر پنج کس در جمله جهان باشند بسیار بود بلکه برکت یکی از ایشان شرق و غرب عالم را فرا رسد و قطب وقت بود و عالمیان در پناه دولت و سایه همت او باشند. و او آن عالم است که خواجه علیه‌السلام بدو تفاخر میکند که «علما امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل» ومیراث خواران انبیاء علیهم‌السلام ازین علمااند علی الحقیقه که میراث علوم ظاهر و علوم باطن ایشان یافته‌اند که «ان العلما ورثه الانبیاء» و علمای ظاهر هم سه طایفه‌اند: مفتیان و مذکران و قضاه.

اما مفتیان اهل دراست و نظر و فتوی‌اند و اینها دو طایفه‌اند: یکی آنک عالم دل و عالم زبان‌اند دریشان خوف و خشیت است با علم عمل دارند و با فتوی تقوی ورزند و تحصیل علم و نشر آن برای نجات و درجات کنند و نظر از جاه و مال دنیا منقطع دارند ایشان آنهااند که میفرماید «انما یخشی‌الله من عباده العلماء».

دوم آنک عالم زبان جاهل دلند در دل ایشان از خدای خوف و حیا نبود و در علم آموختن و نشر کردن نیت تحصیل ثواب آخرت و قربت حق نبود بفرض تحصیل جاه و مال و قبول خلق ویافت مناصب تتبع علم کنند. لاجرم هوا برایشان غالب شود و علم ایشان متابع هوا گردد و کار بهوا کنند و بعلم عمل نکنند و بر علمای متقی و دیندار حسد برند ودر پوستین ایشان افتند و برایشان افترا کنند و در مقام بحث بجدل با دید آیند و ایذا کنندو سخن بتوجیه نگویند و حق را گردن ننهند و خواهند که بجلدی و زبان آوری حق را باطل کنند و باطل رادر کسوت حق فرانمایند و اظهار فضل کنند. ازین جنس علما از آنهااند که خواجه علیه‌الصلوه میفرماید «اتقو کل منافق علیم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ماتنکرون».

و بحقیقت آن آفت که در دین ومیان امت بواسطه چنین عالم فاجر و زاهد جاهل پدید آمده است به هیچ چیز پدید نیامده است چنانک امیرالمومنین علی رضی‌الله عنه میگوید «ما قطع ظهری فی‌الاسلام الارجلان عالم فاجرو ناسک مبتدع فالعالم الفاجر یزهد الناس فی علمه لمایرون من فجوره والمبتدع الناسک یرغب الناس فی بدعته لما یرون من نسکه».

لا جرم بشومی علما سوء و زاهدان مرایی و درویشان گدایی که از حریضی دین بدنیا میفروشند و پیوسته بر درگاه ملوک بمذلت میگردند و بدر امیران خواجگان باستخفاف درمیروند و بخواری و اهانت ایشان را خدمت میکنند و مدح و فضل میگویند و بنفماق ایشان را بدانج در ایشان نیست ستایش میکنند و بمداهنه بهر باطل که ایشان می‌کنند یا میگویند صدق‌الامیر میزنند و بطمع فاسد ترک امر معروف و نهی ممنکر می‌کنند. تا حاصل کار یا درمی چند حرام ازیشان بستانند یا رشوتی دیگر بدهند و عملی و منصبی بگیرند. اعتقاد امرا و خواجگان و لشکریان واردات پادشاهان فاسد ببود. و قیاس کردند که جمله علما و مشایخ همین سیرت بد و خصال مذموم دارند تا بچشم حقارت بخواص حق و اولیای عزت نگرستند و بکلی روی از اینها بگردانیدند و از فواید خدمت و صحبت ایشان محروم ماندند و از نور علم و پرتو ولایت ایشان بی‌نصیب شدند. در حدیث میآید که چنین عالمی که غرض او از علم دنیا باشد او را از ثواب علم نصیبه بیش از آن نیست که در دنیا از مال و جاه بیابد و در آ]رت اول آتش افروز دوزخ او بود.

از چنین علم که نافع باشد استعاذت واجب است چنانک خواجه علیه‌الصلوه فرمود: «اعوذبک من علم لا ینفع». و علم لاینفع دو نوع است: یکی علم شریعت چون بدان کار نکنند نافع نباشد اگرچه آن فی نفسه نافع بود و دوم علم نجوم و کهانت و انواع علوم فلسفه که آن را حکمت میخوانند و بعضی با کلام برآمیخته‌اند و آنرا اصول نام کرده تا بنام نیک کفر و ضلالت در گردن خلق عاجز کنند واین نوع غیرنافع است فی‌ذاته و اگر بدان عمل کنند مهلک و مفوی و مضل بوند. و بسی سرگشتگان بدین علم از راه دین و جاده استقامت بیفتادند بغرور آنک ما علم معرفت و شناخت حقیقت حاصل میکنیم و ندانستند که معرفت حق بقرائت و روایت حاصل نشود الا برروش متابعت ظاهر و باطن محمد علیه‌السلام چنانک حق تعالی خبر میدهد که «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لانتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ...» الایه.

پس مفتی متقی باید که ازین انواع علوم و آفات آن احتراز کند و در تخلیص نیت کوشد تا فتوی که دهد و درسی که گوید و مناظره‌ای که کند نظر بر ثواب آخرت و قربت حق ونشر علم و اظهار حق و بیان شرع و تقویت دین نهد و نفس را از رعونات علم پاک گرداند و از آلایش حرص و طمع تطهیر دهد که مذلت علما درحرص و طمع است. چنانک میگوید:

آلوده شد بحرص درم جان عالمان
وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد
دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر
وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد

و در فتوی دادن احتیاط تمام بجای آرد تا بمیل نفس و غرض و علت فتوی ندهد و اگر وقفی در دست او باشد در آن تصرف فاسد نکند و مال حرام نستاند که چون لقمه آشفته ببود حرص و شهوت و حسد و ریا پدید آید آنگه هرچ در مدت عمر رنج برده باشد هباء منثور شود و از بدعتها بایدکه محترز باشد و بر جاده سنت و متابعت ثابت‌قدم بود و بر سیرت و اعتقاد سلف صالح رود و مذهب اهل سنت و جماعت دارد.

و اوقات و ساعات خویش موظف گرداند چنانک عمر عزیز هیچ در بطالت و هزل و لغو صرف نکند. بامداد چون نماز صبح بگزارد بذکرو قرائت قرآن مشغول شود تا بر آمدن آفتاب و بعد از نماز دیگر ساعتی تا بشب هم بذکر مشغول شود تا باشارت «واذکر اسم ربک بکره واصیلا» عمل کرده باشد که در آن خیر بسیارست. و چون آفتاب طلوع کرد دورکعتی بگزارد و بتدریس و افادت و استفادت علم مشغول شود و چون از آن بپرداخت نماز چاشت بپای دارد آنقدر که تواند از دو رکعت تا دوازده رکعت بعد از آن به مصالح معاش خویش و فرزندان و آسایش و رعایت حق ضروری نفس مشغول شود تا بین‌الصلوتین دیگر باره ببحث علمی یا مطالعه یا افادت مشغول بود تاآخر روز که به ذکر مشغول شود تا نماز شام گزارد و اگر بین العشائین احیا تواند کرد به ذکر و قرائت و اوراد سعادتی شگرفت بود و چون نماز خفتن گزارد سخن نگوید که سنت این است. پس بمطالعه یا تکرار مشغول شود تا دانگی شب بگذرد پس ساعتی روی بقبله و نشیند بذکر مشغول شود چون خواب غلب کند از سر جمعیت و ذکر بر پهلوی راست روی بقبله بخسبد و بدل و زبان این دعا که سنت است میخواند که «اللهم انی اسلمت نفسی الیک و وجهت وجهی الیک و الجأت ظهری الیک و فوضت امری الیک رهبه منک و رغبه الیک لاملجا و لامنجأ و لامفر منک الا الیک آمنت بکتابک الذی انزلت و بنبیک الذی ارسلت» پس بدل و زبان ذکر میگوید تا با ذکر در خواب شود. در خبر است که هر که بر وضو و ذکر خسبد روح او را بزیر عرش برند تا بطاعت حق مشغول بود و هر خواب که بیند صدق و حق بود که «نوم العالم عباده» این چنین خوابی است.

پس جهد کند که در میانه شب ساعتی برخیزد و بنماز تهجد که سنت خواجه است علیه‌السلام مشغول شود و آن سیزده رکعت نمازست با وتر وهر چند قراعت درازتر خواند فاضل‌تر بود و دیگر باره اگر خواهد بخسبد تا بوقت صبح برخیزد و تجدید وضو کند وبذکر مشغول شود تا وقت نماز.

و باید که ازین تعبدات بصورت بی‌معنی قانع نشود و پیوسته نفس را از نوعی مجاهده فارغ نگذارد و دل خویش را باز طلبد. و از آنچ در فصول باب معاش از تزکیه نفس وتصفیه دل و تحلیه روح شرح داده‌ایم بقدر وسع حاصل میکند تا بتدریج بعضی حقایق او را روی مینماید و اسرار کشف میشود.

اندرین راه اگرچه آن نکنی
دست وپایی بزن زیان نکنی

اما مذکران سه طایفه‌اند: یکی آنهااند که فصلی چند از سخنان مصنوع مسجع بی‌معنی یاد گیرند که از علم دینی دران هیچ نباشد و زفان بدان جاری کنند و آن نوع برزند و بغرض قبول خلق وجمع مال در جهان میگردند و بصدگونه تصنع و تسلس و شیادگری و بلعجبی پدید ایند تا چگونه مقصود دنیاوی حاصل کنند و بر سر منبر بمدح و مداحی ملوک و سلاطین و امرا و وزرا و صدور و اکابر و اصحاب مناسب و قضاه و حکام مشغول شوند تا بر جای پیغمبر علیه‌السلام چندین دروغ و بدعت روا دارند که بگویند و بکنند و بر سر منبر گداییها کنند و از ظالمان مال ستانند و توزیع خواهند تا گاه بود که از درویشان بحکم بستانند به دل ناخوشی و بیشتر آن بود که بریشان زکوه واجب نبود و از مردم زکوه ستانند حرام خورند و حرام پوشند و حکایتهای دروغ افترا کنند و احادیث موضوع و مطعون روایت کنند و گویند حدیثی صحیح است و خلق و جاهای مذموم کنند و بر خوش آمد ایشان سخن رانند و خلق را در بدعت و ضلالت اندازند و گاه بود که تعصبها کنند و فتنه‌ها انگیزند و عوام را بر تعصب اغرا و اغوا کنند.

اینها از قبیل علمای عالم زبان جاهل دلند و آتش‌افروز دوزخ.

دوم طایفه ائمه صالح‌اند که سخن از بهر خدای و ثواب آخرت گویند و ازبدعت و ضلالت دور باشند و از تفسیر و اخبار و آثار و سیر صلحا گویند بر جاده سنت و سیرت سلف صالح وخلق را بوعظ و نصحیت و حکمت با خدای و جاده شریعت و نوبت و زهد و ورع و تقوی خوانند چنانک حق تعالی میفرماید «ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه». و خلق را نه به رجای مذموم دلیر گردانند و نه درمبالغت تخویف از کرم حق نومید کنند که آن هم مذموم است. وخود را بآلایش طمع دنیاوی ملوث نکنند تاکلمه الحق توانند گفت و سخن بی‌طمع موثر آید که چون بحب دنیا و طمع آلوده بود سخن هم آلوده بود و از منشأ نفس آید نه آنچ آید حق بود ونه بر دل موثر آید و اگر نیز آنچ گوید حق گوید ولیکن از حق نیاید از سر باطل و هوا آید بر دل نیاید . بزرگان گفته‌اند آنچ از دل آیدبر دل آید.

و در روایت آمده است که «اوحی‌الله تعالی الی داود فقال یا داود لا تسألن عن عالم قد اسکرته حب الدنیا فاولئک قطاع الطریق علی عبادی».

و عبدالله بن عباس رضی‌الله عنهما روایت می‌کند از خواجه علیه‌الصلوه که فرمود: «علماء هذه الامه رجلان فرجل اتاه‌الله علما فبذله للناس و لم یأخذ علیه طمعا و لم یشتر به ثمنا فذلک یصلی علیه طیر السماء وحیتان الماء و دواب الارض و الکرام الکاتبین یقدم علی الله عزوجل یوم القیمه سیدا شریفا حتی یرافق المرسلین و رجل اتاه‌الله علما فی‌الدنیا فضن به عن عبادالله و اخذ علیه طمعا و اشتری به ثمنا یعذب حتی یفرغ الله من حساب الخلایق».

و در قوت القلوب شیخ ابوطالب مکی رحمه الله آورده است که: «و من اغلظ ماسمعت فیمن اتباع الدنیا بالعلم ماحدثونا عن عبیدبن واقد عن عثمان بی ابی سلیمان. قال کان رجل یخدم موسی صلی‌الله علیه فجعل یقول حدثنی موسی صفی‌الله حدثنی موسی نجی‌الله حدثنی موسی کلیم الله حتی اثری و اکثر ماله وفقده موسی صلی‌الله علیه فجعل یسأل عنه فلایحس منه اثرا حتی جاءه رجل ذات یوم و فی یده خنزیر فی عنقه حبل اسوده فقال له موسی صلی‌الله علیه تعرف فلانا فقال نعم هو هذا الخنزیر فقال موسی یا رب اسالک ان ترده الی حاله حتی اسأله فیمااصابه هذا فاوحی الله تعالی الیه لودعوتنی بالذی دعانی به آدم فمن دونه ما اجیبک فیه ولکن اخبرک لم صنعت هذا به لا نه کان یطلب الدنیا بالدین».

تااین جمله حقیقت شناسند علمای دین و از حرص دنیا و طلب آن بدین احتراز نمایند که درین باب و عید بسیارست برین اقتصار نمودیم.

چون مذکر دنیاطلب بود و بدان شرایط و آداب و اوراد که مفتی رانموده آمد قیام نماید از آنها بود که «یرفع الله الذین آمنو منکم والذین اوتو العلم درجات».

در روایت میآید از ابن عباس – رضی‌الله عنه – که علما را بر مومنان فضیلت است بهفتصد درجه میان هر درجه‌ای پانصد ساله راه است هر نصیحت و وعظ که چنین عالم فرماید بهر حرفی اورا قربتی و درجتی حاصل میشود و هر کس که بواسطه وعظ او توبه کند و بطاعت مشغول شود و روی بحق آرد جمله در کفه حسنات او باشد روز قیامت.

سیم طایفه مشایخ‌اند که بجذبات عنایت حق سلوک راه دین و سیر بعالم یقین حاصل کرده‌اند و از مکاشفات الطاف خداوندی علوم لدنی یافته‌اند و در پرتو انوار تجلی صفات حق بینای معانی و حقایق و اسرار گشته‌اند و بر احوال مقامات و سلوک راه حق وقوفی تمام یافته‌اند و از حضرت عزت و ولایت مشایخ بدلالت و تربیت خلق و دعوت بحق مأمور گشته. بعد از انک عمری واعظ نفس خویش بوده‌اند که «عظ نفسک فان اتعظت فعظ الناس والا فاستحی من‌الله» و از واعظ «والله فی قلب کل مومن» قبول وعظ کرده‌اند و کمینگاه مکر وحیلت نفس نگاه داشته‌اند و بحکم فرمان بدعوت خلق مشغول شده و خلق را از خرابات دنیا و خمر شهوات و مستی غفلات باحظایر قدس و مجلس انس «فی مقعد صدق» و شراب طهور و تجلی جمال ساقی «و سقیهم ربهم» میخوانند «و ذکرهم بایام الله» و ایشان را از ذوق مشارب مردان میچشانند و سلسله شوق و محبت دل ایشان میجنبانند و بحسب عقل و شناخت و ذوق و شوق هر طایفه‌ای از شریعت و طریقت و حقیقت بیان میکنند تا هر کس حظ و نصیب خویش بقدر همت خویش برمیدارند که «قد علم کل اناس مشربهم».

و اگر مرغ جانی که از آشیانه «یحبهم» پریده است بر شبکه ارادت میافتد و بدانه «یحبونه» در دام بلای عشق بند میشود آن شهباز سپید را که سخت بدیع و غریب افتاده است در کریز خلوت خانه می‌کنند و چشم هوای نفس او از جهان مرادات دو جهانی برمیدوزند و بطعمه ذکر پرورش میدهند. تا آنگه که آن وحشت التماس بماسوای حق ازو منقطع شود و مقام انس حاصل کند مستعد و مستحق آن شود که نشیمن دست ملک سازد.

اینها خلاصه آفرینش و خلیفه حق نایب و میراث‌دار انبیااند که «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل» دیده هر کس بر جمال کمال ایشان نیفتد که در زیر قباب غیرت حق متواری‌اند.

مردان رهش زنده بجانی دگرند
مرغان هواش ز اشیانی دگرند
منگر تو بدین دیده بدیشان کایشان
بیرون زدو کون در جهانی دگرند

خلق ازیشان همین سروریش بینند که از خویش قیاس احوال ایشان بر خویش ودیگران کنند و ایشان را واعظی از واعظان یا عالمی از عالمان ظاهر شمرند و ندانند که «لا یقاس الملائکه بالحدادین».

اما قضاه هم سه طایفه‌اند چنانک خواجه علیه‌الصلوه میفرماید: «القضاه ثلث قاضیان فی‌النار و قاض فی‌الجنه». فرمود قاضیان سه‌اند: دو در دوزخ‌اند و یکی در بهشت.

آن دو که در دوزخ‌اند یکی آن است که بعلم قضا جاهل باشد و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آنک بعلم قضا عالم بود اما بعلم کار نکند بجهل و هوا کار کند و میل ومحابا کند و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد و رشوت ستاند و کتابت سجلات و عقودانکحه بقباله دهد و از آن مال و خدمتی ستاند و نیابتها در ولایت بمال و رشوت دهد. و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوتها ستانند و در ابطال حقوق کوشند و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند و تزویرات بردارند و باطلها را بحق فرانمایند و حق را بپوشانند و باطل کنند و امثال این. چنانک تصرف در اوقاف بنا واجب نمایند ومناصب ومساجد و مدارس و خانقاهات بعلتها و غرضها و رشوتها بنااهلان و مستأکله دهند وتقویت اهل دین نکنند و کار احتساب وامر معروف و نهی منتکر مهمل گذارند و آنچ بابواب البر تعلق دارد که بر قاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن ضایع گذارند این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.

و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است و الا آنک در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بر وجه خویش کجا تواندکرد؟ خواجه علیه السلام ازینجا فرمود «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین.

تا این ضعیف در بلاد جهان شرق و غرب قرب سی‌سال است تا میگردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبرا و مصون بود الا ماشاالله. مع هذا اگر کسی از این خصال ناپسند پاک و مبرا بود و بضد این بخصال حمیده موصوف بر جاده شریعت و بدان سیرت و سریرت که شرح داده آمد عالم عامل در را متصف گردد و اوقاف خویش را بدان اوراد آراسته دارد و میان مسلمانان حکومت بر سنت و سیرت سلف صالح تواند کرد ولی من اولیاءالله باشد و خاص و گزیده حق بود و بهر حکومتی که بحق بگزارد و شفقتی که بر احوال خلق ببرد واقامت حدود شرع که بجای آرد درجتی و قربتی و رفعتی شریف یابد و از نادره جهان بود و بچنین قاضی تبرک نمودن و تقرب جستن واجب بود. و صلی‌الله علی محمد و آله.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال الله تعالی: «و الذین اوتوا العلم درجات»
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «و آن کسانی که علم به آن‌ها داده شده است، درجاتی دارند.»
و قال النبی صلی الله علیه و سلم: «العلما و رثه الانبیاء» و قال «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «دانشمندان، وارثان پیامبران هستند» و همچنین فرمودند: «علمای امتم مانند پیامبران بنی اسرائیل هستند».
بدانک علم شریف‌ترین و سیلتی است قربت حق را و صفت حق است و بوسیلت علم بدرجات علی میتوان رسید که «والذین او توا العلم درجات».
هوش مصنوعی: علم، باارزش‌ترین و ضروری‌ترین وسیله برای نزدیکی به خداوند است و ویژگی‌های او را نشان می‌دهد. به کمک علم می‌توان به درجات عالی‌تر دست یافت، همانطور که در آیات قرآن آمده است که آگاهان دارای مراتب بالاتری هستند.
ولیکن بدان شرط که با علم خوف و خشیت قرین بود زیراک سر همه علمها خدای ترسی است و حق تعالی عالم کسی را میخواند که او خشیت دارد و خدای ترس بود که «انما یخشی الله من عباده العلماء». و هر چند که علم بیافزاید خشیت میافزاید. چنانک خواجه علیه الصلوه فرمود «انا اعلمکم بالله و اخشیکم منه». و نشان خشیت آن است که بدان علم کار کند و آن را وسیلت درجات آخرت سازد نه وسیلت جمع مال و اکتساب جاده دنیاوی و تمتعات بهیمی. و هر کس که بدان عمل نکند و وسیلت مال و جاه دنیاوی سازد او جاهل است بحقیقت نه عالم. و حق تعالی مثل او حاشا بدر از گوش زده است که «مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا». و علم میراث انبیاست علیهم السلام «و ان الانبیا لم یور ثوا دینارا و لا درهما و لکنهم یورثوا العلم فمن اخذ به فقد اخذ بحظ وافر».
هوش مصنوعی: علم واقعی باید همراه با ترس و خشیت از خداوند باشد، زیرا اساس علم، ترس از خداست. خداوند تنها کسانی را که دارای خشیت هستند، عالم می‌داند. هرچه علم بیشتر افزایش یابد، خشیت نیز باید بیشتر شود. کسی که بر اساس علم زندگی کند و آن را وسیله‌ای برای رسیدن به درجات عالی در آخرت قرار دهد، در حقیقت عالم است. اما اگر کسی علم را به منظور کسب مال و مقام دنیوی و لذت‌های زودگذر به کار گیرد، در واقع جاهل است. خداوند چنین افرادی را به مانند حیوانی می‌داند که بار سنگینی به دوش دارد اما بهره‌ای از آن نمی‌برد. علم وارث انبیا است و آنان تنها علم را به ارث گذاشته‌اند، نه ثروت مادی. کسی که از این علم بهره‌برداری کند، بهره‌مند خواهد بود.
و انبیا علیهم اسلام دو نوع علم میراث گذاشتند: علم ظاهر و علم باطن.
هوش مصنوعی: انبیاء به دو نوع علم به یادگار گذاشته‌اند: علم ظاهری و علم باطنی.
علم ظاهر آن علم نافع است که صحابه رضی‌الله عنهم از قول و فعل خواجه علیه السلام گرفته‌اند تا بعین وائمه سلف تتبع آن کرده وخوانده و آموخته و بدان عمل کرده از علم کتاب وسنت و تفسیر و اخبار و آثار وقفه و آنچ از توابع اینهاست.
هوش مصنوعی: علمی که مفید و سودمند است، علمی است که صحابه از گفته‌ها و عمل‌های پیامبر (ص) فراگرفته‌اند. سپس، علمای بعدی نیز به دقت آن را دنبال کرده، مطالعه کرده و آموخته‌اند و بر اساس آن عمل کرده‌اند. این علم شامل متون قرآن، سنت، تفسیر و اخبار و آثار مرتبط با آنها می‌شود.
و علم باطن معرفت آن معانی است که بی‌واسطه جبرئیل از غیب الغیب در مقام «اوادنی» در حالت «لی مع اله وقت» زقه جان خواجه علیه‌الصلوه میکردند که «فاوحی الی عبده ما اوحی» و از ولایت نبوت جرعه آن جامهای مالامال بر سنت کرام بر جان و جگرسوختگان عالم طلب میریختند که «ماصب الله فی‌صدری شیئا الا و صبیته فی صدر ابی‌بکر».
هوش مصنوعی: علم باطن به شناخت و درک مفاهیمی اشاره دارد که بدون واسطه جبرئیل از عالم غیب و در مقام خاصی به مردم الهام می‌شود. در این حالت، معانی عمیق‌تری از حقیقت در وجود افراد خاص، مانند پیامبران، جاری می‌شود. این علم به‌شکل خاصی بر پیروان و جویندگان حقیقت نازل می‌شود و در واقع، نشان‌دهنده ارتباط عمیق‌تری با عالم غیب و معارف الهی است.
و همچنانک علم ظاهر انواع بسیار است تنوع علم باطن زیادت است چون علم ایمان و علم اسلام و علم احسان و علم ایقان و علم عیان و علم عین و علم توبت و علم زهد و علم ورع و علم تقوی و علم اخلاص و علم معرفت نفس وعلم صفات و آفات نفس و علم معرفت دل و علم صفات واطوار و احوال دل و علم تزکیت و تربیت نفس و علم تصفیه و پرورش دل و علم فرق میان خواطر نفسانی و شیطانی ودلی و عقلی و ایمانی و ملکی و روحانی و رحمانی و علم فرق میان اشارت و الهام و خطاب وندا و هاتف و کلام حق و علم تهذیب اخلاق وعلم تبدیل صفات و علم تخلق باخلاق حق وعلم مشاهدات وانواع آن و علم مکاشفات و تفاوت آن و علم توحید و تفاوت آن و علم صفات جلال وعلم معانی صفات و علم تجلی صفات و علم تجلی ذات و علم مقامات و علم احوال و علم قرب و بعد و علم وصول و علم فنا و علم بقا و علم سکر و علم صحو و علم معرفت و انواع آن و غیر این از علوم غیبی که برشمردن آن اطنابی دارد و این جمله آن است که سالکان این راه را بتعلم علم «و علم آدم الاسماء کلها» حاصل شود. اما آنها که ازین سعادت محرومند چون ازین نوع علوم چیزی بشنوند بانکار پدید آیند چنانک خواجه علیه‌الصلوه میفرماید «ان من العلم کهیئه المکنون لایعلماها الا العملماء بالله فاذا نطقوا بها لاینکرها الااهل العزه بالله». و ابوهریره رضی‌الله عنه ازینجا میگفت «حفظت من رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و عائین من العلم اما احد هما فقط بثثته و اما الآخر لوبثثته لقطع هذا البلعوم».
هوش مصنوعی: علم در زمینه‌های مختلف به شکل‌های متنوعی وجود دارد و این تنوع در علم باطن بسیار بیشتر است. به عنوان مثال، شامل علم‌هایی مانند ایمان، اسلام، احسان، یقین، توبه، زهد، ورع، تقوا، اخلاص، و معرفت نفس است. همچنین دانش‌هایی مربوط به صفات و آفات نفس، دل، احوال و وضعیت دل، تربیت نفس، و پرورش دل و تفاوت‌های بین انواع خواطر انسانی و الهامی وجود دارد. دیگر حوزه‌های علمی شامل مبحث تهذیب اخلاق، تغییر صفات، و تخلق به اخلاق الهی هستند. همچنین شناخت تجلیات صفات و ذات، مقامات و احوال، و مفاهیمی مثل قرب و بعد نیز جزو علوم باطنی به حساب می‌آیند. هرچند این علوم باطنی گسترده و عمیق هستند، افرادی که از این دانایی محرومند، ممکن است نسبت به آن‌ها واکنش منفی نشان دهند. در نتیجه، به افرادی که به علم کافی در این زمینه دست پیدا کرده‌اند، این دانش‌ها می‌تواند به درک عمیق‌تری از حقیقت و وجود منجر شود. ابوهريره نیز درباره تجربیات خود با علم پیامبر اسلام بیان کرده است که برخی از آگاهی‌ها را نمی‌توان به راحتی بیان کرد.
و علما سه طایفه‌اند: یکی آنک علم ظاهر داند دوم آنک علم باطن داند سیم آنک هم علم ظاهر و هم علم باطن داند و این نادره بود. در هر عصر اگر پنج کس در جمله جهان باشند بسیار بود بلکه برکت یکی از ایشان شرق و غرب عالم را فرا رسد و قطب وقت بود و عالمیان در پناه دولت و سایه همت او باشند. و او آن عالم است که خواجه علیه‌السلام بدو تفاخر میکند که «علما امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل» ومیراث خواران انبیاء علیهم‌السلام ازین علمااند علی الحقیقه که میراث علوم ظاهر و علوم باطن ایشان یافته‌اند که «ان العلما ورثه الانبیاء» و علمای ظاهر هم سه طایفه‌اند: مفتیان و مذکران و قضاه.
هوش مصنوعی: عالم‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: اول کسانی که به علم ظاهری آگاهی دارند، دوم کسانی که علم باطنی را می‌شناسند و سوم کسانی که هر دو نوع علم را دارند، که این دسته بسیار نادر است. در هر عصر اگر پنج نفر از این علمای بزرگ در دنیا باشند، تعداد زیادی به حساب می‌آید و برکت یکی از آن‌ها می‌تواند شرق و غرب جهان را در بر بگیرد و او به عنوان قطب زمان شناخته می‌شود. مردم در سایه دولت و تلاش‌های او قرار می‌گیرند. این عالم، کسی است که بزرگان به او افتخار می‌کنند و می‌گویند "علما امت من مثل انبیاء بنی‌اسرائیل". همچنین او نماینده میراث انبیاء است که علمای بزرگ به درستی از آن‌ها برخوردارند، چرا که علم وراثتی انبیاء از آن‌هاست. علمای ظاهری نیز به سه دسته تقسیم می‌شوند: مفتی‌ها، موعظه‌دهندگان و قاضی‌ها.
اما مفتیان اهل دراست و نظر و فتوی‌اند و اینها دو طایفه‌اند: یکی آنک عالم دل و عالم زبان‌اند دریشان خوف و خشیت است با علم عمل دارند و با فتوی تقوی ورزند و تحصیل علم و نشر آن برای نجات و درجات کنند و نظر از جاه و مال دنیا منقطع دارند ایشان آنهااند که میفرماید «انما یخشی‌الله من عباده العلماء».
هوش مصنوعی: مفتی‌ها افرادی هستند که در مسائل دینی دانش و بصیرت دارند و به دو گروه تقسیم می‌شوند: یکی کسانی که به علم دل و زبان آگاه‌اند و در وجودشان احساس ترس و خوف از خداوند وجود دارد. این افراد با علم خود عمل می‌کنند و در فتواهایشان تقوای لازم را رعایت می‌کنند. آن‌ها به تحصیل علم و گسترش آن می‌پردازند تا نجات یابند و درجات بالایی کسب کنند و در نظر آنان جاه و مال دنیا اهمیت چندانی ندارد. این افراد، همان‌هایی هستند که گفته می‌شود: تنها عالمان از خدا می‌ترسند.
دوم آنک عالم زبان جاهل دلند در دل ایشان از خدای خوف و حیا نبود و در علم آموختن و نشر کردن نیت تحصیل ثواب آخرت و قربت حق نبود بفرض تحصیل جاه و مال و قبول خلق ویافت مناصب تتبع علم کنند. لاجرم هوا برایشان غالب شود و علم ایشان متابع هوا گردد و کار بهوا کنند و بعلم عمل نکنند و بر علمای متقی و دیندار حسد برند ودر پوستین ایشان افتند و برایشان افترا کنند و در مقام بحث بجدل با دید آیند و ایذا کنندو سخن بتوجیه نگویند و حق را گردن ننهند و خواهند که بجلدی و زبان آوری حق را باطل کنند و باطل رادر کسوت حق فرانمایند و اظهار فضل کنند. ازین جنس علما از آنهااند که خواجه علیه‌الصلوه میفرماید «اتقو کل منافق علیم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ماتنکرون».
هوش مصنوعی: دوم این که بعضی از دانشمندان تنها علم دارند اما دلشان از خدای ترس و حیای کافی برخوردار نیست. نیت آن‌ها در یادگیری و گسترش علم صرفاً کسب مقام و پول است و بدین ترتیب علم برایشان تابع خواست‌های نفسانی می‌شود. این افراد بر دانشمندان با تقوا حسادت می‌ورزند و به آن‌ها افترا می‌زنند. در بحث‌ها به جدل روی می‌آورند و به جای گفت‌وگوی درست، حق را انکار می‌کنند و سعی می‌کنند که با فصاحت و کلام زورکی، حق را نادرست جلوه دهند و باطل را در لباس حق به نمایش بگذارند و خود را صاحب فضل معرفی کنند. این نوع دانشمندان همان‌هایی هستند که پیامبر فرموده‌اند «از هر نفاق‌پیشه‌ای که زبانش فصیح است بپرهیزید که آنچه می‌دانید می‌گوید و آنچه را که می‌پندارید نادرست انجام می‌دهد».
و بحقیقت آن آفت که در دین ومیان امت بواسطه چنین عالم فاجر و زاهد جاهل پدید آمده است به هیچ چیز پدید نیامده است چنانک امیرالمومنین علی رضی‌الله عنه میگوید «ما قطع ظهری فی‌الاسلام الارجلان عالم فاجرو ناسک مبتدع فالعالم الفاجر یزهد الناس فی علمه لمایرون من فجوره والمبتدع الناسک یرغب الناس فی بدعته لما یرون من نسکه».
هوش مصنوعی: در واقع، آسیب بزرگی که به دین و جامعه مسلمین به خاطر وجود چنین عالم فاسد و زاهد نادانی وارد شده، به هیچ چیز دیگری نیست. همانطور که امیرالمؤمنین علی (رضی‌الله عنه) می‌فرمایند: «هیچ چیز مانند این دو گروه باعث آسیب به اسلام نشده است؛ یکی عالم فاسد که مردم را از علم خود بدبین می‌کند به خاطر رفتار ناپسندش، و دیگری زاهد مبدع که مردم را به بدعت‌هایش ترغیب می‌کند به خاطر ظاهرا دینداری‌اش».
لا جرم بشومی علما سوء و زاهدان مرایی و درویشان گدایی که از حریضی دین بدنیا میفروشند و پیوسته بر درگاه ملوک بمذلت میگردند و بدر امیران خواجگان باستخفاف درمیروند و بخواری و اهانت ایشان را خدمت میکنند و مدح و فضل میگویند و بنفماق ایشان را بدانج در ایشان نیست ستایش میکنند و بمداهنه بهر باطل که ایشان می‌کنند یا میگویند صدق‌الامیر میزنند و بطمع فاسد ترک امر معروف و نهی ممنکر می‌کنند. تا حاصل کار یا درمی چند حرام ازیشان بستانند یا رشوتی دیگر بدهند و عملی و منصبی بگیرند. اعتقاد امرا و خواجگان و لشکریان واردات پادشاهان فاسد ببود. و قیاس کردند که جمله علما و مشایخ همین سیرت بد و خصال مذموم دارند تا بچشم حقارت بخواص حق و اولیای عزت نگرستند و بکلی روی از اینها بگردانیدند و از فواید خدمت و صحبت ایشان محروم ماندند و از نور علم و پرتو ولایت ایشان بی‌نصیب شدند. در حدیث میآید که چنین عالمی که غرض او از علم دنیا باشد او را از ثواب علم نصیبه بیش از آن نیست که در دنیا از مال و جاه بیابد و در آ]رت اول آتش افروز دوزخ او بود.
هوش مصنوعی: بدون شک، برخی از علمای بد و زاهدان نادانی که به خاطر حرص خود دین را به دنیا می‌فروشند، به درگاه پادشاهان حقیر می‌روند و برای احترام به امیران و خواجگان، در زیر بار ذلت و تحقیر قرار می‌گیرند. آن‌ها به خوارگی و فروتنی خدمت می‌کنند و درباره آن‌ها مدح و تعریف می‌گویند، در حالی که در ذات آن‌ها چیزی برای ستایش وجود ندارد. به خاطر منافع دنیوی، آن‌ها از امر به معروف و نهی از منکر خودداری می‌کنند تا از آن‌ها پول و رشوه بگیرند یا مقام و منصبی کسب کنند. نظام اراده و فکر پادشاهان فاسد بر این باور است که همه علمای دین و مشایخ نیز همین رفتارهای ناپسند را دارند و به همین دلیل، به آن‌ها با چشم تحقیر نگاه می‌کنند و از برکات علم و ولایتشان محروم می‌مانند. در احادیث آمده است که عالمی که هدفش از علم، به دست آوردن دنیا باشد، جز آنچه در این دنیا از جاه و مال به دست می‌آورد، نصیبی از ثواب علم نصیبش نمی‌شود و در آخرت جز آتش جهنم نصیبش نخواهد بود.
از چنین علم که نافع باشد استعاذت واجب است چنانک خواجه علیه‌الصلوه فرمود: «اعوذبک من علم لا ینفع». و علم لاینفع دو نوع است: یکی علم شریعت چون بدان کار نکنند نافع نباشد اگرچه آن فی نفسه نافع بود و دوم علم نجوم و کهانت و انواع علوم فلسفه که آن را حکمت میخوانند و بعضی با کلام برآمیخته‌اند و آنرا اصول نام کرده تا بنام نیک کفر و ضلالت در گردن خلق عاجز کنند واین نوع غیرنافع است فی‌ذاته و اگر بدان عمل کنند مهلک و مفوی و مضل بوند. و بسی سرگشتگان بدین علم از راه دین و جاده استقامت بیفتادند بغرور آنک ما علم معرفت و شناخت حقیقت حاصل میکنیم و ندانستند که معرفت حق بقرائت و روایت حاصل نشود الا برروش متابعت ظاهر و باطن محمد علیه‌السلام چنانک حق تعالی خبر میدهد که «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لانتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ...» الایه.
هوش مصنوعی: استفاده از علمی که مفید نباشد، واجب است که از آن دوری کنیم. همان‌طور که در روایتی آمده است: «به تو پناه می‌برم از علمی که نافع نیست». علم نافع دو نوع است: نخست علم دینی که اگر کسی آن را بداند ولی به آن عمل نکند، دیگر نفعی ندارد، هرچند به خودی خود مفید باشد. نوع دوم علمی است مانند نجوم، کهانت و فلسفه‌هایی که برخی آنها را با کلام ترکیب کرده و به نام حکمت و اصول بر مردم می‌زنند تا از طریق آن مانع درک حقایق شوند. این علوم غیرمؤثر هستند و در صورتی که به آنها عمل شود، زیان‌بار و گمراه‌کننده‌اند. بسیاری از کسانی که در چنگ این علوم گرفتار آمده‌اند، از راه دین و سیر درست منحرف شده‌اند؛ زیرا بر این گمان هستند که با این نوع علم، به شناخت حقیقت خواهند رسید، در حالی که نمی‌دانند شناخت حق تنها از طریق پیروی از سنت‌های ظاهر و باطن پیامبر اسلام به دست می‌آید، همان‌طور که خداوند می‌فرماید که «این، راهی راست است؛ از آن پیروی کنید و از دیگر راه‌ها پیروی نکنید، زیرا شما را از مسیر او منحرف می‌کند...».
پس مفتی متقی باید که ازین انواع علوم و آفات آن احتراز کند و در تخلیص نیت کوشد تا فتوی که دهد و درسی که گوید و مناظره‌ای که کند نظر بر ثواب آخرت و قربت حق ونشر علم و اظهار حق و بیان شرع و تقویت دین نهد و نفس را از رعونات علم پاک گرداند و از آلایش حرص و طمع تطهیر دهد که مذلت علما درحرص و طمع است. چنانک میگوید:
هوش مصنوعی: مفتی متقی باید از انواع علوم و خطراتی که آنها دارند، دوری کند و بر پاکسازی نیت خود تمرکز کند. او باید در فتوایی که می‌دهد، درسی که ارائه می‌کند و مناظره‌ای که انجام می‌دهد، هدفش کسب ثواب آخرت و نزدیکی به خدا، نشر علم، بیان حق، توضیح احکام شرعی و تقویت دین باشد. همچنین باید تلاش کند که خود را از زوائد علم پاک کند و از آلودگی‌های حرص و طمع دوری کند، زیرا ذلت علما در پیروی از حرص و طمع است.
آلوده شد بحرص درم جان عالمان
وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد
هوش مصنوعی: عالمانی که به دنبال ثروت و مال دنیا هستند، به خاطر حرص و طمعشان به نوعی بی‌احترامی و ذلت دچار شده‌اند، اما این خودخواسته و از روی بی‌فکری آن‌هاست و این خفت در واقع به خودشان مربوط می‌شود.
دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر
وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد
هوش مصنوعی: افسوس و حسرت که عمر انسان به پایان می‌رسد، اما حرص و طمع افراد هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و همیشه ادامه دارد.
و در فتوی دادن احتیاط تمام بجای آرد تا بمیل نفس و غرض و علت فتوی ندهد و اگر وقفی در دست او باشد در آن تصرف فاسد نکند و مال حرام نستاند که چون لقمه آشفته ببود حرص و شهوت و حسد و ریا پدید آید آنگه هرچ در مدت عمر رنج برده باشد هباء منثور شود و از بدعتها بایدکه محترز باشد و بر جاده سنت و متابعت ثابت‌قدم بود و بر سیرت و اعتقاد سلف صالح رود و مذهب اهل سنت و جماعت دارد.
هوش مصنوعی: در ارائه فتوای شرعی باید نهایت احتیاط را رعایت کرد تا به خواسته‌ها و اهداف شخصی دچار نشود. همچنین اگر فرد به اموال وقف دسترسی دارد، نباید به‌طور نادرست از آن استفاده کند و نباید مال حرام به دست آورد. زیرا اگر در زندگی به دلیل طمع، شهوات، حسادت و ریا انگشت‌نما شویم، تمام زحماتی که در طول عمر کشیده‌ایم بی‌فایده خواهد بود. همچنین باید از بدعت‌ها پرهیز کرد و بر روی مسیر سنت و پیروی از سلف صالح ثابت‌قدم بود، و مذهب اهل سنت و جماعت را دنبال کرد.
و اوقات و ساعات خویش موظف گرداند چنانک عمر عزیز هیچ در بطالت و هزل و لغو صرف نکند. بامداد چون نماز صبح بگزارد بذکرو قرائت قرآن مشغول شود تا بر آمدن آفتاب و بعد از نماز دیگر ساعتی تا بشب هم بذکر مشغول شود تا باشارت «واذکر اسم ربک بکره واصیلا» عمل کرده باشد که در آن خیر بسیارست. و چون آفتاب طلوع کرد دورکعتی بگزارد و بتدریس و افادت و استفادت علم مشغول شود و چون از آن بپرداخت نماز چاشت بپای دارد آنقدر که تواند از دو رکعت تا دوازده رکعت بعد از آن به مصالح معاش خویش و فرزندان و آسایش و رعایت حق ضروری نفس مشغول شود تا بین‌الصلوتین دیگر باره ببحث علمی یا مطالعه یا افادت مشغول بود تاآخر روز که به ذکر مشغول شود تا نماز شام گزارد و اگر بین العشائین احیا تواند کرد به ذکر و قرائت و اوراد سعادتی شگرفت بود و چون نماز خفتن گزارد سخن نگوید که سنت این است. پس بمطالعه یا تکرار مشغول شود تا دانگی شب بگذرد پس ساعتی روی بقبله و نشیند بذکر مشغول شود چون خواب غلب کند از سر جمعیت و ذکر بر پهلوی راست روی بقبله بخسبد و بدل و زبان این دعا که سنت است میخواند که «اللهم انی اسلمت نفسی الیک و وجهت وجهی الیک و الجأت ظهری الیک و فوضت امری الیک رهبه منک و رغبه الیک لاملجا و لامنجأ و لامفر منک الا الیک آمنت بکتابک الذی انزلت و بنبیک الذی ارسلت» پس بدل و زبان ذکر میگوید تا با ذکر در خواب شود. در خبر است که هر که بر وضو و ذکر خسبد روح او را بزیر عرش برند تا بطاعت حق مشغول بود و هر خواب که بیند صدق و حق بود که «نوم العالم عباده» این چنین خوابی است.
هوش مصنوعی: شخص باید به نحوی برنامه‌ریزی کند که عمر precious خود را در کارهای بیهوده و بی‌فایده نگذرانده و هر روز را به یاد خدا و قرآن خواندن بپردازد، به‌ویژه در صبحگاهان و در ساعات مختلف روز. پس از نماز صبح، تا طلوع آفتاب باید به ذکر و خواندن قرآن بپردازد و بعد از آن هم در ساعات دیگر روز، به کسب علم و دانش مشغول شود. همچنین در وقت‌های بین نمازها، باید به فعالیت‌های علمی یا مطالعه پرداخته و تا شب به یاد خدا باشد و نمازهای خود را به موقع بخواند. در شب، در زمان خواب نیز لازم است آداب خاصی را رعایت کرده و دعاهایی را به زبان بیاورد. خوابیدن در حال وضو و ذکر نیز باعث می‌شود که روح او در حال عبادت باشد و خواب‌هایی که می‌بیند حقیقت دارد و می‌تواند نشانه‌ای از عبادت و دینداری باشد.
پس جهد کند که در میانه شب ساعتی برخیزد و بنماز تهجد که سنت خواجه است علیه‌السلام مشغول شود و آن سیزده رکعت نمازست با وتر وهر چند قراعت درازتر خواند فاضل‌تر بود و دیگر باره اگر خواهد بخسبد تا بوقت صبح برخیزد و تجدید وضو کند وبذکر مشغول شود تا وقت نماز.
هوش مصنوعی: پس تلاش کند که در میانه شب ساعتی بیدار شود و نماز شب را به جا آورد، که این سنتی است از سوی پیامبر (ص)، و شامل سیزده رکعت نماز به همراه نماز وتر است. هرچه قراعت در این نماز طولانی‌تر باشد، بهتر است. سپس اگر تمایل داشته باشد می‌تواند دوباره بخوابد تا صبح بیدار شود، وضو بگیرد و مشغول ذکر و یاد خدا شود تا وقت نماز فرا برسد.
و باید که ازین تعبدات بصورت بی‌معنی قانع نشود و پیوسته نفس را از نوعی مجاهده فارغ نگذارد و دل خویش را باز طلبد. و از آنچ در فصول باب معاش از تزکیه نفس وتصفیه دل و تحلیه روح شرح داده‌ایم بقدر وسع حاصل میکند تا بتدریج بعضی حقایق او را روی مینماید و اسرار کشف میشود.
هوش مصنوعی: کسی نباید به این عبادات به‌طور سطحی راضی شود و باید همیشه تلاش کند تا نفس خود را در نوعی مجاهدت نگه دارد و دلش را به جست‌وجو وادارد. همچنین، از آنچه در بخش‌های مربوط به معاش و تزکیه نفس، تصفیه دل و تحلیه روح توضیح داده‌ایم، در حد توان خود بهره‌برداری کند تا به‌تدریج برخی از حقایق برای او آشکار شده و اسرار برایش فاش شود.
اندرین راه اگرچه آن نکنی
دست وپایی بزن زیان نکنی
هوش مصنوعی: در این مسیر، اگرچه تلاش و کوشش نکنی، دست و پا زدن به خود اضافه نمی‌کند و ضرری نخواهی کرد.
اما مذکران سه طایفه‌اند: یکی آنهااند که فصلی چند از سخنان مصنوع مسجع بی‌معنی یاد گیرند که از علم دینی دران هیچ نباشد و زفان بدان جاری کنند و آن نوع برزند و بغرض قبول خلق وجمع مال در جهان میگردند و بصدگونه تصنع و تسلس و شیادگری و بلعجبی پدید ایند تا چگونه مقصود دنیاوی حاصل کنند و بر سر منبر بمدح و مداحی ملوک و سلاطین و امرا و وزرا و صدور و اکابر و اصحاب مناسب و قضاه و حکام مشغول شوند تا بر جای پیغمبر علیه‌السلام چندین دروغ و بدعت روا دارند که بگویند و بکنند و بر سر منبر گداییها کنند و از ظالمان مال ستانند و توزیع خواهند تا گاه بود که از درویشان بحکم بستانند به دل ناخوشی و بیشتر آن بود که بریشان زکوه واجب نبود و از مردم زکوه ستانند حرام خورند و حرام پوشند و حکایتهای دروغ افترا کنند و احادیث موضوع و مطعون روایت کنند و گویند حدیثی صحیح است و خلق و جاهای مذموم کنند و بر خوش آمد ایشان سخن رانند و خلق را در بدعت و ضلالت اندازند و گاه بود که تعصبها کنند و فتنه‌ها انگیزند و عوام را بر تعصب اغرا و اغوا کنند.
هوش مصنوعی: مردان به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول کسانی هستند که تعدادی از سخنان بی‌معنی و مصنّع را یاد می‌گیرند که هیچ ارتباطی با علم دین ندارد و سپس آن‌ها را با زبانشان بیان می‌کنند. این افراد به منظور جلب نظر مردم و جمع‌آوری ثروت به جاهای مختلف سفر می‌کنند و با انواع ترفندها و ظاهرسازی‌ها تلاش می‌کنند تا اهداف دنیوی خود را محقق کنند. آن‌ها بر منبر نشسته و به ستایش سلاطین، امرا و مقامات مختلف مشغول می‌شوند و در این راه گاهی دروغ و بدعت به نام دین مطرح می‌کنند. آن‌ها به بهانه‌های مختلف از ناامیدان پول طلب می‌کنند و حتی از فقرا زکات ستانده و اموالی را به ناحق از مردم می‌گیرند. در این بین، مطالب دروغ و حدیث‌های جعلی روایت می‌کنند و به مردم می‌گویند که این احادیث صحیح هستند. برخی از آن‌ها به تحریف و بدعت روی می‌آورند و تلاش می‌کنند مردم را به تعصب و فتنه‌انگیزی وا دارند.
اینها از قبیل علمای عالم زبان جاهل دلند و آتش‌افروز دوزخ.
هوش مصنوعی: این افراد شبیه عالمان و دانشمندان هستند که از حقیقت بی‌خبرند و تنها باعث ایجاد مشکلات و دردسر در دنیا می‌شوند.
دوم طایفه ائمه صالح‌اند که سخن از بهر خدای و ثواب آخرت گویند و ازبدعت و ضلالت دور باشند و از تفسیر و اخبار و آثار و سیر صلحا گویند بر جاده سنت و سیرت سلف صالح وخلق را بوعظ و نصحیت و حکمت با خدای و جاده شریعت و نوبت و زهد و ورع و تقوی خوانند چنانک حق تعالی میفرماید «ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه». و خلق را نه به رجای مذموم دلیر گردانند و نه درمبالغت تخویف از کرم حق نومید کنند که آن هم مذموم است. وخود را بآلایش طمع دنیاوی ملوث نکنند تاکلمه الحق توانند گفت و سخن بی‌طمع موثر آید که چون بحب دنیا و طمع آلوده بود سخن هم آلوده بود و از منشأ نفس آید نه آنچ آید حق بود ونه بر دل موثر آید و اگر نیز آنچ گوید حق گوید ولیکن از حق نیاید از سر باطل و هوا آید بر دل نیاید . بزرگان گفته‌اند آنچ از دل آیدبر دل آید.
هوش مصنوعی: دومین گروه، ائمه‌ای هستند که در سخنان خود تنها به خاطر خدا و برای پاداش آخرت صحبت می‌کنند و از بدعت‌گذاری و گمراهی دوری می‌جویند. آن‌ها به تفسیر و نقل روایت‌ها و آثار صالحان می‌پردازند و در مسیر سنت و سیره نیکوکاران حرکت می‌کنند. این افراد به مردم نصیحت و حکمت می‌آموزند و آن‌ها را به خدا و راه شریعت دعوت می‌نمایند. خداوند می‌فرماید: «به راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو دعوت کن». این ائمه نه مردم را به امید واهی تشویق می‌کنند و نه به طمع آبی دست می‌زنند که هر دو ناپسند است. همچنین، خود را به آلودگی‌های دنیوی مبتلا نمی‌کنند تا بتوانند حقیقت را بیان کنند و کلامشان بدون طمع تأثیرگذار باشد. اگر سخن از طمع دنیا بیامیزد، آن کلام نیز آنچنان که باید تأثیر نمی‌گذارد و از نفس ناشی می‌شود، نه از حقیقت. بزرگان گفته‌اند تنها آنچه از دل برخیزد، بر دل تأثیر می‌گذارد.
و در روایت آمده است که «اوحی‌الله تعالی الی داود فقال یا داود لا تسألن عن عالم قد اسکرته حب الدنیا فاولئک قطاع الطریق علی عبادی».
هوش مصنوعی: در روایت آمده است که خداوند به داود وحی فرمود: «ای داود، از عالم‌هایی که به خاطر محبت دنیا گمراه شده‌اند، نپرس؛ زیرا این افراد راهزنان بر روح‌های بندگان من هستند.»
و عبدالله بن عباس رضی‌الله عنهما روایت می‌کند از خواجه علیه‌الصلوه که فرمود: «علماء هذه الامه رجلان فرجل اتاه‌الله علما فبذله للناس و لم یأخذ علیه طمعا و لم یشتر به ثمنا فذلک یصلی علیه طیر السماء وحیتان الماء و دواب الارض و الکرام الکاتبین یقدم علی الله عزوجل یوم القیمه سیدا شریفا حتی یرافق المرسلین و رجل اتاه‌الله علما فی‌الدنیا فضن به عن عبادالله و اخذ علیه طمعا و اشتری به ثمنا یعذب حتی یفرغ الله من حساب الخلایق».
هوش مصنوعی: عبدالله بن عباس رضی‌الله عنهما نقل می‌کند از خواجه علیه‌الصلوه که فرمود: «علمای این امت به دو دسته تقسیم می‌شوند. یکی عالمی که خداوند به او علم عطا کرده و آن را برای مردم بیان می‌کند و هیچ طمعی در مقابل آن ندارد و از علمش سود نمی‌برد. این فرد مورد دعای پرندگان آسمان، ماهی‌های دریا، جانوران زمین و نویسندگان بزرگ قرار می‌گیرد و روز قیامت به عنوان یک شخصیت بزرگ و محترم به درگاه خداوند حاضر می‌شود و در کنار پیامبران خواهد بود. و دیگری عالمی که خداوند به او علم داده، اما آن را برای بندگانش پنهان می‌دارد و به خاطر طمع و منافع شخصی از آن بهره می‌برد. این شخص عذاب خواهد شد تا زمانی که خداوند از حسابرسی مخلوقات فارغ شود.»
و در قوت القلوب شیخ ابوطالب مکی رحمه الله آورده است که: «و من اغلظ ماسمعت فیمن اتباع الدنیا بالعلم ماحدثونا عن عبیدبن واقد عن عثمان بی ابی سلیمان. قال کان رجل یخدم موسی صلی‌الله علیه فجعل یقول حدثنی موسی صفی‌الله حدثنی موسی نجی‌الله حدثنی موسی کلیم الله حتی اثری و اکثر ماله وفقده موسی صلی‌الله علیه فجعل یسأل عنه فلایحس منه اثرا حتی جاءه رجل ذات یوم و فی یده خنزیر فی عنقه حبل اسوده فقال له موسی صلی‌الله علیه تعرف فلانا فقال نعم هو هذا الخنزیر فقال موسی یا رب اسالک ان ترده الی حاله حتی اسأله فیمااصابه هذا فاوحی الله تعالی الیه لودعوتنی بالذی دعانی به آدم فمن دونه ما اجیبک فیه ولکن اخبرک لم صنعت هذا به لا نه کان یطلب الدنیا بالدین».
هوش مصنوعی: در کتاب قوت القلوب نوشته شیخ ابوطالب مکی، داستانی نقل شده است درباره مردی که خدمتگزار موسی (علیه‌السلام) بود. این مرد همواره می‌گفت که موسی با او صحبت کرده و او را به عنوان کسی که خداوند او را نجات داده، معرفی می‌کرد. اما بعد از مدتی، ثروت این مرد از دست رفت و موسی به دنبال او گشت، ولی هیچ نشانی از او نیافت. تا اینکه روزی مردی با خوک به سراغ موسی آمد و گفت که این همان مرد گمشده است. موسی از خداوند خواست که او را به حالت قبلی‌اش برگرداند تا بتواند از او بپرسد چه بر او گذشته است. خداوند به موسی وحی کرد که اگر مثل آدم به او دعا می‌کردی، پاسخ تو را می‌دادم؛ اما به تو می‌گویم که این مرد به خاطر اینکه دنیایی را با دینش جستجو می‌کرد، به این حال افتاد.
تااین جمله حقیقت شناسند علمای دین و از حرص دنیا و طلب آن بدین احتراز نمایند که درین باب و عید بسیارست برین اقتصار نمودیم.
هوش مصنوعی: علمای دین باید حقیقت را بشناسند و از حرص و تمایل به دنیا دوری کنند. در این زمینه و مورد عید، ما تنها به همین اشاره کردیم.
چون مذکر دنیاطلب بود و بدان شرایط و آداب و اوراد که مفتی رانموده آمد قیام نماید از آنها بود که «یرفع الله الذین آمنو منکم والذین اوتو العلم درجات».
هوش مصنوعی: چون او به دنبال دنیا و منافع مادی بود و طبق شرایط و آداب و دعاهایی که مفتی تعیین کرده بود، به کارهایی اقدام کرد که نشان‌دهنده ایمان و دانش اوست و در نتیجه، خداوند چنین افرادی را همواره در درجات بالاتری قرار می‌دهد.
در روایت میآید از ابن عباس – رضی‌الله عنه – که علما را بر مومنان فضیلت است بهفتصد درجه میان هر درجه‌ای پانصد ساله راه است هر نصیحت و وعظ که چنین عالم فرماید بهر حرفی اورا قربتی و درجتی حاصل میشود و هر کس که بواسطه وعظ او توبه کند و بطاعت مشغول شود و روی بحق آرد جمله در کفه حسنات او باشد روز قیامت.
هوش مصنوعی: در یک روایت از ابن عباس نقل شده است که علما نسبت به مومنان برتری دارند و این برتری به اندازه هفتصد درجه است و بین هر دو درجه، پانصد سال فاصله وجود دارد. هر نصیحت و وعزی که یک عالم ارائه دهد، به ازای هر کلمه‌ای، او به نزدیک‌تری درجه و مقام دست می‌یابد. همچنین، هر کسی که به واسطه‌ی وعظ او توبه کرده و به انجام اطاعت مشغول شود و به حق روی آورد، تمامی این اعمال در میزان حسنات او در روز قیامت ثبت می‌شود.
سیم طایفه مشایخ‌اند که بجذبات عنایت حق سلوک راه دین و سیر بعالم یقین حاصل کرده‌اند و از مکاشفات الطاف خداوندی علوم لدنی یافته‌اند و در پرتو انوار تجلی صفات حق بینای معانی و حقایق و اسرار گشته‌اند و بر احوال مقامات و سلوک راه حق وقوفی تمام یافته‌اند و از حضرت عزت و ولایت مشایخ بدلالت و تربیت خلق و دعوت بحق مأمور گشته. بعد از انک عمری واعظ نفس خویش بوده‌اند که «عظ نفسک فان اتعظت فعظ الناس والا فاستحی من‌الله» و از واعظ «والله فی قلب کل مومن» قبول وعظ کرده‌اند و کمینگاه مکر وحیلت نفس نگاه داشته‌اند و بحکم فرمان بدعوت خلق مشغول شده و خلق را از خرابات دنیا و خمر شهوات و مستی غفلات باحظایر قدس و مجلس انس «فی مقعد صدق» و شراب طهور و تجلی جمال ساقی «و سقیهم ربهم» میخوانند «و ذکرهم بایام الله» و ایشان را از ذوق مشارب مردان میچشانند و سلسله شوق و محبت دل ایشان میجنبانند و بحسب عقل و شناخت و ذوق و شوق هر طایفه‌ای از شریعت و طریقت و حقیقت بیان میکنند تا هر کس حظ و نصیب خویش بقدر همت خویش برمیدارند که «قد علم کل اناس مشربهم».
هوش مصنوعی: سلسله‌ای از مشایخ وجود دارند که با عنایت خداوند توانسته‌اند راه دین را طی کرده و به یقین برسند. آن‌ها از طریق مکاشفات و الطاف الهی، علوم معنوی و غیبی را کسب کرده‌اند و بر اساس درخشش صفات الهی به درک عمیق معانی و حقایق نائل آمده‌اند. آنان در مورد مقام‌ها و سلوک در راه حق آگاهی کامل دارند و از جانب خداوند در امر تربیت و دعوت مردم به حق مأموریت یافته‌اند. در طول عمرشان به نصیحت نفس خود مشغول بوده‌اند و از آیات الهی در قلب مؤمنان الهام گرفته‌اند. همچنین حواس خود را نسبت به فریب‌های نفس تحت کنترل دارند و با فرمان الهی به دعوت دیگران می‌پردازند. آن‌ها مردم را از دنیا و غفلت‌ها دور می‌کنند و به سوی مکان‌های پاک و مجالس انس دعوت می‌کنند. در این مجالس، طعم‌های معنوی و معرفتی را به آن‌ها می‌چشانند و شوق و محبت به خدا را در دل‌هایشان برمی‌انگیزند. هر گروه را بر اساس شناخت و عشق و ذوقشان، با آموزه‌های شریعت، طریقت و حقیقت آشنا می‌کنند تا هر کس بتواند به اندازه تلاش و همت خود بهره‌برداری کند.
و اگر مرغ جانی که از آشیانه «یحبهم» پریده است بر شبکه ارادت میافتد و بدانه «یحبونه» در دام بلای عشق بند میشود آن شهباز سپید را که سخت بدیع و غریب افتاده است در کریز خلوت خانه می‌کنند و چشم هوای نفس او از جهان مرادات دو جهانی برمیدوزند و بطعمه ذکر پرورش میدهند. تا آنگه که آن وحشت التماس بماسوای حق ازو منقطع شود و مقام انس حاصل کند مستعد و مستحق آن شود که نشیمن دست ملک سازد.
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای که از آشیانه‌اش پرواز کرده است، به دام محبت بیفتد و در چنگال بلای عشق اسیر گردد، آن پرنده سفید که بسیار زیبا و نادر است، در خلوت به تماشا می‌نشیند و آرزوهایش را از دنیای مرادها باز می‌دزدد. سپس با یاد خدا پرورش می‌یابد تا جایی که ترس و اضطرابش از غیر خدا برطرف شود و به حال آرامش و نزدیکی برسد، آماده و شایسته می‌شود که نشیمنگاهی برای ملکوت بسازد.
اینها خلاصه آفرینش و خلیفه حق نایب و میراث‌دار انبیااند که «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل» دیده هر کس بر جمال کمال ایشان نیفتد که در زیر قباب غیرت حق متواری‌اند.
هوش مصنوعی: این افراد نمایانگر آفرینش و جانشینی حقیقی هستند و وراثت پیامبران را به عهده دارند. هر کسی که نتواند به زیبایی و کمال آنها پی ببرد، در واقع تحت حمایت و حفاظت الهی قرار دارد.
مردان رهش زنده بجانی دگرند
مرغان هواش ز اشیانی دگرند
هوش مصنوعی: مردان در مسیر او دارای روحی متفاوت هستند و پرندگان آسمان نیز از موجودات دیگری هستند.
منگر تو بدین دیده بدیشان کایشان
بیرون زدو کون در جهانی دگرند
هوش مصنوعی: به آن‌ها با چشمان ناپسند نگاه نکن، زیرا آن‌ها خارج از دید تو هستند و در جهانی دیگر زندگی می‌کنند.
خلق ازیشان همین سروریش بینند که از خویش قیاس احوال ایشان بر خویش ودیگران کنند و ایشان را واعظی از واعظان یا عالمی از عالمان ظاهر شمرند و ندانند که «لا یقاس الملائکه بالحدادین».
هوش مصنوعی: مردم از آن‌ها تنها خوشی و شادی را می‌بینند و حال خود را با حال آن‌ها و دیگران مقایسه می‌کنند و آن‌ها را به عنوان واعظ یا عالم در نظر می‌گیرند، غافل از این که نباید فرشتگان را با انسان‌های معمولی مقایسه کرد.
اما قضاه هم سه طایفه‌اند چنانک خواجه علیه‌الصلوه میفرماید: «القضاه ثلث قاضیان فی‌النار و قاض فی‌الجنه». فرمود قاضیان سه‌اند: دو در دوزخ‌اند و یکی در بهشت.
هوش مصنوعی: اما قاضیان به سه دسته تقسیم می‌شوند، همان‌طور که خواجه در فرمایشی می‌گوید: «قاضیان سه نوع‌اند: دو نفر در آتش و یک نفر در بهشت». او بیان کرده که قاضیان سه نوع هستند: دو نفر در جهنم و یکی در بهشت.
آن دو که در دوزخ‌اند یکی آن است که بعلم قضا جاهل باشد و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آنک بعلم قضا عالم بود اما بعلم کار نکند بجهل و هوا کار کند و میل ومحابا کند و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد و رشوت ستاند و کتابت سجلات و عقودانکحه بقباله دهد و از آن مال و خدمتی ستاند و نیابتها در ولایت بمال و رشوت دهد. و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوتها ستانند و در ابطال حقوق کوشند و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند و تزویرات بردارند و باطلها را بحق فرانمایند و حق را بپوشانند و باطل کنند و امثال این. چنانک تصرف در اوقاف بنا واجب نمایند ومناصب ومساجد و مدارس و خانقاهات بعلتها و غرضها و رشوتها بنااهلان و مستأکله دهند وتقویت اهل دین نکنند و کار احتساب وامر معروف و نهی منتکر مهمل گذارند و آنچ بابواب البر تعلق دارد که بر قاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن ضایع گذارند این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.
هوش مصنوعی: دو گروه در دوزخ قرار دارند. نخست، کسانی که به علم قضا آگاهی ندارند و از روی ناآگاهی و خواسته‌های نفسانی قضاوت می‌کنند. گروه دوم افرادی هستند که به علم قضا آشنا هستند، اما به‌جای اجرای آن علم، به جهل و هواپرستی عمل می‌کنند. این افراد جانب مردم را بر خدا ترجیح می‌دهند، رشوت می‌گیرند و اسناد و قراردادهای غیرمجاز به دیگران ارائه می‌دهند. آن‌ها از این طریق منافع مالی و خدماتی کسب می‌کنند و در مقام‌های دولتی نیز با رشوه به تصدیق می‌رسند. این افراد همچنین سعی می‌کنند تا با رشوه حقوق دیگران را نادیده بگیرند، اموال میراث و یتیمان را به‌طور نامشروع تصرف کنند و با تزویر حق را باطل و باطل را حق جلوه دهند. به‌علاوه، در اموری نظیر وقف و نهادهای دینی، سوءاستفاده می‌کنند و از تقویت اهل دین خودداری می‌کنند. آنان بی‌توجه به کارهای خیر و امر به معروف و نهی از منکر، فضایی ایجاد می‌کنند که در نهایت مستحق دوزخ می‌شوند.
و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است و الا آنک در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بر وجه خویش کجا تواندکرد؟ خواجه علیه السلام ازینجا فرمود «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین.
هوش مصنوعی: در مورد قاضی که در بهشت است، به نظر می‌رسد که او خود نیز در آنجا قاضی است. اما قاضی‌ای که در دنیا زندگی می‌کند، چگونه می‌تواند حقوق دیگران را به درستی رعایت کند؟ از اینجا صحبت از این می‌شود که کسی که قاضی را منصوب کند، مانند آن است که او را با چاقوی تیز سر بریده است.
تا این ضعیف در بلاد جهان شرق و غرب قرب سی‌سال است تا میگردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبرا و مصون بود الا ماشاالله. مع هذا اگر کسی از این خصال ناپسند پاک و مبرا بود و بضد این بخصال حمیده موصوف بر جاده شریعت و بدان سیرت و سریرت که شرح داده آمد عالم عامل در را متصف گردد و اوقاف خویش را بدان اوراد آراسته دارد و میان مسلمانان حکومت بر سنت و سیرت سلف صالح تواند کرد ولی من اولیاءالله باشد و خاص و گزیده حق بود و بهر حکومتی که بحق بگزارد و شفقتی که بر احوال خلق ببرد واقامت حدود شرع که بجای آرد درجتی و قربتی و رفعتی شریف یابد و از نادره جهان بود و بچنین قاضی تبرک نمودن و تقرب جستن واجب بود. و صلی‌الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: در مدت سی سال که این واویلا در کشورهای شرق و غرب به گوش می‌رسد، هیچ قاضی‌ای پیدا نشده که از این بدی‌ها در امان باشد، جز افرادی خاص. با این حال، اگر کسی از این ویژگی‌های ناپسند پاک باشد و برعکس، به خوبی‌های قابل تحسین آراسته باشد و طبق راه و روش شرعی عمل کند، می‌تواند در بین مسلمانان بر اساس سنت پیشینیان صالح حکومت کند. چنین شخصی از اولیاء الله خواهد بود و از انتخاب‌های ویژه حق به شمار می‌آید. هر حکومتی که بر اساس حق ایجاد کند و به احوال مردم توجه کند و حدود شرع را به درستی برقرار سازد، مقام و منزلت رفیعی خواهد یافت و از افراد کمیاب در دنیا خواهد بود. این قاضی شایسته است که مورد احترام قرار گیرد و به او نزدیک شوند.