گنجور

فصل دوم

قال الله تعالی «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیا کم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون».

و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم «موتوا قبل ان تموتوا».

بدانک نفس ملهمه آن است که مشرف گشته بود بشرف الهامات حق و رتبت مرتبه قسم حق یافته باشد چنانک فرمود «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها». و او آن است که در عالم ارواح در صف دوم بوده است و ذکر او در قرآن هم در مرتبه دوم است که «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد».

و اسم مقتصدی بر وی ازان وجه افتاد که او متوسط دو عالم است نه یک جهت عالم سابقان است که در صف اول بودند و نه یک جهت عالم ظالمان که صف سیم بودند و او نفس عوام اولیا و خواص مومنان است. و او شرف الهام حق بدان استعداد یافته است که در عالم ارواح میان او و حضرت عزت واسطه ارواح انبیا و خواص اولیا بود امداد فیض ربانی که بارواح اهل صف اول میرسید پرتو آن باهل صف دوم میرسید نصیبه‌ای ازان الطاف مییافتند و ذوق مخاطبات حق از پس حجاب حاصل داشتند. چون بدین عالم پیوستند اگرچه بصفت امارگی مبتلا شدند اما ذوق فیض حق از کام جان ایشان نرفته بود و لذت استماع خطاب «الست بربکم» در سمع دل ایشان باقی بود.

ولست حدیث العهد شوقاو لوعه
حدیث هواکم فی حشای قدیم
و ما دمت حیا لست انسی و داد کم
و فی اللحد میتا و العظام رمیم
هرگز نشودای بت بگزیده من
مهرت ز دل و خیالت از دیده من
گر از پس مرگ من بجویی یابی
مهر تو در استخوان پوسیده من

پس باثر آن شوق که در تخم روحانیت باقی بود دل بر جهان فانی ننهادند و از اسفل سافلین طبیعت روی بذروه اعلی علیین عبودیت آوردند و بر قضیه «قد افلح من زکیها» در تزکیه نفس کوشیدند و تربیت آن تخم بآب اعمال صالحه شریعت و تقویت قوت طریقت میدادند تا اثر تربیت در تخم نفس اماره صفت ظاهر گشت و نور شریعت بر ظلمت نفس تافت.

و آن تخم را که نسبت دانه خرما داده‌ایم در فصل مقدم بر خود بجنبید و سبزه سر بیرون کرد.

چون قدری از بند و حجاب وجود خویش رهایی یافت و از زندان وجود دانگی دریچه‌ای بر فضای هوای عبودیت و مقام شجر گیش گشاده شد خود را در حبس وجود دانه بودن ملامت کرد و گفت: چون میتوانی که بتربیت و تزکیت ازین حبس خلاص و فلاح یابی چرا توقف روا داری و کمر جد و اجتهاد بر میان نبندی و چون لئیمان بدین حضیض و اسفل راضی باشی؟ او را درین مقام نفس لوامه خوانند که بملامت خویش برخاست.

پس تاثیر عنایت ازلی او را در کار بندگی هر ساعت مجدتر میگرداند و شوق عشق او بغایت‌تر میرساند. و او بغلبات شوق و رغبات ذوق در کثرت مجاهده وجودت معامله میافزاید و از هر حرکتی که بر قانون فرمان میکند نوری دیگر تولد میکند و مدد قوت ایمان میشود که «لیز داد وا ایمانا مع ایمانهم»

و آن شجره عبودیت هر روز طراوتی دیگر میگیرد و از عالم سفلی بعالم علوم ترقی میکند تا شجره تمام از دانه بیرون آید که «و کنتم امواتا فاحیا کم» اول دانه مرده بود چون سبزه ازو بیرون آمد «فاحیا کم» زنده ببود «ثم یمیتکم» یعنی دانه را بکلی در شجره محو کنند «ثم یحییکم» یعنی دیگر باره آن دانه را در کسوت شکوفه از درخت بیرون آرد. اگرچه در دخت محو شده بود و مرده گشته دیگر باره بر سر شاخ زنده گشت و از گور شاخ سر بیرون کرد کفن شکوفه در دوش بسته. بیت

فردا که مقدسان خاکی مسکن
چون روح شوند راکب مرکب تن
چون لاله بخون جگر آلوده کفن
از خاک سر کوی تو بر خیزم من

نفس درین حالت بمقام اصلی خویش باز رسید که شکوفه‌وار بر سر دخت عبودیت آمد اما چون ثمره بکمال نرسیده است هنوز یک قدم در مقام درختی دارد و از انجا غذا میکشد استکمال خویش را و یک قدم در مقام ثمرگی دارد و در خطر آنک باندک سرمایی یا ببادی سخت‌تر «فجعلناه هبا منثورا»

بر رنجبرد چندین ساله او خوانند. و او درین مقام استحقاق آن یافته که صلاح و فساد خویش مشاهده میکند و ترسان و هراسان میباشد و مدد الهامات ربانی بدو متصل میشود که تقوی و فجور او با او مینماید. درین حال در خطری عظیم است زیراک مخلص است یعنی از جنس دانه شجره خلاص یافته و بر سر شاخ اخلاص آمده «والمخلصون علی خطر عظیم». پیش ازین که در شجره بند بود یا در دانه محبوس بود این خطر نداشت که بهر بادی و سرمایی باطل شود. بیت

زلف تو نه‌ایم تا بکمتر بادی
دور از رویت شویم دور از رویت

اما اکنون که از رحم شجره بزاد و در قماط لطیف شکوفه پیچیدندش طفل نو عهدست باندک آسیبی باطل شود. اگر مراقبت احوال او بشرط نرود نفس درین مقام که ذوق الهامات حق یافته است و با عالم غیب آشنا گشته خطر آن دارد که بباد وسوسه شیطانی یا بسرمای عجب نفسانی از شجره عبودیت بلعام وار در افتد.حضرت جلت درین حالت یازده قسم یاد کرده است تاکید را تا سالک غفلت نبرزد. و نموده که اگر نفس پرورش یابد درین مقام فلاح یافت یعنی از شکوفه ملهمگی بثمره مطمئنگی رسد و اگر از تربیت محروم ماند بخسارت گرفتار شود یعنی در شکوفگی پژمرده شود و ناچیز گردد. چنانک فرمود «والشمس و ضحیها» تا آنجا که «قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها». و در هیچ موضع از قرآن چندین قسم بیک جا یاد نکرده است که درین موضع.

و سرش آن که هیچ چیز از مخلوقات شریف‌تر از نفس انسان نیست و نفس را در هیچ مقام آن نازکی نیست و آن خطر که در مقام ملهمگی چه از خویش تمام خلاص نیافته است و ذوق غیب و الهامات باز یافته غرور آن تواند بود که مگر مقام کمال است دم و عشوه شیطان بخورد و بنظر عجب و خوش آمد و بزرگی و خیریت بخود بازنگرد ابلیس وقت شود و به تند باد لعنت شکوفه‌وار از درخت قبول بر خاک مذلت افتد.

و نفس را درین مقام بعد از آنک چون شکوفه اول از دانه بزاد و در شجره مدتی بند بود و دیگر باره از شجره بزاد و بر سر شاخ آفرینش آمد تا ذوق الهامات حق باز یافت دیگر باره از شکوفه بمیباید زاد تا ثمره شود و در ثمره بکمال پختگی رسیدن تا کامل این مقام شود زیراکه در هر مقام از مقامات نفس را ابتدا و انتهایی هست.

در مقام ملهمگی ابتدای او آن است که در خود ذوق الهامات حق یابد بر هر تقوی و فجور که بسر آن رسد تا حق از باطل باز شناسد و باطل از حق بداند و تتبع حق کند و از باطل اجتناب نماید. خواجه علیه السلام درین مقام دعا میکرد «اللهم ارناالحق حقا و ارزقنا اتباعه و ارنا الباطل باطلا و ارزقنا اجتنابه». در بدایت حق و باطل دیدن و شناختن است و در نهایت توفیق و قوت یافتن برترک باطل و اتباع حق. و این معنی در مردگی نفس از صفات ذمیمه و زندگی دل بصفات حمیده میسر شود که «موتوا قبل ان تموتوا».

و مرید صادق را سماع درین مقام حلال شود از چند وجه: یکی آنک چون نفس از صفات ذمیمه بمرد عرس او را سماع باید کرد از اینجاست که چون صوفیان را عزیزی وفات کند بعرس او سماع کنند.

دوم برای تهنیت دل که او را بامعانی غیب ازدواجی پدید آمده است و معاقده با صفات حمیده کرده در اعلان نکاح سماع سنت است که «اعلنوا النکاح ولوبضرب دف».

سیم چون نفس را دیده حق بینی و گوش حق شنوی پدید آمد و ذوق الهامات بازیافت در هر چ مناسبتی باشد ازان ذوق الهامات غیب یابد و جنبش او سوی حق بود. چنانک فرمود «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه».

پس هر قول که از قوال شنود در کسوت و وزنی موزون ازان قول ذوق خطاب «الست» یابد و بدان صوت خوش جنبش شوق سوی حق پدید آورد. آخر کم از شتری نیست که بصوت حدی جنبش شوق بوطن مالوف و مرعی معروف خود پدید میآورد.

احن و للانضا بالغور حنه
اذا ذکرت اوطانها بربی نجد
و تصبوا الی رند الحمی و عراره
ومن این تدری ما العرار من الرند

و بدان وزن موزون مرغ روحانیت قصد مرکز اصلی و آشیان حقیقی کند. و چون خواهد که در پرواز آید قفص قالب که مرغ روح درو بپنج قید حواس مقیدست مزاحمت نماید. چون ذوق خطاب یافته است مرغ روح آرام نتواند کرد در اضطراب آید خواهد که قفص قالب بشکند و با عالم خویش رود. بیت

آن بلبل محبوس که نامش جان است
دستش بشکستن قفص می نرسد

قفص قالب بتبعیت در اضطراب آید رقص و حالت عبارت ازان اضطراب است.

رقص آن نبود که هر زمان بر خیزی
بی درد چو گرد از میان برخیزی
رقص آن باشد کز دو جهان بر خیزی
دل پاره کنی وز سر جان برخیزی

چون مرید صاحب ریاضت درین حالت و این مقام باشد شاید که وقت وقتی بسماع دف ونی حاضر شود. بشرط آنک در خدمت شیخ خویش باشد یا در صحبت جمعی یاران که همدرد او باشند. و از صحبت اغیار تا تواند احتراز کند مگر کسانی که از سر نیاز و اعتقادی تمام حاضر شوند و صحبت به ادب و حرمت دارند.

و مرید باید که در سماع حرکت بتکلف نکند و دل خویش بامعانی بیت و اشارات نغمات نی حاضر دارد. و بهر وارد که بر دل آید یا بهر حالت که روی نماید در حرکت نیاید. تا تواند سماع بدل فرو میخورد اگر بروی غالب شود و بی اختیار او را در حرکت آورد آنگه روا بود. و در موافقت یاران تو اجد هم روا داشته‌اند چون از رعونت نفس خالی باشد. و در سماع آداب بسیارست که این موضع تحمل آن نکند. اما تا تواند حرمت یاران گوش دارد تا دلی از حرکات او نخراشد. و سماع از سر شرب نکند و در کتمان معنی و ترک دعاوی کوشد. و در کل احوال منتظر الهامات حق باشد تا آنچ کند بنور الهام کند نه از ظلمت طبع. و ابتدا درین مقام صلاح و فساد احوال خویش بالهام توان دانست و در وسط مقام باشارت حق.

و فرق میان الهام حق و اشارت و کلام آن است که الهام خطابی باشد از حق به دل با ذوق ولیکن بی‌شعور و اشارت خطابی باشد با ذوق و شعور ولیکن بر مز نه صریح. و کلام خطابی باشد با ذوق و شعور و صریح. ولیکن در مقام ملهمگی نفس کلام پدید نیاید کلام در مقام مطمئنگی نفس پدید آید که «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک» این خطاب صریح است.

و نهایت مقام ملهمگی آن است که نور حق در دل متمکن شود تا بهر چ نگرد بنور حق نگرد که «المومن ینظر بنور الله». ازان وقت که الهام پدید آید مرتبه خواص مومنان است تا آن وقت که «نورالله» در دل متمکن گردد آنگه مرتبه عوام اولیاست که «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».

چون بدین مقام رسید کمال معاد این طایفه است که مقتصدان‌اند و در عالم ارواح اهل صف دوم بوده‌اند انوار الطاف و فیض حق از پس حجاب صف ارواح انبیا و خواص اولیا بدیشان میرسیده است.

پس هر کسی را از اهل صف دوم بقدر اصابت نور فیض اینجا در متابعت انبیا و اولیا سعی وجد و طلب پدید آید و چنانک در هر صف تفاوت قرب و بعدی و یمین و یساری بوده است بعضی ارواح را بر بعضی اثر آن در سعی و طلب هر کس ظاهر شود و دریافت و نایافت هم موثر باشد.

و چون در صف دوم هر روحی در مقابله روحی دیگر افتاده باشد از صف اول که صف ارواح انبیا و خواص اولیاست اینجا بهمان مناسبت این کس را با آن نبی یا ولی ارادت و محبت زیادت باشد از دیگران چنانک خواجه علیه السلام فرمود «الارواح جنود مجتده فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف».

هر که آنجا یکدیگر را شناخته باشد یا د رمقابله یا در جوار افتاده بدان نسبت اینجا معرفت و الفت و مودت پدید آید. و اگر آن شخص را بصورت در نیابد باشد که در خواب یا در واقعه او را بیند و ازوی مدد یابد.

و این طایفه را که اهل صف دوم‌اند در مثال تخم ارواح ایشان را ثمره خرما نهاده بودیم در فصل مقدم. و خرما را اگر چه ذوقی و حلاوتی هست اما پوست اوست دانه آن مغزی ندارد که منتفع باشد. اشارت بدان معنی است که معاد این طایفه اگرچه اعلی علیین بهشت باشد و قربت وجوار انبیا و خواص اولیا که «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین» الایه و با ایشان باشند و ازیشان نباشند در مقام عندیت «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر».

خواجه علیه السلام این تشریف معیت جمله مریدان و محبان را ثابت میکرد «المر مع من احب» اما دولت اختصاص اهلیت و منت منیت به سلمان سوخته رسید که «السلمان منا اهل البیت». شرح این مقام و اهل این مقام در فصل موخر بیاید ان‌شاءالله و صلی‌الله علی محمد و آله.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال الله تعالی «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیا کم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون».
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: چگونه می‌توانید به خداوند کفر ورزید، در حالی که شما مرده بودید و او شما را زنده کرد؟ سپس شما را می‌میرد و دوباره زنده می‌کند و در نهایت به سوی او برمی‌گردید.
و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم «موتوا قبل ان تموتوا».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و سلم فرمودند: «قبل از اینکه بمیرید، در زندگی‌تان تغییر کنید و از دنیای مادی جدا شوید».
بدانک نفس ملهمه آن است که مشرف گشته بود بشرف الهامات حق و رتبت مرتبه قسم حق یافته باشد چنانک فرمود «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها». و او آن است که در عالم ارواح در صف دوم بوده است و ذکر او در قرآن هم در مرتبه دوم است که «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد».
هوش مصنوعی: نفس ملهمه به معنی نفسی است که به الهامات الهی دسترسی پیدا کرده و در مرتبه‌ای از حقیقت قرار دارد. به عبارتی، این نفس به طور خاص از ویژگی‌هایی بهره‌مند است که می‌تواند نیک و بد خود را بشناسد. در عالم ارواح، این نفس در دسته دوم قرار می‌گیرد و در قرآن نیز به این ترتیب اشاره شده است که بعضی از افراد به خود ظلم می‌کنند و برخی دیگر در میانه‌ی راه قرار دارند.
و اسم مقتصدی بر وی ازان وجه افتاد که او متوسط دو عالم است نه یک جهت عالم سابقان است که در صف اول بودند و نه یک جهت عالم ظالمان که صف سیم بودند و او نفس عوام اولیا و خواص مومنان است. و او شرف الهام حق بدان استعداد یافته است که در عالم ارواح میان او و حضرت عزت واسطه ارواح انبیا و خواص اولیا بود امداد فیض ربانی که بارواح اهل صف اول میرسید پرتو آن باهل صف دوم میرسید نصیبه‌ای ازان الطاف مییافتند و ذوق مخاطبات حق از پس حجاب حاصل داشتند. چون بدین عالم پیوستند اگرچه بصفت امارگی مبتلا شدند اما ذوق فیض حق از کام جان ایشان نرفته بود و لذت استماع خطاب «الست بربکم» در سمع دل ایشان باقی بود.
هوش مصنوعی: عنوان "مقتصد" به او نسبت داده شده است، زیرا او در واقع میان دو عالم قرار دارد. نه کاملاً در صف نخستین افرادی که در عالم قبلی بودند و نه به طور کامل در صف سوم که شامل ظالمین است. او نماینده و روح جمعی از مومنان و اولیا است. او به واسطه استعدادش به شرف الهام الهی رسیده است و در عالم ارواح، بین او و مقام عزیز، واسطه‌هایی از ارواح پیامبران و اولیای برتر وجود دارد که فیض الهی به او می‌رسد. این فیض و روشنایی به اهل صف دوم نیز می‌رسد و آنها از لطائف الهی بهره‌مند می‌شوند و ذوق گفت‌وگو با حق را نیز از پشت پرده‌ها احساس می‌کنند. هنگامی که به این عالم آمدند، با وجود اینکه با وضعیت دشواری روبه‌رو شدند، اما هنوز طعم فیض الهی را در دل‌هایشان حفظ کرده بودند و لذت شنیدن خطاب "آیا من پروردگار شما نیستم؟" در قلب‌شان باقی مانده بود.
ولست حدیث العهد شوقاو لوعه
حدیث هواکم فی حشای قدیم
هوش مصنوعی: من هنوز تازه با عشق شما آشنا نشده‌ام و با تمام وجود، خاطرات محبت شما در دل و جانم زنده است.
و ما دمت حیا لست انسی و داد کم
و فی اللحد میتا و العظام رمیم
هوش مصنوعی: تا زمانی که حیا در وجودم باشد، انسان نخواهم بود و اگر روزی کشته شوم، همچون مرده‌ای در قبر در خواب نخواهم بود و استخوان‌هایم از بین خواهد رفت.
هرگز نشودای بت بگزیده من
مهرت ز دل و خیالت از دیده من
هوش مصنوعی: هرگز نخواهد شد که من محبت تو را از دل فراموش کنم و تصویر تو را از ذهنم پاک کنم.
گر از پس مرگ من بجویی یابی
مهر تو در استخوان پوسیده من
هوش مصنوعی: اگر بعد از مرگ من به جستجوی من بیایی، عشق تو را در استخوان‌های فرسوده‌ام خواهی یافت.
پس باثر آن شوق که در تخم روحانیت باقی بود دل بر جهان فانی ننهادند و از اسفل سافلین طبیعت روی بذروه اعلی علیین عبودیت آوردند و بر قضیه «قد افلح من زکیها» در تزکیه نفس کوشیدند و تربیت آن تخم بآب اعمال صالحه شریعت و تقویت قوت طریقت میدادند تا اثر تربیت در تخم نفس اماره صفت ظاهر گشت و نور شریعت بر ظلمت نفس تافت.
هوش مصنوعی: به دلیل شوقی که در ذات روحانی آن‌ها وجود داشت، دل خود را به دنیا و امور فناپذیر نسپردند و از پایین‌ترین درجات طبیعت، به بالاترین مرتبه عبادت روی آوردند. آن‌ها به آیه «مسلماً رستگار شد کسی که نفس خود را پاک کرد» توجه کرده و در جهت تزکیه نفس تلاش کردند. همچنین، با اعمال صالح و تقویت مسیر صحیح، این تخم روحانی را آبیاری کردند تا تأثیر تربیت بر نفس اماره مشخص شود و نور شریعت بر تاریکی نفس بتابد.
و آن تخم را که نسبت دانه خرما داده‌ایم در فصل مقدم بر خود بجنبید و سبزه سر بیرون کرد.
هوش مصنوعی: تخم را که به دانه خرما تشبیه کرده‌ایم، در فصل قبل از خود حرکت کرده و جوانه زده و سبزه‌ای از آن بیرون آمده است.
چون قدری از بند و حجاب وجود خویش رهایی یافت و از زندان وجود دانگی دریچه‌ای بر فضای هوای عبودیت و مقام شجر گیش گشاده شد خود را در حبس وجود دانه بودن ملامت کرد و گفت: چون میتوانی که بتربیت و تزکیت ازین حبس خلاص و فلاح یابی چرا توقف روا داری و کمر جد و اجتهاد بر میان نبندی و چون لئیمان بدین حضیض و اسفل راضی باشی؟ او را درین مقام نفس لوامه خوانند که بملامت خویش برخاست.
هوش مصنوعی: هنگامی که انسان از محدودیت‌های وجود خود کمی آزاد می‌شود و دری به سوی فضای عبودیت و مقام معنوی می‌گشاید، خود را به خاطر حبس در وجود مادی ملامت می‌کند و می‌گوید: چطور می‌توانی از این زندان رهایی یابی و رشد کنی، اما همچنان حالت توقف را برگزینی و بر تلاش و کوشش خود برای اعتلا و ترقی همت نمی‌گماری؟ پیش خود به این نکته فکر می‌کند که چرا باید همچنان در این سطح پایین و غیرقابل قبول باقی بمانی؟ در این حالت است که نفس او، که به خود انتقاد می‌کند، به نام نفس لوامه شناخته می‌شود.
پس تاثیر عنایت ازلی او را در کار بندگی هر ساعت مجدتر میگرداند و شوق عشق او بغایت‌تر میرساند. و او بغلبات شوق و رغبات ذوق در کثرت مجاهده وجودت معامله میافزاید و از هر حرکتی که بر قانون فرمان میکند نوری دیگر تولد میکند و مدد قوت ایمان میشود که «لیز داد وا ایمانا مع ایمانهم»
هوش مصنوعی: تأثیر لطف و عنایت الهی هر لحظه انسان را در مسیر بندگی قوی‌تر می‌کند و شوق عشق او را به حد بالاتری می‌برد. این شوق و رغبت باعث می‌شود که انسان در تلاش‌های خود بیشتر احساس نشاط کند و در هر فعلی که بر اساس دستورات الهی انجام می‌دهد، نوری جدید به وجود می‌آورد که به تقویت ایمان او کمک می‌کند.
و آن شجره عبودیت هر روز طراوتی دیگر میگیرد و از عالم سفلی بعالم علوم ترقی میکند تا شجره تمام از دانه بیرون آید که «و کنتم امواتا فاحیا کم» اول دانه مرده بود چون سبزه ازو بیرون آمد «فاحیا کم» زنده ببود «ثم یمیتکم» یعنی دانه را بکلی در شجره محو کنند «ثم یحییکم» یعنی دیگر باره آن دانه را در کسوت شکوفه از درخت بیرون آرد. اگرچه در دخت محو شده بود و مرده گشته دیگر باره بر سر شاخ زنده گشت و از گور شاخ سر بیرون کرد کفن شکوفه در دوش بسته. بیت
هوش مصنوعی: این درخت عبودیت هر روز تازگی و سرزندگی جدیدی به خود می‌گیرد و از دنیای پایینی به دنیای دانایی و علم صعود می‌کند تا اینکه دانه به طور کامل از درخت بیرون می‌آید. در ابتدا دانه مرده بود، اما وقتی سبزه از آن رشد کرد، زنده شد. سپس دانه به طور کامل در درخت محو می‌شود و بعد از آن به شکلی جدید و زیبا به دنیا بازمی‌گردد. هرچند که در درخت ناپدید و مرده شده بود، اما دوباره در شاخه‌ها زنده می‌شود و از درون خاک بیرون می‌آید و شکوفه‌ای زیبا بر دوش دارد.
فردا که مقدسان خاکی مسکن
چون روح شوند راکب مرکب تن
هوش مصنوعی: فردا زمانی که انسان‌های شریف و پاکزاد به مانند روح‌ها از جسم خود جدا شوند، آن‌گاه سوار بر کالسکه جسم خویش خواهند شد.
چون لاله بخون جگر آلوده کفن
از خاک سر کوی تو بر خیزم من
هوش مصنوعی: وقتی که لاله‌ها به خون دل آلوده‌اند، من از خاک معشوقم بر می‌خیزم.
نفس درین حالت بمقام اصلی خویش باز رسید که شکوفه‌وار بر سر دخت عبودیت آمد اما چون ثمره بکمال نرسیده است هنوز یک قدم در مقام درختی دارد و از انجا غذا میکشد استکمال خویش را و یک قدم در مقام ثمرگی دارد و در خطر آنک باندک سرمایی یا ببادی سخت‌تر «فجعلناه هبا منثورا»
هوش مصنوعی: نفس در این حالت به اصل و جایگاه اصلی خود بازگشته و مانند شکوفه‌ای بر سر دختر عبودیت قرار گرفته است. اما چون هنوز به کمال نرسیده، همچنان یک قدم در مقام درخت دارد و از آنجا تغذیه می‌کند تا به کمال برسد. همچنین یک قدم در مقام ثمره نیز دارد و در معرض خطر است، زیرا با کمترین سرمایی یا بادی شدید ممکن است از بین برود و متلاشی شود.
بر رنجبرد چندین ساله او خوانند. و او درین مقام استحقاق آن یافته که صلاح و فساد خویش مشاهده میکند و ترسان و هراسان میباشد و مدد الهامات ربانی بدو متصل میشود که تقوی و فجور او با او مینماید. درین حال در خطری عظیم است زیراک مخلص است یعنی از جنس دانه شجره خلاص یافته و بر سر شاخ اخلاص آمده «والمخلصون علی خطر عظیم». پیش ازین که در شجره بند بود یا در دانه محبوس بود این خطر نداشت که بهر بادی و سرمایی باطل شود. بیت
هوش مصنوعی: او چندین سال در رنج بوده و اکنون در موقعیتی است که می‌تواند صلاح و فساد خود را ببیند و در این حالت از ترس و نگرانی به سر می‌برد. در این لحظه، الهامات الهی به او می‌رسد و او را به تقوی و فجور خود آگاه می‌سازد. او در وضعیت خطرناکی قرار دارد زیرا به نوعی از جنس دانه درخت خلاص شده و در مرحله‌ای از صداقت قرار گرفته است. پیش از این، وقتی در دانه محبوس بود یا در شجره اسیر، در معرض خطرات بیرونی نظیر باد و سرما نبود.
زلف تو نه‌ایم تا بکمتر بادی
دور از رویت شویم دور از رویت
هوش مصنوعی: ما به قدری به زلف تو وابسته‌ایم که اصلاً نمی‌توانیم حتی فکر کنیم که کمترین بادی باعث دور شدن ما از دیدار تو شود.
اما اکنون که از رحم شجره بزاد و در قماط لطیف شکوفه پیچیدندش طفل نو عهدست باندک آسیبی باطل شود. اگر مراقبت احوال او بشرط نرود نفس درین مقام که ذوق الهامات حق یافته است و با عالم غیب آشنا گشته خطر آن دارد که بباد وسوسه شیطانی یا بسرمای عجب نفسانی از شجره عبودیت بلعام وار در افتد.حضرت جلت درین حالت یازده قسم یاد کرده است تاکید را تا سالک غفلت نبرزد. و نموده که اگر نفس پرورش یابد درین مقام فلاح یافت یعنی از شکوفه ملهمگی بثمره مطمئنگی رسد و اگر از تربیت محروم ماند بخسارت گرفتار شود یعنی در شکوفگی پژمرده شود و ناچیز گردد. چنانک فرمود «والشمس و ضحیها» تا آنجا که «قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها». و در هیچ موضع از قرآن چندین قسم بیک جا یاد نکرده است که درین موضع.
هوش مصنوعی: اکنون که از ریشه درخت به دنیا آمده و در پوشش لطیف شکوفه پیچیده شده است، این کودک تازه به دنیا آمده به راحتی ممکن است آسیب ببیند. اگر مراقبت از او به درستی انجام نشود و نفس در این مرحله که طعم الهامات حق را چشیده و با عالم غیب آشنا شده است، در خطر قرار گیرد، ممکن است تحت تأثیر وسوسه‌های شیطانی یا غرور ناشی از خودخواهی سقوط کند. در این شرایط، حضرت به یازده قسم اشاره کرده است تا مراقبت و توجه لازم انجام شود و سالک از غفلت دور بماند. همچنین بیان کرده است که اگر نفس در این مرحله تربیت شود به کامیابی خواهد رسید و از شکوفه الهامی به ثمره مطمئنی می‌رسد، ولی اگر از تربیت محروم بماند، دچار آسیب و پژمردگی خواهد شد. مانند فرمایشات آیات «والشمس و ضحیها» و «قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» که در هیچ کجا چندین قسم را به این شکل جمع نکرده است.
و سرش آن که هیچ چیز از مخلوقات شریف‌تر از نفس انسان نیست و نفس را در هیچ مقام آن نازکی نیست و آن خطر که در مقام ملهمگی چه از خویش تمام خلاص نیافته است و ذوق غیب و الهامات باز یافته غرور آن تواند بود که مگر مقام کمال است دم و عشوه شیطان بخورد و بنظر عجب و خوش آمد و بزرگی و خیریت بخود بازنگرد ابلیس وقت شود و به تند باد لعنت شکوفه‌وار از درخت قبول بر خاک مذلت افتد.
هوش مصنوعی: هیچ مخلوقی شریف‌تر از نفس انسان نیست و این نفس در هیچ مقام و شرایطی بی‌نقص نیست. خطر در مقام الهام‌گیری به‌ویژه از جانب خود انسان وجود دارد؛ این خطر می‌تواند به غرور و توقعات بی‌جا منجر شود. ممکن است انسان بر اساس احساس کمال خود دچار فریب شیطان شود و به جای اینکه به خود بازنگرد، در دام عجب و خودپسندی گرفتار آید. در چنین حالتی، انسان ممکن است به سرعت به عذاب و عواقب سخت دچار شود.
و نفس را درین مقام بعد از آنک چون شکوفه اول از دانه بزاد و در شجره مدتی بند بود و دیگر باره از شجره بزاد و بر سر شاخ آفرینش آمد تا ذوق الهامات حق باز یافت دیگر باره از شکوفه بمیباید زاد تا ثمره شود و در ثمره بکمال پختگی رسیدن تا کامل این مقام شود زیراکه در هر مقام از مقامات نفس را ابتدا و انتهایی هست.
هوش مصنوعی: نفس در این مرحله مانند شکوفه‌ای است که از دانه‌ای به وجود آمده و مدتی در درخت قرار داشته است. پس از مدتی دوباره از درخت رشد کرده و بر سر شاخه‌های آفرینش نمایان می‌شود تا الهامات الهی را دریافت کند. بعد از آن، دوباره باید از شکوفه زاده شود تا به ثمر برسد و در نهایت به کمال و پختگی لازم دست یابد و به این مقام کامل برسد، زیرا در هر مرحله‌ای که نفس طی می‌کند، نقطه شروع و پایانی وجود دارد.
در مقام ملهمگی ابتدای او آن است که در خود ذوق الهامات حق یابد بر هر تقوی و فجور که بسر آن رسد تا حق از باطل باز شناسد و باطل از حق بداند و تتبع حق کند و از باطل اجتناب نماید. خواجه علیه السلام درین مقام دعا میکرد «اللهم ارناالحق حقا و ارزقنا اتباعه و ارنا الباطل باطلا و ارزقنا اجتنابه». در بدایت حق و باطل دیدن و شناختن است و در نهایت توفیق و قوت یافتن برترک باطل و اتباع حق. و این معنی در مردگی نفس از صفات ذمیمه و زندگی دل بصفات حمیده میسر شود که «موتوا قبل ان تموتوا».
هوش مصنوعی: در آغاز مسیر الهام، فرد باید توانایی شناسایی الهامات الهی را در خود بیابد و این توانایی باعث می‌شود که بتواند میان خوبی و بدی تمایز قائل شود. او باید به حق نگاه کند و از باطل دوری کند. در این راستا، شخص می‌تواند دعا کند که خداوند به او توانایی شناخت حق را بدهد و او را در پیروی از آن یاری کند و همچنین باطل را برایش نمایان کند تا بتواند از آن دوری کند. آغاز و پایان این مسیر در تشخیص حق و باطل و در نهایت در توانایی تقویت اراده برای دوری از باطل و پیروی از حق است. این مفهوم در مردن صفات ناپسند و زنده کردن صفات پسندیده در دل انسان محقق می‌شود.
و مرید صادق را سماع درین مقام حلال شود از چند وجه: یکی آنک چون نفس از صفات ذمیمه بمرد عرس او را سماع باید کرد از اینجاست که چون صوفیان را عزیزی وفات کند بعرس او سماع کنند.
هوش مصنوعی: مرید صادق در این مقام می‌تواند سماع کند به دلایل مختلف. یکی از این دلایل این است که وقتی نفس از صفات ناپسند خلاص می‌شود، جایگاهش حلال می‌شود. به همین دلیل، وقتی یک صوفی عزیزی را از دست می‌دهد، برای یادبود او سماع می‌کنند.
دوم برای تهنیت دل که او را بامعانی غیب ازدواجی پدید آمده است و معاقده با صفات حمیده کرده در اعلان نکاح سماع سنت است که «اعلنوا النکاح ولوبضرب دف».
هوش مصنوعی: دومین نکته، برای شادی قلب، این است که او به معنای پنهان ازدواج آگاه شده و ویژگی‌های خوب را در خود ایجاد کرده است. در زمینه اعلام ازدواج، سنت این است که باید به این موضوع توجه شود و حتی اگر با ضرب دفی باشد، این خبر باید منتشر شود.
سیم چون نفس را دیده حق بینی و گوش حق شنوی پدید آمد و ذوق الهامات بازیافت در هر چ مناسبتی باشد ازان ذوق الهامات غیب یابد و جنبش او سوی حق بود. چنانک فرمود «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه».
هوش مصنوعی: زمانی که روح انسان حق را می‌بیند و گوش به صدای حقیقت می‌سپارد، تدریجاً درک و الهامات الهی در او آشکار می‌شود. در هر موقعیتی، او از این الهامات بهره‌مند می‌گردد و حرکات او به سمت حقیقت سوق پیدا می‌کند. به همین دلیل گفته شده است: «کسانی که به سخن گوش می‌دهند و بهترین آن را می‌پذیرند».
پس هر قول که از قوال شنود در کسوت و وزنی موزون ازان قول ذوق خطاب «الست» یابد و بدان صوت خوش جنبش شوق سوی حق پدید آورد. آخر کم از شتری نیست که بصوت حدی جنبش شوق بوطن مالوف و مرعی معروف خود پدید میآورد.
هوش مصنوعی: هر گفتاری که از گوینده‌ای با لحن و وزن موزون شنیده شود، می‌تواند احساس شوق و اشتیاق برای حقیقت را در دل انسان بیدار کند. این احساس شوق مشابه حرکتی است که شترها به هنگام شنیدن صدای آشنا یا بو کردن مسیر آشنا به وطن و چراگاه خود از خود بروز می‌دهند.
احن و للانضا بالغور حنه
اذا ذکرت اوطانها بربی نجد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به احساس حسی و عاطفی که انسان نسبت به زادگاه و وطن خود دارد. وقتی نام کشور یا مکانی را می‌شنود، دلش برای آن سرزمین تنگ می‌شود و یاد خاطرات و زیبایی‌های آن سرزمین در ذهنش زنده می‌شود. این احساس تعلق خاطر به خاطر یادآوری وطنش در دل او ایجاد می‌شود.
و تصبوا الی رند الحمی و عراره
ومن این تدری ما العرار من الرند
هوش مصنوعی: به سمت آن کسی بروید که سرخوش و شاداب است و از شیرین‌زبانانست. از کجا می‌دانی که شیرینی کلام از کجا سرچشمه می‌گیرد و چه کسی واقعاً شیرین‌زبان است؟
و بدان وزن موزون مرغ روحانیت قصد مرکز اصلی و آشیان حقیقی کند. و چون خواهد که در پرواز آید قفص قالب که مرغ روح درو بپنج قید حواس مقیدست مزاحمت نماید. چون ذوق خطاب یافته است مرغ روح آرام نتواند کرد در اضطراب آید خواهد که قفص قالب بشکند و با عالم خویش رود. بیت
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که نماد روحانیت است، به سمت مرکز اصلی و جایگاه واقعی‌اش پرواز می‌کند. اما وقتی می‌خواهد بلند شود، قفس جسم که روح در آن گرفتار پنج حس است، مانع او می‌شود. وقتی احساسات و عواطف در او بیدار می‌شود، این پرنده آرامش ندارد و در اضطراب به سر می‌برد و می‌خواهد قفس جسمی‌اش را بشکند و به دنیای واقعی خود برود.
آن بلبل محبوس که نامش جان است
دستش بشکستن قفص می نرسد
هوش مصنوعی: بلبل محبوبی که نامش جان است، نمی‌تواند دستش را برای شکستن قفسی که در آن زندانی است، بالا ببرد.
قفص قالب بتبعیت در اضطراب آید رقص و حالت عبارت ازان اضطراب است.
هوش مصنوعی: قفسی که در آن قرار داریم، نتیجه‌ای از پیروی و تبعیت است که باعث می‌شود در شرایط اضطراب به رقص و حرکات خاصی بپردازیم. در واقع، حرکات ما نشانی از آن اضطراب و نگرانی است.
رقص آن نبود که هر زمان بر خیزی
بی درد چو گرد از میان برخیزی
هوش مصنوعی: رقصی که واقعی باشد، فقط برخواستن و به حرکت درآمدن نیست. باید عمق و احساس داشته باشد، نه فقط به سادگی مانند گردی که از زمین بلند می‌شود.
رقص آن باشد کز دو جهان بر خیزی
دل پاره کنی وز سر جان برخیزی
هوش مصنوعی: رقص واقعی زمانی است که انسان از همه چیز رها شود، دلش را آتشین کند و با تمام وجود از زندگی و احساساتش بالا برود.
چون مرید صاحب ریاضت درین حالت و این مقام باشد شاید که وقت وقتی بسماع دف ونی حاضر شود. بشرط آنک در خدمت شیخ خویش باشد یا در صحبت جمعی یاران که همدرد او باشند. و از صحبت اغیار تا تواند احتراز کند مگر کسانی که از سر نیاز و اعتقادی تمام حاضر شوند و صحبت به ادب و حرمت دارند.
هوش مصنوعی: وقتی فردی در حالتی خاص و مقام بالا قرار دارد، ممکن است زمانی برای شنیدن ساز و دف فراهم شود، به شرطی که در کنار استاد خود باشد یا در جمع دوستانی که احساس همدردی با او دارند. او باید تا حد امکان از صحبت با بیگانه‌ها خودداری کند، مگر اینکه این افراد به دلیل نیاز یا اعتقاد واقعی حاضر شوند و با ادب و احترام صحبت کنند.
و مرید باید که در سماع حرکت بتکلف نکند و دل خویش بامعانی بیت و اشارات نغمات نی حاضر دارد. و بهر وارد که بر دل آید یا بهر حالت که روی نماید در حرکت نیاید. تا تواند سماع بدل فرو میخورد اگر بروی غالب شود و بی اختیار او را در حرکت آورد آنگه روا بود. و در موافقت یاران تو اجد هم روا داشته‌اند چون از رعونت نفس خالی باشد. و در سماع آداب بسیارست که این موضع تحمل آن نکند. اما تا تواند حرمت یاران گوش دارد تا دلی از حرکات او نخراشد. و سماع از سر شرب نکند و در کتمان معنی و ترک دعاوی کوشد. و در کل احوال منتظر الهامات حق باشد تا آنچ کند بنور الهام کند نه از ظلمت طبع. و ابتدا درین مقام صلاح و فساد احوال خویش بالهام توان دانست و در وسط مقام باشارت حق.
هوش مصنوعی: شخصی که به سماع می‌پردازد باید بدون تظاهر و تلاش‌های بی‌جا، با تمام وجود به معانی شعر و نغمات توجه کند. او نباید تحت تأثیر شرایط یا احساسات ناگهانی دچار حرکت شود، بلکه باید آرامش را حفظ کند. اگر احساسات او را تحت فشار قرار دهند و بدون اختیار به حرکت وادار شوند، این وضعیت مجاز است. در جمع یاران نیز این موضوع درست است، به شرطی که از خودپرستی دور باشند. در سماع آداب زیادی وجود دارد که ذکر آن‌ها دشوار است، اما او باید به احترام یاران خود توجه کند تا حرکتی نکند که موجب آزار دیگران شود. همچنین باید از انجام بی‌مورد و ظاهری پرهیز کند و در دل به جستجوی معانی پنهان بپردازد. در تمام مراحل باید منتظر الهامات الهی باشد و هر کاری را بر اساس الهام انجام دهد، نه از روی غریزه و طبیعت. در مراحل اولیه، می‌تواند با الهام کارهای خوب و بد خود را تشخیص دهد و در مراحل میانی به نشانه‌های الهی توجه کند.
و فرق میان الهام حق و اشارت و کلام آن است که الهام خطابی باشد از حق به دل با ذوق ولیکن بی‌شعور و اشارت خطابی باشد با ذوق و شعور ولیکن بر مز نه صریح. و کلام خطابی باشد با ذوق و شعور و صریح. ولیکن در مقام ملهمگی نفس کلام پدید نیاید کلام در مقام مطمئنگی نفس پدید آید که «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک» این خطاب صریح است.
هوش مصنوعی: الهام به نوعی فرمانی از جانب حق به دل انسان است که احساسات لطیف و شگفت‌انگیزی را بدون آگاهی کامل ایجاد می‌کند. در حالی که اشارت نوعی خطابی است که هم احساس و هم آگاهی را در بر دارد، اما به صورت مستقیم و واضح بیان نمی‌شود. از سوی دیگر، کلام به شکلی واضح و با احساس و آگاهی بیان می‌شود. در حالت الهام، هیچ چیزی به عنوان کلام موجود نیست، بلکه کلام در شرایطی آرام و مطمئن ظهور می‌کند، مانند دعوتی که به نفس مطمئنه گفته می‌شود تا به سوی خدا بازگردد.
و نهایت مقام ملهمگی آن است که نور حق در دل متمکن شود تا بهر چ نگرد بنور حق نگرد که «المومن ینظر بنور الله». ازان وقت که الهام پدید آید مرتبه خواص مومنان است تا آن وقت که «نورالله» در دل متمکن گردد آنگه مرتبه عوام اولیاست که «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».
هوش مصنوعی: مقام الهام به جایی می‌رسد که نور حقیقت در دل افراد رسوخ می‌کند و آنها به نور خداوند توجه می‌کنند، به طوری که مومن با نور خداوند به عالم نگاه می‌کند. زمانی که الهام آغاز می‌شود، این مرحله خاص مومنان است تا زمانی که نور خدا در دلشان قرار گیرد. پس از آن، افراد عادی از اولیاء تبدیل به کسانی می‌شوند که خداوند آنها را از تاریکی‌ها به سوی نور هدایت می‌کند.
چون بدین مقام رسید کمال معاد این طایفه است که مقتصدان‌اند و در عالم ارواح اهل صف دوم بوده‌اند انوار الطاف و فیض حق از پس حجاب صف ارواح انبیا و خواص اولیا بدیشان میرسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی به این جایگاه رسیدند، نشان‌دهنده کمال نهایی این گروه است که از افراد متعادل به شمار می‌روند. آن‌ها در دنیای ارواح در مرتبه دوم قرار داشته و نور رحمت و الطاف الهی از پشت حجاب صف ارواح پیامبران و خاصان اولیا به آن‌ها می‌رسیده است.
پس هر کسی را از اهل صف دوم بقدر اصابت نور فیض اینجا در متابعت انبیا و اولیا سعی وجد و طلب پدید آید و چنانک در هر صف تفاوت قرب و بعدی و یمین و یساری بوده است بعضی ارواح را بر بعضی اثر آن در سعی و طلب هر کس ظاهر شود و دریافت و نایافت هم موثر باشد.
هوش مصنوعی: هر شخصی از افرادی که در ردیف دوم قرار دارند، بسته به میزان نوری که از فیض الهی دریافت می‌کنند و در پیروی از پیامبران و اولیای الهی تلاش می‌کنند، نتایج متفاوتی از کوشش و جستجوی خود مشاهده خواهد کرد. به همین ترتیب، در هر ردیف از صفوف قرب و دوری، راست و چپ، برخی ارواح بر برخی دیگر تأثیرگذار خواهند بود و این تأثیرات در تلاش و خواسته‌های هر فرد به روشنی بروز خواهد کرد، حتی اگر برخی از آن‌ها به نتیجه نرسند.
و چون در صف دوم هر روحی در مقابله روحی دیگر افتاده باشد از صف اول که صف ارواح انبیا و خواص اولیاست اینجا بهمان مناسبت این کس را با آن نبی یا ولی ارادت و محبت زیادت باشد از دیگران چنانک خواجه علیه السلام فرمود «الارواح جنود مجتده فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف».
هوش مصنوعی: وقتی در صف دوم هر روحی در برابر روح دیگری قرار می‌گیرد، این وضعیت به روح‌هایی تعلق دارد که در صف اول هستند، یعنی ارواح انبیا و شخصیت‌های والا. در اینجا به خاطر همین ارتباط، شخصی نسبت به آن نبی یا ولی احساس ارادت و محبت بیشتری دارد نسبت به دیگران. به همین دلیل، گفته شده است که ارواح مانند گروه‌های نظامی هستند؛ آن‌هایی که همدیگر را می‌شناسند، با هم هماهنگ می‌شوند و آن‌هایی که همدیگر را نمی‌شناسند، از هم دور می‌شوند.
هر که آنجا یکدیگر را شناخته باشد یا د رمقابله یا در جوار افتاده بدان نسبت اینجا معرفت و الفت و مودت پدید آید. و اگر آن شخص را بصورت در نیابد باشد که در خواب یا در واقعه او را بیند و ازوی مدد یابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در آنجا یکدیگر را بشناسد، چه در مواجهه مستقیم و چه در نزدیکی، در اینجا عاطفه، دوستی و محبت به وجود می‌آید. حتی اگر آن فرد را به صورت واقعی نبیند، ممکن است در خواب یا در شرایط خاص او را ببیند و از او یاری بگیرد.
و این طایفه را که اهل صف دوم‌اند در مثال تخم ارواح ایشان را ثمره خرما نهاده بودیم در فصل مقدم. و خرما را اگر چه ذوقی و حلاوتی هست اما پوست اوست دانه آن مغزی ندارد که منتفع باشد. اشارت بدان معنی است که معاد این طایفه اگرچه اعلی علیین بهشت باشد و قربت وجوار انبیا و خواص اولیا که «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین» الایه و با ایشان باشند و ازیشان نباشند در مقام عندیت «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر».
هوش مصنوعی: این دسته از مردم که در صف دوم قرار دارند، در ابتدا به مثابه دانه‌های خرما توصیف شده‌اند. با اینکه خرما طعمی خوشمزه و شیرینی دارد، اما پوست آن بی‌فایده است و دانه‌اش مغز ندارد که استفاده‌ای از آن بتوان کرد. این بیان به این معنا اشاره دارد که مقام آن افراد هرچند ممکن است در بالاترین درجات بهشت و نزدیکی به پیامبران و اولیای خاص باشد، اما از آن مقام واقعی و نزدیک که در آن حقیقتاً با آنها باشند، فاصله دارند.
خواجه علیه السلام این تشریف معیت جمله مریدان و محبان را ثابت میکرد «المر مع من احب» اما دولت اختصاص اهلیت و منت منیت به سلمان سوخته رسید که «السلمان منا اهل البیت». شرح این مقام و اهل این مقام در فصل موخر بیاید ان‌شاءالله و صلی‌الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: خواجه علیه‌السلام همواره با جمع مریدان و دوستان خود حضور داشت و این نکته را تأکید می‌کرد که «هر کس با کسی باشد که دوست دارد». اما مقام والای سلمان که به او اختصاص یافته است، به گونه‌ای خاص او را به اهل البیت مرتبط می‌کند. توضیحات بیشتر درباره این مقام و کسانی که به آن مرتبط هستند، به فصل بعدی موکول می‌شود، ان‌شاءالله. و درود بر محمد و آل او.