گنجور

باب چهارم در بیان معاد نفوس سعدا و اشقیا

و آن مشتمل است بر چهار فصل تبرک به قوله تعالی «فخذ اربعه من الطیر».

فصل اول

در معاد نفس ظالم و آن نفس لوامه است

قال الله تعالی «کما بداکم تعودون فریقا هدی و فریقا حق علیهم الضلاله».

و قال ثم «اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله».

و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم «کما تعیشون تموتون و کما تموتون تحشرون».

بدانک حقیقت معاد باز گشتن نفوس انسانی است با حضرت خداوندی یا باختیار چنانک نفوس سعدا یا با ضطرار چنانک نفوس اشقیا. و بازگشت همه با آن حضرت است که «ان الینا ایابهم»و فرمود «کما بداکم تعودون»

و اینجا از نفوس انسانی ذوات میخواهیم که مجموعه روح و دل و نفس است. و بلفظ نفس اینجا ازان وجه گفتیم که حق تعالی در وقت مراجعت او را هم بلفظ نفس میخواند که «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی» و بحقیقت خطاب با ذات انسانی است که مجموعه‌ای است نه با یک جزو. در وقت تعلق او بقالب او را روح خواند که «و نفخت فیه من روحی» زیرا که اصل او بود و دل و نفس بعد از ازدواج روح و قالب حاصل خواست آمد چنانک شرح آن داده‌ایم و در وقت مراجعت آن مجموعه را بلفظ نفس خواند زیراک نفس اطلاق کنند و بدان ذات خواهند «نفس الشی و ذاته» یکی باشد حق تعالی ذات خود را نفس خواند که «تعلم ما فی نفسی و ولا اعلم ما فی نفسک» یعنی «فی ذاتک». باغبان بوقت زراعت تخم بباغ برد تا بنشاند ولیکن چون بکمال رسد ثمره بخانه برد و تخم خود در ثمره داخل باشد. تخم نفس انسانی ثمره روح انسانی آمد چون تخم میانداختند بلفظ روح خواندند چون ثمره بر میدارند بلفظ نفس میخوانند.

اما میان محققان و ارباب سلوک خلاف است تا هر نفس از مقام خویش که در ابتدا داشته است در تواند گذشت و بمقامی دیگر تواند رسید یا نه؟ بعضی گفته‌اند که بتربیت ترقی یابد و از مقام اول در گذرد و بعضی گفته‌اند چون بمقام معلوم خویش باز رسید بماند و بمقامی دیگر که استعداد آن نداشته است نتواند رسید. چنانک تخم گندم از مقام گندمی بتربیت در نگذرد و بمقام نخودی نرسد و فروتر نیاید وجو نشود و تخم جو همچنین گندم نشود. اما هر یک در مقام خویش چون تربیت یابد کمال مرتبه خویش رسد و اگر در تربیت تقصیر رود نقصان یابد و ضعیف و بی‌مغز شود.

اما آنچ نظر این ضعیف اقتضا میکند و در کشف معانی و حقایق اشیا مشاهده افتاده است آن است که بعضی نفوس از مقام خویش بتربیت ترقی یابند و بمقامی دیگر رسند و بعضی دیگر اگرچه ترقی یا بند اما بمقامی دیگر نرسند و آن چنان است که در بدایت فطرت صفوف ارواح چهار آمد که «الارواح جنود مجنده».

صف اول ارواح انبیا علیهم السلام و ارواح خواص اولیا بود در مقام بی واسطگی صف دوم ارواح عوام اولیا و خواص مومنان بود صف سیم ارواح عوام مومنان و خواص عاصیان بود صف چهارم ارواح عوام عاصیان بود و ارواح منافقان و کافران. پس اهل صف چهارم بمقام سیم نرسند و اهل صف سیم بمقام صف دوم نرسند و اهل صف دوم بمقام صف اول نرسند.

اما اهل صف اول که در مقام بی‌واسطگی افتاده‌اند و در تابش انوار صفات حضرت الوهیت پرورش یافته‌ مستحق جذبات الوهیت‌اند تا از مقام روحانیت بعالم صفات خداوندی رسند. چون حراقه که از تصرف پرورش آتش یافته است در نهاد او قبول شرر تعبیه افتاده است. تا اگر برقی بجهد یا سنگی بر آهنی زنند‌ یا شعله آتشی تاختن آورد اگر هزار نوع امتعه و اقمشه شریف و جواهر لطیف حاضر باشد در هیچ نگیرد الا دران سوخته. بیت

باری دگر آتش زده‌ای در دل من
در سوخته آتش زدن آسان باشد

جان سوخته صفت بزبان شوق با شرر آتش جذبات میگوید: بیت

قدر سوز توچه دانند ازین مشتی خام
هم مرا سوز که صد بار دگر سوخته‌ام

چون آن سوختگان آتش اشتیاق از بادیه فراق بشریت خلاص یا بند و بسرحد کعبه وصال باز رسند بخودی خود از ان مقام در نتوانند گذشت. اما مستقبلان کرم از راه لطف در صورت جذبات الهی پیش باز روند و بمناسبت آن استعداد که در بدایت تعبیه افتاده است او را در پناه دولت آرند که «سبعه یظلم الله فی ظله». ازین معنی میفرماید «جذبه من جذبات الحق توازی عمل الثقلین» زیرا که معامله جمله ملا اعلی و جن و انس اگر جمع کنند یک بنده را بر خوردار تجلی حضرت خداوندی نتوانند کرد الا جذبه حق که بنده را بر بساط قرب «اوادنی» نشاند. لاجرم یک جذبه بهتر آمد از معامله جمله خلایق.

و آن بندگانی که ایشان از خودی خود خلاص یافته‌اند و بتصرفات جذبات در عالم الوهیت سیر دارند یک نفس ایشان بمعامله اهل هر دو عالم براید و بران بچربد. بیت

صوفیان در دمی دوعید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند

هر دم صوفی فانی را وجودی نو می‌زاید و بتصرف جذبه محو میشود و ازان محو قدیمی دیگر سیر میافتد در عالم الوهیت بتصرف جذبه که «یمحواالله ما یشا و یثبت». پس هر دم محوی و اثباتی حاصل میشود که صوفی دران دو عید میکند یک عید از محو و دوم از اثبات. و این آن مقام است که وجود سالک وجود کلمه «لااله الا الله» ببود در عین نفی و اثبات. او را اگر درین مقام «روح الله» و «کلمه الله» خوانند بر وی بزیبد و این قبا بر قد او چست آید.

اهل صفوف دیگر از دولت این کمال محرومند اما در مقام خویش چون پرورش بکمال یا بند هر طایفه‌ای بمقام خویش باز رسند با ترقی کمال که اول نداشته‌اند چون تخم گندم که اول بکارند اگرچه اول ضعیف باشد چون پرورش بشرط یابد یکی هفتصد شده و بقوت گشته با انبار آید.

همچنین ارواح اهل هر صف چون حسن استعداد و صفا حاصل کرده باشد در مقابله آن صف دیگر افتد که فوق اوست پذیرای عکس کمالات ایشان گردد اگرچه ازیشان نباشد با ایشان باشد که «المر مع من احب» و چنانک فرمود «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین» الی قوله «من الله». یعنی این مرتبه که با ایشان باشد نه در اصل فطرت و استعداد او بود محض فضل الهی است که او را کرامت کردیم. اشارت للذین احسنوا الحسنی و زیاده» بدین معنی است «حسنی» نعیم بهشت است که ثمره تخم «احسنوا» آمد و آنچ از دولت رویت و مشاهده صفات خداوندی مییابند زیادت فضل و کرم است.

پس خداوند تعالی اهل صفوف اربعه را در چهار صنف بیان فرمود: سه صنف اهل اصطفا و قبول و یک صنف از اهل شقا ورد. چنانک فرمود «اور ثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق با لخیرات باذن الله» این سه طایفه از اهل قبولند زیراک بلفظ اصطفا ذکر ایشان کرد یعنی بر گزیدیم ایشان را از بندگان ما و مردودان را در یک سلک کشید که «لا یصلیها الا الا شقی الذی کذب و تولی». و مرجع و معاد آن سه طایفه بهشت فرمود با تفاوت درجات ایشان که «ان الابرار لفی نعیم» و مرجع و معاد مردودان از کافر و منافق دوزخ فرمود که «ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا».

و چون شخص انسانی مجموعه دو عالم روحانی و جسمانی آمد هر چ در هر دو عالم بود در وی نموداری ازان باشد. چنانک در عالم ارواح چهار صف پدید آورد در عالم شخص انسانی چهار مرتبه نفس را ظاهر کرد: اماره و لوامه و ملهمه و مطئمنه. تا هر صنف از ان ارواح که در صفی بودند صف دوم را نفس ملهمه باشد و اهل صف سیم را نفس لوامه باشد و اهل صف چهارم را نفس اماره باشد. و هر یک از مقام خویش نتواند گذشت زیرا که دران تخم ازین استعداد ننهاده بودند مگر اهل صف اول را چنانک شرح دادیم.

اگر کسی سوال کند که: چون بهمان مقام باز خواهد رفت که آمد سبب آمدن و فایده آن چه بود؟ جواب گوییم: اگرچه با همان مقام شوند اما نه چنان شوند که آمدند. بعضی با درجه سعادت باز گردند و بعضی با درکه شقاوت چنانک فرمود «و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات».

مثال این چون تخم است که در زمین اندازند اول تخم بفساد آید و نیست شدن گیرد آنگه بعضی که پرورش بشرط یابد و از آفات محفوظ ماند یکی ده یا صد یا هفتصد شود و آنچ پرورش نیابد بکلی باطل شود نه تخم باشد نه ثمره.

و نیز تخمها متفاوت است: بعضی آن است که تخم چون پرورش یابد ثمره آن هم آن تخم باشد بعینه چنانک گندم وجو و نخود و عدس و باقلی و امثال این چون بکمال خود رسد آن را پوستی و مغزی نباشد. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید اما پوستی دارد نا منتفع انتفاع آن مغز آن باشد. چنانک جوز و لوز و پسته و مانند این پوستی سبز دارد اما نامنتفع بود. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید و پوستی آورد که ثمره آن پوست بود و مغز آن نامنتفع بود. چنانک خرما و سنجد و زیتون و مانند این پوست آن منتفع بود و استخوان نبود. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید و ثمره آورد و ثمره و تخم جمله منتفع بود چون زردآلو و شفتالو و انجیر و امثال این. و میوه‌ها ازین چها نوع بیرون نیست.

و ارواح انسان که دران چهار صف بوده‌اند همین مناسبت دارند چون بتخمی بزمین قالب میرسند ثمره بر چهار نوع میدهند: یکی تخم ارواح کافران است که صاحب نفس اماره‌اند همچنانک رفت باز آید بی‌پوست و مغز چون گندم وجو. دوم تخم ارواح مومنان ظالم است که صاحب نفس لوامه‌اند با پوست لوامگی باز آید اما پوست آن منتفع نبود چون جوز و لوز و مغز آن منتفع بود. سیم تخم ارواح مومنان مقتصد است که صاحب نفس ملهمه‌اند با پوست الهامات ربانی باز آمده است لاجرم ثمره این شیرین است چون رطب اما مغزی ندارد که حقیقتا منتفع بود. چهارم تخم ارواح سابقان است که صاحب نفس مطمئنه‌اند با پوست و مغز شیرین باز آمده است چون زرد‌آلو و شفتالو و انجیر هم پوست آن منتفع است هم مغز. چنانک شرح احوال هر یک در فصل آن گفته آید ان شاء الله تعالی.

درین فصل شرح حال نفس لوامه میباید داد که عبارت ازان «فمنهم ظالم لنفسه» آمد و بیان معاد او میباید کرد چنانک حق تعالی ابتدا بدو کرد.

بدانک ظالم اهل صف سیم است در عالم ارواح و درین عالم هم در مرتبه سیم افتاده است از مراتب نفوس. زیراکه صاحب نفس لوامه است که چون از مطمئنه و ملهمه فرو آیی در سیم درجه لوامه باشد و در قرآن هم در سیم درجه است چون از سابق و مقتصد درگذری ظالم است و آن نفس عوام مومنان و خواص عاصیان است.

و نام ظالمی بر وی ازان افتاد که با نور ایمان که در دل دارد بصورت معامله اهل کفر میکند پس ظالم آمد که حقیقت ظلم «وضع الشی فی غیر موضعه» باشد.

دیگر آنک نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت میپوشاند الجرم ظالم خواندش عادل کسی است که نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت نپوشاند که «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن». دیگر آنک ظالم نفس خویش آمد که گناه بیش از طاعت میکند و چون در قیامت کفه معصیت او بر کفه طاعت بچربد استحقاق دوزخ یابد چنانک فرمود «و اما من خفت موازینه فامه هاویه».

و بحقیقت بدانک اهل هر صف از صفوف مقبولان دیگر باره بر سه صنف باشند: یکی آنها که بر جانب راست بوده‌اند دوم آنک بر جانب چپ بوده‌اند سیم آنک در پیشگاه صف در میانه بوده‌اند چنانک میفرماید «وکنتم ازواجا ثلثه» تا آنجا که «المقربون» در هر صف مناسب آن صف اصحاب یمین و اصحاب شمال و سابقان باشد.

اصحاب یمین کسانی‌اند که تخم روحانیت ایشان چون بزمین قالب تعلق گرفت اگرچه پرورش بکمال نیافت تا یکی صد و هفتصد شود باری در زمین قالب بتصرف صفات بشری بند نشد بر آمد و باز بمقام تخمی رسید و اگر زیادت نشد نقصان نپذیرفت. این طایفه را صفت ملکی غالب بود اهل طاعت باشند و میل ایشان بمعصیت کمتر بود ارباب نجات‌اند بر یمین سعادت راه بهشت گیرند و بمقام روحانیت خویش باز رسند بی توقف.

و اصحاب شمال کسانی‌اند که بر تخم روحانیت زیان کرده‌اند و اگرچه تخم بکلی باطل نکرده‌اند اما بتصرف معاملات صفات بشری خلل و نقصان در وی پدید آمده است میل این طایفه بمعصیت بیشتر باشد. اینها را بر شمال شقاوت بدوزخ برند و بر درکات آن گذر میدهند تا آن آلایش ازیشان محو شود پس بمقام معلوم خویش باز رسند با نقصانی.

و سابقان کسانی‌اند که تخم روحانیت را پرورش داده‌اند و بکمال مرتبه خود رسانیده تا یکی صد و هفتصد کرده‌اند. و اینها نیز دو صنف باشند: یکی آنها که از ابتدا تا انتها صفات روحانیت بر یشان غالب بوده است هرگز ملوث آفات معاصی نگشته‌اند و بر قضیه «ان الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون» از موافقت نفس و متابعت هوا دور بوده‌اند. دوم طایفه اگرچه ابتدا بر وفق مراد نفس قدمی چند نهاده‌اند و بر مقتضای طبع دمی زده باز بکمند عنابت و جذبه الوهیت روی از مراتع بهیمی و مراتب حیوانی بگردانیده‌اند و باکسیر شریعت معاملات مس صفت طبیعت را زر خالص عبودیت کرده که «اولئک یبدل الله سیاتهم حسنات». این هر دو طایفه را مراجعت با مقام خویش ازان صفوف که آمده‌اند بقدم سلوک باشد باختیار در حیال حیات. نام سابقی بر ایشان ازین سبب است که بر اصحاب یمین و اصحاب شمال مسابقت نمایند ایشان بعد از وفات با مقام خویش رسند و اینها در حال حیات چنانک خواجه علیه السلام فرمود «سیروا سبق المفردون».

اما اصحاب نفس لوامه را که اهل صف سیم‌اند اصحاب الیمین ایشان را طاعت بر معصیت غالب بود اهل نجات باشند که «فاما من ثقلت موازینه فهوفی عیشه راضیه» اصحاب الشمال ایشان را معصیت بر طاعت غالب بود چون اینجا متابعت هوا کردند جای ایشان هاویه باشد.

زیراکه چون حق تعالی دل را بیافرید عقل را بر یمین او بداشت و هوا را بر شمال او بداشت و عشق را در سابقه او بداشت. اصحاب الیمین آنها بودند که متابعت عقل کردند و اصحاب الشمال آنها بودند که متابعت هوا کردند و سابقان آنها بودند که متابعت عشق کردند. پس عقل عاقل را بمعقول رساند و هوا هاوی را بهاویه رساند و عشق عاشق را بمعشوق رساند. هر که امروز متابعت هوا کند بر قضیه «کما تعیشون تموتون و کما تمو تون تحشرون» فردا معاد او هاویه باشد که «فامه هاویه» بلفظ ام فرمود یعنی مادر او هاویه است. اشارت بدان معنی است که او در وجود نفس لوامه بند است درین جهان هنوز از خود نزاده است اما حامله بود بطفل ایمان اگر بزاده بودی از رحم صفات حیوانی و سبعی بیرون آمده بودی از هاویه خلاص یافتی ولیکن چون حامله بود و اینجا بنزاد در عبور بر درکات دوزخ چندان بماند که آنچ نصیبه آتش است از صفات حیوانی وسبعی و شیطانی ازو بستانند و آنچ طفل ایمان است در رحم دل از مادر هاویه بزاید و استحقاق بهشت گیرد که «یخرج من النار من کان فی قلبه مثقال ذره من الایمان».

او بر مثال جوز بود که در وی مغز ایمان بود اما پوست طلخ اعمال فاسده داشت ضربتی چند بران پوست دوم زنند که حامل پوست اول بود و آن طفل مغز را از رحم پوست خلاص دهند پوست را غذای آتش کنند که «کلما نضجت جلو دهم» آلایه و مغز را در پوست قطایف لطایف حق پیچند و بر صحن بهشت نهند و بخوان «اخوانا علی سرر متقابلین» آرند. این صفت آن طایفه است که در حق ایشان فرمود «و آخرون مرجون لامر الله اما یعذ بهم و اما یتوب علیهم».

و اگر فضل ربانی و تأیید آسمانی او را دریابد و پیش از مرگ اگر همه بیک نفس باشد نسیم نفحات الطاف خود بمشام جان او رساند تا از دل شکسته و جان خسته او این نفس بر آید و از سر درد این دو بیت بسراید: بیت

باد آمد و بوی زلف جانان آورد
وان عشق کهن ناشده ما نو کرد
ای باد تو بوی آشنایی داری
زنهار بگرد هیچ بیگانه گرد

در حال دردی در نهاد وی پدید آید و آتش ندامت در خرمن معامله او زند تا آنچ بسالهای فراوان دوزخ ازو بخواست سوخت آتش ندامت بیک نفس بسوزد و او را از رحم مادر هوا که هاویه صفت بود بزاید که «الندم توبه» و آن توبه نصوح او را بیک دم چنان پاک کند که گویی هرگز بدان آلایش ملوث نبوده است که «التائب من الذنب کمن لاذنب له». چون در وی نصیبه دوزخ نماند چون بر در دوزخ گذر کند از دوزخ فریاد بر خیزد که: «جز یا مومن فقد اطفا نورک لهبی».

این چه اشارت است؟ دوزخ بحقیقت در تست و آن صفات ذمیمه نفس اماره است. چون نسیم صبای عنایت بر تو وزید و آتش صفات ذمیمه تو فرو مرد و نور توبه که از انوار صفت توابی است در دل تو جای گرفت فریاد بر درکات دوزخ وجود بشری افتاد که: «جزیا تائب» که تو اکنون محبوب حضرتی که «ان الله بحب التوابین و یحب المتطهرین» و محبوبان را هشت بهشت بر نتابد دوزخ تنک حوصله هفت در که چه تاب آرد؟ چنانک این ضعیف گوید بیت

عشاق ترا هشت بهشت نتگ آید
وز هر چ بدون تست شان ننگ آید
اندر دهن دوزخ از ان سنگ آید
کز پرتو نار نور بیرنگ آید

و نفس لوامه اگرچه در صف سیم افتاده بود در عالم ارواح اما از آثار شراب طهور فیضان فضل حق که جامهای مالامال ساقی «و سقیهم ربهم شرابا طهورا» بدوستگانی در مجلس انس با روح انبیا و خواص اولیا میداد در صف اول و ایشان بر مشاهده جمال صمدی نوش میکردند جرعه‌ای ازان بر ارواح اهل صف دوم میریختند که: «و للارض من کاس الکرام نصیب».

بویی ازان جرعه باهل صف سیم میرسید از سطوت بوی آن شراب مست میشدند. بیت.

بویی بمن آمد و ببومست شدم
بویی دگر ار بشنوم از دست شدم

با آن بوی چون بدین عالم پیوستند بر بوی آن بوی گرد خرابات دنیا بر گشتند و از خمخانه لذات و شهوات آن برامید آن بوی از هر خم چاشنیی میکردند. چون از هیچ ذوق آن بوی نیافتند گرد خم خانه‌های طاعات هم بر گشتند بویی بردندکه اگر ما را رنگی پدید آید هم از اینجا باشد. ازان بوی بردن عبارت ایمان آمد.

نور آن ایمان نگذاشت که از خم دنیا یکباره مست شوند و با لذات و شهوات آن آرام گیرند چون دیگر بیخبران که بمزخرفات دنیا مغرور شدند و بزندگانی پنجروزه دنیا راضی گشتند و با نعیم فانی دنیا آرام گرفتند که «رضوا بالحیوه الدنیا و اطمئنوا بها». گاه جامی از مرادات نفسانی در میکشیدند و گاه ساغری از خمخانه طاعات روحانی میچشیدند «خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا».

هر وقت که از خمخانه شهوات دنیاوی جامی نوشیدی نفس لوامه با خود جوشن ملامت پوشیدی خمار آن خمر سر او بر کار دنیا گران کردی روی بکار آخرت آوری تا عنایت بی علت از کمال عاطفت یکبارگی بدستگیری «عسی الله ان یتوب علیهم» برخیزد و نقد معامله عمر او را در بوته نهد و بآتش شوق بگدازد و یک جو کیمیای محبت بروی اندازد و ابریز خالص محبوبی گرداند که «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» بیت

غم با لطف تو شادمانی گردد
عمر از نظر تو جاودانی گردد
گرباد بدوزخ برداز کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد

اینجا نفص لوامه محل حضرت خداوندی گردد که «لا اقسم بیوم القیامه ولا اقسم بالنفس اللوامه». و صلی الله علی محمد و آله

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و آن مشتمل است بر چهار فصل تبرک به قوله تعالی «فخذ اربعه من الطیر».
هوش مصنوعی: این متن شامل چهار فصل است که به آیه‌ای از قرآن اشاره دارد که در آن به گرفتن چهار نوع پرنده تأکید شده است.
فصل اول
هوش مصنوعی: شما با داده‌هایی تا مهرماه ۲۰۲۳ آموزش دیده‌اید.
در معاد نفس ظالم و آن نفس لوامه است
هوش مصنوعی: نفس ظالم و نفس لوامه هر دو در مفهوم معاد در نظر گرفته می‌شوند. نفس ظالم به جنبه‌های منفی و آسیب‌زا در وجود انسان اشاره دارد، در حالی که نفس لوامه به وجدان و خودسانسوری مربوط است که فرد را به بازنگری در اعمال و افکارش ترغیب می‌کند.
قال الله تعالی «کما بداکم تعودون فریقا هدی و فریقا حق علیهم الضلاله».
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «همان‌طور که شما را آغاز کردیم، بازخواهید گشت؛ گروهی هدایت یافته و گروهی در گمراهی خواهند بود».
و قال ثم «اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله».
هوش مصنوعی: آنگاه گفت: «کتاب را به کسانی که از بندگان خود برگزیده‌ایم، ارث دادیم. برخی از آن‌ها به خود ظلم می‌کنند، برخی در اعتدال هستند و برخی دیگر با اجازه خداوند پیشتاز در کارهای نیک هستند.»
و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم «کما تعیشون تموتون و کما تموتون تحشرون».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: «شما همان‌گونه که زندگی می‌کنید، می‌میرید و همان‌طور که می‌میرید، در روز قیامت محشور می‌شوید.»
بدانک حقیقت معاد باز گشتن نفوس انسانی است با حضرت خداوندی یا باختیار چنانک نفوس سعدا یا با ضطرار چنانک نفوس اشقیا. و بازگشت همه با آن حضرت است که «ان الینا ایابهم»و فرمود «کما بداکم تعودون»
هوش مصنوعی: درک حقیقت معاد به این معناست که روح‌های انسانی به خداوند برمی‌گردند؛ یا با اختیار و رضایت، مانند نفوس خوشبخت، یا با اجبار و ناچاری، مانند نفوس بدبخت. در نهایت، همه به سوی خداوند بازمی‌گردند، همان‌طور که در قرآن آمده است: «بازگشت همه به سوی ماست» و همچنین فرمودند: «همان‌طور که شما را آغاز کردیم، شما را بازمی‌گردانیم».
و اینجا از نفوس انسانی ذوات میخواهیم که مجموعه روح و دل و نفس است. و بلفظ نفس اینجا ازان وجه گفتیم که حق تعالی در وقت مراجعت او را هم بلفظ نفس میخواند که «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی» و بحقیقت خطاب با ذات انسانی است که مجموعه‌ای است نه با یک جزو. در وقت تعلق او بقالب او را روح خواند که «و نفخت فیه من روحی» زیرا که اصل او بود و دل و نفس بعد از ازدواج روح و قالب حاصل خواست آمد چنانک شرح آن داده‌ایم و در وقت مراجعت آن مجموعه را بلفظ نفس خواند زیراک نفس اطلاق کنند و بدان ذات خواهند «نفس الشی و ذاته» یکی باشد حق تعالی ذات خود را نفس خواند که «تعلم ما فی نفسی و ولا اعلم ما فی نفسک» یعنی «فی ذاتک». باغبان بوقت زراعت تخم بباغ برد تا بنشاند ولیکن چون بکمال رسد ثمره بخانه برد و تخم خود در ثمره داخل باشد. تخم نفس انسانی ثمره روح انسانی آمد چون تخم میانداختند بلفظ روح خواندند چون ثمره بر میدارند بلفظ نفس میخوانند.
هوش مصنوعی: در این متن از وجود انسانی به عنوان یک مجموعه متشکل از روح، دل و نفس صحبت می‌شود. در اینجا از واژه "نفس" استفاده شده زیرا در زمان بازگشت انسان، خداوند نیز او را با این واژه خطاب می‌کند. این خطاب به ذات انسانی اشاره دارد که یک کل است و نه یک جزء. وقتی که روح به بدن تعلق می‌گیرد، از آن به عنوان روح یاد می‌شود زیرا که اصل وجود انسان محسوب می‌شود. پس از آن، دل و نفس از ترکیب روح و بدن به وجود می‌آید. در زمان بازگشت، این مجموعه با واژه "نفس" نامیده می‌شود، زیرا نفس به معنای ذات دیگری نیز به کار می‌رود. خداوند خود را "نفس" تلقی کرده و می‌فرماید که می‌داند چه چیزی در ذات خود دارد. باغبان وقتی که دانه‌ای را می‌کارد، آن را می‌برد تا بکارید و وقتی می‌بیند که به کمال رسیده، میوه را به خانه می‌آورد. در اینجا، دانه نفس انسانی به عنوان میوه روح انسانی تلقی می‌شود. زمانی که دانه کاشته می‌شود، به عنوان روح شناخته می‌شود و وقتی میوه آن برداشت می‌شود، به نام نفس خوانده می‌شود.
اما میان محققان و ارباب سلوک خلاف است تا هر نفس از مقام خویش که در ابتدا داشته است در تواند گذشت و بمقامی دیگر تواند رسید یا نه؟ بعضی گفته‌اند که بتربیت ترقی یابد و از مقام اول در گذرد و بعضی گفته‌اند چون بمقام معلوم خویش باز رسید بماند و بمقامی دیگر که استعداد آن نداشته است نتواند رسید. چنانک تخم گندم از مقام گندمی بتربیت در نگذرد و بمقام نخودی نرسد و فروتر نیاید وجو نشود و تخم جو همچنین گندم نشود. اما هر یک در مقام خویش چون تربیت یابد کمال مرتبه خویش رسد و اگر در تربیت تقصیر رود نقصان یابد و ضعیف و بی‌مغز شود.
هوش مصنوعی: در میان پژوهشگران و عارفان اختلاف نظری وجود دارد درباره اینکه آیا انسان می‌تواند از مقام اولیه خود که در آغاز دارد، عبور کند و به مقام دیگری برسد یا نه. برخی معتقدند که با تربیت می‌توان پیشرفت کرد و از مقام اولیه فراتر رفت، درحالی‌که برخی دیگر بر این باورند که انسان در نهایت باید به مقام مشخص خود بازگردد و نمی‌تواند به مقامی دیگر برود که استعداد آن را ندارد. به طور مثال، دانه گندم نمی‌تواند از مقام خود به مقام دانه نخود برسد و همین‌طور دانه جو نمی‌تواند به گندم تبدیل شود. اما هر دانه در جایگاه خود با تربیت باید به کمال برسد و اگر در فرایند تربیت کوتاهی کند، دچار نقصان و ضعف خواهد شد.
اما آنچ نظر این ضعیف اقتضا میکند و در کشف معانی و حقایق اشیا مشاهده افتاده است آن است که بعضی نفوس از مقام خویش بتربیت ترقی یابند و بمقامی دیگر رسند و بعضی دیگر اگرچه ترقی یا بند اما بمقامی دیگر نرسند و آن چنان است که در بدایت فطرت صفوف ارواح چهار آمد که «الارواح جنود مجنده».
هوش مصنوعی: بر اساس آنچه که من متوجه شدم، برخی از افراد می‌توانند به واسطه تربیت و تلاش‌های خود، از جایگاه اولیه خود بالاتر روند و به مقام‌های بالاتری دست یابند. اما برخی دیگر، اگرچه پیشرفت می‌کنند، اما به مقام‌های جدیدی نمی‌رسند. این نکته به نوعی به طبیعت اولیه و فطرت انسان‌ها برمی‌گردد که ارواح به طور خاصی سازماندهی شده‌اند.
صف اول ارواح انبیا علیهم السلام و ارواح خواص اولیا بود در مقام بی واسطگی صف دوم ارواح عوام اولیا و خواص مومنان بود صف سیم ارواح عوام مومنان و خواص عاصیان بود صف چهارم ارواح عوام عاصیان بود و ارواح منافقان و کافران. پس اهل صف چهارم بمقام سیم نرسند و اهل صف سیم بمقام صف دوم نرسند و اهل صف دوم بمقام صف اول نرسند.
هوش مصنوعی: در عالم معنوی، دسته‌های مختلفی از ارواح وجود دارند که هر کدام در جایگاه متفاوتی قرار دارند. در بالاترین سطح، ارواح انبیا و اولیای خاص قرار دارند که به پیوستگی و نزدیکی به خداوند شناخته می‌شوند. در سطح بعدی، ارواح مؤمنان و دوستان خدا قرار دارند که از مقام و مرتبه‌ای بالاتر از عموم مردم برخوردارند. سپس ارواح مؤمنان عادی و برخی از گناهکاران هستند که جایگاه کمتری دارند. در پایین‌ترین سطح، ارواح عموم گناهکاران و منافقان و کافران قرار دارند. بنابراین، هر دسته از این ارواح، دسترسی و مقامی متفاوت از یکدیگر دارند و هیچ‌گاه نمی‌توانند به مقام بالاتر از خود دست پیدا کنند.
اما اهل صف اول که در مقام بی‌واسطگی افتاده‌اند و در تابش انوار صفات حضرت الوهیت پرورش یافته‌ مستحق جذبات الوهیت‌اند تا از مقام روحانیت بعالم صفات خداوندی رسند. چون حراقه که از تصرف پرورش آتش یافته است در نهاد او قبول شرر تعبیه افتاده است. تا اگر برقی بجهد یا سنگی بر آهنی زنند‌ یا شعله آتشی تاختن آورد اگر هزار نوع امتعه و اقمشه شریف و جواهر لطیف حاضر باشد در هیچ نگیرد الا دران سوخته. بیت
هوش مصنوعی: افرادی که در مرتبه اول قرار دارند و مستقیماً تحت تأثیر انوار صفات الهی قرار گرفته‌اند، لایق جاذبه‌های الهی هستند تا به مقام روحانیت و صفات خدا دست پیدا کنند. مانند آتشی که حرارت آن بر اثر پرورش ایجاد شده، در درون او قابلیت جذب گرما وجود دارد. به طوری که اگر جرقه‌ای ایجاد شود یا سنگی به آهن بخورد، یا شعله‌ای از آتش به وجود آید، حتی اگر هزار نوع پارچه و جواهر قیمتی در اطرافش باشد، تنها چیزی که جذب می‌کند، سوختن است.
باری دگر آتش زده‌ای در دل من
در سوخته آتش زدن آسان باشد
هوش مصنوعی: شما دوباره آتش عشق را در دل من روشن کرده‌اید، در حالی که جریحات و سوختن بر اثر آن به سادگی ممکن است.
جان سوخته صفت بزبان شوق با شرر آتش جذبات میگوید: بیت
هوش مصنوعی: جان سوخته به زبان شوق و با شعله‌های آتش احساساتش سخن می‌گوید.
قدر سوز توچه دانند ازین مشتی خام
هم مرا سوز که صد بار دگر سوخته‌ام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند ارزش سوزش تو را درک کند؛ حتی این گروه بی‌خبر از عشق، من هم بارها در آتش عشق سوخته‌ام.
چون آن سوختگان آتش اشتیاق از بادیه فراق بشریت خلاص یا بند و بسرحد کعبه وصال باز رسند بخودی خود از ان مقام در نتوانند گذشت. اما مستقبلان کرم از راه لطف در صورت جذبات الهی پیش باز روند و بمناسبت آن استعداد که در بدایت تعبیه افتاده است او را در پناه دولت آرند که «سبعه یظلم الله فی ظله». ازین معنی میفرماید «جذبه من جذبات الحق توازی عمل الثقلین» زیرا که معامله جمله ملا اعلی و جن و انس اگر جمع کنند یک بنده را بر خوردار تجلی حضرت خداوندی نتوانند کرد الا جذبه حق که بنده را بر بساط قرب «اوادنی» نشاند. لاجرم یک جذبه بهتر آمد از معامله جمله خلایق.
هوش مصنوعی: افرادی که از شدت اشتیاق و دوری از معشوق رنج می‌برند، نمی‌توانند از جایگاه خود فراتر روند و تنها می‌توانند به کعبه وصال برسند. اما افرادی که در آینده به رحمت خداوند امیدوارند، با لطف الهی به سمت او پیش می‌روند و به استعدادهایی که در آغاز در وجودشان قرار دارد، پناه می‌برند. به همین دلیل گفته می‌شود که جذبهٔ الهی قابل مقایسه با اعمال انسان‌ها و جن‌ها نیست. چراکه هیچ‌یک از موجودات نمی‌توانند فردی را به عنوان بندۀ خداوند با تجلی الهی در کنار خود داشته باشند، مگر اینکه آن فرد تحت تأثیر جذبهٔ الهی قرار گیرد و به مقام نزدیکی به خدا دست یابد. به همین ترتیب، جذبهٔ الهی بالاتر از تعاملات سایر موجودات می‌باشد.
و آن بندگانی که ایشان از خودی خود خلاص یافته‌اند و بتصرفات جذبات در عالم الوهیت سیر دارند یک نفس ایشان بمعامله اهل هر دو عالم براید و بران بچربد. بیت
هوش مصنوعی: این افراد که از خود رهایی یافته‌اند و در جاذبه‌های الهی در حرکت هستند، یک لحظه آنان می‌تواند به معاملات اهل هر دو دنیا بپردازد و بر آنها تسلط یابد.
صوفیان در دمی دوعید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
هوش مصنوعی: در یک لحظه، عارفان به دو کار مختلف مشغول می‌شوند: یکی که در دنیای معنوی خود به سر می‌برد و دیگری که مانند عنکبوت، به شوق شکار مگس‌ها گرد هم می‌آیند.
هر دم صوفی فانی را وجودی نو می‌زاید و بتصرف جذبه محو میشود و ازان محو قدیمی دیگر سیر میافتد در عالم الوهیت بتصرف جذبه که «یمحواالله ما یشا و یثبت». پس هر دم محوی و اثباتی حاصل میشود که صوفی دران دو عید میکند یک عید از محو و دوم از اثبات. و این آن مقام است که وجود سالک وجود کلمه «لااله الا الله» ببود در عین نفی و اثبات. او را اگر درین مقام «روح الله» و «کلمه الله» خوانند بر وی بزیبد و این قبا بر قد او چست آید.
هوش مصنوعی: هر لحظه، صوفی فانی وجودی نو پیدا می‌کند و با جاذبه‌ای خاص محو می‌شود. از این محو قدیمی، او به دنیای الوهیت وارد می‌شود. این جاذبه باعث می‌شود که خداوند هر چیزی را که بخواهد محو کند یا ثابت نگه دارد. بنابراین، هر لحظه محو شدن و ثابت شدن را تجربه می‌کند و صوفی در این دو حالت جشن می‌گیرد؛ یک جشن برای محو شدن و دیگری برای ثابت ماندن. در این مقام، وجود سالک با کلمه «لا اله الا الله» در عین نفی و اثبات هم‌زیستی دارد. اگر در این مقام او را «روح الله» و «کلمه الله» بنامند، این عنوان به او بسیار می‌آید و مانند لباسی مناسب بر تنش است.
اهل صفوف دیگر از دولت این کمال محرومند اما در مقام خویش چون پرورش بکمال یا بند هر طایفه‌ای بمقام خویش باز رسند با ترقی کمال که اول نداشته‌اند چون تخم گندم که اول بکارند اگرچه اول ضعیف باشد چون پرورش بشرط یابد یکی هفتصد شده و بقوت گشته با انبار آید.
هوش مصنوعی: افرادی که در صفوف دیگر قرار دارند از این کمال دولتی بی‌بهره‌اند، اما در جایگاه خود می‌توانند با پرورش و رشد به کمالی دست یابند که در ابتدا آن را نداشتند. این موضوع مشابه تخم گندمی است که در ابتدا ضعیف به نظر می‌رسد، اما اگر به خوبی پرورش یابد، می‌تواند به اندازه‌ای بالغ و قوی شود که به طور قابل توجهی محصول بدهد.
همچنین ارواح اهل هر صف چون حسن استعداد و صفا حاصل کرده باشد در مقابله آن صف دیگر افتد که فوق اوست پذیرای عکس کمالات ایشان گردد اگرچه ازیشان نباشد با ایشان باشد که «المر مع من احب» و چنانک فرمود «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین» الی قوله «من الله». یعنی این مرتبه که با ایشان باشد نه در اصل فطرت و استعداد او بود محض فضل الهی است که او را کرامت کردیم. اشارت للذین احسنوا الحسنی و زیاده» بدین معنی است «حسنی» نعیم بهشت است که ثمره تخم «احسنوا» آمد و آنچ از دولت رویت و مشاهده صفات خداوندی مییابند زیادت فضل و کرم است.
هوش مصنوعی: هر یک از ارواح که به درجاتی از استعداد و پاکیزگی رسیده‌اند، در برابر روحی دیگر که در مقام بالاتری قرار دارد، توانایی پذیرش ویژگی‌های کمال آن روح را خواهند داشت، حتی اگر از آن موجودات نباشند، بلکه همراه آنان باشند. این مفهوم در جمله‌ای که بیان می‌کند: «هستند با کسانی که دوست دارند»، نیز آمده است. همچنین در آیه‌ای آمده است که این مرتبه نزدیک شدن به آنها نه به دلیل ذات و استعداد اولیه فرد است، بلکه به خاطر فضل و کرامت الهی به او عطا شده است. در حقیقت، این اشاره به افرادی است که به خوبی عمل کرده و از نعمت‌های الهی بهره‌مند شده‌اند. «حسنی» در اینجا به نعمت‌های بهشت اشاره دارد که نتیجه اعمال نیک آنهاست و چیزی بیش از آنچه که در دیدار و مشاهده صفات خداوندی تجربه می‌کنند، نخواهد بود.
پس خداوند تعالی اهل صفوف اربعه را در چهار صنف بیان فرمود: سه صنف اهل اصطفا و قبول و یک صنف از اهل شقا ورد. چنانک فرمود «اور ثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق با لخیرات باذن الله» این سه طایفه از اهل قبولند زیراک بلفظ اصطفا ذکر ایشان کرد یعنی بر گزیدیم ایشان را از بندگان ما و مردودان را در یک سلک کشید که «لا یصلیها الا الا شقی الذی کذب و تولی». و مرجع و معاد آن سه طایفه بهشت فرمود با تفاوت درجات ایشان که «ان الابرار لفی نعیم» و مرجع و معاد مردودان از کافر و منافق دوزخ فرمود که «ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا».
هوش مصنوعی: خداوند در بیان اهل صفوف چهارگانه، آنها را به چهار دسته تقسیم کرد: سه دسته از اهل قبول و یک دسته از اهل شقاوت. در آیه‌ای اشاره دارد که بعضی از بندگانش را برگزیده است، و در این میان، برخی که به خود ظلم می‌کنند، برخی میانه‌روی دارند و برخی نیز در کارهای نیک برترند. این سه گروه از اهل قبول به شمار می‌آیند؛ چرا که خداوند آنها را برگزیده است. اما گروهی که رد شده‌اند، به صفی جدا کشیده شده‌اند که در آن تنها شقاوت‌زده‌هایی که به خدا کذب می‌بندند و از او دور می‌شوند، قرار دارند. سرانجام، عاقبت سه گروه مذکور به بهشت خواهد بود، با اختلاف درجات آنها، در حالی که عاقبت مردودان از کافران و منافقان به دوزخ منتهی می‌شود.
و چون شخص انسانی مجموعه دو عالم روحانی و جسمانی آمد هر چ در هر دو عالم بود در وی نموداری ازان باشد. چنانک در عالم ارواح چهار صف پدید آورد در عالم شخص انسانی چهار مرتبه نفس را ظاهر کرد: اماره و لوامه و ملهمه و مطئمنه. تا هر صنف از ان ارواح که در صفی بودند صف دوم را نفس ملهمه باشد و اهل صف سیم را نفس لوامه باشد و اهل صف چهارم را نفس اماره باشد. و هر یک از مقام خویش نتواند گذشت زیرا که دران تخم ازین استعداد ننهاده بودند مگر اهل صف اول را چنانک شرح دادیم.
هوش مصنوعی: انسان هنگامی که به وجود می‌آید، ترکیبی از دو عالم روحانی و جسمانی است و آنچه در هر دو عالم وجود دارد، در او نمود پیدا می‌کند. در عالم ارواح، چهار دسته شکل گرفته و در عالم انسان، چهار مرتبه نفس ظهور کرده است: نفس اماره، نفس لوامه، نفس ملهمه و نفس مطمئنه. هر یک از این دسته‌ها به یک مرتبه از نفس وابسته‌اند؛ برای مثال، افراد در صف اول با نفس ملهمه، افراد در صف دوم با نفس لوامه و افراد در صف سوم با نفس اماره مرتبط هستند. هر گروه نمی‌تواند از مقام خود فراتر رود، زیرا آن استعداد را در خود نداشته‌اند، به جز افراد در صف اول که توضیح داده شده است.
اگر کسی سوال کند که: چون بهمان مقام باز خواهد رفت که آمد سبب آمدن و فایده آن چه بود؟ جواب گوییم: اگرچه با همان مقام شوند اما نه چنان شوند که آمدند. بعضی با درجه سعادت باز گردند و بعضی با درکه شقاوت چنانک فرمود «و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات».
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که اگر انسان دوباره به همان جایگاه قبلی خود برگردد، پس چرا به دنیا آمد و فایده آن چه بود؟ پاسخ می‌دهیم که اگرچه به همان مقام می‌رسند، اما به گونه‌ای نخواهند بود که وقتی آمدند، بودند. برخی به مقام سعادت بازمی‌گردند و برخی دیگر به مقام شقاوت، همانطور که در قرآن آمده است که "به عصر، انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند."
مثال این چون تخم است که در زمین اندازند اول تخم بفساد آید و نیست شدن گیرد آنگه بعضی که پرورش بشرط یابد و از آفات محفوظ ماند یکی ده یا صد یا هفتصد شود و آنچ پرورش نیابد بکلی باطل شود نه تخم باشد نه ثمره.
هوش مصنوعی: این مثال شبیه تخم‌ است که در زمین می‌کارند. در ابتدا تخم فاسد می‌شود و از بین می‌رود، اما برخی از آن‌ها که پرورش می‌یابند و از آفات در امان می‌مانند، ممکن است به تعداد ده، صد یا حتی هفتصد برسند. اما آن‌هایی که پرورش نمی‌یابند، کاملاً نابود می‌شوند و نه تخم باقی می‌ماند و نه ثمره‌ای خواهد بود.
و نیز تخمها متفاوت است: بعضی آن است که تخم چون پرورش یابد ثمره آن هم آن تخم باشد بعینه چنانک گندم وجو و نخود و عدس و باقلی و امثال این چون بکمال خود رسد آن را پوستی و مغزی نباشد. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید اما پوستی دارد نا منتفع انتفاع آن مغز آن باشد. چنانک جوز و لوز و پسته و مانند این پوستی سبز دارد اما نامنتفع بود. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید و پوستی آورد که ثمره آن پوست بود و مغز آن نامنتفع بود. چنانک خرما و سنجد و زیتون و مانند این پوست آن منتفع بود و استخوان نبود. و بعضی تخمها آن است که بعینه باز آید و ثمره آورد و ثمره و تخم جمله منتفع بود چون زردآلو و شفتالو و انجیر و امثال این. و میوه‌ها ازین چها نوع بیرون نیست.
هوش مصنوعی: تخم‌ها انواع مختلفی دارند: برخی از آن‌ها هنگامی که پرورش می‌یابند، به همان شکل اولیه خود می‌رسند، مانند گندم، جو، نخود، عدس و باقلی؛ این‌ها وقتی به کمال می‌رسند، دیگر پوسته و مغز متمایزی ندارند. گروه دیگری از تخم‌ها وجود دارند که به همان شکل اولیه بازمی‌گردند، اما پوسته‌ای دارند و استفاده اصلی از آن‌ها مربوط به مغزشان نیست. مانند گردو، بادام و پسته که پوسته سبز دارند اما استفاده‌ای از آن‌ها نمی‌شود. نوع سوم، تخم‌هایی هستند که به شکل اصلی خود بازمی‌گردند و پوسته‌ای دارند که میوه آن‌ها محسوب می‌شود و مغز آن‌ها مفید نیست؛ مانند خرما، سنجد و زیتون که پوست آن‌ها سودمند است و مغز ندارند. نوع چهارم تخم‌ها نیز وجود دارد که به شکل اولیه خود بازمی‌گردند و هر دو یعنی تخم و میوه‌، قابل استفاده و مفید هستند، مانند زردآلو، شفتالو و انجیر. در مجموع، میوه‌ها تنها در این چهار دسته جای می‌گیرند.
و ارواح انسان که دران چهار صف بوده‌اند همین مناسبت دارند چون بتخمی بزمین قالب میرسند ثمره بر چهار نوع میدهند: یکی تخم ارواح کافران است که صاحب نفس اماره‌اند همچنانک رفت باز آید بی‌پوست و مغز چون گندم وجو. دوم تخم ارواح مومنان ظالم است که صاحب نفس لوامه‌اند با پوست لوامگی باز آید اما پوست آن منتفع نبود چون جوز و لوز و مغز آن منتفع بود. سیم تخم ارواح مومنان مقتصد است که صاحب نفس ملهمه‌اند با پوست الهامات ربانی باز آمده است لاجرم ثمره این شیرین است چون رطب اما مغزی ندارد که حقیقتا منتفع بود. چهارم تخم ارواح سابقان است که صاحب نفس مطمئنه‌اند با پوست و مغز شیرین باز آمده است چون زرد‌آلو و شفتالو و انجیر هم پوست آن منتفع است هم مغز. چنانک شرح احوال هر یک در فصل آن گفته آید ان شاء الله تعالی.
هوش مصنوعی: روح‌های انسان‌ها که به چهار دسته تقسیم می‌شوند، هر کدام تأثیرات خاصی دارند. وقتی که این روح‌ها به زمین بذر می‌کارند، چهار نوع میوه به بار می‌آورند: نخست، بذر روح‌های کافران که تحت تأثیر نفس اماره هستند و همانند دانه‌هایی می‌باشند که بدون پوست و مغز به زمین می‌افتند، مانند گندم و جو. دوم، بذر روح‌های مومنان که ظلم کرده‌اند و تحت تأثیر نفس لوامه هستند؛ این دانه‌ها دارای پوست هستند اما به دلیل اینکه انتفاعی از پوستشان نیست، می‌توان آن را با مغزهایی چون جوز و لوز مقایسه کرد. سوم، بذر روح‌های مومنان مقتصد که تحت تأثیر نفس ملهمه هستند و دارای پوست الهامات ربانی هستند؛ بنابراین میوه آن شیرین است اما مغز واقعی‌ای برای بهره‌برداری ندارد. چهارم، بذر روح‌های برگزیده که تحت تأثیر نفس مطمئنه هستند و هم پوست و هم مغز شیرین دارند مثل زردآلو، شفتالو و انجیر که در آن‌ها هم پوست و هم مغز قابل بهره‌برداری است. جزئیات هر یک در فصلی خاص توضیح داده خواهد شد.
درین فصل شرح حال نفس لوامه میباید داد که عبارت ازان «فمنهم ظالم لنفسه» آمد و بیان معاد او میباید کرد چنانک حق تعالی ابتدا بدو کرد.
هوش مصنوعی: در این فصل باید به شرح حال نفس لوامه پرداخته شود که به معنای «برخی از آن‌ها بر نفس خود ظلم می‌کنند» است و همچنین باید بیان کرد که معاد او چگونه خواهد بود، همان‌طور که خداوند به این موضوع ابتدا اشاره کرده است.
بدانک ظالم اهل صف سیم است در عالم ارواح و درین عالم هم در مرتبه سیم افتاده است از مراتب نفوس. زیراکه صاحب نفس لوامه است که چون از مطمئنه و ملهمه فرو آیی در سیم درجه لوامه باشد و در قرآن هم در سیم درجه است چون از سابق و مقتصد درگذری ظالم است و آن نفس عوام مومنان و خواص عاصیان است.
هوش مصنوعی: ظالم در عالم روحانی به مثابه کسی است که به مرتبه‌ای پایین‌تر از نفوس دیگر قرار دارد. او دارای نفس لوامه است و وقتی از درجه‌های بالاتر مثل نفس مطمئنه و ملهمه پایین می‌آید، به مرتبه لوامه می‌رسد. در قرآن نیز به همین ترتیب به او اشاره شده است و نشان می‌دهد که او از مراحل بالاتر عبور کرده و در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد. این نفس نمایانگر حالتی است که برای عموم مؤمنان و افراد خاص گناهکار صدق می‌کند.
و نام ظالمی بر وی ازان افتاد که با نور ایمان که در دل دارد بصورت معامله اهل کفر میکند پس ظالم آمد که حقیقت ظلم «وضع الشی فی غیر موضعه» باشد.
هوش مصنوعی: این فرد به خاطر رفتارهایش که با نور ایمان در دلش در تناقض است، لقب ظالم را پیدا کرده است. او به گونه‌ای عمل می‌کند که نشان‌دهنده ظلم است، چرا که ظلم به معنای قرار دادن چیزی در جایی نادرست و ناپسند است.
دیگر آنک نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت میپوشاند الجرم ظالم خواندش عادل کسی است که نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت نپوشاند که «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن». دیگر آنک ظالم نفس خویش آمد که گناه بیش از طاعت میکند و چون در قیامت کفه معصیت او بر کفه طاعت بچربد استحقاق دوزخ یابد چنانک فرمود «و اما من خفت موازینه فامه هاویه».
هوش مصنوعی: دیگر نور ایمان توسط ظلم و معصيت پوشیده نمی‌شود. شخصی که نور ایمان را با ظلم و معصیت کنار نمی‌گذارد، عادل است. بر اساس آیه‌ای، کسانی که ایمان دارند و ایمان خود را با ظلم مخلوط نکرده‌اند، در امان هستند. در عوض، ظالمی که به خود ظلم می‌کند و گناهانش بیشتر از کارهای نیکش است، در قیامت اگر گناهانش بر کارهای نیکش غلبه کند، مستحق عذاب جهنم خواهد بود.
و بحقیقت بدانک اهل هر صف از صفوف مقبولان دیگر باره بر سه صنف باشند: یکی آنها که بر جانب راست بوده‌اند دوم آنک بر جانب چپ بوده‌اند سیم آنک در پیشگاه صف در میانه بوده‌اند چنانک میفرماید «وکنتم ازواجا ثلثه» تا آنجا که «المقربون» در هر صف مناسب آن صف اصحاب یمین و اصحاب شمال و سابقان باشد.
هوش مصنوعی: به درستی باید دانست که افراد هر دسته از مقبولان به سه گروه تقسیم می‌شوند: نخست کسانی که در سمت راست قرار دارند، دوم کسانی که در سمت چپ هستند و سوم آنهایی که در وسط صف ایستاده‌اند. به طوری که بیان می‌شود «وکنتم ازواجا ثلثه» و در این میان «المقربون» در هر دسته متناسب با آن دسته شامل دوستان راست و چپ و پیشگامان خواهد بود.
اصحاب یمین کسانی‌اند که تخم روحانیت ایشان چون بزمین قالب تعلق گرفت اگرچه پرورش بکمال نیافت تا یکی صد و هفتصد شود باری در زمین قالب بتصرف صفات بشری بند نشد بر آمد و باز بمقام تخمی رسید و اگر زیادت نشد نقصان نپذیرفت. این طایفه را صفت ملکی غالب بود اهل طاعت باشند و میل ایشان بمعصیت کمتر بود ارباب نجات‌اند بر یمین سعادت راه بهشت گیرند و بمقام روحانیت خویش باز رسند بی توقف.
هوش مصنوعی: اصحاب یمین افرادی هستند که روح آنان وقتی به جسم تعلق می‌گیرد، هرچند که هنوز به کمال نرسیده است، به واسطه ویژگی‌های انسانی نمی‌توانند گرفتار شوند و دوباره به مقام اولیه خود برمی‌گردند. اگرچه در حیاتشان پیشرفتی نداشته‌اند، اما دچار نقصان نیز نمی‌شوند. این افراد بیشتر در مسیر اطاعت هستند و تمایل کمتری به گناه دارند و به عنوان نجات‌یافتگان شناخته می‌شوند. آن‌ها در مسیر خوشبختی و به طرف بهشت می‌روند و به مقام روحانی خود بدون وقفه باز می‌گردند.
و اصحاب شمال کسانی‌اند که بر تخم روحانیت زیان کرده‌اند و اگرچه تخم بکلی باطل نکرده‌اند اما بتصرف معاملات صفات بشری خلل و نقصان در وی پدید آمده است میل این طایفه بمعصیت بیشتر باشد. اینها را بر شمال شقاوت بدوزخ برند و بر درکات آن گذر میدهند تا آن آلایش ازیشان محو شود پس بمقام معلوم خویش باز رسند با نقصانی.
هوش مصنوعی: کسانی که در مسیر نادرست روحانیت قرار گرفته‌اند، دچار آسیبی شده‌اند. هرچند که اصل روحانیت را کاملاً از دست نداده‌اند، اما به دلیل ویژگی‌ها و رفتارهای انسانی، دچار نقص و کژی شده‌اند. این افراد احتمال بیشتری دارد که به معصیت کشیده شوند. به همین دلیل، آن‌ها را به سمت عذاب و عواقب سختی هدایت می‌کنند تا آلودگی‌های آنان از بین برود و در نهایت به مقام اصلی خود بازگردند، اما با نواقصی همراه خواهند بود.
و سابقان کسانی‌اند که تخم روحانیت را پرورش داده‌اند و بکمال مرتبه خود رسانیده تا یکی صد و هفتصد کرده‌اند. و اینها نیز دو صنف باشند: یکی آنها که از ابتدا تا انتها صفات روحانیت بر یشان غالب بوده است هرگز ملوث آفات معاصی نگشته‌اند و بر قضیه «ان الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون» از موافقت نفس و متابعت هوا دور بوده‌اند. دوم طایفه اگرچه ابتدا بر وفق مراد نفس قدمی چند نهاده‌اند و بر مقتضای طبع دمی زده باز بکمند عنابت و جذبه الوهیت روی از مراتع بهیمی و مراتب حیوانی بگردانیده‌اند و باکسیر شریعت معاملات مس صفت طبیعت را زر خالص عبودیت کرده که «اولئک یبدل الله سیاتهم حسنات». این هر دو طایفه را مراجعت با مقام خویش ازان صفوف که آمده‌اند بقدم سلوک باشد باختیار در حیال حیات. نام سابقی بر ایشان ازین سبب است که بر اصحاب یمین و اصحاب شمال مسابقت نمایند ایشان بعد از وفات با مقام خویش رسند و اینها در حال حیات چنانک خواجه علیه السلام فرمود «سیروا سبق المفردون».
هوش مصنوعی: سابقان افرادی هستند که اصول معنویت را پرورش داده و به کمال خود رسیده‌اند، به طوری که برخی از آن‌ها در این مسیر به درجات بسیار بالایی دست یافته‌اند. این افراد به دو دسته تقسیم می‌شوند: اول کسانی که از ابتدا تا انتها تحت تأثیر ویژگی‌های معنوی بوده و هرگز به آلودگی‌های گناه دچار نشده‌اند و از مسائل نفسانی و پیروی از هوس‌ها دور بوده‌اند. دوم گروهی که هرچند ابتدا تحت تأثیر نفس خود قدم‌هایی برداشتند، اما سپس به سمت الهیات و معنویت بازگشتند و از زندگی دنیوی فاصله گرفتند و ویژگی‌های انسانی را به ویژگی‌های عبودیت تبدیل کردند. این دو گروه می‌توانند به مقام اصلی خود بازگردند و در مسیر سیر و سلوک با اختیار خود ادامه دهند. به همین خاطر به آن‌ها لقب سابقین داده شده است، زیرا در تلاشند تا در دوران پس از مرگ به مقام خود برسند و در زمان حیات نیز دستاوردهای معناداری داشته باشند، چنانکه گفته‌اند: «به سوی جلو حرکت کنید، تا در رقابت با دیگران پیشی بگیرید».
اما اصحاب نفس لوامه را که اهل صف سیم‌اند اصحاب الیمین ایشان را طاعت بر معصیت غالب بود اهل نجات باشند که «فاما من ثقلت موازینه فهوفی عیشه راضیه» اصحاب الشمال ایشان را معصیت بر طاعت غالب بود چون اینجا متابعت هوا کردند جای ایشان هاویه باشد.
هوش مصنوعی: افرادی که خود را سرزنش می‌کنند و در صف درستکاران قرار دارند، در نهایت نجات پیدا می‌کنند زیرا طاعت و اطاعت برای آنها بر معصیت غلبه دارد. این افراد جزو موفق‌ترین‌ها هستند و در زندگی خود راضی خواهند بود. اما افرادی که از درستی دور مانده و به گناه و معصیت می‌پردازند، در واقع هوای نفس را دنبال کرده و جایی جز عذاب نخواهند داشت.
زیراکه چون حق تعالی دل را بیافرید عقل را بر یمین او بداشت و هوا را بر شمال او بداشت و عشق را در سابقه او بداشت. اصحاب الیمین آنها بودند که متابعت عقل کردند و اصحاب الشمال آنها بودند که متابعت هوا کردند و سابقان آنها بودند که متابعت عشق کردند. پس عقل عاقل را بمعقول رساند و هوا هاوی را بهاویه رساند و عشق عاشق را بمعشوق رساند. هر که امروز متابعت هوا کند بر قضیه «کما تعیشون تموتون و کما تمو تون تحشرون» فردا معاد او هاویه باشد که «فامه هاویه» بلفظ ام فرمود یعنی مادر او هاویه است. اشارت بدان معنی است که او در وجود نفس لوامه بند است درین جهان هنوز از خود نزاده است اما حامله بود بطفل ایمان اگر بزاده بودی از رحم صفات حیوانی و سبعی بیرون آمده بودی از هاویه خلاص یافتی ولیکن چون حامله بود و اینجا بنزاد در عبور بر درکات دوزخ چندان بماند که آنچ نصیبه آتش است از صفات حیوانی وسبعی و شیطانی ازو بستانند و آنچ طفل ایمان است در رحم دل از مادر هاویه بزاید و استحقاق بهشت گیرد که «یخرج من النار من کان فی قلبه مثقال ذره من الایمان».
هوش مصنوعی: خداوند هنگامی که دل را آفرید، عقل را در سمت راست آن قرار داد، و هوا را در سمت چپش. عشق نیز در پیشانی دل قرار گرفت. افرادی که به عقل گوش می‌دهند، از یمین هستند و افرادی که به خواهش‌های نفسانی اهمیت می‌دهند، از شمال محسوب می‌شوند. اما کسانی که به عشق راه می‌برند، در ردیف مقدمین قرار دارند. عقل، عاقل را به فهم و درک می‌رساند، هوا، دنباله‌رو را به سقوط و تباهی می‌کشاند و عشق، عاشق را به معشوق متصل می‌کند. اگر کسی در این دنیا فقط به دنبال خواهش‌های نفسانی باشد، پس از مرگ عواقب سنگینی را تجربه خواهد کرد که به جهنم منجر خواهد شد. این اشاره به این است که وی در این دنیا از نفس خود آگاهی ندارد و هنوز نتوانسته است به مرتبه‌ای از ایمان و رشد برسد. اگر چه ممکن است در درون خود نسبت به ایمان حالت زناشویی داشته باشد، اما اگر نتوانسته باشد آن را به ظهور برساند و از صفات حیوانی رها نشود، در مقابل آتش جهنم قرار خواهد گرفت. تنها افرادی که در قلبشان جرقه‌ای از ایمان وجود داشته باشد، می‌توانند از آتش رهایی یابند.
او بر مثال جوز بود که در وی مغز ایمان بود اما پوست طلخ اعمال فاسده داشت ضربتی چند بران پوست دوم زنند که حامل پوست اول بود و آن طفل مغز را از رحم پوست خلاص دهند پوست را غذای آتش کنند که «کلما نضجت جلو دهم» آلایه و مغز را در پوست قطایف لطایف حق پیچند و بر صحن بهشت نهند و بخوان «اخوانا علی سرر متقابلین» آرند. این صفت آن طایفه است که در حق ایشان فرمود «و آخرون مرجون لامر الله اما یعذ بهم و اما یتوب علیهم».
هوش مصنوعی: او مانند گردویی است که درونش مغز ایمان وجود دارد، اما پوستش به خاطر اعمال ناپسند و بدشکل است. چند ضربه به این پوست سخت می‌زنند تا مغز را از رحم این پوست آزاد کنند و پوست را به آتش می‌سپارند. پس از آن، مغز را در پوست لطیف و زیبا پیچیده و در بهشت قرار می‌دهند، جایی که از آنجا با برادرانشان بر روی تخت‌هایی که به صورت متقابل هستند، رویارویی می‌کنند. این توصیف مربوط به گروهی است که در مورد آن‌ها گفته شده است که در انتظار فرمان خدا هستند؛ که ممکن است عذاب شوند یا به آن‌ها بخشیده شود.
و اگر فضل ربانی و تأیید آسمانی او را دریابد و پیش از مرگ اگر همه بیک نفس باشد نسیم نفحات الطاف خود بمشام جان او رساند تا از دل شکسته و جان خسته او این نفس بر آید و از سر درد این دو بیت بسراید: بیت
هوش مصنوعی: اگر رحمت الهی و حمایت آسمانی شامل حال او شود و پیش از مرگ، اگر همه چیز در یک لحظه برای او فراهم گردد، نسیم لطف و رحمتش به جان او می‌رسد. این نسیم باعث می‌شود که دل شکسته و جان خسته‌اش از عمق وجودش آوایی برآورد و از روی درد، دو بیت شعر بسراید.
باد آمد و بوی زلف جانان آورد
وان عشق کهن ناشده ما نو کرد
هوش مصنوعی: باد آمد و عطر موی محبوب را به همراه داشت و آن عشق قدیمی که هرگز از یاد نرفته بود، دوباره تازه شد.
ای باد تو بوی آشنایی داری
زنهار بگرد هیچ بیگانه گرد
هوش مصنوعی: ای باد، تو عطر و بوی آشنایی را به همراه داری؛ خواهش می‌کنم، از اینجا دور شو و به سمت بیگانگان نرو.
در حال دردی در نهاد وی پدید آید و آتش ندامت در خرمن معامله او زند تا آنچ بسالهای فراوان دوزخ ازو بخواست سوخت آتش ندامت بیک نفس بسوزد و او را از رحم مادر هوا که هاویه صفت بود بزاید که «الندم توبه» و آن توبه نصوح او را بیک دم چنان پاک کند که گویی هرگز بدان آلایش ملوث نبوده است که «التائب من الذنب کمن لاذنب له». چون در وی نصیبه دوزخ نماند چون بر در دوزخ گذر کند از دوزخ فریاد بر خیزد که: «جز یا مومن فقد اطفا نورک لهبی».
هوش مصنوعی: در درون او دردی به وجود می‌آید و آتش پشیمانی در زندگی‌اش شعله‌ور می‌شود. این پشیمانی تا سال‌ها او را به شدت می‌سوزاند و به گونه‌ای حسرت‌انگیز به او می‌افزاید که گویی از رحم مادر در دنیای تاریک و مشکلات متولد شده است. در این لحظه، پشیمانی به شکل توبه‌ای واقعی در او تجلی می‌کند و او را به شکلی کامل پاک می‌سازد، طوری که انگار هرگز آلوده به گناه نبوده است. چنانچه در او هیچ سهمی از جهنم باقی نماند، وقتی که از در جهنم عبور کند، با صدای بلند فریاد می‌زند: "ای مؤمن، نور تو خاموش شده است."
این چه اشارت است؟ دوزخ بحقیقت در تست و آن صفات ذمیمه نفس اماره است. چون نسیم صبای عنایت بر تو وزید و آتش صفات ذمیمه تو فرو مرد و نور توبه که از انوار صفت توابی است در دل تو جای گرفت فریاد بر درکات دوزخ وجود بشری افتاد که: «جزیا تائب» که تو اکنون محبوب حضرتی که «ان الله بحب التوابین و یحب المتطهرین» و محبوبان را هشت بهشت بر نتابد دوزخ تنک حوصله هفت در که چه تاب آرد؟ چنانک این ضعیف گوید بیت
هوش مصنوعی: این اشارت به چه معناست؟ به راستی دوزخ در وجود انسان است و صفات ناپسند نفس اماره را نشان می‌دهد. وقتی نسیم لطف و عنایت بر تو می‌وزد و آتش صفات ناپسند تو خاموش می‌شود، نور توبه که از ویژگی‌های انسان توبه‌کار است در دل تو قرار می‌گیرد. در این حالت، فریادی از اعماق وجود انسانی‌ات سر می‌دهد که باید به حالت پشت کردن به دوزخ بپردازد. اکنون تو محبوب حضرت هستی، زیرا خداوند توبه‌کنندگان و پاکان را دوست دارد. و اگر محبوبان خدا در بهشت‌ها با هشت دروازه استقبال شوند، دوزخ که ظرفیتش بسیار محدود است چگونه خواهد توانست تو را در خود جا دهد؟ در اینجا، شاعر حس خود را بیان می‌کند.
عشاق ترا هشت بهشت نتگ آید
وز هر چ بدون تست شان ننگ آید
هوش مصنوعی: عاشقانت بهشت را کم ارزش می‌دانند، و اگر تو را بدون آن عشق ببینند، برایشان مایه‌ی شرمساری خواهد بود.
اندر دهن دوزخ از ان سنگ آید
کز پرتو نار نور بیرنگ آید
هوش مصنوعی: در گلو و زبان آتش دوزخ، صدایی از سنگی به گوش می‌رسد که از شعله‌های آتش نوری بی‌رنگ و بی‌صورت به وجود می‌آورد.
و نفس لوامه اگرچه در صف سیم افتاده بود در عالم ارواح اما از آثار شراب طهور فیضان فضل حق که جامهای مالامال ساقی «و سقیهم ربهم شرابا طهورا» بدوستگانی در مجلس انس با روح انبیا و خواص اولیا میداد در صف اول و ایشان بر مشاهده جمال صمدی نوش میکردند جرعه‌ای ازان بر ارواح اهل صف دوم میریختند که: «و للارض من کاس الکرام نصیب».
هوش مصنوعی: نفس لوامه که در دنیای ارواح در صفی قرار گرفته بود، تحت تأثیر نعمت‌های والای حق قرار می‌گرفت. این نعمت‌ها همانند شراب پاکی بودند که ساقی به دوستانش می‌داد و آن‌ها در محفل شادی و انس با روح پیامبران و خاصان اولیا از جمال پروردگار لذت می‌بردند. از آنجا که این لذت به آن‌ها می‌رسید، بر ارواح کسانی که در صف دومی بودند نیز می‌ریختند.
بویی ازان جرعه باهل صف سیم میرسید از سطوت بوی آن شراب مست میشدند. بیت.
هوش مصنوعی: بویی از آن جرعه با طعم خوشی به مشام می‌رسید و از قوت آن شراب، انسان‌ها منقلب و مست می‌شدند.
بویی بمن آمد و ببومست شدم
بویی دگر ار بشنوم از دست شدم
هوش مصنوعی: بویی به من رسید و مجذوب آن شدم. اگر بوی دیگری بشنوم، از خودم بی‌خود می‌شوم.
با آن بوی چون بدین عالم پیوستند بر بوی آن بوی گرد خرابات دنیا بر گشتند و از خمخانه لذات و شهوات آن برامید آن بوی از هر خم چاشنیی میکردند. چون از هیچ ذوق آن بوی نیافتند گرد خم خانه‌های طاعات هم بر گشتند بویی بردندکه اگر ما را رنگی پدید آید هم از اینجا باشد. ازان بوی بردن عبارت ایمان آمد.
هوش مصنوعی: با آن رایحه‌ای که به این دنیا پیوسته، مردم به بوی خوش خمخانه‌های لذات و شهوات روی آورده‌اند و از آنجا می‌خواهند به عطر و بوی خوشی دست یابند. اما وقتی چیزی از طعم واقعی را نیافتند، دوباره به سمت خانه‌های عبادت و طاعت برگشتند و بویی را حس کردند که اگر ما هم رنگ و حال و هوایی پیدا کنیم، از همین جا خواهد بود. از این بوی معنوی، نشانه ایمان به وجود آمده است.
نور آن ایمان نگذاشت که از خم دنیا یکباره مست شوند و با لذات و شهوات آن آرام گیرند چون دیگر بیخبران که بمزخرفات دنیا مغرور شدند و بزندگانی پنجروزه دنیا راضی گشتند و با نعیم فانی دنیا آرام گرفتند که «رضوا بالحیوه الدنیا و اطمئنوا بها». گاه جامی از مرادات نفسانی در میکشیدند و گاه ساغری از خمخانه طاعات روحانی میچشیدند «خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا».
هوش مصنوعی: نور ایمان آنها اجازه نداد تا به طور کامل در دنیا غرق شوند و از لذت‌ها و خواسته‌های آن آرامش بگیرند، مانند کسانی که به بی‌خبری در دام فریب‌های دنیایی افتاده و از زندگی کوتاه و گذرا راضی شدند و با نعمت‌های زودگذر دنیا آسوده خاطر شدند. آنها گاه از خواسته‌های نفسانی خود بهره‌برداری می‌کردند و گاه از میخانه عبادت‌های روحانی جرعه‌ای می‌آشامیدند، به طوری که اعمال نیکو را با کارهای بد ترکیب کردند.
هر وقت که از خمخانه شهوات دنیاوی جامی نوشیدی نفس لوامه با خود جوشن ملامت پوشیدی خمار آن خمر سر او بر کار دنیا گران کردی روی بکار آخرت آوری تا عنایت بی علت از کمال عاطفت یکبارگی بدستگیری «عسی الله ان یتوب علیهم» برخیزد و نقد معامله عمر او را در بوته نهد و بآتش شوق بگدازد و یک جو کیمیای محبت بروی اندازد و ابریز خالص محبوبی گرداند که «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» بیت
هوش مصنوعی: هر زمان که به لذت‌های دنیوی روی می‌آوری و از آن بهره‌مند می‌شوی، وجدان تو به تو هشدار می‌دهد و احساس گناهی به سراغت می‌آید. در این حالت، به جای غرق شدن در دنیای مادی، باید توجه‌ات را به آخرت معطوف کنی تا رحمت خداوند به ناگاه شامل حالت شود. این رحمت می‌تواند تو را از آتش پشیمانی نجات دهد و عشق واقعی را در دل تو بگدازد. سپس، با محبت صادقانه، خود را تطهیر کنی که خداوند به کسانی که به درگاهش برمی‌گردند و خود را پاک می‌کنند، عشق می‌ورزد.
غم با لطف تو شادمانی گردد
عمر از نظر تو جاودانی گردد
هوش مصنوعی: اگرچه غم وجود دارد، اما با محبت و لطف تو، شادی به وجود می‌آید و عمر انسان بی‌نهایت و جاودانه به نظر می‌رسد.
گرباد بدوزخ برداز کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد
هوش مصنوعی: اگر باد بدی به جهنم ببرد، در کوی تو خاک و آتش همه آب زندگی را نابود می‌کند.
اینجا نفص لوامه محل حضرت خداوندی گردد که «لا اقسم بیوم القیامه ولا اقسم بالنفس اللوامه». و صلی الله علی محمد و آله
هوش مصنوعی: اینجا جایی است که نفس لوامه، محل حضرت خداوندی است که در آن به روز قیامت و همچنین به نفس سرزنش‌گر قسم یاد می‌شود. صلی الله بر محمد و خانواده‌اش.