گنجور

فصل دوم

قال الله تعالی: «ان‌الله یأمر بالعدل والاحسان»

و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم: «ان افضل عبادلله عندالله منزله یوم‌القیامه امام عادل رفق و ان شر عبادالله عندالله منزله یوم القیامه امام جائر خرق».

بدانک پادشاه را سه حالت است: اول حالت او با نفس خویش دوم حالت او با رعایا سیم حالت او با خدای خویش و او در هر حالتی مأمورست از حضرت عزت بسه چیز و منهی به چیز. مأمورست بعدل و احسان و ابتاء ذی‌القربی و منهی است از فحشا و منکر و بغی. و در هر حالتی اینهارا معنی دیگرست مناسب آن حالت.

اما حالت اول که پادشاه را با نفس خویش است: عدل به حاصل کردن توحیدست نفس خویش را و احسان از عهده فرایض بیرون آمدن است و ایتاء ذی‌القربی رعایت حقوق جوارح و اعضاست و معانده نفس و مراقبت دل و حفظ حواس ظاهر و حواس باطن. تا هر یک را بدانچ مأمورست استعمال فرماید و از آنچ منهی است ممنوع دارد که فحشا و منکر و بغی افعال و اقوال واحوال ناپسند وناشایست و نابایست است که از آن ظلمت و حجاب و بعد خیزد و صفات ذمیمه تولد کند چون دروغ و غیبت و بهتان و دشنام و زنا و فسق و فجور و ظلم ومانند این.

و تا پادشاه اول داد پادشاهی خاص ندهد بحق پادشاهی عام قیام نتواند نمود چنانک بران زیان نکند با آنک بسیار کس داد پادشاهی خاص تواند داد وداد پادشاهی عام نتواند داد. زیرا که آن نیابت و خلافت حق است و تلو نبوت است و ازآن معظم‌تر کار نیست. چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «ان افضل عبادالله...» الحدیث و حق تعالی طاعت پادشاه عادل را باطاعت خویش و طاعت رسول خویش در یک سلک کشیده است که «اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم».

اما بحقیقت بدانک تا داد پادشاهی خاص ندهد هرگز داد پادشاهی عامبر قانون فرمان نتواند داد. مثال این چنان بود که کسی در دریا چنان شناوبر نیست که خود را غرقاب خلاص دهد خواهد که دیگری را از غرقاب بیرون آرد این محال بود.

فاما پادشاهی خاص آن است که جوارح و اعضا و نفس ودل و حواس ظاهر و باطن که رعایای حقیقی اوست جمله را در قید فرمان شرع کشد و هر یک را در بندگی حق خدمتی که مامورست بدان بر کار کند و بسیاست شرع از منهیات ممتنع گرداند ون نفس را با کسیر شرع از امارگی بمأمورگی باز رساند چنانک در فصل تزکیت نفس شرح آن رفته است. و دل را از مألوفات طبع و مستحسنات هوا نظام دهد و متوجه حضرت خداوندی گرداند تا قابل فیضان فیض حق گردد و موید بتأیید الهی شود.

آنگه بقوت ربانی و تأیید آسمانی در پادشاهی شروع کند و بنیابت حق در بندگان او متصرف شود و در مملکت احکام سلطنت بر قانون فرمان میراند تا بهر حرکت وسعی و جد و جهد که درین باب نماید او را قربتی و رفعتی و درجتی در حضرت عزت میافزاید.

اما حالت دوم که میان پادشاه و رعیت است اینجا عدل و انصاف گستردن است و جور ناکردن و سویت میان رعایانگاه داشتن تاقوی بر ضعیف ستم نکند و محتشم بر درویش بار ننهد.

و احسان آثار کرم و مروت خویش بر رعایا رسانیدن است: چنانک تقویت ضعفا کردن و با اقویا مدارا نمودن و درویشان و عیالمندان را بصدقات و نفقات دستگیری کردن و صادر و وارد را تعهد فرمودن و علما را موقر داشتن و مکفی المونه گردانیدن و طلبه علم را بر تحصیل محرض بودن و معاونت ایشان بمایحتاج ضروری نمودن و صلحا و زهاد و عباد را محترم و متبرک داشتن و با حوال ایشان بر رسیدن و اگر محتاج باشند دفع حاجت ایشان مغتنم شمردن و گوشه‌نشینان و منزویان را باز طلبیدن و اگرچه ایشان نخواهند و نطلبند از وجوهات حلال مدد کردن و ایشان را فارغ البال داشتن تا بخدای مشغول باشند از سر فراغت و جمعیت. چه جهان ببرکت انفاس واخلاص ایشان قایم است و این جمله را در بیت المال حق و نصیبه است نصیب ایشان بدیشان رسانیدن واجب است اگرچه ایشان نخواهند و نطلبند از سر عزت و علو همت. واگر حق ایشان نرسانند ظالم و عاصی باشند.

و ایتاء ذی‌القربی حق‌گزاری عموم رعایاست چه رعیت پادشاه ابمثابت قرابت‌اند بلکه بجای اهل وعیال‌اند. وصیت خواجه علیه‌السلام در آخر حیات حالت ممات این بود که «الصلوه و ما ملکت ایمانکم» فرمود نماز بپای دارید و زیردستان رانیکو دارید.

هر انعام و احسان و انصاف و معدلت و ایادی و مکرمت و مدارا و مواسا و سیاست و حراست که پادشاه فرماید از صله رحم و مروت و سلطنت است و او تاد ثبات و دوام مملکت که خواجه علیه‌السلام چنین فرمود که «العدل و الملک توأمان».

هر سنت حسنه که در تخفیف رعایا و آسایش خلق در مملکت نهاده آید و هر بدعت سیئه که برداشته شود هم ازان قبیل بود و تا منقرض عالم هر پادشاه که بدان سنت حسنه کار کند و آن تخفیفات را مقرر و معین دارد ثواب آن همه در دیوان این پادشاه نویسند و اگر بضد این عیاذا بالله ظالمی بدعتی نهدبد و قانونی سازد که پیش ازان نبوده باشد و اگر بوده باشد و پادشاهی دیگر برداشته باشد او بازجای نهد تا منقرض عالم هر کس که بران بدعت رود و بدان قانون کار کند عقاب آن جمله در دیوان این ظالم مبتدع نویسند چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «من سن سنه حسنه فله اجرها اجر من عمل بها الی یوم القیامه و من سن سنه سیئه فعلیه وزرها و وزرمن عمل بها الی یوم القیامه».

و بحقیقت بر پادشاه عادل واجب است که اگر در عهدهای دیگر قانونی بد نهاده باشند و حیفی و جوری بر رعیت کرده یا خراجی گران بر موضعی وضع کرده که فراخور آن نباشد برداشتن و دفع کردن و تخفیف نمودن و او را آن عذر مقبول نیفتد که گوید من چنین یافتم یا و بال آن بر گردن آنکس بود که نهاد چه و بال برانکس باشد و او نیز مأخوذ بود که آن ظلم و بدعت مقرر داشت و بدان رضا داد.

دیگر پادشاه چون شبان است و رعیت چون رمه. بر شبان واجب است که رمه را از گرگ نگاه دارد و در دفع شر او کوشد و اگر در رمه بعضی قوچ یا قرن باشد و بعضی میش و بی‌قرن صاحب قرن خواهد که بر بی‌قرن حیفی کند و تعدی نماید آفت او نایل کند.

پس گرگ رمه اسلام کفار ملاعین‌اند و درین عهد سخت مستولی شده‌اند و در دفع شر ایشان پادشاه و امرا و اجناد را بجان کوشیدن واجب است. چه نان و آب آنگه برایشان حلال شود که با کفار تیغ زنند و دفع شر ایشان کنند.

و اگر نیز کافر زحمت ننماید بر پادشاه واجب است بغزا رفتن و دیار کفر گشودن و اسلام آشکارا کردن و در اعلا کلمه دین کوشیدن «لتکون کلمه الله هی العلیا».

و همچنین قوچ صاحب قرن ظالمان قویدست‌اند از امرا و اجناد و اصحاب دیوان و ارباب مناصب و نواب و گماشتگان حضرت و عمال و روسا و قضاه و رنود و اوباش که هریک چون فرصت یابد مناسب قوت و شوکت و آلت وعدت خویش دربند ایذا و استیلای دیگری باشد.

رعایا را بکلی باینها باز نباید گذاشت و پیوسته متفحص احوال هر طایفه باید بود که روز قیامت بنقیر و قطمیر از احوال رعایا و خیر و شر ایشان از پادشاه باز پرسند چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته فالامیر راع علی رعیته وهو مسئول عنهم».

و اما فحشا و منکر و بغی پادشاه با رعیت آن است که درمیان ایشان بفسق و فجور زندگانی کند و ایشان را بر فساد دارد و عیاذبالله بفرزندان ایشان طمع فساد داردو خاندانها را بدنام کند. و در عهد او اهل فساد قوت گیرند و کار امر معروف و نهی از منکر مختل شود و کس امر معروف نتواند کرد. و بازار اهل دین و علم و صلاح کسادی یابد و بازار اهل فسق و ظلم و فساد روایی گیرد.

و عوانان و مردم فرومایه و بی اصل و غماز و نمام و مفسد و ظالم و غاشم و محتال در حضرت پادشاه بر کار شوند و ظلم و فساد را در نظر پادشاه در کسوت مصلحت آرایش دهند باغراض فاسد خویش تا فرانمایند که ما دوستدار و مشفق بر احوال پادشاهیم و دربند توفیر دیوان و خزانه اوییم. در مملکت بدعتها نهند و رسوم وضع کنند و بر خرابها بیفزایند و عملها را قباله کنند و عملهای نو درافزایند و در بعضی چیزها که قباله نبوده باشد قباله نهند و بر مردم بهانه‌گیرند و مصادره کنند و شنقصه‌ها جویند و بر بیگناهان تهمتها نهند و جنایتها ستانند و قسمات و توزیعات بناحق و ناواجب کنند و درمال مواریث و ایتام تصرف فاسد نمایند و بر بازرگانان باجها و بیاعیها نهند و در راهها باجها گیرند و در اوقاف تصرفات فاسد کنند و حق از مستحق بازگیرند و در ادارات و انظار ومعاش ایمه و سادات و زهاد و عباد و فقرا و صلحا طعن زنند و در ابطال آن خیرات سعی نمایند و ارباب حوائج را از درگاه دور دارند و احوال ایشان عرضه ندارند و خیرات و مبرات و صلات و صدقات پادشاه را از مستحقان بریده گردانند.

این جمله آن باشد که بدنامی دین و دنیای پادشاه آرد و آوازه ظلم و فسق و بخل پادشاه در اطراف و اکناف جهان منتشر کند و در میان خلق ببدسیرتی و ظالمی معروف گردد و تا منقرض عالم این اسم بد بروبماند و در دعاهای بد و لعنت خلق درحال حیات و بعد از ممات برو گشاده شود.

و هرچ آن مفسدان بدوستی و تقرب بحضرت او بر وی آراسته باشند و اغراض فاسد خویش حاصل کرده فردا روز قیامت که یوم‌العرض الاکبر خواهد بود حساب آن بنقیر و قطمیر ازو باز خواهند و بهر مثقال ذره‌ای از خیر و شر جزا و پاداش او بدهند که «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرایره».

افراز ملوک را نشیبی است مکن
در هر دلکی از تو نهیبی است مکن
بر خلق ستم اگر بسیبی است مکن
کز هر سیبی با تو حسیبی است مکن

و بحقیقت هر کس از مقربان حضرت ملوک که ایشان را بر ظلم دلیر میگردانند و دوستی مال وجمع ان بر نظر ایشان میآرایند تا ایشان بحلال و حرام در جمع مال میکوشند و خون درویشان میریزند و وزر و بال میاندوزند و ناگاه با بحادثه‌ای یا بمرگ آن جمله تلف میشود و بدنامی دین و دنیا با ایشان میماند آن طایفه اگر چه دعوی دوستی میکنند اما دشمن جان ایشانند و اگر پادشاه مقبل و صاحبنظر افتد یکی ازین مفسدان و بدسیرتان رابحضرت خود راه ندهد.

اما هر کس را این نظر نیست از غایت حرص دنیا و دوستی مال. اهل روزگار بیشتر چنین عوانان و بداصلان را بخود راه میدهند واز صحبت هرنمندان وآزادگان و اهل معنی و ارباب فضل و اصحاب بیوتات و رایزنان و ناصحان بخیر محروم میمانند و اگر نیز ازین نوع بنادره کسی درحضرت ملوک باشد ناملتفت و منکوب و نامقبول بود. از بهر آنک جمعی از بدگویان و بدخواهان فرانمایند که او در بند توفیر دیوان نیست و در تقصیر خزانه میکوشد و جلادتی و کفایتی ندارد.

پادشاه خردمند صاحب سعادت موید از حضرت جلت آن است که بنور فراست شاهانه نظر کند اندر احوال زمانه که این گنده پیر عذار و این بیوفای مکار از ابتدای عهد فلک دوار تا انتهای کار روز گار چندین هزار بر نای چون نگار و جوان چون نوبهار را شوهر گرفت و بیک دست هریک را بهزاران نشاط و ناز در برمیکشد و بدیگر دست خنجر قهرباز برمیکشد. کدامین سر بر بالین خود یافت که نبرید کدام شکم پر کرد که ندرید؟ آنک او را بشناخت گفت:

کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد
اگر تو کیسه عشقی را تو از شوخی بدست آری
قباها کز تو بر دوزد کمرها کز تو بربندد
اگر تو خود نه ای جز جان چنان بستانم از تو دل
که یک چشمت همی گرید دگر چشمت همی خندد

کدام دوست را بخواند که نه بدر دشمنی بیرون راند کدام عزیز را بنواخت که نه بمذلتش بگداخت کدام بیچاره را امیر کرد که نه عاقبتش اسیر کرد کرا در مملکت وزیر گردانید که نه چون مملکتش زبرو زیر گردانید کرا بشهر یاری بر تخت شاهی نشاند که نه چون تخته شطرنجش با شاه برافشاند؟

تا چون بدیده اعتبار بدعهدی دنیای ناپایدار و بیوفایی سپهر مکار مشاهده کند بر سن غرور او فراچاه نشود و بزخارف جاه و مال و تنعم دو روزه فانی گمره نگردد. و یقین شناسد که چون با دیگران وفا نکرد با او هم نکند. پس بر خود و بر خلق خدای از بهر جهان عاریتی ستم نکند که دنیای بیوفا سربسر آزار موری نیرزد چرا عاقل از بهر او آزار خدای و خلق بر زد.

خسروا بشنو فزونی از چون من کام کاستی
راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی
شرم دار آخر مجو زین بیشتر ازار خلق
از برای بیوفایی تاکسی کم کاستی
زشت باشد بهر دنیا موری آزردن ولیک
چون بدست آید اگر پا داردی زیباستی
گرنه دنیا بیوفا بودی ومردم کش چنین
در جهان حاکم کنون هم آدم و حواستی
چون جهان بگرفت اسکندر زدارا هم نداشت
گر جهان داراستی شه در جهان داراستی
آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاست
کز نهیب تیغ‌شان بسته کمر جوزاستی
ور نظر کردی ببزم و رزم‌شان گفتی خرد
کز سپاه و گنج هر شاهی جهان دریاستی
خاک تیره باز گفتی حال هر شه روشنت
تا شدی معلوم رایت خاک اگر گویاستی
آنک نیکی کرد نام نیک ازو باقی بماند
ور بدی کردی بگیتی هم ببد رسواستی
بر گرفتی عبرت از حال ملوک باستان
چون شنیدی داستان‌شان گر کسی داناستی
آنچ فردا دید خواهد غافلی امروز هم
باز دیدی عاقلی کش چشم دل بیناستی
هر کسی فردا چو کشت خویشتن خواهد درود
کشت خود امروز بهتر کشتیی گر خواستی
اینک خلق از کار دنیا گشت ناپروار چنین
ای دریغ ار خلق را با کار دین پرواستی

اما حالت سیم که پادشاه را با خدای خویش است اینجا عدل راست داشتن ظاهر و باطن خویش است با خدای و سر و علانیه با خدای یکرنگ کردن و سلطنت و مملکت همچون کمربندگی بر میان بستن چنانک خود را و مملکت را برای خدای دارد نه چنانک خدای را و مملکت را برای خود خواهد.

و احسان آن است که خواجه فرمود علیه‌السلام «الاحسان ان تعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک» و تعبد پادشاه آن نیست که بطاعت نافله مشغول شود چون نماز و روزه و تلاوت قرآن و بیشتر اوقات بعزلت و انقطاع و خلوت مشغول باشد و مصالح خلق فرو گذارد و اصحاب حوایج را محروم گرداند و از صلاح و فساد ملک بیخبر ماند و رعایا را بدست ظلمه فرو گذارد که این معصیتی بود از جمله معاصی زیادت‌تر. ولیکن تعبد پادشاه آن است که بعد از ادای فرایض و سنن روایت روی بمصالح ملک آرد و از احوال بلاد و عباد متفحص شود و برعایت حقوق مسلمانی و مسلمانان قیام نماید و دربندگان خدای و احکام پادشاهی چنان تصرف کند که گویی در خدای مینگرد و اگر آن قوت نظر ندارد یقین داند که خدای در وی مینگرد تا هرچ کند بفرمان کند و از آلایش هوا و طبع پاک دارد تا آن هریک او را قدمی شود سلوک راه حق را و موجب قربتی و رفعتی گردد حضرت ربوبیت را.

و «ایتاء ذی‌القربی» جمله صله رحم عبودیت است که طرفه العین سر از آستانه بندگی برندارد و بپادشاهی مجازی دنیا مغرور نشود «فلا تعزنکم الحیوه الدنیا و لا یغرنکم الله الغرور» و بنظر عجب بخود و مملکت خود ننگرد چون فرعون که میگفت «الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی». بلک بعجز و انکسار و بیچارگی پیوسته ملازمت عتبه عبودیت نماید. چنانک میگوید

ز کویش ای دل پر درد پای باز مکش
اگر چه دانم کین بادیه بپای تو نیست
بر آستانه سر درد بر زمین میزن
که پیشگاه سرای جلال جای تو نیست

تکیه بر سلطنت محمودی نکند ایاز وقت خویش باشد بپیوستن عجز در مینگرد.

اما فحشا و منکر و بغی درین حالت کبر و نخوت پادشاهی و ترفع و تفوق سلطنت است که بی‌اختیار در دماغ ملوک پدید آید و آن نتیجه دید استغنا و کثرت احتیاج خلق بخود است و این مرضی است روحانی که اطبای حاذق آن را علاج کنند که بر مزاج جان و دل واقف‌اند و اگر این آفت را معالجت نکنند ازین مرض طغیان حق تولد کند. چنانک حق تعالی فرمود «ان‌الانسان لیطغی ان راه استغنی» و جایی دیگر فرمود «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی‌الارض».

یقین شناسد که در وقت آنک بنده بچشم غنا و استغنا و عزت سلطنت بخود نگرد مرض تکبر و تجبر دردماغ او پدید آید و چون بچشم حقارت و مذلت در خلق خدای نگرد درحال از نظر عنایت حق بیفتد. خواجه علیه‌السلام میفرماید: «لا یدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال ذره من الکبیر» پرسیدند که یا رسول‌الله کبرچه باشد؟ فرمود «غمض الناس و سفه الحق». گفت کبر آن است که بچشم حقارت بمردمان نکرد و حق باز نتواند دید.

و معالجت این آفت آن است که چون طاوس هر وقت کسه نفس بپر و بال سلطنت و مملکت خود درنگرد و خوش آمد آن در وی پدیدآید خواهد که در عالم تکبر و تجبر پرواز کند بپای سیاه عجز و فنا در نگرد که اول اصل او از چه بود «الم نخلقکم من ماء مهین» باز بیند که اول قطره‌ای آب خوار بود و در آخر مشتی خاک خوار خواهد بود و درین حالت اسیر یک لقمه و یک قطره و عاجز آنک آن لقمه و آن قطره چون بگذرد که اگر درو بند شود راضی باشد که ملک هر دو جهان بدهد تا از آن خلاص یابد. و مع هذا لحظه فلحظه منتظر آنک سیلاب اجل در رسد و رسم و طلل خانه عمر که گردش افلاک بدست شب و روز یک یک خشت او بر کنده است بکلی خراب کند. درین چنین حالتی چه مغرور باید شد و ازین چنین دولتی چه حساب بر شاید گرفت؟

عاقل بچه امید درین شوم سرای
بر دولت او دل نهد از بهر خدای
چون راست که خواهد که نشیند از پای
گیرد اجلش دست که بالا بنمای

اما سیرت ملوک با هر طایفه‌ای از رعایا و شفقت بر احوال خلق بدانک پادشاه در جهان بمثابت دل است در تن که چون پادشاه بصلاح بازآید همه جهان بصلاح بازآید و اگر پادشاه بفساد آید همه جهان به فساد آید. چنانک خواجه علیه‌السلام در حق دل فرمود «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلحست صلح بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الاوهی القلب». و ازینجا میفرماید «الناس علی دین ملوکهم».

و وزیر پادشاه را بمثابت عقل است دل را چنانک دل را از عقلی کامل ناگزیر است تا بمشاورت او در ممالک بدن تصرف کند و مصالح کلی و جزوی بدین رعایت کند پادشاه را از وزیری عالم عادل منصف متمیز کافی امین واقف جهاندیده کاردان صاحب همت صاحب رای با مروت نیکو خلق دیندار متدین پاک اعتقاد مشفق ناگریزست که در جمله احوال درخصوص و عموم با او مشاورت کند و جملگی ارکان دولت و نواب حضرت و عامه رعیت را مراجعت با او بود.

بدانای فرمای همواره کار
چو خواهی که کارت بود چون نگار
که دانا بهر کار باشد تمام
بدانا سپارد زمانه لگام
ز دانا توان یافت آرام دل
ز نادان نیابد کسی کام دل
چنین خواندم از دفتر زردهشت
که دانا بود بیگمان در بهشت

چون وزیر چنین بود پادشاه بفراغت و رفاهیت به جهانگیری و آنچ شرایط و آداب سلطنت است مشغول تواندبود والا پادشاه را چون بجهانداری و احکام وزارت قیام باید نمود از جهانگیری وشرایط و ناموس سلطنت بازماند و احوال مملکت و رعیت مختل شود. خواجه علیه‌السلام از اینجا فرمود «اذا ارادالله بملک خیرا جعل له وزیرا صالحا فان نسی ذکره و ان ذکر اعانه».

و چون وزیر شایسته باشد باید که او را محترم و موقر دارد و حکم او درمملکت نافذ گرداند ولیکن مشرف احوال او باشد تا آنچ در ممالک رود با وضیع و شریف پادشاه بران وقوف دارد.

و همچنین دیگر ارکان دولت چون؛ مستوفی و مشرف و ناظر و عارض ومنشی و حاجب و خازن و استادالدار و جملگی عمله بمثابت حواس خمسه‌اند و حس مشترک و قوای بشری چون چشم و گوش و زبان و بینی و لمس و فکر و خیال و فهم و حافظه و ذاکره دیگر قوا. و امرا بمثابت سر و دست و پای و اعضای رئیسه‌اند. چون جگر و شش و سپرز و زهره و غیر آن و نواب و عمال و نقبا و دیگر گماشتگان بمثابت اصابع و مفاصل و امعا و غیر آن و باقی عموم اجناد و رعایا مع تفاوت درجاتهم بمثابت عروق واعصاب و عظام و شعور و عضلات و تمامی بدن.چنانک شخص انسانی بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی عضو نباشد شخص ناقص بود همچنین پادشاه بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی نباشد کار مملکت بدان مقدار نقصان پذیرد و اگر چه حال را بننماید.

پس پادشاه باید که هریک ازین اصحاب مناصب را بعد از اهلیت تمام و امانت و دیانت و نیکوسیرتی که معلوم کرده باشد و یقین شناخته در منصب و مقام خویش نصب فرماید و تمکین دهد و از احوال ایشان باوقوف باشد تا جرأت و تجاسر ننمایند و طامع نگردند.و آنچ نان پاره و اقطاع ومعیشت ایشان باشدتمام برساندتا از احتیاج ضروری در خیانت نیفتند و سخن بعضی در حق بعضی بی‌بینت و احتیاط تمام نشنود که جمعی بحسد امینان رادر صورت خیانت فرا نمایند و مشفقان را بخیانت منسوب گردانند و بر مخلصان تهمتها نهند.

و اگر از مخلصی خرده‌ای دروجود آید که خللی زیادتی نخواهد بود عفو پادشاهانه را کار فرماید و بهر چیز در خشم نشود و سیاستهای بافراط نفرماید. واگر جرمی باشد که ازان در نتوان گذشت «و جزاء سیئه سیئه مثلها» برخواند و پیوسته آیت «ولاکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین» را نصب دیده دارد ولیکن نه چنانک بسهل حبابی و سلس العنانی و سست مزاجی منسوب گردد و اهل فتنه و فساد دلیر گردند و در دماغها فسادها پدید آید.

بلک پادشاه باید که بسیاست و انتقام و رجولیت و حمیت مشهور باشد. اگر جرمهای خرد باشد تخویف کند و تهدید نماید و حجت گیرد و نصیحت فرماید و حلم برزد و عفو کند و اگر جرمی بود که موجب قصاص باشد یا بخلل ملک تعلق دارد البته ازان در نگذرد و بفرمان شرع تیغ بی‌دریغ را کار فرماید. این معنی حاشا چون علت آکله باشد که در عضوی پدید آید البته اهمال نتوان کرد آن عضو را بتیغ جدا باید کرد تا آن علت بجملگی اعضا سرایت نکند.

در کارها دو طرف تفریط و افراط نگه باید داشت که «خیر الامور اوسطها» و در سیاست نه چندان مبالغت باید نمود که مردم هراسان و نفور شود و خوف و نفرت بر طباع مستولی گردد و نفوس متشرد شود و مکرها و حیلتها سازند که موجب تشویش مملکت باشد

چنان شان مگردان ز بیچارگی
که جان را بکوشند یکبارگی

و نیز چندان حلم نباید برزیدکه وقع پادشاهی و هیبت سلطنت از دلها برخیزد و مفسدان واراذل دلیر گردند و ظلمه مستولی شوند و کار بر مصلحان و مخلصان و ضعفا و غربا تنگ آید و از جوانب خلل عظیم تولد کند.

و در سخاوت نه چندان غلو باید کرد که باسراف و اتلاف و تبذیر انجامد که آن مذموم است. حق تعالی فرمود «ان‌المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» و فرمود «انه لایحب المسرفین» و در حفظ مال تا بحدی نباید کوشید که ببخل و ضنت منسوب گردد که آن مذمت و خسارت دنیا و آخرت است چنانک فرمود «و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتیهم الله من فضله هو خیر الهم بل هوشر لهم سیطوفون مایخلوا به یوم القیامه» بل که فضل خدای از خلق خدای دریغ ندارد و نیکنامی دنیا و ثواب آخرت حاصل کند. پیش از آنک ناگاه امیر اجل کمین برگشاید و او را از سر تخت مملکت برباید و رنج بردچندین ساله او بدست دشمنان دهد و آتش حسرت و ندامت و غرامت آن چنان در جان او مشتعل گردد که نایره آن بهیچ آبی جز آب رحمت منطقی نشود.

دولت این جهان اگرچه خوش است
دل مبند اندرو که دوست کش است
هرکرا همچو شاه بنوازد
چون پیاده بطرح بندازد
هست دنیا و دولتش چو سراب
در فریبد ولیک ندهد آب
بس که آورد چرخ شاه و وزیر
ملکشان داد و گنج وتاج و سریر
کارها را بکام ایشان کرد
خلق را جمله رام ایشان کرد
تاچون نمرود مایه‌دار شدند
همه فرعون روزگار شدند
خون درویشکان مکیدندی
مغز بیچارگان کشیدندی
همه مشغول ماه و سال شده
همه مغرور جاه و مال شده
ناگهان تندباد قهر وزید
وز سر تخت شان بتخته کشید
تنشان را بخاک ریمن داد
ملکشان را بدست دشمن داد
وزر اینها بدان جهان بردند
مالشان دیگران همی خوردند
وانک حقش بلطف خود بنواخت
نیک و بد را بنورحق بشناخت
باز دانست نار را از نور
دل نبست اندرین سرای غرور
باقی عمر خویشتن دریافت
بصلاح معاد خویش شتافت
غم آن خورد کو ازین منزل
چون کند کوچ شادمان خوشدل
هرچ از ملک و گنج و شاهی داشت
برد با خویشتن جوی نگذاشت
لاجرم چون رسید کار بکار
رفت با صدهزار استظهار

هرکرا دیده بصیرت بنور الهی منورست او را گذاشتن جاه و مال فانی مصور است. باقیات صالحات که دستگیر و فریادرس مومن است اعمال صالحه بدنی است و خیرات باقیه مالی. خواجه علیه‌السلام فرمود «اذامات الانسان انقطع عمله الا عن ثلث: صدقه جاریه او علم ینتفع به او ولد صالح یدعو له بالخیر».

چه دولت باشد شگرف‌تر از ان که بنده در گور خفته واز اعمال فرومانده هر نفس و هر لحظه طبقهای رحمت و کرامت از حضرت عزت ملائکه مقرب بدو میرسانند که این ثواب لقمه‌ای است که در مدرسه و خانقاه تو بفلان فقیه و درویش رسید یا ثواب استراحت و آسایشی که از بقاع خیرات تو بفلان بنده رسید که بر فلان پل بگذشت یا در فلان رباط در سایه دیواری نشست یا در فلان مسجد دو رکعت نماز گزارد.

هر پادشاهی را در ایام دولت خویش چنین سعادتها از خود دریغ نباید داشت که آن خیرات ناکرده نماند ولیکن چون او از خواب خوش دولت در آید مال و ثروت از دست رفته بود و او ازان سعادت محروم مانده.

باری اگر ازین سعادت محروم ماند زنهار و زنهار خودرا در معرض شقاوت ابطال خیرات دیگران نیندازد.

و بمثقال ذره‌ای سعی در تغییر و تبدیل اوقاف ننماید و از رایزنان بدسیرت فاسد عقیدت تقریر این معنی قبول نکند که ایشان بجهل و غفلت در خون و جان و ایمان خویش سعی میکنند. و خبر ندارند که دعای بد چندین هزار مستحق مظلوم که همه اهل خیر و صلاح باشند کدام عاقل اختیار کند و همت ارواح چندین هزار بانی خیر کدام معتقد در عقب خویش روا دارد؟

باشدکه در بقعه‌ای بخیری مقبول افتاده باشدو روح بانی آن خیر را در حضرت عزت بدان وسیلت قربتی پدید آمده پیوسته دران حضرت مظلمه خویش عرضه میدارد که «خداوندا! من مال خود از نفس خود بازگرفتم وفرزندان را محروم گردانیدم واز بهر رضای توبر بندگان تو وقف کردم فلان ظالم آن خیر من باطل میکند و بندگان ترا محروم میگذارد و با حضرت تو این دلیری مینماید چه گویی؟ از عهده این واقعه که بیرون تواند آمد؟ خصوصا چون اوقاف بسیار بود و مطالبان بسیار نعوذبالله من عذاب‌النار.

وزنهار اگر جاهلی یا عالمی مداهن رخصت دهد که مال اوقاف را در چیزی دیگر صرف شاید کرد یا بلشکر توان داد که بدان غزا کند یا بعمارت پلی یا رباطی یا ثغری یا سدی توان کرد. بدان مغرور نشود حاشا و کلا این هیچ روا نبود الا بمصرف خویش هر وقف بمصب استحقاق صرف کنند بشرط واقف و الا آنک فتوی دهد و آنک فرماید و آنک مباشر آن شغل بود و آنک تواند و دفع نکند جمله در وزر و بال و مظلمه آن باشند و فردا جمله مستحقان اوقاف خصم ایشان گردند و داد خویش طلبند.

بر پادشاه واجب است که هر وقف که درممالک او بود بشرط واقف بر مستحقان ان مقرر دارد و بر اوقاف امینی صاحب دیانت مشفق که اهل آن کار باشد گمارد تا در عمارات اوقاف کوشد و دست ظلمه و مستأکله ازان کوتاه دارد و حق بمستحقان رساند. چون چنین کند چندانک واقفان را ثواب دهد حق تعالی آن پادشاه را ثواب دهد.

این ضعیف وقتی در شام چنان شنید که ملک صلاح‌الدین رحمه الله علیه را عادت چنان بودی که چون شهری بگرفتی در انجا بنای خیری کردی. چون دیار مصر گرفت با قاضی فاضل رحمه الله علیه که وزیر او بود گفت: میخواهم که در اینجا خانقاهی بسازم. قاضی گفت: من میخواهم که در دیار مصر ملک اسلام هزار بقعه خیر بنا کند. گفت: چگونه میسر شود؟ قاضی گفت: در دیار مصر هزار بقعه خیر بیش بناکرده‌اند و خللی عظیم بدان اوقاف راه یافته اگر ملک اسلام بفرماید تا آن اوقاف بحال عمارت باز‌آرند و از تصرف مستأکله بیرون آورند و بامینی متدین سپارند تا بمصرف میرساند ثواب آن جمله او را باشد و چنان بود که آن خیرات او بنا فرموده بفرمود تا چنان کردند.

و یقین بباید دانست که هر خلل که درعهد پادشاهی در اوقاف پدیدآید حق تعالی جمله ازان پادشاه بازخواست کند. تا این کار معظم را خوار نشمرند و خود را از وبال آن نگه دارند.

و همچنین از بهر شفقت بر احوال خلق باید که پادشاه بر درگاه حاجبی یا قصه داری معتمد دیندار نیکو عقیدت نصب فرماید تا احوال مظلومان و حاجتمندان بقصه یا بپیغام عرضه میدارد و پادشاه قضای حوایج ایشان از مهمات و واجبات خویش شناسد و غنیمتی بزرگ شمرد.

و بر پادشاه واجب است که هر کجا ثغر کافر باشد امیر مردانه شجاع دلاور کارآزموده مصاف دیده دیندار باحمیت و غیرت اسلام نشاند با لشکری تمام و نان و اقطاع تمام دهد و آنگه بفرماید تا یک شب نیاسایند همه روز بتاختن و جهاد مشغول باشند و اگر محتاج مدد شوند مدد فرماید تا پیوسته قوی دست و چیره و خوشدل باشند و بهر فتحی که براید نواخت و تشریف و استمالت تازه فرستد تا بدان دلیری و استظهار جان فدا کنند ودر قهر و قمع اعدای دین کوشند.

نه چنانک غفلت بر زند و مهمل گذارند تا کافر مستولی شود بر بلاد اسلام تاختن کند و هر وقت چندین هزار مسلمان بقتل آورد و اسیر برد و برده گیرد از اهل و عیال و اطفال مسلمانان که این جمله عهده در ذمت پادشاه وقت باشد واز عهده جواب آن او را بیرون باید آمد.

و دیگر بر پادشاه واجب است که چون بشهری یا ولایتی شحنه‌ای یا والیی فرستد کسی عاقل متمیز دیندار فرستد که دروی سیاست و دیانت و مروت بود تا بشرایط آن شغل بوجه خویش قیام تواند نمود. ظالمی نباید که همه خون رعیت ریزد و غافلی نباید که مصالح رعیت مهمل گذارد.

و دیگر چون قاضیی بشهری و ولایتی فرستد باید که عالم و عاقل و دیندار و صالح فرستد که دست کشیده دارد از مال ایتام و مواریث و اوقاف ورشوت و امثال این و خدمتکاران مصلح معتمد و متدین دارد که در دعاوی میل و حیف نکنند و بطمع حق باطل و باطل حق نکنند. این معنی درین روزگار دشوارتر دست دهد! زیرا که بیشتر قضا بخدمتی میدهند نه باهلیت بضرورت هر که خدمتی دهد خدمتی گیرد.

فی‌الجمله چون پادشاه تتبع احوال هر طایفه‌ای کند و از معاملات هر صاحب عمل و صاحب حکم باخبر باشد و درد مسلمانی دامن جان او گرفته باشد تا درممالک او حیفی و ظلمی نرود کارها زود بصلاح باز آید و نااهلان اهل گردند که «الناس علی دین ملو کهم».

و اگر عمر بغفلت گذارد و دربند هوا و شهوت و لذت وقت خویش باشد و غم رعیت نخورد ظالمان زود مستولی شوند و اصحاب مناصب تطاول کنند و مستحقان را محروم گردانند و کفار استیلا یابند و مسلمانان را مشوش دارند و خونهای بناحق ریخته شود مالهای غربا و تجار در معرض تلف افتد و فساد آشکارا گردد و چندان انواع بلا و فتنه پدید آید که در عبادت نگنجد.

و وبال جمله در گردن پادشاه ظالم فاسق باشد. خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود «ان شر عبادالله یوم القیامه امام جائر حرق». هزارباره گدایی بر چنین پادشاهی فضیلت دارد زیرا که خواجه علیه‌السلام میفرماید: «ما من راع لایحوط رعیته بنصیحته الا اکبه الله بمنخره فی‌‌النار» و همچنین میفرماید: «ما من امیر عشیره الا یوتی به یوم القیامه مغلوله یده الی عنقه اطلقه الحق او ابقه الجور». هر فرازی را مناسب آن نشیبی بود چنانک هیچ مرتبه‌ای بلندتر و شریفتر از مرتبه پادشاهی نیست چون بوجه خویش بود سودش آنک خواجه علیه‌السلام فرمود «مامن احد افضل منزله من امام ان قال صدق وان حکم عدل و ان استرحم رحم» زیانش هم مناسب آن بود. و صلی الله علی محمد و آله.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال الله تعالی: «ان‌الله یأمر بالعدل والاحسان»
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمان داده است به برقراری عدالت و نیکی.
و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم: «ان افضل عبادلله عندالله منزله یوم‌القیامه امام عادل رفق و ان شر عبادالله عندالله منزله یوم القیامه امام جائر خرق».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «بهترین بندگان خدا در روز قیامت، امام عادل است که با رحم و مروت رفتار می‌کند. و بدترین بندگان خدا در آن روز، امام ستمگر و ظالم است که به مردم ظلم می‌کند.»
بدانک پادشاه را سه حالت است: اول حالت او با نفس خویش دوم حالت او با رعایا سیم حالت او با خدای خویش و او در هر حالتی مأمورست از حضرت عزت بسه چیز و منهی به چیز. مأمورست بعدل و احسان و ابتاء ذی‌القربی و منهی است از فحشا و منکر و بغی. و در هر حالتی اینهارا معنی دیگرست مناسب آن حالت.
هوش مصنوعی: پادشاه در سه وضعیت مختلف قرار دارد: اول، رابطه‌اش با خودش؛ دوم، رابطه‌اش با مردم؛ و سوم، رابطه‌اش با خداوند. او در هر یک از این وضعیت‌ها موظف به رعایت سه چیز و منع از سه چیز دیگر است. موظف به عدالت، احسان و نزدیکی به افراد با فضیلت است و نهی شده از فحشا، سیاست‌های نادرست و ظلم. در هر یک از این وضعیت‌ها، معانی این وظایف و منع‌ها ممکن است متفاوت باشد و با شرایط آن وضعیت هماهنگ است.
اما حالت اول که پادشاه را با نفس خویش است: عدل به حاصل کردن توحیدست نفس خویش را و احسان از عهده فرایض بیرون آمدن است و ایتاء ذی‌القربی رعایت حقوق جوارح و اعضاست و معانده نفس و مراقبت دل و حفظ حواس ظاهر و حواس باطن. تا هر یک را بدانچ مأمورست استعمال فرماید و از آنچ منهی است ممنوع دارد که فحشا و منکر و بغی افعال و اقوال واحوال ناپسند وناشایست و نابایست است که از آن ظلمت و حجاب و بعد خیزد و صفات ذمیمه تولد کند چون دروغ و غیبت و بهتان و دشنام و زنا و فسق و فجور و ظلم ومانند این.
هوش مصنوعی: در این حالت، پادشاه به معنای نفس خود اشاره دارد. عدالت به معنی تحقق توحید در نفس است و نیکی و احسان از وظایف اصلی فراتر می‌رود. رعایت حقوق نزدیکان و اعضای خانواده نیز اهمیت دارد. همچنین، باید به مراقبت از دل و حفظ حواس ملی و باطنی پرداخت و هر یک را به وظایف خود مورد استفاده قرار داد و از کارهایی که ممنوع است، دوری جست. این کارها شامل گناهان و رفتارهای ناپسند مانند دروغ، غیبت و ظلم است که همگی از تاریکی و حجاب ناشی می‌شوند و صفات بدی را به دنبال خواهند داشت.
و تا پادشاه اول داد پادشاهی خاص ندهد بحق پادشاهی عام قیام نتواند نمود چنانک بران زیان نکند با آنک بسیار کس داد پادشاهی خاص تواند داد وداد پادشاهی عام نتواند داد. زیرا که آن نیابت و خلافت حق است و تلو نبوت است و ازآن معظم‌تر کار نیست. چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «ان افضل عبادالله...» الحدیث و حق تعالی طاعت پادشاه عادل را باطاعت خویش و طاعت رسول خویش در یک سلک کشیده است که «اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم».
هوش مصنوعی: تا زمانی که پادشاه اول حق حکومت خاص را ندهد، نمی‌تواند به درستی بر اساس حکومت عمومی عمل کند و در این حال به خودش آسیب نمی‌زند، اگرچه افراد زیادی هستند که می‌توانند حق حکومت خاص را دریافت کنند، اما حق حکومت عمومی را نمی‌توانند. چرا که نیابت و خلافت یک حق بزرگ است و جایگاه آن بسیار ارزشمند است. چنانکه گفته شده است: «پس از خداوند، اطاعت پادشاه عادل نیز بر عهده ماست» و خداوند، اطاعت پادشاه عادل را در کنار اطاعت خود و اطاعت از پیامبرش قرار داده است.
اما بحقیقت بدانک تا داد پادشاهی خاص ندهد هرگز داد پادشاهی عامبر قانون فرمان نتواند داد. مثال این چنان بود که کسی در دریا چنان شناوبر نیست که خود را غرقاب خلاص دهد خواهد که دیگری را از غرقاب بیرون آرد این محال بود.
هوش مصنوعی: اما در واقع باید دانست که تا زمانی که پادشاهی خاص وجود نداشته باشد، هرگز نمی‌توان به داد و انصاف عمومی بر اساس قوانین و فرمان‌ها دست یافت. مثالی برای این موضوع این است که شخصی در دریا نمی‌تواند خود را نجات دهد و در عین حال از غرق شدن دیگری جلوگیری کند؛ این کار غیرممکن است.
فاما پادشاهی خاص آن است که جوارح و اعضا و نفس ودل و حواس ظاهر و باطن که رعایای حقیقی اوست جمله را در قید فرمان شرع کشد و هر یک را در بندگی حق خدمتی که مامورست بدان بر کار کند و بسیاست شرع از منهیات ممتنع گرداند ون نفس را با کسیر شرع از امارگی بمأمورگی باز رساند چنانک در فصل تزکیت نفس شرح آن رفته است. و دل را از مألوفات طبع و مستحسنات هوا نظام دهد و متوجه حضرت خداوندی گرداند تا قابل فیضان فیض حق گردد و موید بتأیید الهی شود.
هوش مصنوعی: پادشاهی واقعی به این معناست که تمامی اعضای بدن، نفس و دل، و حواس ظاهری و باطنی که در واقع رعیت او هستند، تحت فرمان قوانین شرع درآیند. هر یک از این اجزا باید در بندگی خداوند به وظایف خود بپردازند و با رعایت قوانین شرع از تمامی ممنوعات دور بمانند. نفس نیز باید از انحرافات بازگردانده شود و با رعایت قواعد شرع به انجام وظایف خود بپردازد، همچنان که در مباحث مربوط به تزکیه نفس توضیح داده شده است. دل باید از عادات طبیعی و وسوسه‌های نفس دور شود و به سوی خداوند متوجه گردد تا بتواند فیض الهی را دریافت کند و تحت تأثیرات الهی قرار گیرد.
آنگه بقوت ربانی و تأیید آسمانی در پادشاهی شروع کند و بنیابت حق در بندگان او متصرف شود و در مملکت احکام سلطنت بر قانون فرمان میراند تا بهر حرکت وسعی و جد و جهد که درین باب نماید او را قربتی و رفعتی و درجتی در حضرت عزت میافزاید.
هوش مصنوعی: سپس با قدرت الهی و تأییدات آسمانی، در حکومت خود آغاز می‌کند و از حق برای بندگانش بهره‌مند می‌شود. او در کشور، فرمان‌هایی را بر اساس قوانین سلطنت اجرا می‌کند و با هر تلاشی که در این زمینه انجام دهد، به او نزدیکی، اعتبار و درجاتی در پیشگاه عظمت افزوده می‌شود.
اما حالت دوم که میان پادشاه و رعیت است اینجا عدل و انصاف گستردن است و جور ناکردن و سویت میان رعایانگاه داشتن تاقوی بر ضعیف ستم نکند و محتشم بر درویش بار ننهد.
هوش مصنوعی: اما در وضعیت دوم که مربوط به رابطه پادشاه و رعیت است، باید عدالت و انصاف برقرار شود و ظلمی بر رعیت نشود. پادشاه باید توجه کند که قوی‌ترها بر ضعیف‌ترها ظلم نکنند و افراد ثروتمند بر افراد نیازمند فشار نیاورند.
و احسان آثار کرم و مروت خویش بر رعایا رسانیدن است: چنانک تقویت ضعفا کردن و با اقویا مدارا نمودن و درویشان و عیالمندان را بصدقات و نفقات دستگیری کردن و صادر و وارد را تعهد فرمودن و علما را موقر داشتن و مکفی المونه گردانیدن و طلبه علم را بر تحصیل محرض بودن و معاونت ایشان بمایحتاج ضروری نمودن و صلحا و زهاد و عباد را محترم و متبرک داشتن و با حوال ایشان بر رسیدن و اگر محتاج باشند دفع حاجت ایشان مغتنم شمردن و گوشه‌نشینان و منزویان را باز طلبیدن و اگرچه ایشان نخواهند و نطلبند از وجوهات حلال مدد کردن و ایشان را فارغ البال داشتن تا بخدای مشغول باشند از سر فراغت و جمعیت. چه جهان ببرکت انفاس واخلاص ایشان قایم است و این جمله را در بیت المال حق و نصیبه است نصیب ایشان بدیشان رسانیدن واجب است اگرچه ایشان نخواهند و نطلبند از سر عزت و علو همت. واگر حق ایشان نرسانند ظالم و عاصی باشند.
هوش مصنوعی: احسان به معنی رساندن آثار سخاوت و بزرگ‌منشی به مردم است. این شامل کمک به ضعیفان، مدارا با قدرتمندان، حمایت از درویشان و کسانی که نیازمندند با صدقات و نذرها، و توجه به امور ورود و خروج کالاها می‌شود. همچنین احترام به علما، تأمین نیازهای آنان، و حمایت از دانش‌آموزان علم نیز جزء این تعریف است. باید به نیکوکاران و زاهدان احترام گذاشت و حوائج آنان را برآورده کرد، حتی اگر خودشان درخواست نکنند. کمک به گوشه‌نشینان و تسهیل در امور آن‌ها با قرار دادن منابع حلال در دسترسشان، از دیگر موارد احسان است. این کمک‌ها باعث می‌شود که آن‌ها بتوانند با آرامش و تمرکز به عبادت بپردازند. زیرا وجود و برکت جهان وابسته به نفس‌های پاک و اخلاص این افراد است. لذا رساندن حق و سهم آن‌ها از بیت‌المال واجب است و اگر این کار انجام نشود، ظلم و نافرمانی به شمار می‌آید.
و ایتاء ذی‌القربی حق‌گزاری عموم رعایاست چه رعیت پادشاه ابمثابت قرابت‌اند بلکه بجای اهل وعیال‌اند. وصیت خواجه علیه‌السلام در آخر حیات حالت ممات این بود که «الصلوه و ما ملکت ایمانکم» فرمود نماز بپای دارید و زیردستان رانیکو دارید.
هوش مصنوعی: پرداختن به خویشاوندان از واجباتی است که شامل احترام و محبت به همه افراد زیر دست می‌شود، زیرا رعیت به نوعی مانند خانواده پادشاه به حساب می‌آید. خواجه در آخرین لحظات زندگی‌اش وصیتی داشت که بر اهمیت برپایی نماز و نیکی به زیردستان تأکید می‌کرد.
هر انعام و احسان و انصاف و معدلت و ایادی و مکرمت و مدارا و مواسا و سیاست و حراست که پادشاه فرماید از صله رحم و مروت و سلطنت است و او تاد ثبات و دوام مملکت که خواجه علیه‌السلام چنین فرمود که «العدل و الملک توأمان».
هوش مصنوعی: هر نوع نیازی که پادشاه بصورت انعام، کمک، انصاف و مهربانی به مردم می‌رساند، از جنبه‌های بشردوستانه و اخلاقی سلطنت به حساب می‌آید. این اعمال به استمرار و ثبات کشور کمک می‌کند و از نظر بزرگان نیز، عدالت و حکومت رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند.
هر سنت حسنه که در تخفیف رعایا و آسایش خلق در مملکت نهاده آید و هر بدعت سیئه که برداشته شود هم ازان قبیل بود و تا منقرض عالم هر پادشاه که بدان سنت حسنه کار کند و آن تخفیفات را مقرر و معین دارد ثواب آن همه در دیوان این پادشاه نویسند و اگر بضد این عیاذا بالله ظالمی بدعتی نهدبد و قانونی سازد که پیش ازان نبوده باشد و اگر بوده باشد و پادشاهی دیگر برداشته باشد او بازجای نهد تا منقرض عالم هر کس که بران بدعت رود و بدان قانون کار کند عقاب آن جمله در دیوان این ظالم مبتدع نویسند چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «من سن سنه حسنه فله اجرها اجر من عمل بها الی یوم القیامه و من سن سنه سیئه فعلیه وزرها و وزرمن عمل بها الی یوم القیامه».
هوش مصنوعی: هر اقدام نیکویی که به کاهش بار مردم و فراهم کردن آسایش در کشور کمک کند و هر بدعت زشتی که لغو شود، از این دسته است. هر پادشاهی که به این سنت‌های نیکو عمل کند و قوانین مربوط به تخفیف هزینه‌ها را تعیین کند، پاداش تمامی این کارها در دفتر او ثبت می‌شود. اما اگر پادشاهی ظالم، بدعتی ایجاد کند و قانونی وضع کند که قبلاً وجود نداشته یا اینکه توسط پادشاه دیگری لغو شده باشد، هر کسی که بر اساس آن بدعت عمل کند، در پرونده او گناهش ثبت می‌شود. همان‌طور که امام فرمودند: «هر کس یک عمل نیکو را پایه‌گذاری کند، پاداش آن را به همراه پاداش همه کسانی که به آن عمل کنند تا روز قیامت خواهد داشت و هر کس بدعت زشتی بگذارد، بار آن و بار همه کسانی که بر اساس آن عمل کنند تا روز قیامت بر او خواهد بود».
و بحقیقت بر پادشاه عادل واجب است که اگر در عهدهای دیگر قانونی بد نهاده باشند و حیفی و جوری بر رعیت کرده یا خراجی گران بر موضعی وضع کرده که فراخور آن نباشد برداشتن و دفع کردن و تخفیف نمودن و او را آن عذر مقبول نیفتد که گوید من چنین یافتم یا و بال آن بر گردن آنکس بود که نهاد چه و بال برانکس باشد و او نیز مأخوذ بود که آن ظلم و بدعت مقرر داشت و بدان رضا داد.
هوش مصنوعی: بر پادشاه عادل ضروری است که اگر در زمان‌های گذشته قوانین نادرستی وضع شده باشد که موجب ظلم و ستم به مردم شده یا مالیات‌های سنگینی بر آن‌ها تحمیل کرده است، اقدام به اصلاح آن کند و این ظلم را از میان بردارد و مالیات را کاهش دهد. او نمی‌تواند این عذر را بپذیرد که چون چنین قوانینی از قبل وجود داشته، بنابراین مسئولیت آن بر عهده کسی دیگر است، زیرا او باید به عدالت عمل کند و در برابر ظلمی که در گذشته اتفاق افتاده، پاسخگو باشد.
دیگر پادشاه چون شبان است و رعیت چون رمه. بر شبان واجب است که رمه را از گرگ نگاه دارد و در دفع شر او کوشد و اگر در رمه بعضی قوچ یا قرن باشد و بعضی میش و بی‌قرن صاحب قرن خواهد که بر بی‌قرن حیفی کند و تعدی نماید آفت او نایل کند.
هوش مصنوعی: پادشاه مانند یک شبان و رعیت مانند رمه‌ای است که تحت نظر او قرار دارد. وظیفه شبان این است که رمه را از خطرات و تهدیدات نگه‌داری کند و در مقابل آفت‌ها از آن محافظت کند. اگر در میان رمه، بعضی حیوانات قوی‌تر و قدرتمندتر باشند، ممکن است به آن‌هایی که ضعیف‌تر هستند آسیب برسانند و این می‌تواند باعث بروز مشکل و خطر برای آن‌ها شود.
پس گرگ رمه اسلام کفار ملاعین‌اند و درین عهد سخت مستولی شده‌اند و در دفع شر ایشان پادشاه و امرا و اجناد را بجان کوشیدن واجب است. چه نان و آب آنگه برایشان حلال شود که با کفار تیغ زنند و دفع شر ایشان کنند.
هوش مصنوعی: بنابراین، در این زمان که دشمنان دین اسلام به شدت در قدرت هستند، لازم است که پادشاه و فرماندهان و نیروهای نظامی برای مقابله با این خطر تلاش کنند. تنها زمانی که با دشمنان مقابله کنند و شر آنها را از بین ببرند، می‌توانند از منابع زندگی خود به درستی استفاده کنند.
و اگر نیز کافر زحمت ننماید بر پادشاه واجب است بغزا رفتن و دیار کفر گشودن و اسلام آشکارا کردن و در اعلا کلمه دین کوشیدن «لتکون کلمه الله هی العلیا».
هوش مصنوعی: اگر کافر تلاش نکند، بر پادشاه واجب است که به جنگ برود، سرزمین‌های کفر را فتح کند، و اسلام را به صورت علنی منتشر کند و سعی کند که کلمه دین در جامعه برتر باشد.
و همچنین قوچ صاحب قرن ظالمان قویدست‌اند از امرا و اجناد و اصحاب دیوان و ارباب مناصب و نواب و گماشتگان حضرت و عمال و روسا و قضاه و رنود و اوباش که هریک چون فرصت یابد مناسب قوت و شوکت و آلت وعدت خویش دربند ایذا و استیلای دیگری باشد.
هوش مصنوعی: و همچنین افراد قدرتمند و ظالمی که در قرن حاضر حضور دارند، شامل فرماندهان، نیروهای نظامی، مقامات دولتی، ناظران، و کارمندان و نمایندگان بالای حکومت هستند. این افراد هر زمان که فرصتی پیش آید، به تنهایی یا به همراهی دیگران، در پی تسلط و قدرت بیشتری بر دیگران می‌باشند و از هیچ کوششی در ایجاد رنج و سلطه بر دیگران دریغ نمی‌کنند.
رعایا را بکلی باینها باز نباید گذاشت و پیوسته متفحص احوال هر طایفه باید بود که روز قیامت بنقیر و قطمیر از احوال رعایا و خیر و شر ایشان از پادشاه باز پرسند چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته فالامیر راع علی رعیته وهو مسئول عنهم».
هوش مصنوعی: باید دقت کرد که رعیت هیچ‌گاه کاملاً به حال خود رها نشود و همیشه باید به وضعیت هر گروه توجه داشت، زیرا در روز قیامت از پادشاه درباره وضعیت رعیت و خوبی و بدی ایشان سوال خواهد شد. به همین دلیل، هر کس در مقام خود مسئولیتی دارد و باید از رعیتش مراقبت کند.
و اما فحشا و منکر و بغی پادشاه با رعیت آن است که درمیان ایشان بفسق و فجور زندگانی کند و ایشان را بر فساد دارد و عیاذبالله بفرزندان ایشان طمع فساد داردو خاندانها را بدنام کند. و در عهد او اهل فساد قوت گیرند و کار امر معروف و نهی از منکر مختل شود و کس امر معروف نتواند کرد. و بازار اهل دین و علم و صلاح کسادی یابد و بازار اهل فسق و ظلم و فساد روایی گیرد.
هوش مصنوعی: فحشا، اعمال زشت و فساد پادشاه با رعیت به این صورت است که او در میان مردم زندگی فاسدی داشته و آن‌ها را به فساد مشغول می‌کند. او حتی به فرزندان آن‌ها نیز نظر سوء دارد و باعث بدنامی خانواده‌ها می‌شود. در زمان او، افراد فاسد قدرت پیدا می‌کنند و کارهای خوب و نیکویی متوقف می‌شود و هیچ‌کس نمی‌تواند به کارهای نیک بپردازد. در این وضعیت، بازار افرادی که دین، علم و صلاح دارند کساد می‌شود و بازار کسانی که به فساد و ظلم مشغولند رونق می‌گیرد.
و عوانان و مردم فرومایه و بی اصل و غماز و نمام و مفسد و ظالم و غاشم و محتال در حضرت پادشاه بر کار شوند و ظلم و فساد را در نظر پادشاه در کسوت مصلحت آرایش دهند باغراض فاسد خویش تا فرانمایند که ما دوستدار و مشفق بر احوال پادشاهیم و دربند توفیر دیوان و خزانه اوییم. در مملکت بدعتها نهند و رسوم وضع کنند و بر خرابها بیفزایند و عملها را قباله کنند و عملهای نو درافزایند و در بعضی چیزها که قباله نبوده باشد قباله نهند و بر مردم بهانه‌گیرند و مصادره کنند و شنقصه‌ها جویند و بر بیگناهان تهمتها نهند و جنایتها ستانند و قسمات و توزیعات بناحق و ناواجب کنند و درمال مواریث و ایتام تصرف فاسد نمایند و بر بازرگانان باجها و بیاعیها نهند و در راهها باجها گیرند و در اوقاف تصرفات فاسد کنند و حق از مستحق بازگیرند و در ادارات و انظار ومعاش ایمه و سادات و زهاد و عباد و فقرا و صلحا طعن زنند و در ابطال آن خیرات سعی نمایند و ارباب حوائج را از درگاه دور دارند و احوال ایشان عرضه ندارند و خیرات و مبرات و صلات و صدقات پادشاه را از مستحقان بریده گردانند.
هوش مصنوعی: افرادی ناپاک و فاقد اصل و نسب، اغلب در نزد پادشاه به کار مشغول می‌شوند و با لباس مصلحت‌طلبی، فساد و ظلم را در دیدگاه او به نمایش می‌گذارند و انگیزه‌های فاسد خود را پنهان می‌کنند. آنها در جامعه بدعت‌گذاری کرده و رسوم جدید وضع می‌کنند و بر مشکلات می‌افزایند. همچنین، کارها را به شکل رسمی ثبت نموده و اقداماتی جدید معرفی می‌کنند. در برخی موارد، اموری که قبلاً رسمی نبوده‌اند را به ثبت می‌رسانند و به مردم بهانه‌گری می‌کنند و اموال را مصادره می‌نمایند. آنها به بی‌گناهان تهمت می‌زنند و مظالم زیادی انجام می‌دهند. به‌دلیل توزیع‌های ناعادلانه، حقوق دیگران را تضییع می‌کنند و در اموال وراث و یتیمان تصرفات نادرست انجام می‌دهند. همچنین با بازرگانان مقابله کرده و از آنها باج می‌گیرند و در راه‌ها اختلال ایجاد می‌کنند. در امور خیریه نیز دست‌درازی کرده و حق را از مستحقان دریغ می‌کنند. آنها نه تنها به معنای واقعی در برابر نیازمندان طعن می‌زنند، بلکه سعی دارند تا خیرات و صدقات پادشاه را نیز به نادرست از دست مستحقان دور کنند.
این جمله آن باشد که بدنامی دین و دنیای پادشاه آرد و آوازه ظلم و فسق و بخل پادشاه در اطراف و اکناف جهان منتشر کند و در میان خلق ببدسیرتی و ظالمی معروف گردد و تا منقرض عالم این اسم بد بروبماند و در دعاهای بد و لعنت خلق درحال حیات و بعد از ممات برو گشاده شود.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که پادشاه به واسطه بدی‌هایش، نه تنها دین و دنیای خود را خراب می‌کند، بلکه شهرت ظلم و فسق و بخل او در سراسر جهان پخش خواهد شد. او در نظر مردم به عنوان فردی بدسیرت و ظالم شناخته می‌شود و این نام بد تا پایان عمر دنیا باقی می‌ماند. همچنین، در دعاهای منفی و لعنت‌های مردم هم در زندگی و هم بعد از مرگش به او اشاره می‌شود.
و هرچ آن مفسدان بدوستی و تقرب بحضرت او بر وی آراسته باشند و اغراض فاسد خویش حاصل کرده فردا روز قیامت که یوم‌العرض الاکبر خواهد بود حساب آن بنقیر و قطمیر ازو باز خواهند و بهر مثقال ذره‌ای از خیر و شر جزا و پاداش او بدهند که «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرایره».
هوش مصنوعی: هر کس که در روز قیامت به فساد و ناپاکی خود پرداخته باشد و بخواهد با نزدیک شدن به خداوند، به نفع خود بهره‌برداری کند، باید بداند که در آن روز بزرگ، تمامی اعمال او به دقت محاسبه خواهد شد و حتی به اندازه کوچک‌ترین ذره از خوبی یا بدی‌اش پاداش یا مجازات خواهد گرفت. این نکته بیانگر این است که هر عملی چه خوب و چه بد، حساب‌برداری خواهد شد و هیچ چیزی از نظر خداوند پنهان نخواهد ماند.
افراز ملوک را نشیبی است مکن
در هر دلکی از تو نهیبی است مکن
هوش مصنوعی: تاج و تخت پادشاهان به پایین می‌آید، پس در هیچ دل آزرده‌ای سخت نگیری و خشمگین نشو.
بر خلق ستم اگر بسیبی است مکن
کز هر سیبی با تو حسیبی است مکن
هوش مصنوعی: اگر بر جامعه ظلمی وجود دارد، نکنید که از هر دردی، دردی با شماست.
و بحقیقت هر کس از مقربان حضرت ملوک که ایشان را بر ظلم دلیر میگردانند و دوستی مال وجمع ان بر نظر ایشان میآرایند تا ایشان بحلال و حرام در جمع مال میکوشند و خون درویشان میریزند و وزر و بال میاندوزند و ناگاه با بحادثه‌ای یا بمرگ آن جمله تلف میشود و بدنامی دین و دنیا با ایشان میماند آن طایفه اگر چه دعوی دوستی میکنند اما دشمن جان ایشانند و اگر پادشاه مقبل و صاحبنظر افتد یکی ازین مفسدان و بدسیرتان رابحضرت خود راه ندهد.
هوش مصنوعی: به‌راستی، هر کسی که از نزدیکان پادشاهان است و به آن‌ها در ظلم و ستم دلگرمی می‌دهد و به دوستی با مال و جمع‌آوری آن، توجهشان را جلب می‌کند تا آن‌ها در تعامل با حلال و حرام در جمع‌آوری مال تلاش کنند و خون درویشان را بریزند و بار گناه را بر دوش خود بگذارند، ناگاه به وسیله‌ای یا به خاطر مرگ از دنیا می‌روند و بد نامی دین و دنیای خود را به همراه خواهند داشت. این افراد هرچند که ادعای دوستی می‌کنند، اما در واقع دشمن جان خود هستند و اگر پادشاهی آگاه و با درایت به قدرت برسد، هیچ‌یک از این فسادکاران و بدسیرتان را به دربار خود راه نخواهد داد.
اما هر کس را این نظر نیست از غایت حرص دنیا و دوستی مال. اهل روزگار بیشتر چنین عوانان و بداصلان را بخود راه میدهند واز صحبت هرنمندان وآزادگان و اهل معنی و ارباب فضل و اصحاب بیوتات و رایزنان و ناصحان بخیر محروم میمانند و اگر نیز ازین نوع بنادره کسی درحضرت ملوک باشد ناملتفت و منکوب و نامقبول بود. از بهر آنک جمعی از بدگویان و بدخواهان فرانمایند که او در بند توفیر دیوان نیست و در تقصیر خزانه میکوشد و جلادتی و کفایتی ندارد.
هوش مصنوعی: اما همه افراد به این صورت نیستند که تنها به دنبال حرص دنیا و عشق به مال باشند. در جامعه، بیشتر مردم اجازه می‌دهند تا افراد نالایق و بدخصلت در کنارشان باشند و از دوستی و گفتگو با فرزانگان، آزادگان، اهل دانش و نیکوکاران محروم می‌مانند. اگر هم یکی از این افراد بدشانس در دربار پادشاهان حضور داشته باشد، به او توجهی نمی‌شود و او را مورد آزار و بی‌اعتنایی قرار می‌دهند. زیرا برخی بدگویان و دشمنان سعی می‌کنند او را به تصویر بکشند که در روند کارها ناتوان است و از عهده مسئولیت‌های مالی برنمی‌آید و صلاحیت و لیاقت کافی ندارد.
پادشاه خردمند صاحب سعادت موید از حضرت جلت آن است که بنور فراست شاهانه نظر کند اندر احوال زمانه که این گنده پیر عذار و این بیوفای مکار از ابتدای عهد فلک دوار تا انتهای کار روز گار چندین هزار بر نای چون نگار و جوان چون نوبهار را شوهر گرفت و بیک دست هریک را بهزاران نشاط و ناز در برمیکشد و بدیگر دست خنجر قهرباز برمیکشد. کدامین سر بر بالین خود یافت که نبرید کدام شکم پر کرد که ندرید؟ آنک او را بشناخت گفت:
هوش مصنوعی: پادشاه دانا و خوشبخت از خداوند توانایی می‌طلبد که با بینش و درایت خود به وقایع زمانه نگاه کند. از روزگاران گذشته تا کنون، این پیرمرد دغل باز که ظاهری زیبا دارد، بسیار به زندگی و جوانی شبیه است. او از آغاز چرخش روزگار تا به امروز، هزاران نفر را به خود جذب کرده و همزمان با زیبایی و خوشی آنان، با دستان دیگرش به آن‌ها آسیب می‌زند. چه کسی را یافته که سرش بر بالین باشد و برش ندارد؟ و چه کسی شکمی را پر کرده که آسیب نبیند؟ کسی که او را خوب بشناسد این حقیقت را درک می‌کند.
کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد
هوش مصنوعی: کسی که در دل به تو وابسته است، به این خاطر به خودش می‌خندد که کسی مثل تو، که بی‌معناست، را نمی‌تواند دوست داشته باشد.
اگر تو کیسه عشقی را تو از شوخی بدست آری
قباها کز تو بر دوزد کمرها کز تو بربندد
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر شوخی عشق را به دست آوری، لباس‌ها به خاطر تو از تن خواهند رفت و کمربندها به عشق تو خواهد بسته شد.
اگر تو خود نه ای جز جان چنان بستانم از تو دل
که یک چشمت همی گرید دگر چشمت همی خندد
هوش مصنوعی: اگر تو فقط جان باشی، من آنقدر از تو دل می‌گیرم که یکی از چشمانت بخندد و دیگری بگرید.
کدام دوست را بخواند که نه بدر دشمنی بیرون راند کدام عزیز را بنواخت که نه بمذلتش بگداخت کدام بیچاره را امیر کرد که نه عاقبتش اسیر کرد کرا در مملکت وزیر گردانید که نه چون مملکتش زبرو زیر گردانید کرا بشهر یاری بر تخت شاهی نشاند که نه چون تخته شطرنجش با شاه برافشاند؟
هوش مصنوعی: کدام دوستی را پیدا کند که او را مانند دشمن دور نکرده باشد؟ کدام عزیز را نوازش کرده که به ذلتش نیفتاده باشد؟ کدام بیچاره‌ای را بزرگ کرده که در نهایت اسیر نشده باشد؟ چه کسی را در حکومت وزیر کرده که سرنوشتش مملکت را به آشوب نکشاند؟ و چه کسی را در شهر به مقام سلطنت نشاند که در نهایت مانند مهره‌ای در شطرنج به سادگی از تختش سقوط نکرده باشد؟
تا چون بدیده اعتبار بدعهدی دنیای ناپایدار و بیوفایی سپهر مکار مشاهده کند بر سن غرور او فراچاه نشود و بزخارف جاه و مال و تنعم دو روزه فانی گمره نگردد. و یقین شناسد که چون با دیگران وفا نکرد با او هم نکند. پس بر خود و بر خلق خدای از بهر جهان عاریتی ستم نکند که دنیای بیوفا سربسر آزار موری نیرزد چرا عاقل از بهر او آزار خدای و خلق بر زد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به ناپایداری و بی‌وفایی دنیا پی ببرد، باید از غرور خود دوری کند و فریب زرق و برق ثروت و خوشی‌های زودگذر را نخورد. او باید بداند که اگر دیگران به او وفا نکردند، او نیز باید انتظاری از آن‌ها نداشته باشد. بنابراین، از آنجا که دنیا به خودی خود ارزشی ندارد، نباید به خود و دیگران ظلم کند. در حقیقت، عاقل کسی است که به خاطر دنیا به خدا و خلق او آزار نرساند، زیرا دنیا به هیچ وجه ارزش این رنج و آزار را ندارد.
خسروا بشنو فزونی از چون من کام کاستی
راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی
هوش مصنوعی: ای خسرو، بشنو که چگونه می‌توان از منِ دچار کمبود، چیزی بیشتر از موفقیت را شنید. در حقیقت، تنها از نادرستی‌ها می‌توان به درستی رسید.
شرم دار آخر مجو زین بیشتر ازار خلق
از برای بیوفایی تاکسی کم کاستی
هوش مصنوعی: شرم کن و بیشتر از این مردم را نرنجان، به خاطر بی‌وفایی‌ات و کمبودهای خودت.
زشت باشد بهر دنیا موری آزردن ولیک
چون بدست آید اگر پا داردی زیباستی
هوش مصنوعی: آزردن موری برای دنیا کار ناپسندی است، اما اگر فرصتی پیش بیاید و بتوانی از آن استفاده کنی، زیبایی آن دستاورد را خواهد داشت.
گرنه دنیا بیوفا بودی ومردم کش چنین
در جهان حاکم کنون هم آدم و حواستی
هوش مصنوعی: اگر دنیا بی‌وفا بود، و مردم در چنین شرایطی زندگی می‌کردند، اکنون هم باید آدم و حوا به حیات خود ادامه می‌دادند.
چون جهان بگرفت اسکندر زدارا هم نداشت
گر جهان داراستی شه در جهان داراستی
هوش مصنوعی: وقتی اسکندر دنیا را از دارا گرفت، او حتی یک لحظه هم از خود چیزی نداشت. اگر تو هم صاحب دنیا هستی، چه فرقی دارد که کجا داری؟
آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاست
کز نهیب تیغ‌شان بسته کمر جوزاستی
هوش مصنوعی: همه آن شاهان ایرانی و تورانی کجا رفته‌اند که با صدای هراس‌انگیز شمشیرهایشان، به بند و زنجیر در آمده‌اند؟
ور نظر کردی ببزم و رزم‌شان گفتی خرد
کز سپاه و گنج هر شاهی جهان دریاستی
هوش مصنوعی: اگر به جنگ‌ها و نبردهایشان نگاه کنی، می‌فهمی که حکمت و عقل در این میان به چه اندازه اهمیت دارد؛ زیرا در میان سپاه و ثروت هر پادشاه، دنیا مانند دریا وسیع و بی‌پایان است.
خاک تیره باز گفتی حال هر شه روشنت
تا شدی معلوم رایت خاک اگر گویاستی
هوش مصنوعی: خاک سیاه دوباره گفت که حال هر شهری که روشن‌تر شده، وقتی نمایان گشت، پرچمش را نشان می‌دهد. اگر خاک بتواند صحبت کند، این را می‌گوید.
آنک نیکی کرد نام نیک ازو باقی بماند
ور بدی کردی بگیتی هم ببد رسواستی
هوش مصنوعی: اگر کسی کار نیک انجام دهد، نام نیک او باقی می‌ماند و در یادها می‌ماند. اما اگر بدی کند، نام او در دنیا به بدی و رسوایی خواهد انجامید.
بر گرفتی عبرت از حال ملوک باستان
چون شنیدی داستان‌شان گر کسی داناستی
هوش مصنوعی: اگر به داستان ملوک باستان دقت کنی و عبرت بگیری، نشان می‌دهد که از سرنوشت آنها آگاه هستی.
آنچ فردا دید خواهد غافلی امروز هم
باز دیدی عاقلی کش چشم دل بیناستی
هوش مصنوعی: آنچه را که فردا خواهی دید، امروز هم می‌توانی ببینی، اگر به درون خود بنگری و بصیرتی داشته باشی.
هر کسی فردا چو کشت خویشتن خواهد درود
کشت خود امروز بهتر کشتیی گر خواستی
هوش مصنوعی: هر کسی فردا با محصولات و نتایجی که به دست آورده، فرح و شادی خواهد داشت. اما اگر امروز به خوبی و با دقت عمل کند و تلاش کند، برداشت بهتری خواهد داشت.
اینک خلق از کار دنیا گشت ناپروار چنین
ای دریغ ار خلق را با کار دین پرواستی
هوش مصنوعی: هم‌اکنون مردم به قدری درگیر مسائل دنیوی شده‌اند که نسبت به آن بی‌توجهی می‌کنند. افسوس که ای کاش مردم نسبت به مسائل دینی نیز همین‌قدر اهمیت و توجه داشتند.
اما حالت سیم که پادشاه را با خدای خویش است اینجا عدل راست داشتن ظاهر و باطن خویش است با خدای و سر و علانیه با خدای یکرنگ کردن و سلطنت و مملکت همچون کمربندگی بر میان بستن چنانک خود را و مملکت را برای خدای دارد نه چنانک خدای را و مملکت را برای خود خواهد.
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره شده است که پادشاه باید تمام وجودش را به خداوند اختصاص دهد و در رفتار و نیتش با خداوند یکپارچه و صادق باشد. او باید به گونه‌ای عمل کند که خودش و حکمرانی‌اش را برای خداوند قرار دهد، نه این که فقط به دنبال منافع خود باشد. این بدان معناست که پادشاه باید عدالت را در ظاهر و باطنش رعایت کند و حکومتش را به عنوان یک وظیفه الهی بپندارد.
و احسان آن است که خواجه فرمود علیه‌السلام «الاحسان ان تعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک» و تعبد پادشاه آن نیست که بطاعت نافله مشغول شود چون نماز و روزه و تلاوت قرآن و بیشتر اوقات بعزلت و انقطاع و خلوت مشغول باشد و مصالح خلق فرو گذارد و اصحاب حوایج را محروم گرداند و از صلاح و فساد ملک بیخبر ماند و رعایا را بدست ظلمه فرو گذارد که این معصیتی بود از جمله معاصی زیادت‌تر. ولیکن تعبد پادشاه آن است که بعد از ادای فرایض و سنن روایت روی بمصالح ملک آرد و از احوال بلاد و عباد متفحص شود و برعایت حقوق مسلمانی و مسلمانان قیام نماید و دربندگان خدای و احکام پادشاهی چنان تصرف کند که گویی در خدای مینگرد و اگر آن قوت نظر ندارد یقین داند که خدای در وی مینگرد تا هرچ کند بفرمان کند و از آلایش هوا و طبع پاک دارد تا آن هریک او را قدمی شود سلوک راه حق را و موجب قربتی و رفعتی گردد حضرت ربوبیت را.
هوش مصنوعی: احسان به معنای عبادت خداوند به گونه‌ای است که گویی او را می‌بینی و اگر نمی‌توانی او را ببینی، باید بدانی که او تو را می‌بیند. عبادت واقعی پادشاه این نیست که صرفاً به کارهای فردی مانند نماز، روزه و تلاوت قرآن بپردازد و از امور جامعه غافل شود. پادشاه نباید در طاعات و عباداتش چنان غرق شود که از حال مردم و مشکلاتشان بی‌خبر بماند و وظیفه‌اش را در قبال ملت فراموش کند. بلکه او باید پس از انجام واجبات و سنن، به مسائل جامعه و خیر و صلاح مردم توجه کند و اقدامات لازم را برای حمایت از حقوق مسلمانان و بهبود وضعیت کشور انجام دهد. او باید چنان رفتار کند که گویی در محضر خداوند است و اگر این قدرت را نداشت، باید بداند که خداوند او را می‌بیند تا به درستی عمل کند و از خواسته‌های نفسانی دوری گزیند. این‌گونه است که هر گامش به سمت حق و قرب الهی می‌باشد.
و «ایتاء ذی‌القربی» جمله صله رحم عبودیت است که طرفه العین سر از آستانه بندگی برندارد و بپادشاهی مجازی دنیا مغرور نشود «فلا تعزنکم الحیوه الدنیا و لا یغرنکم الله الغرور» و بنظر عجب بخود و مملکت خود ننگرد چون فرعون که میگفت «الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی». بلک بعجز و انکسار و بیچارگی پیوسته ملازمت عتبه عبودیت نماید. چنانک میگوید
هوش مصنوعی: «ایتاء ذی‌القربی» به معنای صله رحم و ارتباط با نزدیکان است که باید به عنوان یک عبادت در نظر گرفته شود. انسان نباید به راحتی از آستانه بندگی دور شود و فریب زیبایی‌های زندگی مادی را بخورد. به دلیل خطراتی که در این مسیر وجود دارد، باید از خودبزرگ‌بینی و غرور مثل فرعون دوری کند که به سلطنت و امکانات خود می‌بالید. بلکه باید با احساس ناتوانی و ذلت همواره به بندگی خداوند ادامه دهد و به عتبه عبودیت نزدیک باشد.
ز کویش ای دل پر درد پای باز مکش
اگر چه دانم کین بادیه بپای تو نیست
هوش مصنوعی: ای دل پر از درد، از مسیر عشق او پا نکش. هرچند می‌دانم که این راه، تو را به مقصد نخواهد رساند.
بر آستانه سر درد بر زمین میزن
که پیشگاه سرای جلال جای تو نیست
هوش مصنوعی: بر درگاه عظمت، سر درد را بر زمین بکوب که در این مکان، جای تو نیست.
تکیه بر سلطنت محمودی نکند ایاز وقت خویش باشد بپیوستن عجز در مینگرد.
هوش مصنوعی: ایاز به دلیل نداشتن قدرت و تسلط بر سلطنت محمود، زمان خود را صرف افکار ناامید کننده می‌کند.
اما فحشا و منکر و بغی درین حالت کبر و نخوت پادشاهی و ترفع و تفوق سلطنت است که بی‌اختیار در دماغ ملوک پدید آید و آن نتیجه دید استغنا و کثرت احتیاج خلق بخود است و این مرضی است روحانی که اطبای حاذق آن را علاج کنند که بر مزاج جان و دل واقف‌اند و اگر این آفت را معالجت نکنند ازین مرض طغیان حق تولد کند. چنانک حق تعالی فرمود «ان‌الانسان لیطغی ان راه استغنی» و جایی دیگر فرمود «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی‌الارض».
هوش مصنوعی: فحشا، منکر و ظلم در زمانی که پادشاهی و سلطنت به انسان فخر می‌فروشد، به وجود می‌آید. این وضعیت ناشی از احساس خودکفایی و نیازهای زیاد دیگران به اوست و باعث بروز یک بیماری روحانی می‌شود که نیاز به درمان دقیق دارد. پزشکان باهوش می‌توانند این مشکل را برطرف کنند زیرا به وضعیت روح و قلب پی برده‌اند. اگر این مشکل درمان نشود، می‌تواند به طغیان و نافرمانی منجر شود. به همین دلیل در قرآن آمده است که انسان وقتی احساس خودکفایی می‌کند، به طغیانی دست می‌زند و اگر خداوند رزق را برای بندگانش توسعه دهد، آنها در زمین فساد می‌کنند.
یقین شناسد که در وقت آنک بنده بچشم غنا و استغنا و عزت سلطنت بخود نگرد مرض تکبر و تجبر دردماغ او پدید آید و چون بچشم حقارت و مذلت در خلق خدای نگرد درحال از نظر عنایت حق بیفتد. خواجه علیه‌السلام میفرماید: «لا یدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال ذره من الکبیر» پرسیدند که یا رسول‌الله کبرچه باشد؟ فرمود «غمض الناس و سفه الحق». گفت کبر آن است که بچشم حقارت بمردمان نکرد و حق باز نتواند دید.
هوش مصنوعی: انسان زمانی که به مقام و ثروت و شخصیت خود اهمیت می‌دهد، دچار احساس تکبر و بزرگ‌منشی می‌شود. اما وقتی که خود را نسبت به بندگان خدا کوچک و حقیر ببیند، به تدریج از توجه و رحمت خداوند دور می‌شود. در این زمینه، فرمایشی از پیامبر وجود دارد که بیان می‌کند کسی که حتی به اندازه یک دانه خردل در قلبش احساس تکبر داشته باشد، به بهشت وارد نخواهد شد. وقتی از ایشان سوال می‌شود که تکبر چیست، پاسخ می‌دهد که تکبر به معنای بی‌اعتنایی به مردم و نادیده گرفتن حقیقت است. در واقع، تکبر به این معناست که فرد به خاطر احساس برتری، نمی‌تواند مردم را به عنوان هم‌نوع و برابر خود ببیند و از حقیقت دور می‌شود.
و معالجت این آفت آن است که چون طاوس هر وقت کسه نفس بپر و بال سلطنت و مملکت خود درنگرد و خوش آمد آن در وی پدیدآید خواهد که در عالم تکبر و تجبر پرواز کند بپای سیاه عجز و فنا در نگرد که اول اصل او از چه بود «الم نخلقکم من ماء مهین» باز بیند که اول قطره‌ای آب خوار بود و در آخر مشتی خاک خوار خواهد بود و درین حالت اسیر یک لقمه و یک قطره و عاجز آنک آن لقمه و آن قطره چون بگذرد که اگر درو بند شود راضی باشد که ملک هر دو جهان بدهد تا از آن خلاص یابد. و مع هذا لحظه فلحظه منتظر آنک سیلاب اجل در رسد و رسم و طلل خانه عمر که گردش افلاک بدست شب و روز یک یک خشت او بر کنده است بکلی خراب کند. درین چنین حالتی چه مغرور باید شد و ازین چنین دولتی چه حساب بر شاید گرفت؟
هوش مصنوعی: برای درمان این آسیب، باید دانست که وقتی طاووس در حال پریدن و نمایش خود است، در حقیقت در دنیای خودخواهی و خودپرستی غرق شده است و از ریشه‌هایش غافل است. او فراموش می‌کند که ابتدا از یک قطره آب و در نهایت از خاک ساخته شده و در این میان، به یک لقمه و قطره آب وابسته است. او حتی می‌تواند ملک دو جهان را هم برای رها شدن از این وابستگی بدهد. به علاوه، او باید منتظر باشد تا سیلاب مرگ به سراغش بیاید و زمان‌ای که هر روز به عمرش افزوده می‌شود را در نظر بگیرد؛ چرا که هر لحظه یک سنگ از بنای عمرش برداشته می‌شود. در چنین حالتی، چه دلیلی برای فخر و غرور وجود دارد و چه حسابی می‌توان از این وضعیت مستقل برداشت کرد؟
عاقل بچه امید درین شوم سرای
بر دولت او دل نهد از بهر خدای
هوش مصنوعی: آدم خردمند در این دنیای تاریک و ناامید، به آینده‌ای روشن امیدوار است و به خاطر خدا به جستجوی رحمت و نعمت‌های او می‌پردازد.
چون راست که خواهد که نشیند از پای
گیرد اجلش دست که بالا بنمای
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت بخواهد، مرگ انسان به سراغش می‌آید و بر او تسلط می‌یابد، حتی اگر تلاش کند برخیزد و بایستد.
اما سیرت ملوک با هر طایفه‌ای از رعایا و شفقت بر احوال خلق بدانک پادشاه در جهان بمثابت دل است در تن که چون پادشاه بصلاح بازآید همه جهان بصلاح بازآید و اگر پادشاه بفساد آید همه جهان به فساد آید. چنانک خواجه علیه‌السلام در حق دل فرمود «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلحست صلح بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الاوهی القلب». و ازینجا میفرماید «الناس علی دین ملوکهم».
هوش مصنوعی: سیرت و رفتار پادشاهان با رعایای خود و توجه به وضعیت مردم به گونه‌ای است که پادشاه در جامعه مانند قلب در بدن است. وقتی پادشاه در جهت اصلاح و بهبود عمل کند، همه جامعه به سوی صلاح و نیکوکاری حرکت می‌کند و اگر پادشاه دچار فساد شود، وضعیت تمام جامعه به فساد می‌گراید. مانند گفته‌ای که در مورد دل انسان آمده است: «در بدن آدمی بخشی وجود دارد که اگر آن اصلاح شود، سایر اعضا نیز اصلاح می‌شوند و اگر آن رو به فساد برود، بقیه اعضا نیز فاسد می‌گردند»، و این قدرت پادشاه بر رفتار مردم تأثیر دارد و می‌گوید «مردم بر اساس دین و رفتار پادشاهان خود زندگی می‌کنند».
و وزیر پادشاه را بمثابت عقل است دل را چنانک دل را از عقلی کامل ناگزیر است تا بمشاورت او در ممالک بدن تصرف کند و مصالح کلی و جزوی بدین رعایت کند پادشاه را از وزیری عالم عادل منصف متمیز کافی امین واقف جهاندیده کاردان صاحب همت صاحب رای با مروت نیکو خلق دیندار متدین پاک اعتقاد مشفق ناگریزست که در جمله احوال درخصوص و عموم با او مشاورت کند و جملگی ارکان دولت و نواب حضرت و عامه رعیت را مراجعت با او بود.
هوش مصنوعی: وزیر در واقع عقل پادشاه است و قلب پادشاه به همان اندازه به عقل کامل نیاز دارد. او باید با مشورت با وزیر در امور کشور دخالت کند و مسائل کلی و جزئی را رعایت کند. پادشاه نیازمند وزیری است که عالم، عادل، منصف، امانت‌دار، با تجربه، کاردان، با اراده، خردمند، با مروت، نیک‌اخلاق و دیندار باشد. این وزیر باید از نظر اعتقاد پاک و مشفق باشد و در تمامی امور، چه خصوصی و چه عمومی، باید با او مشورت شود. همچنین، ارکان دولت و نمایندگان پادشاه و عموم مردم باید به او مراجعه کنند.
بدانای فرمای همواره کار
چو خواهی که کارت بود چون نگار
هوش مصنوعی: اگر خواستی که کارت زیبا و پسندیده شود، همیشه با دانا مشورت کن.
که دانا بهر کار باشد تمام
بدانا سپارد زمانه لگام
هوش مصنوعی: آدم خردمند می‌تواند هر کاری را به درستی انجام دهد و به کسانی که دانا هستند، اعتماد کند؛ زمان نیز به این افراد اهمیت می‌دهد و امور را در دست آنان می‌سپارد.
ز دانا توان یافت آرام دل
ز نادان نیابد کسی کام دل
هوش مصنوعی: از یک فرد باهوش و دانا می‌توان آرامش خاطر و اطمینان را بدست آورد، اما از فرد نادان کسی نمی‌تواند به آنچه که می‌خواهد برسد.
چنین خواندم از دفتر زردهشت
که دانا بود بیگمان در بهشت
هوش مصنوعی: در کتاب زردشت خواندم که بی‌تردید شخص دانشمند و دانا در بهشت قرار دارد.
چون وزیر چنین بود پادشاه بفراغت و رفاهیت به جهانگیری و آنچ شرایط و آداب سلطنت است مشغول تواندبود والا پادشاه را چون بجهانداری و احکام وزارت قیام باید نمود از جهانگیری وشرایط و ناموس سلطنت بازماند و احوال مملکت و رعیت مختل شود. خواجه علیه‌السلام از اینجا فرمود «اذا ارادالله بملک خیرا جعل له وزیرا صالحا فان نسی ذکره و ان ذکر اعانه».
هوش مصنوعی: وقتی که وزیر درست و صالح باشد، پادشاه می‌تواند با آرامش و راحتی به کارهای کشور و شرایط و اصول حکمرانی بپردازد. اما اگر وزیر نتواند وظایفش را به درستی انجام دهد، پادشاه باید خود به اداره کشور و احکام وزارتی بپردازد و این امر می‌تواند مانع از حکمرانی مناسب و برآورده شدن نیازهای مردم شود. بنابراین، خواجه علیه‌السلام می‌فرماید که اگر خداوند بخواهد ملک را به خیری برساند، برای آن وزیر خوبی را قرار می‌دهد که در صورت فراموشی پادشاه، او را به یاد آوری کند و در ذکر خداوند یاری‌اش دهد.
و چون وزیر شایسته باشد باید که او را محترم و موقر دارد و حکم او درمملکت نافذ گرداند ولیکن مشرف احوال او باشد تا آنچ در ممالک رود با وضیع و شریف پادشاه بران وقوف دارد.
هوش مصنوعی: وزیر شایسته باید مورد احترام و توجه قرار گیرد و تصمیمات او در کشور اجرا شود. اما وزیر باید تحت نظر باشد تا پادشاه از اوضاع و احوال کشور و رفتار مردم با او در هر سطحی آگاه باشد.
و همچنین دیگر ارکان دولت چون؛ مستوفی و مشرف و ناظر و عارض ومنشی و حاجب و خازن و استادالدار و جملگی عمله بمثابت حواس خمسه‌اند و حس مشترک و قوای بشری چون چشم و گوش و زبان و بینی و لمس و فکر و خیال و فهم و حافظه و ذاکره دیگر قوا. و امرا بمثابت سر و دست و پای و اعضای رئیسه‌اند. چون جگر و شش و سپرز و زهره و غیر آن و نواب و عمال و نقبا و دیگر گماشتگان بمثابت اصابع و مفاصل و امعا و غیر آن و باقی عموم اجناد و رعایا مع تفاوت درجاتهم بمثابت عروق واعصاب و عظام و شعور و عضلات و تمامی بدن.چنانک شخص انسانی بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی عضو نباشد شخص ناقص بود همچنین پادشاه بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی نباشد کار مملکت بدان مقدار نقصان پذیرد و اگر چه حال را بننماید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ارکان دولت و نقش آن‌ها در کارکرد صحیح کشور می‌پردازد. ارکان دولت مانند مستوفی، مشرف، ناظر و دیگر مقامات به عنوان حواس پنجگانه انسان دیده می‌شوند که هر کدام وظیفه‌ای خاص دارند. به همین ترتیب، امرا و دیگر مقامات نیز به اعضای اصلی بدن تشبیه شده‌اند که هر کدام در تحقق کارایی کلی کشور نقش دارند. در واقع، همان‌طور که یک انسان برای داشتن یک بدنی سالم به همه اعضای خود نیاز دارد، دولت نیز برای عملکرد مناسب و عدم نقص در امور خود به تمامی این ارکان و مقامات نیاز دارد. اگر یکی از این عناصر وجود نداشته باشد، کارایی کشور دچار مشکل می‌شود، حتی اگر این مشکلات به طور واضح نمایان نشوند.
پس پادشاه باید که هریک ازین اصحاب مناصب را بعد از اهلیت تمام و امانت و دیانت و نیکوسیرتی که معلوم کرده باشد و یقین شناخته در منصب و مقام خویش نصب فرماید و تمکین دهد و از احوال ایشان باوقوف باشد تا جرأت و تجاسر ننمایند و طامع نگردند.و آنچ نان پاره و اقطاع ومعیشت ایشان باشدتمام برساندتا از احتیاج ضروری در خیانت نیفتند و سخن بعضی در حق بعضی بی‌بینت و احتیاط تمام نشنود که جمعی بحسد امینان رادر صورت خیانت فرا نمایند و مشفقان را بخیانت منسوب گردانند و بر مخلصان تهمتها نهند.
هوش مصنوعی: پادشاه باید هر یک از کارگزاران خود را با توجه به شایستگی، امانت، دیانت و نیکوکاری آنها انتخاب کند و به آنها قدرت و اختیارات لازم را بدهد. همچنین باید از وضعیت آنها آگاه باشد تا نتوانند طمع ورزند یا جسارت کنند. او باید نیازهای مالی و معیشتی آنها را تأمین کند تا در شرایط ضروری و نیازمند به خیانت نیفتند. در عین حال، باید بسیار مراقب باشد که صحبت‌های بی‌پایه و حسادت‌آمیز برخی افراد در مورد دیگران را نادیده بگیرد و نگذارد که افراد نیکوکار به نادرستی متهم شوند یا به خیانت نسبت داده شوند.
و اگر از مخلصی خرده‌ای دروجود آید که خللی زیادتی نخواهد بود عفو پادشاهانه را کار فرماید و بهر چیز در خشم نشود و سیاستهای بافراط نفرماید. واگر جرمی باشد که ازان در نتوان گذشت «و جزاء سیئه سیئه مثلها» برخواند و پیوسته آیت «ولاکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین» را نصب دیده دارد ولیکن نه چنانک بسهل حبابی و سلس العنانی و سست مزاجی منسوب گردد و اهل فتنه و فساد دلیر گردند و در دماغها فسادها پدید آید.
هوش مصنوعی: اگر کمترین نفاقی در وجود فردی وجود داشته باشد که باعث اختلال زیادی نشود، باید عفو سلطنتی را در نظر بگیرد و در هیچ موردی به خشم نیفتد و از سیاست‌های افراطی پرهیز کند. اما اگر جرمی وجود داشته باشد که نتوان از آن چشم‌پوشی کرد، باید به آیت «و جزاء سیئه سیئه مثلها» توجه کند و همیشه آیه «ولاکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین» را در نظر داشته باشد. اما نباید به گونه‌ای باشد که به سادگی به عفو و بخشش روی آورد و باعث شود که اهل فساد و فتنه دلیر شوند و در افکار مردم فساد ایجاد گردد.
بلک پادشاه باید که بسیاست و انتقام و رجولیت و حمیت مشهور باشد. اگر جرمهای خرد باشد تخویف کند و تهدید نماید و حجت گیرد و نصیحت فرماید و حلم برزد و عفو کند و اگر جرمی بود که موجب قصاص باشد یا بخلل ملک تعلق دارد البته ازان در نگذرد و بفرمان شرع تیغ بی‌دریغ را کار فرماید. این معنی حاشا چون علت آکله باشد که در عضوی پدید آید البته اهمال نتوان کرد آن عضو را بتیغ جدا باید کرد تا آن علت بجملگی اعضا سرایت نکند.
هوش مصنوعی: پادشاه باید در زمینه سیاست، انتقام‌جویی، شجاعت و غیرت شناخته‌شده باشد. اگر جرایم کوچکی رخ دهد، باید با تهدید و ارشاد به ترساندن بپردازد و با صبر و بخشش روی آورد. اما اگر جرمی انجام شود که مستوجب قصاص باشد یا به حق‌الناس مربوط باشد، نباید از آن صرف نظر کند و باید مطابق دستورات شرع، با قاطعیت عمل کند. مانند آنکه اگر آسیبی جدی به یک عضو بدن برسد، نمی‌توان آن را نادیده گرفت و باید با عمل جراحی آن عضو را جدا کرد تا بیماری به سایر اعضا سرایت نکند.
در کارها دو طرف تفریط و افراط نگه باید داشت که «خیر الامور اوسطها» و در سیاست نه چندان مبالغت باید نمود که مردم هراسان و نفور شود و خوف و نفرت بر طباع مستولی گردد و نفوس متشرد شود و مکرها و حیلتها سازند که موجب تشویش مملکت باشد
هوش مصنوعی: در هر کاری باید به دو طرف افراط و تفریط توجه داشت و راه میانه را انتخاب کرد. در سیاست نیز نباید بیش از حد زیاده‌روی کرد، زیرا این کار ممکن است باعث ترس و انزجار مردم شود و احساسات منفی بر آنان حاکم گردد. این وضعیت می‌تواند باعث بی‌نظمی و ضعف روحیه مردم شود و آنان را وادار به نقشه‌کشی و دسیسه‌چینی کند که در نهایت موجب نگرانی و ناامنی در کشور خواهد شد.
چنان شان مگردان ز بیچارگی
که جان را بکوشند یکبارگی
هوش مصنوعی: به گونه‌ای رفتار نکن که کسانی که در مشکلات قرار دارند، دیگر فرصتی برای تلاش نداشته باشند؛ زیرا شاید یک بار تلاش نکنند و از دست برود.
و نیز چندان حلم نباید برزیدکه وقع پادشاهی و هیبت سلطنت از دلها برخیزد و مفسدان واراذل دلیر گردند و ظلمه مستولی شوند و کار بر مصلحان و مخلصان و ضعفا و غربا تنگ آید و از جوانب خلل عظیم تولد کند.
هوش مصنوعی: باید توجه داشت که اگر صبر و بردباری بیش از حد داشته باشیم، ممکن است اقتدار و جایگاه پادشاهی و عظمت سلطنت از دل‌ها محو شود و در نتیجه مفسدان و افراد شرور جسور شوند. این وضعیت باعث می‌شود که ظلم و ستم بر مصلحان، افراد نیکوکار و ضعفا شدیدتر شود و مشکلات بزرگی به وجود بیاید.
و در سخاوت نه چندان غلو باید کرد که باسراف و اتلاف و تبذیر انجامد که آن مذموم است. حق تعالی فرمود «ان‌المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» و فرمود «انه لایحب المسرفین» و در حفظ مال تا بحدی نباید کوشید که ببخل و ضنت منسوب گردد که آن مذمت و خسارت دنیا و آخرت است چنانک فرمود «و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتیهم الله من فضله هو خیر الهم بل هوشر لهم سیطوفون مایخلوا به یوم القیامه» بل که فضل خدای از خلق خدای دریغ ندارد و نیکنامی دنیا و ثواب آخرت حاصل کند. پیش از آنک ناگاه امیر اجل کمین برگشاید و او را از سر تخت مملکت برباید و رنج بردچندین ساله او بدست دشمنان دهد و آتش حسرت و ندامت و غرامت آن چنان در جان او مشتعل گردد که نایره آن بهیچ آبی جز آب رحمت منطقی نشود.
هوش مصنوعی: در سخاوت باید تعادل را رعایت کرد، به طوری که به اسراف و هدر دادن منابع نینجامد، چرا که این امر نکوهیده است. خداوند در قرآن فرموده است که "هدر دهندگان برادران شیطانند" و نیز بیان کرده که "اسراف‌کنندگان را دوست ندارد." همچنین در مورد حفظ مال باید توجه داشت که نباید به حدی پیش رفت که به بخل و خساست متمایل شود، زیرا این هم مذموم و باعث خسارت در دنیا و آخرت است. خداوند فرموده است: "اکنون کسانی که از نعمت‌هایی که به آنها داده شده بخل می‌ورزند، فکر نکنند که این برای آنها بهتر است؛ بلکه این به ضرر آنهاست و در روز قیامت به آنچه دریغ کرده‌اند، دچار عذاب خواهند شد." همچنین باید بدانیم که خداوند بخیلی و خساست را برای مخلوقات خود نمی‌پسندد و کسانی که در بخشش نیکوکار باشند، در دنیا نیکنامی و در آخرت پاداش خواهند داشت. باید پیش از آنکه ناگهان حادثه‌ای پیش بیاید و مقام و منزلت او را سلب کند، از اموری که به آن سختی کشیده است آگاه باشد و از حسرت و پشیمانی به شدت رنج ببرد؛ رنجی که تنها با رحمت الهی می‌تواند تسکین یابد.
دولت این جهان اگرچه خوش است
دل مبند اندرو که دوست کش است
هوش مصنوعی: برای دریافت خوشی‌های این دنیا دل به آنها نبند، زیرا این لذت‌ها ممکن است به دردسر و رنج برسانند.
هرکرا همچو شاه بنوازد
چون پیاده بطرح بندازد
هوش مصنوعی: هر کس مانند شاه و با محبت رفتار کند، دیگران را نیز به خود جذب می‌کند و خوشی به زندگی آن‌ها می‌آورد.
هست دنیا و دولتش چو سراب
در فریبد ولیک ندهد آب
هوش مصنوعی: دنیا و قدرتش مانند یک سراب است که انسان را فریب می‌دهد، اما هیچگاه آب و نفع واقعی به او نمی‌دهد.
بس که آورد چرخ شاه و وزیر
ملکشان داد و گنج وتاج و سریر
هوش مصنوعی: چرخ زمان به قدری در کار خود مؤثر است که پادشاه و وزیر را به میان می‌آورد و تمام ثروت، تاج و تخت و مقامشان را به آن‌ها عطا می‌کند.
کارها را بکام ایشان کرد
خلق را جمله رام ایشان کرد
هوش مصنوعی: کارهای مردم را به خواست و اراده آن‌ها انجام می‌دهد و همه را به آرامی تحت تأثیر قرار می‌دهد.
تاچون نمرود مایه‌دار شدند
همه فرعون روزگار شدند
هوش مصنوعی: زمانی که کسی مثل نمرود به ثروت و قدرت می‌رسد، همه مانند فرعون‌های عصر خودشان می‌شوند.
خون درویشکان مکیدندی
مغز بیچارگان کشیدندی
هوش مصنوعی: در این شعر، به طور غیرمستقیم به بی‌رحمی و ظالم بودن کسانی اشاره شده که از فقر و رنج درویشان و بیچارگان بهره‌برداری می‌کنند. به عبارتی، آن‌ها از ناتوانی و مصیبت دیگران سوءاستفاده می‌کنند و این موضوع نشان‌دهنده‌ی بی‌عدالتی و ظلم اجتماعی است.
همه مشغول ماه و سال شده
همه مغرور جاه و مال شده
هوش مصنوعی: همه به گذران زمان و سال ها مشغول شده‌اند و به مقام و ثروت خود مغرور گشته‌اند.
ناگهان تندباد قهر وزید
وز سر تخت شان بتخته کشید
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی باد تندی آمد و تاج و تخت را از مکانی که بود به پایین انداخت.
تنشان را بخاک ریمن داد
ملکشان را بدست دشمن داد
هوش مصنوعی: بدنشان را به خاک سپردند و سرزمینشان را به دست دشمنان سپردند.
وزر اینها بدان جهان بردند
مالشان دیگران همی خوردند
هوش مصنوعی: این افراد با ثروت و دارایی‌های خود به دنیای دیگر رفتند، در حالی که دیگران از آن مال و دارایی بهره‌مند شدند.
وانک حقش بلطف خود بنواخت
نیک و بد را بنورحق بشناخت
هوش مصنوعی: و خداوند با لطف خود به مخلوقات پاسخ نیکو داد و آنها را با نور حقیقت شناسایی کرد.
باز دانست نار را از نور
دل نبست اندرین سرای غرور
هوش مصنوعی: عشق و محبت را از چالش‌ها و موانع زندگی جدا نکن، زیرا در این دنیای فریبنده، نیازی به دل بستن به چیزهای غیر واقعی نیست.
باقی عمر خویشتن دریافت
بصلاح معاد خویش شتافت
هوش مصنوعی: او باقی‌مانده زندگی‌اش را در راه اصلاح و بهبود وضع آخرتش صرف کرد.
غم آن خورد کو ازین منزل
چون کند کوچ شادمان خوشدل
هوش مصنوعی: آن کسی که در این دنیا از غم و اندوه می‌نالد، باید احساس کند که چگونه می‌تواند با دل شاد و خوشحالی به سراغ منزل دیگری برود.
هرچ از ملک و گنج و شاهی داشت
برد با خویشتن جوی نگذاشت
هوش مصنوعی: هر چه ثروت و قدرت و سلطنت داشت، همه را با خود برد و هیچ چیزی را برای دیگران نگذاشت.
لاجرم چون رسید کار بکار
رفت با صدهزار استظهار
هوش مصنوعی: پس به ناچار وقتی که کار به انجام رسید، به همراه هزاران پشتیبانی و کمک پیش رفت.
هرکرا دیده بصیرت بنور الهی منورست او را گذاشتن جاه و مال فانی مصور است. باقیات صالحات که دستگیر و فریادرس مومن است اعمال صالحه بدنی است و خیرات باقیه مالی. خواجه علیه‌السلام فرمود «اذامات الانسان انقطع عمله الا عن ثلث: صدقه جاریه او علم ینتفع به او ولد صالح یدعو له بالخیر».
هوش مصنوعی: هر کسی که با حس بینش و بصیرت خود به نور الهی آشنا شده باشد، متوجه زوال و فانی بودن جاه و ثروت می‌شود. اعمال نیک که توانسته و دردی را تسکین می‌دهد، شامل کارهای خوب بدنی و صدقات مالی است. در این زمینه، شخص بزرگوار فرمود: «زمانی که انسان می‌میرد، اعمالش قطع می‌شود مگر در سه حالت: صدقه‌ای که ادامه دارد، علمی که از آن بهره‌برداری می‌شود، یا فرزندی صالح که برای او دعا می‌کند.»
چه دولت باشد شگرف‌تر از ان که بنده در گور خفته واز اعمال فرومانده هر نفس و هر لحظه طبقهای رحمت و کرامت از حضرت عزت ملائکه مقرب بدو میرسانند که این ثواب لقمه‌ای است که در مدرسه و خانقاه تو بفلان فقیه و درویش رسید یا ثواب استراحت و آسایشی که از بقاع خیرات تو بفلان بنده رسید که بر فلان پل بگذشت یا در فلان رباط در سایه دیواری نشست یا در فلان مسجد دو رکعت نماز گزارد.
هوش مصنوعی: هیچ دولتی بالاتر از دولت الهی نیست که در حالی که بنده‌ای در قبر خفته است، هر لحظه و هر نفس، فرشتگان مقرب از رحمت و کرامت الهی، ثواب‌ اعمال نیک او را به او می‌رسانند. این ثواب می‌تواند شامل لقمه‌ای باشد که به یک فقیه یا درویش در مدرسه یا خانقاه داده شده، یا آرامش و آسایشی که به یک بنده خدا در زمان عبور از پلی یا نشستن در سایه دیواری در یک رباط، یا زمانی که در مسجد دو رکعت نماز خوانده، عطا می‌شود.
هر پادشاهی را در ایام دولت خویش چنین سعادتها از خود دریغ نباید داشت که آن خیرات ناکرده نماند ولیکن چون او از خواب خوش دولت در آید مال و ثروت از دست رفته بود و او ازان سعادت محروم مانده.
هوش مصنوعی: هر پادشاهی باید در دوران حکومتش از خوشبختی‌ها و منافع خود دریغ نکند تا از این نعمت‌ها بی‌نصیب نماند. اما زمانی که او از خواب خوش حکمرانی بیدار شود، متوجه می‌شود که ثروت و سرمایه‌اش از دست رفته و از آن خوشبختی‌ها محروم شده است.
باری اگر ازین سعادت محروم ماند زنهار و زنهار خودرا در معرض شقاوت ابطال خیرات دیگران نیندازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از این نعمت محروم بماند، باید مراقب باشد که خود را در معرض بدبختی و اندوه ناشی از از بین بردن خوبی‌های دیگران قرار ندهد.
و بمثقال ذره‌ای سعی در تغییر و تبدیل اوقاف ننماید و از رایزنان بدسیرت فاسد عقیدت تقریر این معنی قبول نکند که ایشان بجهل و غفلت در خون و جان و ایمان خویش سعی میکنند. و خبر ندارند که دعای بد چندین هزار مستحق مظلوم که همه اهل خیر و صلاح باشند کدام عاقل اختیار کند و همت ارواح چندین هزار بانی خیر کدام معتقد در عقب خویش روا دارد؟
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده است که هیچ کسی نباید تلاشی برای تغییر و تبدیل اوقات خود داشته باشد و از افرادی با نیت‌های بد و عقاید فاسد قبول نکند که به دلیل نادانی و بی‌خبری در آسیب رساندن به خود و دیگران اقدام می‌کنند. افراد باید آگاه باشند که دعای نادرست و منفی چه تاثیراتی بر افرادی خواهد گذاشت که به دنبال خیر و نیکی هستند و هیچ فرد عاقلی نمی‌تواند به کارهای نادرست و مخرب تن بدهد در حالی که خانواده و دوستان نیکوکار در اطرافش هستند.
باشدکه در بقعه‌ای بخیری مقبول افتاده باشدو روح بانی آن خیر را در حضرت عزت بدان وسیلت قربتی پدید آمده پیوسته دران حضرت مظلمه خویش عرضه میدارد که «خداوندا! من مال خود از نفس خود بازگرفتم وفرزندان را محروم گردانیدم واز بهر رضای توبر بندگان تو وقف کردم فلان ظالم آن خیر من باطل میکند و بندگان ترا محروم میگذارد و با حضرت تو این دلیری مینماید چه گویی؟ از عهده این واقعه که بیرون تواند آمد؟ خصوصا چون اوقاف بسیار بود و مطالبان بسیار نعوذبالله من عذاب‌النار.
هوش مصنوعی: امیدوارم در مکان خیری مورد قبول قرار گرفته باشی و روح برگزارکننده آن خیر به وسیله این اقدام نزد خداوند نزدیک‌تر شده باشد و همواره مشکلات خود را در آنجا بیان کند و بگوید: «ای خدا! من مال خود را از خودم بازگرفتم و فرزندانم را محروم کردم و به خاطر رضایت تو این مال را برای بندگانت وقف کردم. اما فلان ظالم آن خیر من را بی‌اثر می‌کند و بندگانت را محروم می‌سازد و جسارت به تو می‌ورزد. چه می‌کنی؟ آیا کسی می‌تواند از عهده این موضوع برآید؟ به‌ویژه که اوقاف زیادی وجود داشته و طلبکاران زیادی نیز هستند. وحشتناکتر آنکه ممکن است در آتش جهنم عذاب شوند.»
وزنهار اگر جاهلی یا عالمی مداهن رخصت دهد که مال اوقاف را در چیزی دیگر صرف شاید کرد یا بلشکر توان داد که بدان غزا کند یا بعمارت پلی یا رباطی یا ثغری یا سدی توان کرد. بدان مغرور نشود حاشا و کلا این هیچ روا نبود الا بمصرف خویش هر وقف بمصب استحقاق صرف کنند بشرط واقف و الا آنک فتوی دهد و آنک فرماید و آنک مباشر آن شغل بود و آنک تواند و دفع نکند جمله در وزر و بال و مظلمه آن باشند و فردا جمله مستحقان اوقاف خصم ایشان گردند و داد خویش طلبند.
هوش مصنوعی: احتیاط کنید که اگر فردی جاهل یا عالمی که در کار خود آگاهی ندارد، اجازه دهد که اموال وقف را در کارهای دیگر هزینه کنند، یا برای سپاهیان بدهند تا به جنگ بروند، یا برای ساختن پلی، رباط، دژی یا سدی هزینه شود، به این امر فریب نخورید. این کارها به هیچ وجه درست نیست، مگر اینکه هزینه کردهای وقف بر اساس شرایط و خواسته واقف باشد. در غیر این صورت، کسانی که فتوا می‌دهند، افرادی که در این زمینه مسئولیت دارند و کسانی که در این کار دست دارند، همه در پیشگاه خداوند مسئول خواهند بود و در روز قیامت همه مستحقان وقف به عنوان مدعیان حق خود در برابر آن‌ها قرار خواهند گرفت.
بر پادشاه واجب است که هر وقف که درممالک او بود بشرط واقف بر مستحقان ان مقرر دارد و بر اوقاف امینی صاحب دیانت مشفق که اهل آن کار باشد گمارد تا در عمارات اوقاف کوشد و دست ظلمه و مستأکله ازان کوتاه دارد و حق بمستحقان رساند. چون چنین کند چندانک واقفان را ثواب دهد حق تعالی آن پادشاه را ثواب دهد.
هوش مصنوعی: بر پادشاه ضروری است که هر وقف را که در سرزمین‌های او وجود دارد، طبق شرایط واقف، به افراد مستحق اختصاص دهد. همچنین باید افرادی معتبر و با دیانت را به عنوان ناظر بر اوقاف منصوب کند تا آنها در حفظ و نگهداری املاک وقف تلاش کنند و از آسیب رساندن به این املاک و سوءاستفاده جلوگیری کنند و حقوق مستحقان را به آنها بدهند. اگر پادشاه به این وظایف عمل کند و حقوق واقفان را رعایت کند، خداوند به او پاداش خواهد داد.
این ضعیف وقتی در شام چنان شنید که ملک صلاح‌الدین رحمه الله علیه را عادت چنان بودی که چون شهری بگرفتی در انجا بنای خیری کردی. چون دیار مصر گرفت با قاضی فاضل رحمه الله علیه که وزیر او بود گفت: میخواهم که در اینجا خانقاهی بسازم. قاضی گفت: من میخواهم که در دیار مصر ملک اسلام هزار بقعه خیر بنا کند. گفت: چگونه میسر شود؟ قاضی گفت: در دیار مصر هزار بقعه خیر بیش بناکرده‌اند و خللی عظیم بدان اوقاف راه یافته اگر ملک اسلام بفرماید تا آن اوقاف بحال عمارت باز‌آرند و از تصرف مستأکله بیرون آورند و بامینی متدین سپارند تا بمصرف میرساند ثواب آن جمله او را باشد و چنان بود که آن خیرات او بنا فرموده بفرمود تا چنان کردند.
هوش مصنوعی: زمانی، شخص ضعیفی در شام شنید که ملک صلاح‌الدین، رحمه الله علیه، عادت داشت که وقتی یک شهر را فتح می‌کرد، در آنجا کار نیکوئی انجام می‌داد. وقتی که او سرزمین مصر را فتح کرد، با قاضی فاضل، رحمه الله علیه، که وزیر او بود، صحبت کرد و گفت: "می‌خواهم در اینجا خانقاهی بسازم." قاضی پاسخ داد: "من می‌خواهم در دیار مصر، ملک اسلام، هزار مکان خیری بسازد." سوال شد: "چگونه این امکان‌پذیر است؟" قاضی گفت: "در دیار مصر هزار مکان خیری قبلاً ساخته شده و مشکلاتی جدی در مورد اوقاف آن‌ها وجود دارد. اگر ملک اسلام دستور بدهد که آن اوقاف به حالت اول بازگردند و از دست مستأجران خارج شوند و به افراد متدین سپرده شوند تا آنها را به درستی مصرف کنند، ثواب این کار به خود ملک اسلام خواهد رسید." و در نهایت، ملک صلاح‌الدین به این کار اقدام کرد و همانطور که قاضی گفته بود، عمل کردند.
و یقین بباید دانست که هر خلل که درعهد پادشاهی در اوقاف پدیدآید حق تعالی جمله ازان پادشاه بازخواست کند. تا این کار معظم را خوار نشمرند و خود را از وبال آن نگه دارند.
هوش مصنوعی: باید به طور قطع دانست که هرگونه خلل یا مشکلی که در دوران سلطنت در امور وقف به وجود آید، خداوند از آن پادشاه بازخواست خواهد کرد. این موضوع باید به گونه‌ای جدی گرفته شود تا ارزش و اهمیت این کار کمتر نشود و خود را از عواقب آن حفظ کنند.
و همچنین از بهر شفقت بر احوال خلق باید که پادشاه بر درگاه حاجبی یا قصه داری معتمد دیندار نیکو عقیدت نصب فرماید تا احوال مظلومان و حاجتمندان بقصه یا بپیغام عرضه میدارد و پادشاه قضای حوایج ایشان از مهمات و واجبات خویش شناسد و غنیمتی بزرگ شمرد.
هوش مصنوعی: برای درک بهتر وضعیت مردم، ضروری است که پادشاه یک کارگزار قابل اعتماد و متدیّن در دربار خود منصوب کند. این کارگزار باید بتواند مشکلات و خواسته‌های مظلومان و نیازمندان را به پادشاه منتقل کند، تا او اهمیت برآورده‌کردن نیازهای آن‌ها را بشناسد و به آن رسیدگی کند.
و بر پادشاه واجب است که هر کجا ثغر کافر باشد امیر مردانه شجاع دلاور کارآزموده مصاف دیده دیندار باحمیت و غیرت اسلام نشاند با لشکری تمام و نان و اقطاع تمام دهد و آنگه بفرماید تا یک شب نیاسایند همه روز بتاختن و جهاد مشغول باشند و اگر محتاج مدد شوند مدد فرماید تا پیوسته قوی دست و چیره و خوشدل باشند و بهر فتحی که براید نواخت و تشریف و استمالت تازه فرستد تا بدان دلیری و استظهار جان فدا کنند ودر قهر و قمع اعدای دین کوشند.
هوش مصنوعی: بر پادشاه لازم است که در هر جایی که قلمرو کافران وجود دارد، فرمانده‌ای مرد، شجاع، با تجربه و دیندار را با ارتش کامل و منابع کافی منصوب کند. او باید دستور دهد که همه شبانه‌روز به جنگ و جهاد مشغول باشند و در صورت نیاز به کمک، به آن‌ها یاری برساند تا همیشه قوی و دلیر باقی بمانند. همچنین باید برای هر پیروزی جشن و تقدیر به جا آورد تا آنها به خاطر این شجاعت و ایثار جان خود تلاش کنند و در مبارزه با دشمنان دین کوشا باشند.
نه چنانک غفلت بر زند و مهمل گذارند تا کافر مستولی شود بر بلاد اسلام تاختن کند و هر وقت چندین هزار مسلمان بقتل آورد و اسیر برد و برده گیرد از اهل و عیال و اطفال مسلمانان که این جمله عهده در ذمت پادشاه وقت باشد واز عهده جواب آن او را بیرون باید آمد.
هوش مصنوعی: نباید به گونه‌ای غفلت کرد و بی‌توجهی نشان داد که دشمن بر کشورهای اسلامی تسلط یابد و به آن‌ها حمله کند. در چنین حالتی، ممکن است هزاران مسلمان کشته شوند و زنان و کودکان به اسیری برده شوند. در این شرایط، همه این مسائل به عهده حاکم وقت است و او باید برای پاسخگویی و برطرف کردن این مشکلات اقدام کند.
و دیگر بر پادشاه واجب است که چون بشهری یا ولایتی شحنه‌ای یا والیی فرستد کسی عاقل متمیز دیندار فرستد که دروی سیاست و دیانت و مروت بود تا بشرایط آن شغل بوجه خویش قیام تواند نمود. ظالمی نباید که همه خون رعیت ریزد و غافلی نباید که مصالح رعیت مهمل گذارد.
هوش مصنوعی: پادشاه باید دقت کند که وقتی کسی را به شهری یا ناحیه‌ای به عنوان مسئول می‌فرستد، آن شخص باید فردی عاقل، با دین و دارای حسن سیاست و مروت باشد تا بتواند به خوبی مسئولیت خود را انجام دهد. او نباید ظالم باشد که به بی‌رحمی به حقوق مردم لطمه بزند و همچنین نباید فردی بی‌توجه باشد که به منافع مردم اهمیتی ندهد.
و دیگر چون قاضیی بشهری و ولایتی فرستد باید که عالم و عاقل و دیندار و صالح فرستد که دست کشیده دارد از مال ایتام و مواریث و اوقاف ورشوت و امثال این و خدمتکاران مصلح معتمد و متدین دارد که در دعاوی میل و حیف نکنند و بطمع حق باطل و باطل حق نکنند. این معنی درین روزگار دشوارتر دست دهد! زیرا که بیشتر قضا بخدمتی میدهند نه باهلیت بضرورت هر که خدمتی دهد خدمتی گیرد.
هوش مصنوعی: هرگاه قاضی را به یک شهر یا منطقه‌ای بفرستند، باید فردی عالم، عاقل، دیندار و صالح باشد که به امور مالی یتيمان، ارث‌ها و وقف‌ها رسیدگی کند و از فساد و رشوه‌خواری دوری کند. همچنین باید دارای کارگزاران امینی باشد که در دعاوی جانب‌دارانه عمل نکنند و حق را باطل و باطل را حق نکنند. این مسئله در زمانه کنونی بیشتر مشکل شده است؛ چرا که به‌طور غالب، قضاوت‌ها بر اساس خدماتی که ارائه می‌شود، نه از روی شایستگی، انجام می‌گیرند. هرکس که خدمتی ارائه دهد، در عوض خدمتی دریافت می‌کند.
فی‌الجمله چون پادشاه تتبع احوال هر طایفه‌ای کند و از معاملات هر صاحب عمل و صاحب حکم باخبر باشد و درد مسلمانی دامن جان او گرفته باشد تا درممالک او حیفی و ظلمی نرود کارها زود بصلاح باز آید و نااهلان اهل گردند که «الناس علی دین ملو کهم».
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، زمانی که پادشاه به وضعیت هر قشر جامعه توجه کند و از معاملات افراد و مسئولان آگاه باشد و به مشکلات مسلمانان اهمیت بدهد، در این صورت امور به سرعت بهبود می‌یابد و افراد ناآگاه و ناتوان نیز در امور مربوطه تاثیرگذار می‌شوند؛ زیرا مردم معمولاً به آداب و رفتارهای حاکمان خود توجه می‌کنند.
و اگر عمر بغفلت گذارد و دربند هوا و شهوت و لذت وقت خویش باشد و غم رعیت نخورد ظالمان زود مستولی شوند و اصحاب مناصب تطاول کنند و مستحقان را محروم گردانند و کفار استیلا یابند و مسلمانان را مشوش دارند و خونهای بناحق ریخته شود مالهای غربا و تجار در معرض تلف افتد و فساد آشکارا گردد و چندان انواع بلا و فتنه پدید آید که در عبادت نگنجد.
هوش مصنوعی: اگر انسان عمر خود را در غفلت سپری کند و مشغول خواهش‌ها و لذت‌های نفسانی باشد و به فکر بندگان خدا نباشد، ظلم و فساد به سرعت گسترش می‌یابد. در این صورت، کسانی که در مناصب قدرت هستند، سوءاستفاده کرده و حق مستحقان را نادیده می‌گیرند. در عوض، بی‌دین‌ها به قدرت می‌رسند و مسلمانان در آشفتگی زندگی می‌کنند. خون‌های ناحق ریخته می‌شود، اموال بیگانگان و تجار به خطر می‌افتد، فسادی آشکار رخ می‌دهد و انواع بلاها و فتنه‌ها بوجود می‌آید که حتی مجال عبادت را از انسان می‌گیرد.
و وبال جمله در گردن پادشاه ظالم فاسق باشد. خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود «ان شر عبادالله یوم القیامه امام جائر حرق». هزارباره گدایی بر چنین پادشاهی فضیلت دارد زیرا که خواجه علیه‌السلام میفرماید: «ما من راع لایحوط رعیته بنصیحته الا اکبه الله بمنخره فی‌‌النار» و همچنین میفرماید: «ما من امیر عشیره الا یوتی به یوم القیامه مغلوله یده الی عنقه اطلقه الحق او ابقه الجور». هر فرازی را مناسب آن نشیبی بود چنانک هیچ مرتبه‌ای بلندتر و شریفتر از مرتبه پادشاهی نیست چون بوجه خویش بود سودش آنک خواجه علیه‌السلام فرمود «مامن احد افضل منزله من امام ان قال صدق وان حکم عدل و ان استرحم رحم» زیانش هم مناسب آن بود. و صلی الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: تمام بار این موضوع بر دوش پادشاهان ظالم و فاسق است. خواجه علیه‌السلام اشاره کرده که بدترین بندگان خدا در روز قیامت، امامی است که ظالم باشد. هزار بار بودن یک گدا در حضور چنین پادشاهی، برتری دارد، چرا که خواجه فرموده که هر چوپانی که به رعیّت خود نصیحت نکند، در روز قیامت با بینی‌اش در آتش انداخته می‌شود. همچنین فرمود که هر امیر قبیله‌ای در روز قیامت با دستانش که به گردنش بسته شده است، آورده می‌شود و حق او را رها می‌کند یا او را به ظلم نگه می‌دارد. هر درجه‌ای از مقام باید با توجه به شرایط خود سنجیده شود، به طوری که هیچ مقام بالاتر و شریفی از مقام پادشاهی وجود ندارد، زیرا این مقام با منفعت خود همراه است. خواجه علیه‌السلام فرموده که هیچ‌کس بالاتر از امام نیست اگر راست بگوید، عادلانه حکم کند و رحم کند. البته زیان‌ها نیز متناسب با مقام است. و درود بر محمد و خاندان او.