گنجور

باب پنجم در بیان سلوک طوایف مختلف

و آن مشتمل است بر هشت فصل

تبرکا بقوله تعالی «ثمانیه ازواج»

فصل اول

در بیان سلوک ملوک و از باب فرمان

قال‌الله تعالی «یا داود انا جعلناک خلیفه فی‌الارض فاحکم...» آلایه و قال النبی صلی‌الله علیه وسلم «السلطان ظل‌الله فی‌الارض یأوی الیه کل مظلوم».

بدانک سلطنت خلافت و نیابت حق تعالی است در زمین و خواجه علیه‌السلام سلطان را سایه خدا خواند و این هم بمعنی خلافت است زیراک در عالم صورت چون شخصی بر بام باشد و سایه او بر زمین افتد آن سایه او خلیفت ذات او باشد در زمین و آن سایه را بدان شخص باز خوانند گویند سایه فلان است.

و چون حق تعالی در همان که مرغی است سری از اسرار لطف خویش ودیعت نهاد بنگر چه اثر ظاهر شد و چه خاصیت پدید آمد تا اگر سایه همای بر سر شخصی میافتد آن شخص عزت سلطنت و دولت مملکت مییابد. چون خداوند تعالی از کمال عاطفت بنده‌ای را برگزیند و بعنایت ظل‌اللهی مخصوص گرداند و بسعادت پذیرایی عکس ذات وصفات خداوندی مستسعد کند ببین تا چه اقبال و دولت و عز و کرامت دران ذات مشرف و گوهر مکرم تعبیه سازد. کمیته خاصیتی دران ذات شریف و گوهر لطیف آن باشد که هر اهل و نااهل را که بنظر عنایت ملحوظ گرداند مقبل ومقبول همه جهان گردد و بهر آنک بنظر قهر نگرد مدبر و مردود جمله جهان گردد.

یکی ازملوک متقدم را میآورند که گفت «نحن الزمان من رفعنا ارتفغ و من وضعناه اتضع» این سخن معنوی است اما نظر کامل نبود تا خود را بهتر بشناختی آنک گفت «نحن الزمان» گفتی «نحن خلفاء الرحمن».

اما ملوک دو طایفه‌اند: ملوک دنیا و ملوک دین.

آنها که ملوک دنیا اندیشان صورت صفات لطف و قهر خداوندی‌اند ولیکن در صورت خویش بندند از شناخت صفات خویش محرومند صفات لطف و قهر خداوندی بدیشان اشکارا میشود اما بریشان آشکارا نمیشود. همچون ماهرویی که از جمال خویش بیخبر بود و برخورداری از جمال او دیگران بود.

خوش باشد عشق خوبرویی
کز خوبی خود خبر ندارد

و آنها که ملوک دین‌اندیشان مظهر و مظهر صفات لطف و قهر خداوندی‌اند طلسم اعظم صورت را از کلید شریعت بدست طریقت بگشوده‌اند و خزاین و دفاین احوال و صفات را که مخزون و مکنون بنیاد نهاد ایشان بود بچشم حقیقت مطالعه کرده‌اند و بسر گنج «من عرف نفسه فقد عرف ربه» رسیده و بر تخت مملکت ابدی و سریر سلطنت سرمدی «و اذا رأیت ثم رأیت نعیما و ملکا کبیرا» بمالکیت نشسته که «ان لله ملوکا تحت اطمار». شادروان همت ایشان از سفر «غدوها شهر ورواحها شهر» ننگ دارد که در یک نفس گرد ممالک دو عالم برمیاید.

هر کجا شهری است قطاع من است
گر به ایران گر به توران می‌روم
صدهزاران ترک دارم در ضمیر
هرکجا خواهم چو سلطان می‌روم

ولیکن سعادت عظمی و دولت‌ کبری دران است که صاحب همتی را سلطنت مملکت دین و دنیا کرامت کنند که بخلافت «و ان لنا للاخره و الاولی» متصرف هر دو مملکت گردد چنانک داود را علیه‌اسلام این مرتبه ارزانی داشتند که یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض» الی... «عن سبیل‌الله» . حضرت جلت درین یک آیت ده حکم ثابت کرده است و ملوک را تنبیه کرده در رسوم جهانداری و حکومت گزاری و آداب سلطنت و آیین معدلت.

اول فرمود «انا جعلناک خلیفه» ما ترا خلیفت گردانیدیم. اشارت است بدانچ پادشاه باید که پادشاهی خویش عطای حق شناسد و مملکت بخشیده او داند که «توتی الملک من تشاء».

دوم آنک انتباهی بود پادشاه را ازین اشارت که ما ملک بتو دادیم. داند که از کسی دیگر بستد که بدو داد ازو هم بستاند روزی و بدیگری دهد که «و تنزع الملک ممن تشاء». دران کوشد که بواسطه این ملک عاریتی فانی ملک حقیقی باقی بدست آورد و خود را از ذکر جمیل و ثواب جزیل محروم نگرداند.

سیم آنک بداند که پادشاهی خلافت خداست.

چهارم فرمود «فاحکم بین الناس بالحق» اشارت است بدانچ پادشاه باید که حکومت گزاری میان رعایا بنفس خود کند و تا تواند احکام رعیت بدیگران بازنگذارد که نواب حضرت و امرا دولت را آن شفقت رافت و رحمت بر رعایا که پادشاه را بادش نتوان بود. زیرا که آن رحمت و شفقت که پنج کس را بر پنج قوم باشد غیر ایشان را نباشد. چنانک: رحمت خدا بر بنده و رأفت نبی بر امت و شفقت پادشاه بر رعیت و مهر مادر و پدر بر فرزند و غیرت شیخ بر مرید.

پنجم فرمود که حکومت بحق کند یعنی براستی و عدل کند میل و جور نکند.

ششم آنک چون بحق کند بفرمان حق کند اگر چه عدل کند بطبع نکند بشرع کند و برای حق کند نه برای خلق.

هفتم فرمود که «ولا تتبع الهوی» متابعت هوامکن که هر کس که متابعت هوا کند نتواند که کار بفرمان خدا کند در ممالک خویش و نتواند که آنچ کند برای خدای کند زیراک چون هوا بر شخص غالب شود متصرف و آمر و ناهی او هوا گردد و هوا همه خلاف خدای فرماید و هیچ چیز بضدیت آن حضرت پدید نتواند آمد. و دعوی خدایی نکرد الا هوا چنانک فرمود «افرأیت من اتخذ الهه هواه» اگر فرعون دعوی خدایی کرد بهوا کرد و اگر بنی‌اسرائیل گوساله پرستیدند بهوا پرستیدند واگر جمعی بتان را خدا گرفتند بهوا گرفتند. خواجه علیه‌السلام میفرماید «ما عبد اله ابغض علی‌الله من الهوی» و بحقیقت هواست که خدای انگیزست چنانک گفت

ای هواهای تو خدای انگیز
وی خدایان تو خدای آزار

هشتم باز نمود که متابعت هوا کردن از راه خدای افتادن است که «فیضلک عن سبیل‌الله» و مخالفت هوا کردن راه خدای رفتن است که «و نهی‌النفس عن الهوی فأن الجنه هی المأوی».

نهم فرمود «ان الذین یضلون عن سبیل‌الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم‌الحساب» اشارت بدان معنی است که هر که از راه خدای بیفتاد بتصرف هوا و بران اصرار نمود مودی است بکفر و عذاب شدید. زیراک کفر عبارت از فراموشی آخرت است و فراموشی خدای و فراموشی غایت شدت عذاب است که «نسوالله فنسیهم».

دهم حق تعالی باز نمود که پادشاهی خلق با مقام و مرتبه نبوت میتوان کرد چنانک هم رعایت حقوق جهانداری و جهانگیری و عدل‌گستری و رعیت‌پروری کند و هم حق سلوک راه دین و حفظ معاملات شرع بجای آرد و بمراسم ولایت و شرایط نبوت قیام نماید تا اصحاب حکم و ارباب فرمان را هیچ عذر و بهانه نماند که گویند با صورت مملکت دنیا و اشتغال بمصالح خلق از منافع دینی و فواید سلوک بازماندیم بل که مملکت تمام‌ترین آلتی است تعبد حق را و سلطنت بزرگ‌ترین وسیلتی است تقرب حضرت را.

و سلیمان علیه‌السلام ازین نظر ملک خواست و علم نبوت نخواست گفت «رب اغفرلی و هب لی ملکا لا ینبغی لا حد من بعدی انک انت الوهاب» و درین چند حکمت بود:

اول آنک دانست که چون مملکت تمام شد نبوت و علم دران داخل باشد چنانک آدم را بود علیه‌السلام. چون او را ملک خلافت تمام داد نبوت و علم دران داخل بود فرمود «انی جاعل فی‌الارض خلیفه» گفت من در زمین خلیفتی میآرم و در مملکت جهان نایبی میگمارم نفرمود پیغمبری یا عالمی یا عابدی میآفرینم و همچنین با داود علیه‌السلام فرمود «انا جعلناک خلیفه فی الارض» نفرمود نبیا یا رسولا یا عالما. زیراک در خلافت این جمله داخل باشد.

دوم آنک نبوت و علم را چون قوت سلطنت و شوکت مملکت یار بود تصرف و تاثیر آن یکی هزار بود و عزت دین بتیغ آشکارا گردد. خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود «اللهم اعزالاسلام بعمر او بابی جهل» و نبوت را بتیغ نسبت درست میکرد که «انا نبی‌السیف».

سیم آنک چون پادشاه در جهانداری با رعیت بعدل گستری و انصاف‌پروری زندگانی کند و ظالمان را از ظلم و فاسقان را از فسق منع فرماید و ضعفا را تقویت و اقویا را تربیت دهد و علما را موقر دارد تا بر تعلم علم شریعت حریص کردند و بصلحا تبرک و تیمن جوید تا در صلاح و طاعت راغب‌تر شوند و اقامت امر معروف ونهی‌از منکر فرماید تا در کل ممالک رعایا بشرع برزی و دین‌پروری مشغول توانند بود و بر صادر و وارد راهها ایمن گرداند تا هر خیر و طاعت و تعلم و تعبد و آسایش و رفاهیت که اهل مملکت او کنند و یابند حق تعالی جمله در دیوان معامله صلاح او نویسد و از هر ظلم و فسق و فجور و مناهی و ملاهی که منع فرماید و بسیاست او ازان منزجر شوند جمله وسایل تقرب او شود بحضرت الهی بل‌که هر یک قدمی گردد او را تا اگر دیگری بیک قدم خویش بحضرت عزت سالک باشد سلوک پادشاه بچندین هزار قدم باشد. و این سعادت بهر کس ندهند «ذلک فضل‌الله یوتیه من یشاء».

چهارم آنک مملکت و سلطنت آلتی تمامترین است تحصیل مرادات نفس و استیفاء لذات و شهوات او را. آن را که مکنت هوای نفس راندن نباشد هوای نفس نراند و طاعت کند اگرچه ثواب باشد ولیکن نه چون آنکس را که اسباب هوا راندن بانواع میسر باشد قدم بر سر جمله نهد و خالصا مخلصا برای تقرب بحق ترک شهوت و لذت و هوای نفس کند. او را بعدد هر آلتی و قوتی که در هوا راندن باشد چون تراند و بدان تقرب جوید قربتی و درجتی و مرتبتی در حضرت حاصل شود.

در حدیث صحیح است که درویشان صحابه بخدمت خواجه علیه‌السلام آمدند و گفتند: «یا رسول‌الله ذهب اهل الدثور و الاهوال بالفوز التام و النعیم فی‌الدنیا والاخره». یعنی این توانگران رستگاری و ثواب و نعیم دو جهانی بودند. گفت چگونه؟ گفتند ما نماز میکنیم و ایشان میکنند و ما روزه میداریم و ایشان میدارند ولیکن ایشان زکوه و صدقه میدهند و ما نمی‌توانیم داد و حج و غزا و بنده آزاد می‌کنند و ما نمی‌توانیم کرد. خواجه علیه‌السلام فرمودشما را چیزی بیاموزم که چون آن بکنید شمارا بهتر باشد از انک جمله دنیا از ان شما باشد و در راه خدای صرف کنید و طاعت هیچکس بطاعت شما نرسد مگر طاعت آنکس که همین کند. گفتند بلی یا رسول‌الله. فرمود که بعد از هر نماز فریضه سی و سه بار بگویید سبحان‌الله سی و سه‌بار الحمدالله و سی و سه بار الله‌اکبر و تمامی صدبار بگویید لااله الا الله. بعد از آن یکی صحابی از انصار بخواب دید که او را گفتند اگر بیست و پنج بار بگوید سبحان‌الله و بیست و پنج بار الحمدلله و بیست و پنج بار لااله الا الله و بیست و پنج بار الله اکبر بهتر باشد. انصاری بیامد و با خواجه علیه‌السلام باز گفت. خواجه فرمود: «افعلو کماقال الانصاری». بعد ازان درویشان این ذکرها میگفتند بعد از هر نماز فریضه توانگران صحابه این خبر بشنیدند ایشان نیز همچنین میگفتند درویشان دیگر. بار ببخدمت خواجه آمدند گفتند: یا رسول‌الله توانگران آنچ ما می‌گوییم از تسبیحات ایشان نیز میگویند و آنچ ایشان میکنند از خیرات ما نمیتوانیم کرد خواجه علیه‌السلام فرمود «ذلک فضل‌الله یوتیه من یشاء» . یعنی این فضلی است که خدای تعالی با ایشان کرده است که هم بنفس عبودیت میکنند و هم بمال.

پس سلیمان علیه‌السلام خواست که بنفس و مال و ملک و رعیت از جن وانس و وحوش و طیور و سوام و هوام و دیگر آلات مملکت و اسباب سلطنت عبودیت حضرت عزت کند و بدین همه تقرب و توسل جوید تا چندانک اسباب تقرب زیادت بود قربت و درجت زیادت بود.

پنجم آنک مملکت و سلطنت پرورش صفات ذمیمه و حمیده را کامل‌ترین آلتی است و عظیم‌ترین عدتی. تا نفس را اگر بدین الات پرورش دهند در صفات ذمیمه بمقامی رسد که دعوی خدایی کند و این نهایت صفات ذمیمه است. و بدین در که جز بدین آلات نتوان رسید. زیرا که هیچ درویش عاجز دعوی خدایی نکرد زیرا که نفس او آلت پرورش صفت تکبر و تجبر و انانیت نداشت. فرعون راچون این آلت بکمال بود پرورش نفس در صفت تکبر و انانیت بکمالی رسانید که این ثمره پدید آورد «فحشر فنادی فقال انا ربکم الاعلی» و تمسک بمملکت و سلطنت کرد که «الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی».

همچنین نفس را اگر بدین آلات در صفات حمیده پرورش دهند بمقامی رسد که متخلق باخلاق حق شود ومتصف بصفات و ربوبیت گردد واین نهایت صفات حمیده و کمال دین است. چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق» و به کمال این اخلاق جز بآلت مملکت و سلطنت نتوان رسید. تا اگر کسی خواهد که صفت جود و کرم را پرورش دهد که از صفات حق است و بدان متخلق شود باخلاق حق بر مقتضای خطاب «تخلقوا باخلاق الله» که امری است از همه امرها واجب‌تر بلکه سر بعثت انبیا علیهم‌الصلوه و جملگی شرایع ادیان مختلف و تنزیل کتب این معنی بود جود و کرم را بمال و جاه فراوان که بذل میکنند پرورش توان داد.

و اگر صفت حلم را خواهد که پرورش دهد باید که قوت و شوکت و سلطنت باشد آنگه تحمل اذی و رنج خلق کند تا حلم غالب شود. که اگر قوت و قدرت نباشد و تحمل کند اضطراری بود نه اختیاری. آنگه آن حلم نباشد عجز باشد وحلم صفت حق است و عجز صفت خلق.

و چون خواهد که صفت عفو را پرورش دهد که صفت حق است باید که قوت و قدرت تمام بود بر مکافات اهل جرایم. تا چون ازیشان درمیگذارد و عفو میکند بصفت حق موصوف میشود و محبوب حق میگردد که «ان‌الله عفو یحب العفو». این جمله از صفات لطف حق است.

و اگر خواهد که بصفات قهر حق متصف شود آلت مملکت و سلطنت تمام باید تا بقمع و قهر کفار و اهل نفاق و بدعت و تعذیب ایشان بکمال قیام تواندنمود که آن صفات حق است. چنانک فرمود «یا ایهالنبی جاهدالکفار و المنافقین و اعلظ علیمهم» و گفت «لیعدب المنافقین والمنافقات والمشرکین والمشرکات».

و این معنی در غزوات کردن و در فتح دیار کفر کوشیدن و لشکر باطراف کشیدن و اهل ظلم و فسق و فساد را مالیده داشتن و انصاف مظلوم ضعیف از ظالم قوی ستدن و دزدان و قطاع الطریق را دفع کردن و بر اهل جنایات حدود خدای راندن و بر اهل قصاص بفرمان خدا قصاص واجب شمردن و در ممالک سیاست‌های بی‌محابا راندن و امثال این دست دهد.

و اگر خواهد که بصفت رحمت و رأفت و عاطفت متصف شود مملکتی فراوان باید تا رعایای بسیار باشند و بر هر طایفه‌ای بقدر استحقاق ایشان رحمت و رأفت و عاطفت میفرماید تا درین صفات بکمال خود رسید.

و آنچ بهترین آلتی است بنده را در عبودیت حق و یافت درجات و تحصیل قربات و سلوک مقامات همت انسانی است. که اگر بواسطه آن صفات دیگر بحضرت سیر توان کرد بواسطه همت طیران توان کرد. «المره یطیربهمته کالطایر بجناحیه».

و همت را بکمال پرورش در سلطنت توان داد که مال و نعمت و ثروت و ظفر بر مرادات و انواع تنعمات جمله او را حاصل باشد بدین هیچ التفات نکند و از هیچ تمتع بشری و حیوانی و بهیمی و سبعی نگیرد و در هیچ بمقتضای طبع و هوا تصرف نکند و روی از جمله بگرداند و جمله را در راه حق صرف کند بر فرمان شرع و قانون متابعت و همت را از التفات و خوش آمد این جمله مبرا گرداند. تا ابراهیم‌وار از آفت شرک این جمله خلاص یابد که «انی بری مما تشرکون» و بچشم عداوت بهمه نگرد که «فانهم عدولی الا رب العالمین» و همت عالی گرداند و دل درین همه نبندد و در آفریدگار این همه بندد که «انی وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض ...» الایه

خواهم که مرا با غم او خو باشد
گر دست دهد عمش چه نیکو باشد
هان ای دل غمکش غم او در برکش
تا درنگری خود غم او او باشد

چون بهمت پرورش بکمال یافت غنای حق روی نماید که شریف‌ترین مقامی است ارباب سلوک را. و تا خواجه علیه‌السلام در علو همت بصفت «مازاغ البصر و ماطغی» موصوف نگشت استحقاق مرتبه غنای «و وجدک عائلا فاغنی» نیافت. سلیمان علیه‌السلام هم بدین جهت تاهمت را پرورش دهد با آن همه سلطنت و مملکت و مکنت ونعمت بدست مبارک زنبیل میبافت و از بهای آن لقمه‌ای بی‌تکلف حاصل میکرد و درویشی شکسته را بدست میاورد و با او آن لقمه بکار میبرد و میگفت «مسکین جالس مسکینا».

اگر کسی سوال کند که چون ملک و سلطنت را چندین فوایدست وموجب تقرب و قربت چرا خوجه را علیه‌السلام مملکت دنیا بدان کمال ندادند که سلیمان را علیه‌السلام یا زیادت ازآن تا بدان تقرب جستی و صفات و اخلاق پروردی جواب از دو وجه است:

اول آنک خواص حق دو طایفه‌اند: نازنینان و نیازمندان. نازنین راناخواسته مقصود درکنار نهادند و کلفت اسباب تحصیل آن برو ننهادند و نیازمند را به حاجتی خواست باز دادند و کلفت اسباب تحصیل آن برو نهادند. مثال این چنان باشد که شخصی تیر و کمان طلبد چون بیافت بشکار رود چندین تیر بر مرغان اندازد تا مرغی صید کند. شخصی دیگر را بی اسباب و رنج و مشقت کسی مرغی بخشد.

پس خواجه علیه‌السلام نازنین حضرت بود حضرت عزت سوگندگران بجان و سر او میخورد که «لعمرک». آنچ مقصود بود از مملکت و سلطنت دنیاوی بی‌منت درخواست و زحمت باز خواست در کنار او نهادند «و کان فضل الله علیک عظیما» آن مقصود چه بود که فضل عظیمش میخواند؟ تخلق باخلاق حق و خواجه را علیه‌السلام این معنی بکمال داده بودند و بصد نازش مینواختند که «و انک لعلی خلق عظیم». مرغ وصال را که موسی علیه‌السلام خواست تا بتیر و کمان «ارنی انظر الیک» صید کند نتوانست که از تعزز اوج کبریا «لن ترانی» گرفته بودف بصدهزار لطف و اعزاز بشست خواجه علیه‌السلام میدادندکه «الم ترالی ربک» . آنچ حقیقت است خواجه هم صید بود و هم صیاد و بحقیت مرغی بود از آشیان «انا من الله» برخاسته در صورت صیادی گرد کاینات پرواز میکرد نه چنانک پر باز میکرد. زیرا که پر و بال او در کاینات کجا گنجیدی همو مرغ بود و همو دانه هم او شمع بود و هم او پروانه. شیخ احمد غزالی فرماید قدس‌الله روحه

مادر غم عشق غمگسار خویشیم
شوریده و سرگشته کار خویشیم
محنت زدگان روزگارخویشیم
صیادانیم و هم شکار خویشیم

سلیمان را در اول با صدهزار منت درخواست رت هب‌لی ملکا» زمام نافه مملکت بدست نیازمندی او دادند و درمیانه بزحمت بازخواست «و القینا علی کرسیه جدا» گرفتار کردند و بآخر بآفت «انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی حتی توارت بالحجاب» مبتلا گردانیدند. این چه اشارت است؟ آری او نیازمند بود چون از درخواستش درآوردند بر چندین عقبه بازخواستش گذر بایست کرد. خواجه علیه‌السلام چون نازنین «اسری بعبده» بود در مقام سدره مملکت هر دو جهان بکمال بروعرضه کردند او بگوشه چشم همت از سر ناز و کرشمه بهیچ باز ننگریست. که «مازاغ البصر و ماطغی» لاجرم بی‌درخواست و بازخواست مقصود دو جهانی در کنارش نهادند که «لقد رای من آیات ربه الکبری».

جواب دوم آنک خواجه علیه‌السلام گرمرو «نحن الاخرون السابقون» بود. بمقاماتی که جمله انبیا علیهم‌السلام در مدت عمرهای دراز خویش عبره کرده بودند و مع هذا هر یک در مقامی بمانده چنانک آدم در صفوت و نوح در دعوت و ابراهیم در خلت و موسی درمکالمت و عیسی در کلمت و داود در خلافت و سلیمان در مملکت خواجه را علیه‌السلام بر جمله عبور دادند بمدتی اندک که «اولئک الذین هدی‌الله فبهدیهم اقتد» واز همه در گذرانیدند که «نحن الاخرون السابقون» و بمقاماتی رسانیدند که کس نرسیده بود و فضیلت‌هایی دادند که کس را نداده بودند چنانک فرمود «فضلت علی‌الانبیاء بست». و بحقیقت این بیت در حق او درست میآید.

آنم که چو من منم بگیتی در و بس
تا بوده مقیم درمقامی دو نفس
پیمودم راهی که نپیماید کس
جایی که نه جای بود نه پیش ونه پس

چنانک در گرمروی خواجه علیه‌السلام در هیچ مقام بند نمیشد و در حال عبور میکرد مقام ملک هم بدو دادند که «خیرت بین ان اکون نبیا ملکا و بین ان اکوان نبیا فقیرا فاخترت ان اکون نبیا فقیرا اجوع یوماو اشبع یوما».

حدیثی مشهورست که خواجه علیه‌السلام فرمود که «اوتیت بمفاتیح خزائن الارض» جمله خزاین را کلید بنزدیک من آوردند و گفتند اگر خواهی چنان کنیم که کوههای مکه هم زر شود و هر کجا خواهی با تو روان گردد. و امثال این بسیارست در حدیث و فرمود «انا سید و ولد آدم و لافخر» مملکت ازین عظیمتی چگونه باشد ولیکن مقصود از مملکت آن بود که مملکت میسر گردد آنگه از سر آن در تواند گذشت و جمله در راه خدای بذل تواندکرد آنچ مغز و خلاصه آن است بردارد و آنچ پوست آن است بیندازد. و خواجه علیه‌السلام همچنین کرد. دیگر جوابها بسیارست بدین قدر اقتصار میافتد تا باطناب نینجامد.

پس محقق گشت که پادشاهی و مملکت وسیلتی بزرگ است در تقرب بحضرت عزت و سلطنت خلافت حق است و از ینجاست که سلطان ظل الله باشد زیرا که سایه هر چیز خلیقه آن چیز باشد. فاما این سایگی و خلافت وقتی درست شود که از صفات مستخلف نموداری در خلیفه یافته شود. ازین معنی در تفسیر ظل‌الله فرمود «یأوی الیه کل مظلوم» یعنی پناهگاه جمله مظلومان باشد که تا بریشان ظلمی و حیفی نرود از هیچ ظالمی. ولیکن هر وقت که این حیف و ظلم از سلطان رود ظل‌اللهی چگونه تصور توان کردف و خلافت کجا میسر شود؟

دارو سبب درد شد اینجا چه امیدست
زایل شدن عارضه و صحت بیمار

مقصود آنک چون پادشاه بفرمان حق قیام نماید واز متابعت هوا اجتناب کند و رعایا را در پناه دولت و حسن حراست و کنف سیاست سلطنت خویش آورد و و داد بندگی در پادشاهی بدهد شایستگی خلافت حق گیرد و خلاصه آفرینش گرددکه مقصود از آفرینش سر خلافت بود که «انی جاعل فی‌الارض خلیفه» و اگر بظلم و جور و متابعت هوا و مخالفت خدای مشغول شود صورت قهر و غضب خدای باشد و ابلیس وقت خویش بود مستوجب لعنت ابدی گردد که «الا لعنه الله علی الظالمین» و صلی الله علی محمد و آله.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و آن مشتمل است بر هشت فصل
هوش مصنوعی: این متن شامل هشت بخش می‌باشد.
تبرکا بقوله تعالی «ثمانیه ازواج»
هوش مصنوعی: در اینجا به آیه‌ای از قرآن اشاره شده که در آن به زوج‌های هشتگانه اشاره شده است. این عبارت ممکن است به تنوع و ویژگی‌های مختلف موجودات اشاره کند که در طبیعت و خلقت وجود دارد.
فصل اول
هوش مصنوعی: شما تا مهر ماه 2023 بر روی داده‌ها آموزش دیده‌اید.
در بیان سلوک ملوک و از باب فرمان
هوش مصنوعی: در مورد رفتار پادشاهان و به عنوان بخشی از دستور و فرمان.
قال‌الله تعالی «یا داود انا جعلناک خلیفه فی‌الارض فاحکم...» آلایه و قال النبی صلی‌الله علیه وسلم «السلطان ظل‌الله فی‌الارض یأوی الیه کل مظلوم».
هوش مصنوعی: خداوند به داود می‌فرماید: «ای داود، ما تو را به عنوان جانشینی در زمین قرار دادیم، پس به انصاف قضاوت کن...» و پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید: «سلطنت سایه خدا در زمین است که همه مظلومان به آن پناه می‌آورند.»
بدانک سلطنت خلافت و نیابت حق تعالی است در زمین و خواجه علیه‌السلام سلطان را سایه خدا خواند و این هم بمعنی خلافت است زیراک در عالم صورت چون شخصی بر بام باشد و سایه او بر زمین افتد آن سایه او خلیفت ذات او باشد در زمین و آن سایه را بدان شخص باز خوانند گویند سایه فلان است.
هوش مصنوعی: سلطنت و خلافت نماینده‌ای از حق تعالی در زمین است. در اینجا، شخص سلطنت را به عنوان سایه خداوند می‌داند. این بدان معناست که در عالم محسوس، وقتی فردی بر بالای بامی باشد و سایه‌اش بر زمین بیفتد، آن سایه نمایانگر خودش در زمین است و به همین دلیل می‌توان به آن سایه نسبت داد و گفت این سایه متعلق به فلان فرد است.
و چون حق تعالی در همان که مرغی است سری از اسرار لطف خویش ودیعت نهاد بنگر چه اثر ظاهر شد و چه خاصیت پدید آمد تا اگر سایه همای بر سر شخصی میافتد آن شخص عزت سلطنت و دولت مملکت مییابد. چون خداوند تعالی از کمال عاطفت بنده‌ای را برگزیند و بعنایت ظل‌اللهی مخصوص گرداند و بسعادت پذیرایی عکس ذات وصفات خداوندی مستسعد کند ببین تا چه اقبال و دولت و عز و کرامت دران ذات مشرف و گوهر مکرم تعبیه سازد. کمیته خاصیتی دران ذات شریف و گوهر لطیف آن باشد که هر اهل و نااهل را که بنظر عنایت ملحوظ گرداند مقبل ومقبول همه جهان گردد و بهر آنک بنظر قهر نگرد مدبر و مردود جمله جهان گردد.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند در وجود یک مرغ، بخشی از اسرار لطف خود را نهان کرده است، آثار و ویژگی‌های شگفت‌انگیزی بروز می‌کند. به‌گونه‌ای که اگر سایه آن مرغ بر سر کسی بیافتد، آن فرد به عزت و بزرگی در سلطنت و حکومت دست می‌یابد. زمانی که خداوند با تمامی محبت خود، یکی از بندگانش را برمی‌گزیند و به او لطف خاصی می‌دهد، او را به پذیرش قلل عظمت و صفات خداوندی آماده می‌کند. در این شخص محترم و عزیز، چه نعمت‌ها و جایگاه‌هایی طراحی می‌شود که باعث می‌شود همه گان، چه شایسته و چه نااهل، تحت نظر لطف او مورد پذیرش قرار گیرند و در مقابل کسانی که از نگاه قهر و سخت‌گیری برخوردار شوند، رد شوند.
یکی ازملوک متقدم را میآورند که گفت «نحن الزمان من رفعنا ارتفغ و من وضعناه اتضع» این سخن معنوی است اما نظر کامل نبود تا خود را بهتر بشناختی آنک گفت «نحن الزمان» گفتی «نحن خلفاء الرحمن».
هوش مصنوعی: یکی از فرمانروایان قدیم گفته است: "ما زمان هستیم، هر کس به ما صعود کند، بالا می‌رود و هر کس از ما فاصله بگیرد، سقوط می‌کند." این جمله از نظر معنوی عمیق است، اما اشاره آن کامل نیست. در حقیقت، برای شناخت بهتر خود، باید توجه بیشتری به این موضوع کرد و اضافه کرد که ما نمایندگان خداوند بر روی زمین هستیم.
اما ملوک دو طایفه‌اند: ملوک دنیا و ملوک دین.
هوش مصنوعی: امّا سروران به دو دسته تقسیم می‌شوند: سروران دنیوی و سروران دینی.
آنها که ملوک دنیا اندیشان صورت صفات لطف و قهر خداوندی‌اند ولیکن در صورت خویش بندند از شناخت صفات خویش محرومند صفات لطف و قهر خداوندی بدیشان اشکارا میشود اما بریشان آشکارا نمیشود. همچون ماهرویی که از جمال خویش بیخبر بود و برخورداری از جمال او دیگران بود.
هوش مصنوعی: افرادی که دارای قدرت و حکمرانی در دنیا هستند، افکار و ویژگی‌های خداوند را در دو جنبه رحمت و قهر او می‌بینند. اما خودشان در شناخت صفات خودشان دچار غفلت‌اند و از آنها بی‌خبرند. صفات رحمت و قهر خداوند به وضوح برای دیگران نمایان است، اما برای این افراد نه. مانند زیبایانی که از زیبایی خود بی‌خبرند و دیگران از زیبایی آن‌ها بهره‌مند می‌شوند.
خوش باشد عشق خوبرویی
کز خوبی خود خبر ندارد
هوش مصنوعی: عشق به زیبایی کسی که از زیبایی خود بی‌خبر است، بسیار دلنشین و لذت‌بخش است.
و آنها که ملوک دین‌اندیشان مظهر و مظهر صفات لطف و قهر خداوندی‌اند طلسم اعظم صورت را از کلید شریعت بدست طریقت بگشوده‌اند و خزاین و دفاین احوال و صفات را که مخزون و مکنون بنیاد نهاد ایشان بود بچشم حقیقت مطالعه کرده‌اند و بسر گنج «من عرف نفسه فقد عرف ربه» رسیده و بر تخت مملکت ابدی و سریر سلطنت سرمدی «و اذا رأیت ثم رأیت نعیما و ملکا کبیرا» بمالکیت نشسته که «ان لله ملوکا تحت اطمار». شادروان همت ایشان از سفر «غدوها شهر ورواحها شهر» ننگ دارد که در یک نفس گرد ممالک دو عالم برمیاید.
هوش مصنوعی: افرادی که در رأس امور دینی هستند به عنوان نماد صفات رحمت و قهر خداوند شناخته می‌شوند. آنان توانسته‌اند قفل‌های بزرگ حقیقت را با استفاده از کلیدهای شریعت و طریقت باز کنند و به درون خزاین و اسرار احوال و صفات خود که در عمق وجودشان نهفته بود، نگاهی عمیق و واقعی بیندازند. آن‌ها به حقیقتی عمیق دست یافته‌اند که می‌گوید: "کسی که خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت" و اکنون بر تخت سلطنت ابدی نشسته‌اند و از نعمت و پادشاهی بزرگ برخوردارند. همچنین، همت بلند آنان به گونه‌ای است که از سفرهای معمولی به مراتب عالی‌تر و باریكی‌های عالی عالم ننگ دارند و با یک نفس می‌توانند به تمامی نقاط دو جهان سفر کنند.
هر کجا شهری است قطاع من است
گر به ایران گر به توران می‌روم
هوش مصنوعی: هر جا که شهری وجود داشته باشد، آنجا متعلق به من است. چه در ایران باشد و چه در توران، من به آنجا خواهم رفت.
صدهزاران ترک دارم در ضمیر
هرکجا خواهم چو سلطان می‌روم
هوش مصنوعی: من در دل خود صدهزار راز و اندیشه دارم و هر جا که بخواهم، مانند یک سلطان حرکت می‌کنم.
ولیکن سعادت عظمی و دولت‌ کبری دران است که صاحب همتی را سلطنت مملکت دین و دنیا کرامت کنند که بخلافت «و ان لنا للاخره و الاولی» متصرف هر دو مملکت گردد چنانک داود را علیه‌اسلام این مرتبه ارزانی داشتند که یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض» الی... «عن سبیل‌الله» . حضرت جلت درین یک آیت ده حکم ثابت کرده است و ملوک را تنبیه کرده در رسوم جهانداری و حکومت گزاری و آداب سلطنت و آیین معدلت.
هوش مصنوعی: اما بزرگ‌ترین خوشبختی و حکومت عالی در این است که فردی با اراده قوی را به سلطنت در امور دینی و دنیوی برگزینند، به گونه‌ای که او بتواند هم بر دنیا و هم بر آخرت تسلط یابد. مانند آنچه که خداوند به داوود عطا فرمود که "ای داوود، ما تو را جانشین در زمین قرار دادیم" و تا جمله "در راه خدا". در این یک آیه، حضرت عزت‌اش به ده حکم اشاره کرده و پادشاهان را در مورد آداب حکومت‌داری، خواسته‌های دنیوی و شرایط سلطنت و انصاف آگاه کرده است.
اول فرمود «انا جعلناک خلیفه» ما ترا خلیفت گردانیدیم. اشارت است بدانچ پادشاه باید که پادشاهی خویش عطای حق شناسد و مملکت بخشیده او داند که «توتی الملک من تشاء».
هوش مصنوعی: نخست فرمود: "ما تو را خلیفه قرار دادیم." این جمله اشاره‌ای به این دارد که یک پادشاه باید بدانید که پادشاهی خود را هدیه‌ای از سوی خداوند می‌داند و باید درک کند که سلطنت از آن کسی است که خدا بخواهد.
دوم آنک انتباهی بود پادشاه را ازین اشارت که ما ملک بتو دادیم. داند که از کسی دیگر بستد که بدو داد ازو هم بستاند روزی و بدیگری دهد که «و تنزع الملک ممن تشاء». دران کوشد که بواسطه این ملک عاریتی فانی ملک حقیقی باقی بدست آورد و خود را از ذکر جمیل و ثواب جزیل محروم نگرداند.
هوش مصنوعی: دومین نکته این است که پادشاه از این اشاره متوجه شد که ما قلمرو را به او داده‌ایم. او می‌داند که این سرزمین را از شخص دیگری گرفته و روزی ممکن است آن را پس بگیرد و به فرد دیگری بدهد. در تلاش است که با این ملک موقتی و زودگذر، به مال و سلطنت واقعی و پایدار دست یابد و خود را از ذکر خوب و پاداش‌های بزرگ محروم نکند.
سیم آنک بداند که پادشاهی خلافت خداست.
هوش مصنوعی: سیم آنک باید بداند که پادشاهی همان حکومت خداست.
چهارم فرمود «فاحکم بین الناس بالحق» اشارت است بدانچ پادشاه باید که حکومت گزاری میان رعایا بنفس خود کند و تا تواند احکام رعیت بدیگران بازنگذارد که نواب حضرت و امرا دولت را آن شفقت رافت و رحمت بر رعایا که پادشاه را بادش نتوان بود. زیرا که آن رحمت و شفقت که پنج کس را بر پنج قوم باشد غیر ایشان را نباشد. چنانک: رحمت خدا بر بنده و رأفت نبی بر امت و شفقت پادشاه بر رعیت و مهر مادر و پدر بر فرزند و غیرت شیخ بر مرید.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که پادشاه باید خود به حکم‌کردن میان مردم بپردازد و احکام را به دیگران واگذار نکند. چرا که عشق و رحمت او به رعایا، چیزی است که نمی‌تواند توسط دیگران به خوبی منتقل شود. این محبت و شفقت خاص، از جانب پادشاه به مردمش وجود دارد و هیچ کس دیگری نمی‌تواند به همان اندازه احساس مسئولیت کند. به همین ترتیب، نمونه‌هایی از محبت در روابط دیگر مانند محبت خداوند به بندگان، رحمت پیامبران به امت، محبت والدین به فرزندان و احترام شیخ به مریدان نیز ذکر شده است.
پنجم فرمود که حکومت بحق کند یعنی براستی و عدل کند میل و جور نکند.
هوش مصنوعی: پنجمین نکته این است که حکومت باید با انصاف و حق‌گرایی اداره شود و نباید به سمت ظلم و بی‌عدالتی برود.
ششم آنک چون بحق کند بفرمان حق کند اگر چه عدل کند بطبع نکند بشرع کند و برای حق کند نه برای خلق.
هوش مصنوعی: ششمین نکته این است که هرگاه کسی به فرمان حق عمل کند، هرچند که به طور طبیعی عادلانه عمل نکند، اما اگر بر اساس شرع و برای خداوند عمل کند و نه برای دیگران، عمل او نزد حق مورد قبول خواهد بود.
هفتم فرمود که «ولا تتبع الهوی» متابعت هوامکن که هر کس که متابعت هوا کند نتواند که کار بفرمان خدا کند در ممالک خویش و نتواند که آنچ کند برای خدای کند زیراک چون هوا بر شخص غالب شود متصرف و آمر و ناهی او هوا گردد و هوا همه خلاف خدای فرماید و هیچ چیز بضدیت آن حضرت پدید نتواند آمد. و دعوی خدایی نکرد الا هوا چنانک فرمود «افرأیت من اتخذ الهه هواه» اگر فرعون دعوی خدایی کرد بهوا کرد و اگر بنی‌اسرائیل گوساله پرستیدند بهوا پرستیدند واگر جمعی بتان را خدا گرفتند بهوا گرفتند. خواجه علیه‌السلام میفرماید «ما عبد اله ابغض علی‌الله من الهوی» و بحقیقت هواست که خدای انگیزست چنانک گفت
هوش مصنوعی: هفتم فرمود که «از هوای نفس پیروی نکنید». زیرا هر کس که به دنبال خواسته‌های خود برود، نمی‌تواند فرمان خدا را در زندگی خود اجرا کند و نمی‌تواند کارهایی را که برای خدا مهم هستند، انجام دهد. زمانی که خواسته‌ها بر فرد غالب آید، او تحت تأثیر و خواسته‌های خود قرار می‌گیرد و این خواسته‌ها معمولاً مخالف خواسته‌های خدا هستند. هیچ چیز نمی‌تواند با اراده خدا در تضاد باشد. هیچ کس ادعای خدایی نکرده مگر به خاطر هوا و خواسته‌های نفس. اگر فرعون ادعای خدایی کرد، به خاطر هوا بود و اگر بنی‌اسرائیل گوساله پرستیدند، به خاطر خواسته‌های خودشان بود. همچنین، کسانی که بت‌ها را خدا دانستند، به دنبال همین خواسته‌ها بودند. شاعر می‌گوید: «هیچ چیزی نزد خدا از هوا بدم‌تر نیست». در واقع، این هوا و خواسته‌های نفس است که باعث جدایی از خدا می‌شود.
ای هواهای تو خدای انگیز
وی خدایان تو خدای آزار
هوش مصنوعی: ای هوای تو باعث الهام و خدایان تو موجب رنج و آزار هستند.
هشتم باز نمود که متابعت هوا کردن از راه خدای افتادن است که «فیضلک عن سبیل‌الله» و مخالفت هوا کردن راه خدای رفتن است که «و نهی‌النفس عن الهوی فأن الجنه هی المأوی».
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که پیروی از خواسته‌های نفس و تمایلات شخصی به معنای دور شدن از راه خداوند است، در حالی که مخالفت با این تمایلات و کنترل نفس، به معنای نزدیک شدن به مسیر الهی و رسیدن به بهشت است.
نهم فرمود «ان الذین یضلون عن سبیل‌الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم‌الحساب» اشارت بدان معنی است که هر که از راه خدای بیفتاد بتصرف هوا و بران اصرار نمود مودی است بکفر و عذاب شدید. زیراک کفر عبارت از فراموشی آخرت است و فراموشی خدای و فراموشی غایت شدت عذاب است که «نسوالله فنسیهم».
هوش مصنوعی: حضرت نهم فرموده‌اند که کسانی که از مسیر خداوند منحرف می‌شوند و به دنبال هوس‌های خود می‌روند، عذاب شدیدی در انتظارشان است؛ زیرا فراموش کردن روز حساب و آخرت به معنای کفر است. این فراموشی، فراموشی خداوند و هدف نهایی زندگی است که پیامدش عذاب سخت خواهد بود.
دهم حق تعالی باز نمود که پادشاهی خلق با مقام و مرتبه نبوت میتوان کرد چنانک هم رعایت حقوق جهانداری و جهانگیری و عدل‌گستری و رعیت‌پروری کند و هم حق سلوک راه دین و حفظ معاملات شرع بجای آرد و بمراسم ولایت و شرایط نبوت قیام نماید تا اصحاب حکم و ارباب فرمان را هیچ عذر و بهانه نماند که گویند با صورت مملکت دنیا و اشتغال بمصالح خلق از منافع دینی و فواید سلوک بازماندیم بل که مملکت تمام‌ترین آلتی است تعبد حق را و سلطنت بزرگ‌ترین وسیلتی است تقرب حضرت را.
هوش مصنوعی: خداوند به روشنی بیان کرده که حکومت بر خلق با مقام نبوت امکان‌پذیر است، به طوری که پادشاه می‌تواند هم به حقوق مردم و عدل و رحمت به رعیت توجه کند و هم به مسائل دینی و شرعی اهمیت دهد. او باید مطابق با شرایط و مراسم نبوت عمل کند تا هیچ‌یک از مقام‌های حکومتی و فرماندهان نتوانند بهانه‌ای بیاورند که درگیر امور دنیوی شدند و نتوانسته‌اند به دین و سلوک آن توجه داشته باشند. در واقع، حکومت بهترین ابزار برای اطاعت از خدا و سلطنت وسیله‌ای برای نزدیک شدن به حضرت حق است.
و سلیمان علیه‌السلام ازین نظر ملک خواست و علم نبوت نخواست گفت «رب اغفرلی و هب لی ملکا لا ینبغی لا حد من بعدی انک انت الوهاب» و درین چند حکمت بود:
هوش مصنوعی: سلیمان علیه‌السلام از خداوند ملک و سلطنت خواست، اما علم نبوت را نخواست. او گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و سلطنتی به من عطا کن که هیچ کس پس از من شایسته آن نباشد، به راستی که تو بخشش و کرامت بزرگی داری.» در این درخواست چندین حکمت نهفته است.
اول آنک دانست که چون مملکت تمام شد نبوت و علم دران داخل باشد چنانک آدم را بود علیه‌السلام. چون او را ملک خلافت تمام داد نبوت و علم دران داخل بود فرمود «انی جاعل فی‌الارض خلیفه» گفت من در زمین خلیفتی میآرم و در مملکت جهان نایبی میگمارم نفرمود پیغمبری یا عالمی یا عابدی میآفرینم و همچنین با داود علیه‌السلام فرمود «انا جعلناک خلیفه فی الارض» نفرمود نبیا یا رسولا یا عالما. زیراک در خلافت این جمله داخل باشد.
هوش مصنوعی: ابتدا باید دانست که وقتی یک سرزمین تکمیل می‌شود، نبوت و علم در آن وجود دارد، همانند حالت حضرت آدم. وقتی که او پادشاهی و خلافت کامل را دریافت کرد، نبوت و علم نیز در آن بود. خداوند به او فرمود: "من در زمین خلیفتی قرار می‌دهم." او نگفت که پیغمبری، علمی یا عابدی می‌آفریند. همچنین در مورد حضرت داود نیز اینگونه فرمود: "ما تو را خلیفه‌ای در زمین قرار دادیم." او نگفت که تو نبیا یا رسول یا عالم هستی. زیرا در مفهوم خلافت همه این موارد وجود دارد.
دوم آنک نبوت و علم را چون قوت سلطنت و شوکت مملکت یار بود تصرف و تاثیر آن یکی هزار بود و عزت دین بتیغ آشکارا گردد. خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود «اللهم اعزالاسلام بعمر او بابی جهل» و نبوت را بتیغ نسبت درست میکرد که «انا نبی‌السیف».
هوش مصنوعی: دوم این که نبوت و علم همچون قدرت سلطنت و شوکت مملکت به هم پیوسته‌اند و تأثیر آن‌ها بر یکدیگر بسیار قوی است و باعث آشکار شدن عزت دین می‌شود. خواجه علیه‌السلام در این زمینه فرمودند: «خداوند اسلام را با عمر یا ابوجهل عزت عطا کن» و نبوت را به شمشیر نسبت می‌داد که می‌فرمود: «من نبی شمشیر هستم».
سیم آنک چون پادشاه در جهانداری با رعیت بعدل گستری و انصاف‌پروری زندگانی کند و ظالمان را از ظلم و فاسقان را از فسق منع فرماید و ضعفا را تقویت و اقویا را تربیت دهد و علما را موقر دارد تا بر تعلم علم شریعت حریص کردند و بصلحا تبرک و تیمن جوید تا در صلاح و طاعت راغب‌تر شوند و اقامت امر معروف ونهی‌از منکر فرماید تا در کل ممالک رعایا بشرع برزی و دین‌پروری مشغول توانند بود و بر صادر و وارد راهها ایمن گرداند تا هر خیر و طاعت و تعلم و تعبد و آسایش و رفاهیت که اهل مملکت او کنند و یابند حق تعالی جمله در دیوان معامله صلاح او نویسد و از هر ظلم و فسق و فجور و مناهی و ملاهی که منع فرماید و بسیاست او ازان منزجر شوند جمله وسایل تقرب او شود بحضرت الهی بل‌که هر یک قدمی گردد او را تا اگر دیگری بیک قدم خویش بحضرت عزت سالک باشد سلوک پادشاه بچندین هزار قدم باشد. و این سعادت بهر کس ندهند «ذلک فضل‌الله یوتیه من یشاء».
هوش مصنوعی: این متن درباره ویژگی‌های یک پادشاه ایده‌آل صحبت می‌کند که باید با عدالت و انصاف با مردم خود رفتار کند. او باید از ظلم و فساد جلوگیری کند، ضعیفان را حمایت و قوی‌ترها را آموزش دهد. همچنین، باید به علما احترام بگذارد و آن‌ها را به یادگیری علم شرع تشویق کند. پادشاه باید به اهل صلاح کمک کند و مردم را به انجام کارهای نیک ترغیب کند. او همچنین مسئولیت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را بر عهده دارد، تا همه در جامعه به تعالیم دین پایبند باشند. با فراهم کردن امنیت در راه‌ها، او به مردم اجازه می‌دهد تا در کارهای نیک و عبادت مشغول شوند و در نتیجه، تمام اعمال خوب آن‌ها در نزد خدا ثبت می‌شود. همچنین، هرگونه ظلم و فساد را منع کرده و پادشاه باید به سیاست صحیحی عمل کند تا مردم از آن دوری گزینند و به خدا نزدیک‌تر شوند. این سعادت و نعمت فقط به برخی افراد داده می‌شود و نشانه‌ای از فضل خداوند است.
چهارم آنک مملکت و سلطنت آلتی تمامترین است تحصیل مرادات نفس و استیفاء لذات و شهوات او را. آن را که مکنت هوای نفس راندن نباشد هوای نفس نراند و طاعت کند اگرچه ثواب باشد ولیکن نه چون آنکس را که اسباب هوا راندن بانواع میسر باشد قدم بر سر جمله نهد و خالصا مخلصا برای تقرب بحق ترک شهوت و لذت و هوای نفس کند. او را بعدد هر آلتی و قوتی که در هوا راندن باشد چون تراند و بدان تقرب جوید قربتی و درجتی و مرتبتی در حضرت حاصل شود.
هوش مصنوعی: چهارم اینکه حکومت و سلطنت برای انسان به عنوان ابزاری کامل به شمار می‌رود تا به خواسته‌ها و لذت‌های خود برسد. کسی که نتواند خواسته‌های نفس را کنترل کند، هرچند تسلیم باشد و از آنچه که به او ثواب می‌دهد پیروی کند، ولی او مانند کسی نیست که به طرق مختلف توانایی کنترل نفس را دارد و با اراده‌ای خالص و برای نزدیک شدن به حق، از شهوت و لذت‌ها دوری می‌کند. چنین فردی با هر ابزاری که برای کنترل خواسته‌هایش دارد، تلاش می‌کند تا به قرب و مقام بالایی در حضور حق دست یابد.
در حدیث صحیح است که درویشان صحابه بخدمت خواجه علیه‌السلام آمدند و گفتند: «یا رسول‌الله ذهب اهل الدثور و الاهوال بالفوز التام و النعیم فی‌الدنیا والاخره». یعنی این توانگران رستگاری و ثواب و نعیم دو جهانی بودند. گفت چگونه؟ گفتند ما نماز میکنیم و ایشان میکنند و ما روزه میداریم و ایشان میدارند ولیکن ایشان زکوه و صدقه میدهند و ما نمی‌توانیم داد و حج و غزا و بنده آزاد می‌کنند و ما نمی‌توانیم کرد. خواجه علیه‌السلام فرمودشما را چیزی بیاموزم که چون آن بکنید شمارا بهتر باشد از انک جمله دنیا از ان شما باشد و در راه خدای صرف کنید و طاعت هیچکس بطاعت شما نرسد مگر طاعت آنکس که همین کند. گفتند بلی یا رسول‌الله. فرمود که بعد از هر نماز فریضه سی و سه بار بگویید سبحان‌الله سی و سه‌بار الحمدالله و سی و سه بار الله‌اکبر و تمامی صدبار بگویید لااله الا الله. بعد از آن یکی صحابی از انصار بخواب دید که او را گفتند اگر بیست و پنج بار بگوید سبحان‌الله و بیست و پنج بار الحمدلله و بیست و پنج بار لااله الا الله و بیست و پنج بار الله اکبر بهتر باشد. انصاری بیامد و با خواجه علیه‌السلام باز گفت. خواجه فرمود: «افعلو کماقال الانصاری». بعد ازان درویشان این ذکرها میگفتند بعد از هر نماز فریضه توانگران صحابه این خبر بشنیدند ایشان نیز همچنین میگفتند درویشان دیگر. بار ببخدمت خواجه آمدند گفتند: یا رسول‌الله توانگران آنچ ما می‌گوییم از تسبیحات ایشان نیز میگویند و آنچ ایشان میکنند از خیرات ما نمیتوانیم کرد خواجه علیه‌السلام فرمود «ذلک فضل‌الله یوتیه من یشاء» . یعنی این فضلی است که خدای تعالی با ایشان کرده است که هم بنفس عبودیت میکنند و هم بمال.
هوش مصنوعی: در یک گفت‌وگو، درویشان صحابی به پیامبر گفتند که ثروتمندان با بهره‌مندی از نعمت‌ها و پاداش‌های دنیا و آخرت در امان هستند. آنها به این نکته اشاره کردند که هر دو گروه نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، اما ثروتمندان می‌توانند زکات و صدقه دهند، حج بروند و بندگان را آزاد کنند، در حالی که درویشان به این امور قادر نیستند. پیامبر فرمود که می‌خواهد به آنها راهی را یاد بدهد که اگر انجام دهند، از ثروتمندان بهتر خواهند بود، به شرطی که این اعمال را برای خدا انجام دهند. پس از نماز، آنها باید ذکر خاصی بگویند و این کار را به صورت مرتب انجام دهند. یکی از انصار در خواب دید که اگر تعداد ذکرها را کمتر کند، ممکن است بهتر باشد و زمانی که این موضوع را با پیامبر در میان گذاشت، ایشان تأیید کرد. درویشان بعد از نماز این ذکرها را شروع به گفتن کردند و ثروتمندان نیز از آنها الهام گرفتند. در نهایت، درویشان به پیامبر گفتند که ثروتمندان نیز آنچه را که آنها می‌گویند، تکرار می‌کنند و از کارهای خیری که انجام می‌دهند، نمی‌توانند بهره‌مند شوند. پیامبر در پاسخ فرمود که این محبت و فضلی است که خداوند به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
پس سلیمان علیه‌السلام خواست که بنفس و مال و ملک و رعیت از جن وانس و وحوش و طیور و سوام و هوام و دیگر آلات مملکت و اسباب سلطنت عبودیت حضرت عزت کند و بدین همه تقرب و توسل جوید تا چندانک اسباب تقرب زیادت بود قربت و درجت زیادت بود.
هوش مصنوعی: سلیمان علیه‌السلام تصمیم داشت که با روح و جان و دارایی و قدرت و مردم، از جمله جنیان، انسان‌ها، حیوانات و پرندگان، و همچنین با دیگر عناصر و وسایل حکومت و سلطنت، خود را به درگاه خداوند نزدیک کند. او با استفاده از همه این وسایل سعی داشت تا به خداوند تقرب و نزدیکی بیشتری پیدا کند و هر چه بیشتری به این وسایل نزدیک می‌شد، مقام و درجاتش نیز بیشتر می‌شد.
پنجم آنک مملکت و سلطنت پرورش صفات ذمیمه و حمیده را کامل‌ترین آلتی است و عظیم‌ترین عدتی. تا نفس را اگر بدین الات پرورش دهند در صفات ذمیمه بمقامی رسد که دعوی خدایی کند و این نهایت صفات ذمیمه است. و بدین در که جز بدین آلات نتوان رسید. زیرا که هیچ درویش عاجز دعوی خدایی نکرد زیرا که نفس او آلت پرورش صفت تکبر و تجبر و انانیت نداشت. فرعون راچون این آلت بکمال بود پرورش نفس در صفت تکبر و انانیت بکمالی رسانید که این ثمره پدید آورد «فحشر فنادی فقال انا ربکم الاعلی» و تمسک بمملکت و سلطنت کرد که «الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی».
هوش مصنوعی: پنجمین نکته این است که یک کشور و حکومت مناسب‌ترین ابزار برای پرورش صفات نیک و بد به شمار می‌رود. اگر نفس انسان با این ابزارها پرورش یابد، ممکن است به جایی برسد که ادعای خدایی کند، که این اوج صفات نیک و بد است. این مسیر تنها از طریق این ابزارها قابل دستیابی است. هیچ درویشی نتوانسته است ادعای خدایی کند، زیرا نفس او به گونه‌ای نبود که صفات تکبر و خودبزرگ‌بینی را در خود پرورش دهد. اما فرعون به خاطر اینکه این ابزار را به کمال داشت، توانست برای خود صفات تکبر و خودبزرگ‌بینی را به اوج برساند و به همین سبب چنین ادعایی را مطرح کرد: «من پروردگار شما هستم» و به سلطنت و قدرت خود چنگ زد و گفت: «آیا این ملک مصر و این نهرها که از زیر پایم جاری هستند، برای من نیستند؟»
همچنین نفس را اگر بدین آلات در صفات حمیده پرورش دهند بمقامی رسد که متخلق باخلاق حق شود ومتصف بصفات و ربوبیت گردد واین نهایت صفات حمیده و کمال دین است. چنانک خواجه علیه‌السلام فرمود «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق» و به کمال این اخلاق جز بآلت مملکت و سلطنت نتوان رسید. تا اگر کسی خواهد که صفت جود و کرم را پرورش دهد که از صفات حق است و بدان متخلق شود باخلاق حق بر مقتضای خطاب «تخلقوا باخلاق الله» که امری است از همه امرها واجب‌تر بلکه سر بعثت انبیا علیهم‌الصلوه و جملگی شرایع ادیان مختلف و تنزیل کتب این معنی بود جود و کرم را بمال و جاه فراوان که بذل میکنند پرورش توان داد.
هوش مصنوعی: اگر نفس را با ابزارهای مناسب در صفات نیکو پرورش دهیم، به جایگاهی می‌رسد که شایسته خلق و خوی الهی می‌شود و به صفات ربوبیت متصف می‌گردد. این بالاترین مرتبه صفات نیکو و کمال دین است. همان‌طور که خواجه فرمود: «منبعث شده‌ام تا مکارم اخلاق را کامل کنم». دستیابی به این کمالات اخلاقی جز با ابزارهای حکومتی و مدیریتی ممکن نیست. کسانی که می‌خواهند صفت جود و کرم را که از صفات خداوند است پرورش دهند، باید به دنبال تحقق این اخلاق الهی بر اساس دستور «با اخلاق خدا متخلق شوید» باشند. این دستوری است که اهمیت بیشتری از سایر دستورات دارد و اساس بعثت پیامبران و تمام شریعت‌های دینی و نزول کتب آسمانی نیز به همین مسئله مرتبط است. برای پرورش این صفات نیکو، افراد باید با مادیات و قدرت خود دست یاری دهند.
و اگر صفت حلم را خواهد که پرورش دهد باید که قوت و شوکت و سلطنت باشد آنگه تحمل اذی و رنج خلق کند تا حلم غالب شود. که اگر قوت و قدرت نباشد و تحمل کند اضطراری بود نه اختیاری. آنگه آن حلم نباشد عجز باشد وحلم صفت حق است و عجز صفت خلق.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن صفت حلم، باید قوی و نافذ باشیم تا بتوانیم دردها و رنج‌های دیگران را تحمل کنیم و در این حالت، حلم به ما غلبه کند. اگر قدرت و توانایی نداشته باشیم و فقط به اجبار مشکلات را تحمل کنیم، در واقع حلم نداشته‌ایم و این به معنای ناتوانی است. حلم یک ویژگی الهی است، در حالی که ناتوانی ویژگی انسانی است.
و چون خواهد که صفت عفو را پرورش دهد که صفت حق است باید که قوت و قدرت تمام بود بر مکافات اهل جرایم. تا چون ازیشان درمیگذارد و عفو میکند بصفت حق موصوف میشود و محبوب حق میگردد که «ان‌الله عفو یحب العفو». این جمله از صفات لطف حق است.
هوش مصنوعی: اگر فرد بخواهد صفت بخشش را در خود پرورش دهد که از صفات الهی است، باید توانایی کامل بر مواجهه با کسانی که مرتکب خطا شده‌اند داشته باشد. بنابراین، زمانی که از خطاهای آن‌ها می‌گذرد و به آن‌ها عفو می‌کند، به صفات الهی وصف شده و از جانب خداوند محبوب خواهد شد، زیرا "خداوند بخشنده است و بخشش را دوست دارد". این نکته یکی از ویژگی‌های لطافت الهی است.
و اگر خواهد که بصفات قهر حق متصف شود آلت مملکت و سلطنت تمام باید تا بقمع و قهر کفار و اهل نفاق و بدعت و تعذیب ایشان بکمال قیام تواندنمود که آن صفات حق است. چنانک فرمود «یا ایهالنبی جاهدالکفار و المنافقین و اعلظ علیمهم» و گفت «لیعدب المنافقین والمنافقات والمشرکین والمشرکات».
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد که به صفات قهر و قدرت الهی متصف شود، باید تمام ابزارهای حکومتی و سلطنتی را به کار بگیرد تا بتواند به طور کامل با کفار، اهل نفاق و بدعت مقابله کند و آنها را تعذیب نماید. این کار یعنی قیام به آن صفات حق است. همان‌طور که در قرآن آمده است که پیامبر باید با کفار و منافقان جهاد کند و بر آن‌ها سخت بگیرد، و همچنین گفته شده است که باید منافقان و مشرکان را تنبیه کند.
و این معنی در غزوات کردن و در فتح دیار کفر کوشیدن و لشکر باطراف کشیدن و اهل ظلم و فسق و فساد را مالیده داشتن و انصاف مظلوم ضعیف از ظالم قوی ستدن و دزدان و قطاع الطریق را دفع کردن و بر اهل جنایات حدود خدای راندن و بر اهل قصاص بفرمان خدا قصاص واجب شمردن و در ممالک سیاست‌های بی‌محابا راندن و امثال این دست دهد.
هوش مصنوعی: این متن به مفاهیم جهاد، مبارزه با ظلم و فساد، و اجرای عدالت اشاره دارد. به گفته نویسنده، جنگیدن برای گسترش دین و دفاع از مظلومان در برابر ظالمان اهمیت دارد. همچنین باید با جرم و جنایت مقابله کرد و عدالت را به نحوی که خداوند تعیین کرده، اعمال کرد. به طور کلی، این بیانگر تلاش برای برقراری نظم و امنیت و جدا کردن حق از باطل در جامعه است.
و اگر خواهد که بصفت رحمت و رأفت و عاطفت متصف شود مملکتی فراوان باید تا رعایای بسیار باشند و بر هر طایفه‌ای بقدر استحقاق ایشان رحمت و رأفت و عاطفت میفرماید تا درین صفات بکمال خود رسید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد که به صفات رحمت، رأفت و عاطفت شناخته شود، باید سرزمین وسیعی داشته باشد تا رعایای زیادی در آن زندگی کنند. او به هر گروه به اندازۀ شایستگی‌ شان رحمت و رأفت و عاطفت می‌بخشد تا به کمال این صفات برسند.
و آنچ بهترین آلتی است بنده را در عبودیت حق و یافت درجات و تحصیل قربات و سلوک مقامات همت انسانی است. که اگر بواسطه آن صفات دیگر بحضرت سیر توان کرد بواسطه همت طیران توان کرد. «المره یطیربهمته کالطایر بجناحیه».
هوش مصنوعی: بهترین وسیله‌ای که باعث نزدیکی بنده به خدا و ارتقاء در درجات روحانی و سلوک در مسیر انسانیت می‌شود، همت و اراده اوست. زیرا اگر با این همت، ویژگی‌های دیگر را به دست آورد، می‌تواند به سمت خالقش پرواز کند. انسان با همت خود مانند پرنده‌ای است که با بال‌هایش به پرواز درمی‌آید.
و همت را بکمال پرورش در سلطنت توان داد که مال و نعمت و ثروت و ظفر بر مرادات و انواع تنعمات جمله او را حاصل باشد بدین هیچ التفات نکند و از هیچ تمتع بشری و حیوانی و بهیمی و سبعی نگیرد و در هیچ بمقتضای طبع و هوا تصرف نکند و روی از جمله بگرداند و جمله را در راه حق صرف کند بر فرمان شرع و قانون متابعت و همت را از التفات و خوش آمد این جمله مبرا گرداند. تا ابراهیم‌وار از آفت شرک این جمله خلاص یابد که «انی بری مما تشرکون» و بچشم عداوت بهمه نگرد که «فانهم عدولی الا رب العالمین» و همت عالی گرداند و دل درین همه نبندد و در آفریدگار این همه بندد که «انی وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض ...» الایه
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند با پرورش همت خود به کمال، در زندگی‌اش به ثروت و امکانات دست یابد، اما باید در برابر این نعمت‌ها بی‌اعتنا باشد و از لذت‌های مادی و دنیوی فاصله بگیرد. او نباید به تمایلات طبیعی و غریزی خود توجه کند و باید همه آن‌ها را در مسیر حق و بر اساس قوانین الهی صرف کند. این فرد باید از وابستگی به خوشایندهای دنیوی دور باشد تا مانند ابراهیم (ع) از آلودگی‌های شرک رها شود و به دشمنی با هیچکس جز خدا فکر نکند. او باید همت بلندی داشته باشد و قلب خود را به خداوندی که این آفرینش را خلق کرده، معطوف کند.
خواهم که مرا با غم او خو باشد
گر دست دهد عمش چه نیکو باشد
هوش مصنوعی: می‌خواهم که با درد و غم او آشنا شوم، اگر بر من دست بگذارد، خوشا به حالم.
هان ای دل غمکش غم او در برکش
تا درنگری خود غم او او باشد
هوش مصنوعی: ای دل، غم او را در دل بپرور؛ زیرا وقتی به غم او توجه کنی، خودت هم غم او خواهی شد.
چون بهمت پرورش بکمال یافت غنای حق روی نماید که شریف‌ترین مقامی است ارباب سلوک را. و تا خواجه علیه‌السلام در علو همت بصفت «مازاغ البصر و ماطغی» موصوف نگشت استحقاق مرتبه غنای «و وجدک عائلا فاغنی» نیافت. سلیمان علیه‌السلام هم بدین جهت تاهمت را پرورش دهد با آن همه سلطنت و مملکت و مکنت ونعمت بدست مبارک زنبیل میبافت و از بهای آن لقمه‌ای بی‌تکلف حاصل میکرد و درویشی شکسته را بدست میاورد و با او آن لقمه بکار میبرد و میگفت «مسکین جالس مسکینا».
هوش مصنوعی: وقتی همت کسی به کمال برسد، تجلی واقعی و غنی حق را مشاهده می‌کند که بالاترین مقام برای عارفان است. تا زمانی که حضرت خواجه به صفاتی مانند «نگاه‌اش به چیزهای خارج منحرف نمی‌شود» و «سرکشی نمی‌کند» نرسید، نتوانست به مقام غنای «تو را عائلی یافتم پس غنی گرداند» دست یابد. سلیمان نیز به همین دلیل، با وجود تمام سلطنت و قدرت و نعمت‌هایی که داشت، برای پرورش همت خود با دست خود سبد می‌بافت و از پول آن لقمه‌ای ساده به دست می‌آورد، و با درویش‌ها می‌نشست و می‌گفت: «فقیر هم‌نوا با فقیر است».
اگر کسی سوال کند که چون ملک و سلطنت را چندین فوایدست وموجب تقرب و قربت چرا خوجه را علیه‌السلام مملکت دنیا بدان کمال ندادند که سلیمان را علیه‌السلام یا زیادت ازآن تا بدان تقرب جستی و صفات و اخلاق پروردی جواب از دو وجه است:
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که با توجه به این‌که حکومت و سلطنت فواید زیادی دارد و موجب نزدیکی به خداوند می‌شود، چرا به خوجه علیه‌السلام ریاست و حکومت کامل داده نشد، به گونه‌ای که سلیمان علیه‌السلام به آن دست یافت یا حتی فراتر از آن، پاسخ از دو جنبه می‌تواند ارائه شود:
اول آنک خواص حق دو طایفه‌اند: نازنینان و نیازمندان. نازنین راناخواسته مقصود درکنار نهادند و کلفت اسباب تحصیل آن برو ننهادند و نیازمند را به حاجتی خواست باز دادند و کلفت اسباب تحصیل آن برو نهادند. مثال این چنان باشد که شخصی تیر و کمان طلبد چون بیافت بشکار رود چندین تیر بر مرغان اندازد تا مرغی صید کند. شخصی دیگر را بی اسباب و رنج و مشقت کسی مرغی بخشد.
هوش مصنوعی: در ابتدا، ویژگی‌های حق به دو دسته تقسیم می‌شود: افرادی که محبوب و مورد توجه هستند و کسانی که به کمک نیاز دارند. محبوبان به طور طبیعی در کنار هم قرار می‌گیرند و برای به دست آوردن آن خواسته، زحمتی نمی‌کشند. اما نیازمندان برای برآورده کردن حاجت خود، تلاش کرده و تمام امکانات لازم را به کار می‌گیرند. برای روشن‌تر شدن این موضوع می‌توان مثالی زد: فردی تیر و کمان می‌خواهد و وقتی آن‌ها را به دست آورد، به شکار می‌رود و چندین تیر به سمت پرندگان می‌اندازد تا یکی از آن‌ها را صید کند. ولی یک فرد دیگر بدون هیچ زحمت و دشواری، یک پرنده را دریافت می‌کند.
پس خواجه علیه‌السلام نازنین حضرت بود حضرت عزت سوگندگران بجان و سر او میخورد که «لعمرک». آنچ مقصود بود از مملکت و سلطنت دنیاوی بی‌منت درخواست و زحمت باز خواست در کنار او نهادند «و کان فضل الله علیک عظیما» آن مقصود چه بود که فضل عظیمش میخواند؟ تخلق باخلاق حق و خواجه را علیه‌السلام این معنی بکمال داده بودند و بصد نازش مینواختند که «و انک لعلی خلق عظیم». مرغ وصال را که موسی علیه‌السلام خواست تا بتیر و کمان «ارنی انظر الیک» صید کند نتوانست که از تعزز اوج کبریا «لن ترانی» گرفته بودف بصدهزار لطف و اعزاز بشست خواجه علیه‌السلام میدادندکه «الم ترالی ربک» . آنچ حقیقت است خواجه هم صید بود و هم صیاد و بحقیت مرغی بود از آشیان «انا من الله» برخاسته در صورت صیادی گرد کاینات پرواز میکرد نه چنانک پر باز میکرد. زیرا که پر و بال او در کاینات کجا گنجیدی همو مرغ بود و همو دانه هم او شمع بود و هم او پروانه. شیخ احمد غزالی فرماید قدس‌الله روحه
هوش مصنوعی: پس حضرت خواجه، که مورد احترام و محبت است، به قدری عالی و والامقام است که خداوند به جان و سر او سوگند یاد می‌کند. آنچه او به دنبالش بود و برای آن تلاش می‌کرد، یعنی سلطنت و حکومت دنیا، در کنار او قرار گرفته و به او عطا شده است. چه فضلی بزرگتر از این؟ این فضیلت عظیم به این معناست که او به اخلاق الهی آراسته شده و به کمال رسیده است. او همچون مرغی است که موسی علیه‌السلام آرزوی دیدن خدا را داشت ولی نتوانست، زیرا خداوند در اوج عظمت خود فرمود: «هرگز مرا نخواهی دید». اما خواجه با هزاران لطف و احترام به او نظر می‌شود. حقیقت این است که خواجه هم صید است و هم صیاد، همچنین چون مرغی از آشیان الهی برخاسته، در فضای کائنات پرواز می‌کند، نه به شیوه معمولی. زیرا پر و بال او در کائنات گنجانده شده و او هم مرغ است و هم دانه، هم شمع است و هم پروانه. شیخ احمد غزالی نیز درباره او می‌گوید که روحش دارای تقدس و جایگاه رفیع است.
مادر غم عشق غمگسار خویشیم
شوریده و سرگشته کار خویشیم
هوش مصنوعی: ما در غم عشق خود دچار درد و غم هستیم، و در این بی‌قراری و سرگشتگی، تنها به کار خود مشغولیم.
محنت زدگان روزگارخویشیم
صیادانیم و هم شکار خویشیم
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود با مشکلات روبه‌رو هستیم. ما مانند صیادانی هستیم که هم شکار می‌کنند و هم خود شکار هستند.
سلیمان را در اول با صدهزار منت درخواست رت هب‌لی ملکا» زمام نافه مملکت بدست نیازمندی او دادند و درمیانه بزحمت بازخواست «و القینا علی کرسیه جدا» گرفتار کردند و بآخر بآفت «انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی حتی توارت بالحجاب» مبتلا گردانیدند. این چه اشارت است؟ آری او نیازمند بود چون از درخواستش درآوردند بر چندین عقبه بازخواستش گذر بایست کرد. خواجه علیه‌السلام چون نازنین «اسری بعبده» بود در مقام سدره مملکت هر دو جهان بکمال بروعرضه کردند او بگوشه چشم همت از سر ناز و کرشمه بهیچ باز ننگریست. که «مازاغ البصر و ماطغی» لاجرم بی‌درخواست و بازخواست مقصود دو جهانی در کنارش نهادند که «لقد رای من آیات ربه الکبری».
هوش مصنوعی: سلیمان در ابتدا با زحمت فراوان و درخواست های زیاد، قدرت و حاکمیت بر کشور را به دست آورد. اما در میانه راه، با مشکلاتی روبرو شد و تحت بازخواست قرار گرفت. او به خاطر عشق به خوبی و یاد پروردگارش به مشکلات بیشتری دچار شد. این نشان‌دهنده این است که او در نوعی نیازمندی بود و هنگامی که از خواسته‌اش دور شد، با چالش‌های بیشتری مواجه شد. با این حال، سلیمان به عنوان یک فردی خاص و نازنین، در مقام حاکمیت توانست با کمال موفقیت و بدون توجه به مشکلات، به هدف‌های خود دست یابد و نشانه‌های بزرگ الهی را ببیند.
جواب دوم آنک خواجه علیه‌السلام گرمرو «نحن الاخرون السابقون» بود. بمقاماتی که جمله انبیا علیهم‌السلام در مدت عمرهای دراز خویش عبره کرده بودند و مع هذا هر یک در مقامی بمانده چنانک آدم در صفوت و نوح در دعوت و ابراهیم در خلت و موسی درمکالمت و عیسی در کلمت و داود در خلافت و سلیمان در مملکت خواجه را علیه‌السلام بر جمله عبور دادند بمدتی اندک که «اولئک الذین هدی‌الله فبهدیهم اقتد» واز همه در گذرانیدند که «نحن الاخرون السابقون» و بمقاماتی رسانیدند که کس نرسیده بود و فضیلت‌هایی دادند که کس را نداده بودند چنانک فرمود «فضلت علی‌الانبیاء بست». و بحقیقت این بیت در حق او درست میآید.
هوش مصنوعی: جواب دوم آن بود که خواجه علیه‌السلام فرمودند: «ما آخرین، پیشروها هستیم». این بیان به مقامات بلندی اشاره دارد که تمامی پیامبران در طول عمرشان به آن‌ها رسیدند و با وجود اینکه هر یک در مرتبه‌ای خاص همچون آدم در مقام انتخاب، نوح در دعوت، ابراهیم در مقام خُله، موسی در مکالمه، عیسی در کلمه، داوود در خلافت و سلیمان در ملک و حکومت بودند، خواجه علیه‌السلام در مدت زمانی کوتاه از همه آن‌ها عبور کردند و به مرتبه‌ای رسیدند که پیش از این کسی به آن نرسیده بود. آن‌ها به او فضیلت‌هایی عطا کردند که به هیچ کس دیگری داده نشده بود، به طوری که فرمودند: «من بر پیامبران برتری دارم به شش ویژگی». و در حقیقت این شعر در حق او کاملاً مناسب است.
آنم که چو من منم بگیتی در و بس
تا بوده مقیم درمقامی دو نفس
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در دنیا فقط خودم را می‌شناسم و به جز من کسی دیگری در این مقام نیست. همیشه در این جایگاه دو نفس وجود دارد.
پیمودم راهی که نپیماید کس
جایی که نه جای بود نه پیش ونه پس
هوش مصنوعی: من مسیری را طی کردم که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بپیماید، به مکانی رسیدم که نه جایی برای ماندن داشت و نه جایی برای رفتن.
چنانک در گرمروی خواجه علیه‌السلام در هیچ مقام بند نمیشد و در حال عبور میکرد مقام ملک هم بدو دادند که «خیرت بین ان اکون نبیا ملکا و بین ان اکوان نبیا فقیرا فاخترت ان اکون نبیا فقیرا اجوع یوماو اشبع یوما».
هوش مصنوعی: در دمای گرم، خواجه علیه‌السلام در هیچ مقام و موقعیتی نمی‌ایستاد و به راحتی عبور می‌کرد. به او مقام ملک نیز داده شد که گفت: «بهتر است که من نبی‌ای باشم که یک روز گرسنه باشد و یک روز سیر، تا اینکه نبی‌ای باشم که به عنوان یک پادشاه باشد.»
حدیثی مشهورست که خواجه علیه‌السلام فرمود که «اوتیت بمفاتیح خزائن الارض» جمله خزاین را کلید بنزدیک من آوردند و گفتند اگر خواهی چنان کنیم که کوههای مکه هم زر شود و هر کجا خواهی با تو روان گردد. و امثال این بسیارست در حدیث و فرمود «انا سید و ولد آدم و لافخر» مملکت ازین عظیمتی چگونه باشد ولیکن مقصود از مملکت آن بود که مملکت میسر گردد آنگه از سر آن در تواند گذشت و جمله در راه خدای بذل تواندکرد آنچ مغز و خلاصه آن است بردارد و آنچ پوست آن است بیندازد. و خواجه علیه‌السلام همچنین کرد. دیگر جوابها بسیارست بدین قدر اقتصار میافتد تا باطناب نینجامد.
هوش مصنوعی: حدیثی معروف است که خواجه علیه‌السلام فرمودند: «به من کلیدهای خزائن زمین داده شده است» و گفته شده که اگر بخواهم، می‌توانم کوه‌های مکه را طلا کنم و هر کجا که بخواهم، با من خواهد آمد. این نوع روایت‌ها در احادیث بسیار وجود دارد. خواجه نیز فرمودند: «من سرور زنده‌ها هستم و بر این امر فخر نمی‌کنم». عظمت چنین مملکتی چگونه می‌تواند باشد؟ اما مقصود از مملکت این است که امکانات فراهم شود و از آنجا برای خداوند بذل و بخشش صورت گیرد. او موارد ارزشمند را برای خدا برداشت و اضافات را کنار گذاشت. خواجه علیه‌السلام این کار را انجام داد و از این قبیل پاسخ‌ها بسیار است، اما به همین اندازه بسنده می‌کنیم تا به مقصود اصلی برسیم.
پس محقق گشت که پادشاهی و مملکت وسیلتی بزرگ است در تقرب بحضرت عزت و سلطنت خلافت حق است و از ینجاست که سلطان ظل الله باشد زیرا که سایه هر چیز خلیقه آن چیز باشد. فاما این سایگی و خلافت وقتی درست شود که از صفات مستخلف نموداری در خلیفه یافته شود. ازین معنی در تفسیر ظل‌الله فرمود «یأوی الیه کل مظلوم» یعنی پناهگاه جمله مظلومان باشد که تا بریشان ظلمی و حیفی نرود از هیچ ظالمی. ولیکن هر وقت که این حیف و ظلم از سلطان رود ظل‌اللهی چگونه تصور توان کردف و خلافت کجا میسر شود؟
هوش مصنوعی: بنابراین مشخص شد که پادشاهی و حکومت وسیله‌ای بزرگ برای نزدیک شدن به مقام والای الهی و سلطنت الهی است. از این روست که سلطان به عنوان سایه خداوند در نظر گرفته می‌شود، چرا که سایه هر چیز نشانه‌ای از آن چیز است. اما این سایه و خلافت زمانی معتبر است که در خلیفه صفات و ویژگی‌های لازم وجود داشته باشد. در تفسیر سایه خدا فرمودند که «پناهگاه هر مظلوم» است، یعنی باید امنیت و پناه برای همه مظلومان باشد تا از ظلم و ستم در امان بمانند. بنابراین، وقتی ظلم و ستم از سلطان دور شود، چطور می‌توان انتظار سایه الهی و خلافت را داشت؟
دارو سبب درد شد اینجا چه امیدست
زایل شدن عارضه و صحت بیمار
هوش مصنوعی: در اینجا، دارو به جای اینکه بیمار را شفا دهد، باعث ایجاد درد و مشکل جدیدی شده است. با این وضعیت، امیدی به بهبود و رفع بیماری وجود ندارد.
مقصود آنک چون پادشاه بفرمان حق قیام نماید واز متابعت هوا اجتناب کند و رعایا را در پناه دولت و حسن حراست و کنف سیاست سلطنت خویش آورد و و داد بندگی در پادشاهی بدهد شایستگی خلافت حق گیرد و خلاصه آفرینش گرددکه مقصود از آفرینش سر خلافت بود که «انی جاعل فی‌الارض خلیفه» و اگر بظلم و جور و متابعت هوا و مخالفت خدای مشغول شود صورت قهر و غضب خدای باشد و ابلیس وقت خویش بود مستوجب لعنت ابدی گردد که «الا لعنه الله علی الظالمین» و صلی الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه به دستور خداوند عمل کند و از پیروی از خواسته‌های نفس خود پرهیز نماید، و مردم را تحت حمایت و مراقبت صحیح دولت خود قرار دهد و حقوق آنها را رعایت کند، شایستگی رهبری الهی را به دست می‌آورد. در واقع، هدف از آفرینش انسان همین خلافت و رهبری در زمین است. اما اگر پادشاه به ظلم و ستم و پیروی از هوا و مخالفت با خدا مشغول شود، خود را در معرض خشم و قهر خداوند قرار می‌دهد و همچون ابلیس، مستحق عذاب و لعنت ابدی می‌گردد.