برگردان به زبان ساده
قال الله تعالی: «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید».
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرموده است: «در این موضوع برای کسی که دل دارد یا به دقت گوش میدهد یادآوری و تذکری وجود دارد.»
و قال النبی صلی الله علیهو سلم: «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلح صلحت بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الا و هی القلب».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «در بدن انسان بخش کوچکی وجود دارد که اگر آن اصلاح شود، سایر اعضای بدن نیز اصلاح میشوند و اگر آن خراب شود، سایر اعضای بدن نیز خراب خواهند شد. این بخش کوچک، قلب است.»
بدانک دل درتن آدمی بمثابت عرش است جهان را و چنانک عرش محل ظهور استوای صفت رحمانیت است در عالم کبری دل محل ظهور استوای روحانیت است در عالم صغری. اما فرق آن است که عرش را بر ظهور استوای صفت رحمانیت شعور نیست و قابل نیست تا محل ظهور استواء صفات دیگر گردد و دل را شعور پدید آید و قابل ترقی باشد.
هوش مصنوعی: در انسان، دل مانند عرش است که به عنوان جهانی بزرگ عمل میکند. همانطور که عرش مکانی برای ظهور ویژگیهای رحمانیت خداوند است، دل نیز محل ظهور ویژگیهای روحانیت در دنیای کوچکتر است. اما تفاوت این دو در این است که عرش نمیتواند شعور داشته باشد و نمیتواند محل ظهور ویژگیهای دیگر باشد. در حالی که دل انسان شعور دارد و قابلیت پیشرفت و ترقی را دارا است.
و اختصاص عرش بظهور استوای صفت رحمانیت از انجاست که عرش نهایت عالم اجسام آمد و او بسیطی است که یک روی او در عالم ملکوت است و یک روی او در عالم اجسام و مدد فیض حق تعالی که بعالم اجسام میرسد از صفت رحمانیت است ازینجا گویند«یارحمن الدنیا» که از صفت رحمانیت عموم خلق را برخورداری است آشنا و بیگانه را و حیوان و جماد را.
هوش مصنوعی: عرش نشاندهنده بالاترین مرتبه عالم اجسام است و به خاطر ظهور صفت رحمانیت، به آن اختصاص یافته است. این عرش، یک وجود وسیع دارد که یک طرف آن در عالم ملکوت و طرف دیگر در عالم اجسام قرار دارد. فیض و رحمت الهی که به عالم اجسام میرسد، ناشی از همین صفت رحمانیت است. به همین دلیل گفته میشود «یا رحمن الدنیا»، زیرا بر اساس صفت رحمانیت، تمام موجودات، چه آشنا و چه بیگانه، و حتی حیوانات و جمادات، از این رحمت بهرهمند هستند.
و گفتهاند: رحمن اسمی خاص است و صفتی عام و رحیم اسمی عام است و صفتی خاص چنانک اسم رحمن هیچ کس را نتوان گفت الا حق را و جمله موجودات را از صفت رحمانیت برخورداری است که «ان کل من فیالسموات و الارض الا آتی ارحمن عبدا» و رحمن بر صیغت فعلان است که مبالغت را بود و باسم رحیمی همه کس را توان خواندن که اسمی عام است اما از صفت رحیمی جز اهل رحمت را بر خورداری نبود که «ان رحمه الله قریب من المحسنین».
هوش مصنوعی: رحمن یک نام خاص است و در عین حال صفتی عمومی به شمار میآید، در حالی که رحیم نامی عمومی و صفتی خاص است. هیچ کس غیر از خداوند نمیتواند با نام رحمن خوانده شود و تمام موجودات از صفت رحمانیت بهرهمند هستند، چنانکه در قرآن آمده است: «هیچ کس در آسمانها و زمین نیست که به سوی رحمان نیاید». همچنین، واژه رحمن بر وزن فعلان است که بیانگر شدت و فراوانی است. در مورد رحیم، همه مردم میتوانند با این نام خطاب شوند زیرا این یک نام عمومی است، اما فقط کسانی که شایسته رحمت هستند میتوانند از ویژگی رحیمی برخوردار شوند، همانطور که در قرآن ذکر شده: «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».
و چون اثری از فیض صفت رحمانی بعالم اجسام خواهد رسید اول جسمی که قابل آن فیض بود عرش باشد زیرا که «اقرب الاجسام الی الملکوت» اوست که یک روی در عالم ملکوت دارد از ان روی قابل فیض حق شود و آن فیض را مقسم هم عرش بود زیراکه از عرش بجملگی جسمانیات مجاری است پیوسته که مدد فیض ازان مجاری بهر جنس از جسمانیات میرسد بقدر استعداد آن چیز و این فیضان بر دوام است که وجود کاینات بدان مدد قایم و باقی میتواند بود اگر یک طرفه العین آن مدد منقطع شود هیچ چیز را وجود نماند سر «کل شی هالک الا وجهه» این است و چون عر ش استعداد قبول مدد فیض صفت رحمانی داشت این تشریف یافت که «ارحمن علی العرش استوی» و عرش ازین دولت بیخبر.
هوش مصنوعی: وقتی که اثر رحمت خاص خداوند بر جهان مادی نازل شود، اولین موجودی که قابلیت دریافت این فیض را دارد، عرش است. عرش نزدیکترین موجود به عالم ملکوت است و از یک سو به عالم ملکوت تعلق دارد و از سوی دیگر قابلیت دریافت فیض الهی را دارد. این فیض از عرش به تمام موجودات جسمانی منتقل میشود، به اندازهای که هر یک از آنها ظرفیت دریافت دارند. این روند فیضرسانی دائمی است و وجود جهان به کمک این فیض پایدار است. اگر این فیض به طور یکطرفه قطع شود، هیچ موجودی نمیتواند وجود داشته باشد. به همین دلیل گفته میشود: «هر چیزی هلاک میشود جز وجه او»، و به دلیل این قابلیت عرش برای دریافت فیض رحمت، مقام والایی پیدا کرده است. عرش از این مقام و فضیلت بیخبر است.
همچنین دل آدمی را یک روی در عالم روحانیت است و یک روی در عالم قالب و دل را ازین وجه قلب خوانند که در قلب دو عالم جسمانی و روحانی است تاهر مدد فیض که از روح میستاند دل مقسم آن فیض بود و از دل بهر عضوی عروقی باریک پیوسته است که آن عروق مجری فیض روح است بهر عضو پس هر فیض که بدل رسد دل قسمت کند و بهر عضو نصیبی فرستد مناسب آن عضو و اگر یک لحظه مدد آن فیض منقطع شود از دل قالب از کار فروماند و حیات منقطع شود واگر مدد آن از یک عضو منقطع شود بسبب سدهای که در عروق که مجاری فیض است پدید آید آن عضو از حرکت فروماند و مفلوج شود.
هوش مصنوعی: دل انسان دو جنبه دارد؛ یکی در دنیای روحانی و دیگری در دنیای مادی. به همین دلیل است که به دل، قلب گفته میشود. قلب دو عالم جسمانی و روحانی را در خود دارد و هر مقدار فیضی که از روح میگیرد، قلب توزیعکننده آن فیض است. به این ترتیب، دل به وسیله عروق باریک به هر عضو بدن متصل است و این عروق مجراهایی هستند که فیض روح را به هر عضو منتقل میکنند. در حقیقت، هر فیضی که به دل میرسد، دل آن را تقسیم میکند و به هر عضو به تناسب نیازش ارسال میکند. اگر برای یک لحظه جریان این فیض قطع شود، دل وجود مادی را از کار میاندازد و حیات متوقف میشود. همچنین، اگر این مدد تنها از یک عضو قطع شود به دلیل انسداد در عروق، آن عضو از حرکت بازمیماند و دچار فلج میشود.
پس معلوم شد که دل در عالم صغری بمثابت عرش است در عالم کبری ولیکن دل را خاصیتی است و شرقی که عرش را نیست و آن آن است که دل را در قبول فیضان فیض روح شعور بر آن هست و عرش را شعور نیست زیراک فیض روح بدل بصفت میرسد و صفت روح دل را حیات و علم و عقل میبخشد تا دل مدرک آن میشود همچنانک نور آفتاب که صفت اوست فیضان کند در خانهای آن خانه از فیضان نور آفتاب منور شود و در خانه نوری ظاهر گردد خانه موصوف شود بصفت آفتاب در نورانیت اما فیض صفت رحمانیت عرش را بفعل و قدرت میرسد نه بصفت لاجرم عرش باقی میماند و از آن اثر فعل و قدرت بموجودات میرسد همه باقی میمانند ولیکن دریشان حیات پدید نمیآید و علم و معرفت که صفت حق است همچنانک آفتاب بر کوه بصفت نورانیت فیضان میکند کوه موصوف بصفت نورانیت آفتاب میشود اما بلعل و عقیق که دراندرون معدن است بفعل و تاثیر فیضان میکند لعل و عقیق موصوف نمیشود بصفت نورانیت آفتاب ولیکن باثر فعل آفتاب منفعل میگردد بصفت لعلی و عقیقی.
هوش مصنوعی: پس مشخص میشود که دل در دنیای کوچک، همانند عرش در دنیای بزرگ است؛ اما دل ویژگی و خصوصیاتی دارد که عرش از آن بیبهره است. این دستاورد برمیگردد به توانایی دل در دریافت فیض روح شعور. در حالی که عرش از شعور بیبهره است، چراکه فیض روح به صورت ویژگی به دل میرسد و این ویژگی به دل حیات، علم و عقل میبخشد تا دل توانایی درک را پیدا کند. به همین شکل که نور خورشید در یک خانه میتابد و آن خانه را روشن میکند، دل نیز از فیض نورانی آفتاب بهرهمند میشود و به وصف نورانی تبدیل میشود. در مقابل، فیض رحمانیت به عرش از طریق فعل و قدرت میرسد و عرش به همان حالت باقی میماند، بدون آنکه تأثیر خاصی بر روی موجودات بگذارد. این موجودات همواره وجود دارند، اما از حیات و علم که ویژگی ذات حق است، بیبهرهاند. مانند نوری که آفتاب بر کوه میتابد، کوه به وصف نورانی تبدیل میشود، ولی جواهراتی مانند لعل و عقیق در دل زمین تنها تحت تأثیر فیض قرار میگیرند و به وصف نورانی آفتاب تبدیل نمیشوند، بلکه فقط به اثر فعل آفتاب، خاصیت خود را پیدا میکنند.
دیگر آنک دل را استعداد آن هست که چون تصفیه یابد بر قانون طریقت چنانک محل استوای صفت روحانیت بود محل استوای صفت رحمانیت گردد و چون در پرورش و تصفیه و توجه بکمال رسد محل ظهور تجلی جملگی صفات الوهیت گردد با آنک جمله کاینات از عرش و غیر آن در مقابله پرتو تجلی نوری از انوار صفتی از صفات حق نتواند آمد آنجا که تجلی بکوه طور رسید و کوه پاره پاره شد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل انسان پاک و تصفیه میشود، قابلیت این را پیدا میکند که به سطح بالاتری از روحانیت دست یابد و به مظهری از رحمت الهی تبدیل شود. در نتیجه، وقتی دل به کمال رسد و به پرورش و تصفیه خود پرداخته باشد، میتواند به محلی برای ظهور همه صفات الهی تبدیل گردد. به گونهای که تمام موجودات، اعم از عرش و دیگر چیزها، در برابر نور تجلی صفات حق ناتوان خواهند بود، همانطور که وقتی نور الهی به کوه طور میتابد، کوه متلاشی میشود.
از خواجه علیهالصلوه والسلام نقل است که سر انگشت کهینه بیرون کرد و سر انگشت مهینه بر نیمه آن نهاد و گفت: بدین مقدار نور حق تجلی کرده بود که کوه چنان پاره پاره شد یعنی بقدر نیم سرانگشت کهینه.
هوش مصنوعی: نقل شده که خواجه با اشاره به سر انگشت خود گفت که نور حق به قدری درخشان بود که توانست کوه را تکهتکه کند و این نور به اندازه نیم سر انگشت او تجلی کرده بود.
و بعضی بندگان باشند حق تعالی را که چون دل ایشان تصفیه و تربیت یابد در متابعت سید اولین و آخرین و بکمال دلی رسد در شبانروزی چندین کرت دریاهای انوار صفات جمال و جلال حق عز و علا بر دل ایشان تجلی کند و تحمل آن کنند بتوفیق الهی.
هوش مصنوعی: برخی از بندگان خدا هستند که وقتی دلهایشان پاک و تربیت شده میشود، به پیروی از رسول اکرم (ص) میپردازند و به کمال میرسند. در طول روز و شب چندین بار، دریای نورهای صفات زیبایی و عظمت الهی بر دلهایشان نمایان میشود و آن را تحمل میکنند به لطف خداوند.
اما انک دل چیست و تصفیه دل در چیست و تربیت او بچیست و دل چون بکمال دلی رسد؟
هوش مصنوعی: دل چیست و چگونه میتوان آن را پاک کرد؟ تربیت دل به چه گونهای انجام میشود و وقتی که دل به کمال و حالت ایدهآل برسد چه حالتی پیدا میکند؟
بدانک دل را صورتی است و آن آن است که خواجه علیهالسلام آن را مضغه خواند یعنی گوشت پارهای که جمله خلایق راهست وحیوانات را هست گوشت پاره صنوبری در جانب پهلوی چپ از زیر سینه و آن گوشت پاره را جانی است روحانی که دل حیوانات را نیست دل آدمی راست. ولیکن جان را در مقام صفا از نور محبت دلی دیگر هست که آن دل هر آدمیی را نیست. چنانک فرمود «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب» یعنی آنکس را که دل باشد او را با خدای انس باشد. هر کسی را دل اثبات نفرمود دل حقیقی میخواهد که ما آن را دل جان و دل میخوانیم. چنانک گفتهاند. بیت
هوش مصنوعی: دل انسانی به نوعی از گوشت اشاره دارد که در پهلوی چپ بدن قرار دارد و نامش مضغه است. در واقع، این گوشت مانند دل سایر حیوانات است، اما در دل انسان یک بعد روحانی و لطیفتر وجود دارد که آن را از دل حیوانات متمایز میکند. همچنین، در مقام صفا و نورانی، دل دیگری وجود دارد که تنها به برخی انسانها تعلق دارد و این دل خاص به روابط عمیقتری با خداوند اشاره دارد. این وضعیت نشاندهنده اهمیت وجود یک دل حقیقی است که به عنوان دل جان یا دل معنوی شناخته میشود و زمانی که به آن اشاره میشود، مصداق افرادی است که دارای قلب و روحی زنده و آگاه هستند.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید نامش دل شد
هوش مصنوعی: عشق مانند یک نشتر بر رگهای روح تاثیر گذاشت و از آن یک قطره چکید که نامش دل شد.
و دل را صلاحی و فسادی هست صلاح دل در صفای اوست و فساد او در کدورت او و صفای دل در سلامت حواس او هست و کدورت دل در بیماری او و خلل حواس او. زیراک دل را پنج حاسه است چنانک قالب را پنج حاسه است و صلاح قالب در سلامت حواس اوست که جملگی عالم شهادت را بدان پنج حس ادراک میکند. همچنین دل را پنج حس هست که چون آن بسلامت است جملگی عالم غیب را از ملکوتیات و روحانیات بدان ادراک میکند چنانک دل را چشمی است که مشاهدات غیبی بدان بیند و گوشی است که استماء کلام اهل غیبت کلام حق بدان کند و مشامی دارد که روایح غیبی بدان شنود و کامی دارد که ذوق محبت و حلاوت ایمان و طعم عرفان بدان یابد. و همچنانک حس لمس قالب را در همه اعضاست تا بجمله اعضا از ملموسات نفع میگیرد دل را عقل بدان مثابت است تا بجملگی دل بواسطه عقل از کل معقولات نفع مییابد.
هوش مصنوعی: دل انسان هم میتواند در حالت خوب و هم در حالت بد قرار بگیرد. حالت خوب دل در پاکی و صفای آن است و حالت بد در کدر بودنش. صفای دل به سلامت حواس وابسته است و کدورت آن به بیماری و اختلال حواس. دل نیز مانند جسم پنج حس دارد. سلامت این حواس باعث درک بهتر دنیای مادی میشود. همچنین دل پنج حس دارد که در صورت سلامت آنها، میتواند دنیای غیب و امور روحانی را درک کند. دل دارای چشمی است که قادر است مشاهدات غیبی را ببیند، گوشی برای شنیدن سخنان غیبی، بینی برای استشمام رایحههای نامرئی، حس چشایی برای احساس عشق و ایمان و طعم عرفانی، و حس لمسی که از طریق عقل به تمامی شؤون فکری و معقولات خود درک میکند.
هر که را این حواس دل بسلامت (است صلاح دل او نجات تن او حاصل است و هر کرا این حواس دل بسلامت) نیست فساد دل او و هلاک جمله تن او در آن است. چنانک خواجه علیهالسلام فرمود «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلحت صلح بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الا و هی القلب». و حق تعالی در قرآن همین معنی میفرماید که هر که را حواس دل سلامت است نجات و درجات او را حاصل است «الا من اتیالله بقلب سلیم». و هر که را در حواس دل خللی هست او را از بهر دوزخ آفریدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که حواس قلبش سالم باشد، نجات جسمش بهدست میآید و کسی که حواس قلبش سالم نیست، فساد قلبش و هلاکت تمام جسمش در آن است. همانگونه که امام (علیهالسلام) فرمودند: «در بدن انسان بخشی وجود دارد که اگر آن اصلاح شود، سایر اعضا نیز اصلاح میشوند و اگر آن فاسد شود، سایر اعضا نیز فاسد خواهند شد و آن بخش، قلب است». همچنین خداوند در قرآن بیان میکند که هر کس با قلبی سالم به سوی خدا بیاید، نجات و درجات بالاتری بهدست خواهد آورد: «مگر کسی که با قلب سلیم به سوی خدا بیاید». و هر کسی که در حواس قلبش نقصی داشته باشد، برای عذاب جهنم آفریده شده است.
«و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بهاو لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها». و جایی دیگر میفرماید «صم بکم عمی فهم لایعقلون» و میفرماید «فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» و ازین معانی در قرآن بسیارست.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع غفلت و نادانی انسانها اشاره شده است. این افراد گرچه از نظر جسمی سالم هستند و دارای قلب، چشم و گوش میباشند، اما از درک حقیقت و فهم معانیِ عمیق زندگی ناتوانند. به عبارت دیگر، آنها به لحاظ شناختی و اعتقادی کور و کر هستند و نمیتوانند به درستی مسائل را درک کنند. در مواردی نیز تأکید شده که این نارسایی نه تنها در بینایی فیزیکی، بلکه در عمق قلبها و عقاید آنها وجود دارد. بنابراین، موضوع اصلی غفلت از حقایق و بیتوجهی به آگاهی و معرفت در زندگی است.
پس تصفیه دل در سلامت حواس اوست و تربیت دل در توجه او بحضرت الوهیت و تبرا از ماسوای حق. بیت.
هوش مصنوعی: پالایش دل به سلامت حواس مربوط میشود و تربیت دل در توجه به وجود الهی و فاصلهگرفتن از غیرخداست.
ای دل بهوای دوست جان را درباز
جان را چه محل هر دو جهان را درباز
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر دوست جان خود را آزاد کن، جان چه اهمیتی دارد؟ هر دو جهان را نیز به خاطر او آزاد کن.
بسیار نگویم که فلان را در باز
با هر چه ترا خوش است آن را درباز
هوش مصنوعی: من خیلی میتوانم بگویم که با هر چیز که تو را خوشحال میکند، با او در روابطم باز و صمیمی هستم.
چنانک ابراهیم علیهالسلام بماسوای حق نگریست خود را بیمار خواند «فنظر نظره فیالنجوم فقال انی سقیم» و چون از آن بیماری شفا از حق یافت که «واذا مرضت فهو یشفین» توجه بحضرت حق کرد و از ماسوای حق متبری شد گفت «انی بری مما تشرکون انی وجهت و جهی للذی فطر السموات و الارض».
هوش مصنوعی: ابراهیم علیهالسلام زمانی که به جز خدا به چیز دیگری نگاه کرد، خود را بیمار توصیف کرد و گفت که در حالتی از بیماری است. اما وقتی از آن بیماری شفا یافت و متوجه شد که خداوند او را درمان میکند، توجهش به خداوند جلب شد و از غیر خدا جدا شد. او اعلام کرد که از آنچه شما به آن شریک قرار میدهید، بری و دور هستم و به سمت خدایی که آسمانها و زمین را خلق کرده، روی آوردهام.
و دیگر بدانک دل را اطوار مختلف است و در هر طور عجایب بسیار و معانی بیشمار تعبیه است که کتب بسیار بشرح آن وفا نکند. خواجه امام محمد غزالی قدسالله روحه یک مجلد کتاب در عجایب القلب ساخته است و هنوز عشری از اعشار آن نگفته است اما اینجا از هر چیزی رمزی مختصر گفته آید انشاءالله.
هوش مصنوعی: دل انسان دارای حالتها و شکلهای متنوعی است و در هر یک از این حالات، شگفتیها و معانی بیشماری وجود دارد که کتابهای فراوانی قادر نیستند به تمامی آنها بپردازند. امام محمد غزالی، عالم بزرگ، کتابی در مورد شگفتیهای دل نوشته که تنها به بخش کوچکی از این موضوع پرداخته شده است. در اینجا هم سعی شده به شکل مختصر و نمادین به این مسئله پرداخته شود.
بدانک دل بر مثال آسمان است در آدمی و تن بر مثال زمین زیراک خورشید روح از آسمان دل بر زمین قالب میتابد و آن را بنور حیات منور میدارد. و همچنانک زمین را هفت اقلیم است و آسمان را هفت طبقه قالب را هفت عضو است و دل را هفتطور بمثابت هفت طبق آسمان که «وقد خلقکم اطوارا» و چنانک هر اقلیم از زمین خاصیتی دیگر دارد و ازآن نوعی اجناس خیزد که در دیگر اقالیم نباشد هر عضوی از آدمی خاصیتی دیگر دارد و نوعی فعل ازو خیزد که از دیگر عضو نخیزد. چنانک از چشم بینایی خیزد و از گوش شنوایی و از زبان گویایی و از دست گیرایی و از پای روایی که هر یک کار آن دیگر نتواند کرد.
هوش مصنوعی: دل انسان مانند آسمان و بدن او مانند زمین است. خورشید که نماد روح است، از آسمان دل بر زمین جسم میتابد و آن را به نور زندگی روشن میکند. همانطور که زمین دارای هفت اقلیم است، آسمان نیز هفت طبقه دارد و بدن انسان شامل هفت عضو است. دل نیز مشابه با این هفت طبقه، هفت نوع است. هر یک از این اقلیمها در زمین خاصیت متفاوتی دارند و از هر کدام نوعی اجناس خاص به وجود میآید که در دیگر مناطق نیست. به همین ترتیب، هر عضو بدن انسان ویژگیهای خاص خود را دارد و نوعی عمل از آن انجام میشود که از سایر اعضا برنمیآید. مثلاً بینایی از چشم، شنوایی از گوش، گویایی از زبان، گیرایی از دست و راه رفتن از پا ناشی میشود و هر یک از این اعضا کار دیگری را نمیتواند انجام دهد.
و همچنانک هر طبقه از آسمان محل کوکبی است سیاره تا هفت آسمان محل هفت کوکب سیاره است هر طور از اطوار دل معدن گوهری دیگرست که «الناس معادن کمعادن الذهب والفضه».
هوش مصنوعی: هر طبقه از آسمان معادل با یک سیاره است و هفت آسمان نیز هفت سیاره را در بر دارد. به همین ترتیب، هر جنبه و ویژگی در دل انسان، مشابه یک معدن است که میتواند گوهرهای مختلفی را به نمایش بگذارد، مانند اینکه مردم مانند معادن طلا و نقره هستند.
طور اول را صدر گویند و آن معدن گوهر اسلام است که «افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه». و هر وقت که از نور اسلام محروم ماند معدن ظلمت کفرست «ولکن من شرح بالکفر صدرا» و محل وساوس شیطان و تسویل نفس است که «یوسوس فیصدور الناس» او از دل محل وساوس شیطان و تسویل نفس صدر بیش نیست و آن پوست دل است در اندرون دل اینها را راه نیست زیرا که دل خزانه حق است و آسمان صفت است اینها را بر انجا راه نباشد که «وحفظنا ها من کل شیطان رجیم».
هوش مصنوعی: اولین حالت را «صدر» مینامند و اینجا معنای واقعی اسلام نهفته است. زمانی که کسی از نور اسلام دور میشود، به تاریکی کفر دچار میشود. این حالت، مکان وسوسههای شیطان و تمایلات نفس است. وسوسهها فقط در «صدر» یا دل قرار دارند و این بخش صرفاً محلی برای این وسوسهها نیست، زیرا دل به عنوان منبع حقیقی و آسمانی شناخته میشود و نمیتواند به آنجا راه پیدا کند.
و طور دوم را از دل قلب خوانند و آن معدن ایمان است که «کتب فی قلوبهم الایمان» و محل نور عقل است که «فتکون لهم قلوب یعقلون بها» و محل بینایی است که «فانها لاتعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فیالصدور»
هوش مصنوعی: در واقع، دومین نوع شناخت از عمق دل سرچشمه میگیرد و این جا منبع ایمان است که در دلها ثبت شده و احساس عقلی را مطرح میکند. این بخش محل نورانیت عقل است و به همین دلیل انسانها به کمک آن میتوانند درک و فهم صحیحی داشته باشند. همچنین اینجا محل بینایی واقعی است که به ما میآموزد مشکلات و موانع تنها در دید ظاهری نیستند، بلکه مشکلات اصلی در درون دلها و افکار ما قرار دارند.
و طور سیم شغاف است و آن معدن محبت و عشق و شفقت بر خلق است که «قدشغفها حبا» و محبت خلق از شغاف نگذرد.
هوش مصنوعی: شغاف قلب، مرکزی برای محبت و عشق و نیکی به دیگران است. گفته شده که محبت نسبت به دیگران از این مرکز عبور نمیکند و این نشاندهندهٔ عمق عشق و مهربانی است که باید به اطرافیان داشته باشیم.
و طور چهارم را فواد گویند که معدن مشاهده و محل رویت است که «ما کذب الفواد ما رای».
هوش مصنوعی: و چهارمین حالت را "فواد" مینامند که به معنای محل دیدن و مشاهده است و اشاره دارد به این نکته که "فواد چیزی که دیده، دروغ نمیگوید".
و طور پنجم را حبه القلب گویند که معدن محبت حضرت الوهیت است و خاصان راست که محبت هیچ مخلوق را درو گنج نیست چنانک میگوید: بیت
هوش مصنوعی: طور پنجم را حبه القلب مینامند که سرچشمه عشق و محبت الهی است و فقط افراد خاص در آن میتوانند محبت مخلوق را پیدا کنند و در آن جایی ندارد.
هوای دیگری در ما نگنجد
درین سر بیش ازین سودا نگنجد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در ذهن و دل ما جایی برای احساسات و آرزوهای جدید وجود ندارد و دیگر نمیتوانیم بیشتر از این به خیالپردازی و تفکر در مورد مسایل دیگر بپردازیم.
و طور ششم را سویدا گویند و آن معدن مکاشفات غیبی و علوم لدنی است و منبع حکمت و گنجینه خانه اسرار الهی و محل علم اسما که «و علم آدم الاسما کلها» آن است و در وی انواع علم کشف شود که ملایکه از آن محرومند. مولف گوید:
هوش مصنوعی: ششمین طور را سویدا مینامند و آن به معنای منبعی از مکاشفات غیبی و علوم باطنی است. اینجا مکانی برای حکمت و گنجینه اسرار الهی به شمار میرود و محل شناخت نامهاست که به آدم آموخته شده است. در این مرحله انواع علم و دانش آشکار میشود که فرشتگان از آن محرومند. نویسنده اظهار میدارد:
ای کرده غمت غارت هوش دل ما
درد تو زده خانه فروش دل ما
هوش مصنوعی: ای آنکه غم تو عقل و هوش دل ما را درهم ریخته، درد تو باعث شده که دل ما را به فروش بگذاریم.
سری که مقدسان از آن محرومند
عشق تو فرو گفت بگوش دل ما
هوش مصنوعی: عشقت به گونهای در دل ما نشسته که حتی مقدسین نیز از درک آن ناتوانند.
و طور هفتم را مهجه القلب گویند و آن معدن ظهور انوار تجلیها صفات الوهیت است و سر «ولقد کرمنا بنیآدم» این است که این نوع کرامت با هیچ نوع از انواع موجودات نکردهاند.
هوش مصنوعی: طور هفتم به «مهجه القلب» معروف است و اینجا جایی است که نورهای صفات الهی به ظهور میآیند. منظور از جمله «ولقد کرمنا بنیآدم» این است که این نوع کرامت خاص به انسانها اختصاص دارد و هیچ نوع دیگر از موجودات به چنین کرامتی نرسیدهاند.
و تمامی صفای دل در آن است که صحت و سلامت تمام یابد و از آفت مرض «فی قلوبهم مرض» بکلی بیرون آید و نشان صحت او آن است که این اطوار که بر شمردیم هر یک بحق عبودیت خویش قیام نمایند و بخاصیت معانی که در یشان مودع مخصوص گردند بر وفق فرمان و طریق متابعت. و هر یک در مقام خویش شرط ادب عبودیت رعایت کنند.
هوش مصنوعی: تمامی پاکی و صفای دل در این است که انسان به سلامت و صحت کامل برسد و از مشکلات درونی که به دل آسیب میزنند کاملاً رهایی یابد. نشانهی سلامتی قلب این است که هر یک از ویژگیها و حالات ذکر شده بهدرستی به وظیفهی عبودیت خود عمل کنند و معانی خاصی که در هر یک نهفته است، مطابق با دستورات و راههای مشخص شده، دنبال شود. هر شخص باید در جایگاه خود، اصول و آداب عبودیت را رعایت کند.
قالب را که هفت عضو است بر هفت عضو سجده فرمودهاند که «امرت ان اسجد علی سبعه آراب». دل نیز بر هفت طور سجده واجب است و سجده او آن است که روی از همه مخلوقات بگرداند و از تمتعات دنیاوی و اخروی اعراض کند و بهمگی وجود توجه بحضرت کند و از حق جز حق هیچ نطلبد و بجملگی اطوار سر بر عتبه عبودیت نهد. بیت
هوش مصنوعی: قالب انسانی شامل هفت بخش است که بر روی هفت قسمت آن سجده شده است. همچنین دل نیز باید به هفت طریق سجده کند. سجده دل به این صورت است که انسان باید از همه مخلوقات روی برگرداند و از لذتهای دنیوی و اخروی دوری کند. او باید تمام وجودش را به حضور خداوند توجه دهد و از خداوند جز حقیقت چیزی نطلبد و در نهایت، سرش را در مقابل مقام بندگی بگذارد.
ای دل تو هزار سجده بر پیش رخش
کان سجده که تن برد نمازی نبود
هوش مصنوعی: ای دل، تو باید هزار بار در برابر زیبایی او سجده کنی، چرا که این سجده و تمجید از او، از هر عبادتی باارزشتر است.
اما ابتدا دل را طفولیتی هست و مرضی بر وی مستولی است بدین صفات موصوف نگردد تا بتربیت بحد بلاغت خویش نرسد و شفا و صحت کلی نیابد. و تربیت دل بسر شریعت توان کرد که آن را طریقت گویند و صحت دل بواسطه معالجه بصواب و استعمال ادویه توان حاصل کرد چنانک قانون قرآن بشرح معالجه و بیان ادویه آن مشحون است که «وننزل من القرآن ماهو شفا و رحمه للمومنین».
هوش مصنوعی: دل در ابتدا مانند کودکی است که به بیماریهایی مبتلاست و نمیتواند به درستی وصف شود تا زمانی که تحت تربیت قرار گیرد و به کمال و بهبود کامل برسد. تربیت دل از طریق شریعت امکانپذیر است که به آن طریقت گفته میشود. برای بهبود دل نیز باید به درمان درست و مصرف داروهای مناسب پرداخته شود. قرآن نیز به عنوان منبعی برای درمان و شفای مؤمنان معرفی شده است.
و اطبای حاذق دل را در معالجه دل اختلافات است هر کس بنوعی در معالجه شروع کردهاند ولیکن هیچ از قانون قرآن قدم بیرون ننهادهاند بعضی در تهذیب و تبدیل اخلاق کوشیدهاند و صفتی از صفات نفسانی را که صفات ذمیمه است بضد آن معالجه کردهاند تا آن صفت را حمیده کنند. که گفتهاند: «العلاج باضدادها».
هوش مصنوعی: پزشکان ماهر در درمان قلب نظرات مختلفی دارند و هر یک به نوعی به این کار پرداختهاند، اما هیچکدام از اصول قرآن خارج نشدهاند. برخی در اصلاح و تغییر اخلاق تلاش کردهاند و ویژگیهای منفی روحی را با ویژگیهای مخالف آن درمان کردهاند تا بتوانند آن ویژگیهای منفی را به صفات مثبت تبدیل کنند. آنان بر این باورند که "درمان با ضدها" امکانپذیر است.
مثلا چون خواستهاند که صفت بخل را که نوعی مرض است ازالت کنند و بصحت سخاوت مبدل گردانند آن را ببذل و ایثار معالجه کردهاند و صفت غضب را بتحمل و حلم و کظم غیظ معالجه کردهاند و صفت حرص را بزهد و ترک دنیا و تجرید و عزلت مبدل کردهاند و صفت شره را بتقلیل طعام و گرسنگی و صفت شهوت را بترک لذات و کثرت مجاهدات و ریاضات. همچنین هر صفتی را بضد آن معالجه کردهاند چنانک طبیب صورتی دفع حرارت بشربتهای سرد کند و دفع برودت بمعجونهای گرم علی هذا.
هوش مصنوعی: به عنوان مثال، برای اینکه صفت بخل که نوعی بیماری است را درمان کنند و به سخاوت تبدیل نمایند، آن را با بذل و ایثار اصلاح کردهاند. همچنین برای درمان صفت غضب، تحمل، حلم و کنترل خشم را توصیه کردهاند. صفت حرص را با زهد، دوری از دنیا و زندگی در تنهایی تغییر میدهند، و برای صفت شره، کاهش غذا و گرسنگی را پیشنهاد میکنند. صفت شهوت نیز با ترک لذات و انجام تمرینات زیاد تحت کنترل قرار میگیرد. به همین ترتیب، هر صفتی را با ویژگی مخالفش درمان میکنند، همانطور که یک پزشک برای کاهش حرارت بدن، از نوشیدنیهای سرد استفاده میکند و برای افزایش حرارت، معجونهای گرم تجویز میکند.
و این طریقی معقول و مناسب است ولیکن عمرها درین صرف شود تا یک صفت را مبدل کند و بکلی خود مبدل نشود که این صفات ذاتی و جبلی انسان است «لاتبدیل لخلق الله و این صفات هر یک در مقام خویش بمیباید مقصود بکلی زایل کردن این صفات نیست.
هوش مصنوعی: این یک روش منطقی و مناسب است، اما ممکن است سالها طول بکشد تا یک ویژگی تغییر کند و خود فرد کاملاً تغییر نکند، زیرا این ویژگیها طبیعی و ذاتی انسان هستند. نمیتوان این ویژگیها را به طور کلی حذف کرد و هر یک از آنها باید در جایگاه خود باقی بمانند. هدف کاملاً از بین بردن این ویژگیها نیست.
فلاسفه را از اینجا غلط افتاد که عمر در تبدیل این صفات صرف کردند و متابعت انبیا واجب نداشتند و پنداشتند بمجرد نظر عقل این معالجه راست شود و ندانستند که دل را بیرون از عقل دیگرچه آلت بود چنانک بر شمردیم پنداشتند همه خود عقل است و آفت عقل ازین صفات ذمیمه حیوانی است و چون آن مبدل شود بصفات حمیده ملکی مرد بکمال رسد و تبدیل بنظر عقل خواستند که کنند گفتند ما که علم و عقل داریم بمتابعت انبیا چه حاجت داریم بانبیا کسی را حاجت باشد که جاهل و کم عقل بود. ندانستند که ورای عقل آلاتی دیگرست انسان را هزارباره از عقل شریفتر چون دل حقیقی و سر و روح و خفی و بعقل ادراک این آلات نتوان کرد و آن را پرورش بعقل نتوان داد که عقل خود ابتدا از ادراک خویش عاجزست و در خود معلول و مریض است و گفتهاند «رای العلیل علیل». چنانک میگوید «طبیب یداوی و الطبیب مریض» [این جمله محتاج طبیب شارعاند تا از قانون شریعت معالجه هر یک بصواب بفرماید چون جمعی از اهل ضلالت را دیده بصیرت بچشم بند شقاوت بر بستند از دید خاصیت شرع و سربعثت انبیا محروم ماندند باستهزا و استخفاف بدان نگریستند و بخوش آمد نظر عقل و سر گشتگی آن مغرور شدند ] لاجرم حق تعالی در مقابله عقل و نظر ایشان میگوید «الله یستهزی بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون».
هوش مصنوعی: فلاسفه در اشتباه افتادند زیرا وقت خود را صرف تغییر صفات کردند و به پیروی از پیامبران نیازی حس نکردند. آنها تصور کردند تنها با تکیه بر عقل میتوانند مشکلات را حل کنند و ندانستند که دل ابزار دیگری فراتر از عقل دارد. به همین دلیل، فکر کردند که همه چیز به خود عقل برمیگردد، در حالی که نقص عقل ناشی از صفات ناپسند حیوانی است. وقتی این صفات به خوشاخلاقی تبدیل شوند، فرد به کمال میرسد. آنها تصمیم داشتند با تکیه بر عقل، این تغییر را ایجاد کنند و فکر میکردند چون دانش و عقل دارند، نیاز به پیروی از پیامبران ندارند و فقط افراد نادان و کمعقل به آنها نیاز دارند. غافل از اینکه ابزارهای دیگری نیز برای انسان وجود دارد که به مراتب از عقل شریفترند، مانند دل، روح و دیگر جنبههای درونی انسان. عقل خود از درک این ابزارها ناتوان است و خود به نوعی معلول و بیمار است. تأکید بر این نکته است که عقل نیاز به درمان از راه شریعت دارد تا بتواند به درستی عمل کند. کسانی که به بیراهه رفتهاند، به دلیل عدم درک خاصیت شریعت و پیامبران، از این هدایت محروم ماندهاند و نسبت به آن با بیاحترامی برخورد کردهاند، و به دام فریب عقل و سرگشتگی افتادهاند. به همین خاطر، خداوند در برابر نظرات آنها میفرماید که او آنها را به تمسخر میگیرد و در سرکشیهایشان غرق میکند.
و آن طایفه اگر عمری صرف کنند در تبدیل اخلاق و مجاهده کنند بر قانون شرع چون یک زمان از محافظت نفس بازمانند نفس دیگر باره توسنی آغاز کند و افسار از سر فرو کند و روی بمراتع خویش نهد وبلک هر چند سگ نفس را بیشتر بر بندند گرسنهتر بود و آن ساعت که از قید ریاضت خلاص یابد شره او و حرص او زیادت باشد.
هوش مصنوعی: اگر گروهی تمام عمر خود را صرف تغییر اخلاق خود کنند و در پی اجرای قوانین شرع مجاهدت کنند، اما اگر یک لحظه از کنترل نفس غافل شوند، دوباره نفس به سراغ تمایلات خود میآید و به راحتی آزادی را پیدا میکند. هر چه بیشتر بر نفس خود زنجیر بزنند، تمایلات و نیازهای آن شدیدتر و گرسنهتر میشود و به محض اینکه از محدودیتهای خود رهایی یابد، حرص و ولع آن بیشتر خواهد شد.
جملگی صفات همین نسبت دارد و همچنین در مقامات و صفات دل روش کردن بدین نسق عمری از عهده داد دادن سیر از یک مقام و یک صفت بیرون نتوان آمد و چون در پرورش صفتی دیگر شروع کند آن صفت دیگر خلل پذیرد پس این کار بمجاهده خشک بر نیاید.
هوش مصنوعی: تمام ویژگیها به همین اندازه وابسته هستند و همچنین در درجات و ویژگیهای دل، نمیتوان به سادگی از یک مقام و یک ویژگی خارج شد. اگر بخواهید به پرورش یک ویژگی جدید بپردازید، ویژگی قبلی آسیب میبیند. بنابراین، این کار به تنهایی و بدون تلاش و مجاهدت به نتیجه نمیرسد.
وقتی حسین منصور ابراهیم خواص رادید پرسید «فی ای مقام انت» گفت در کدام مقام روش میکنی؟ جواب داد که «اروض نفسی فی مقام التوکل منذ ثلثین سنه» گفت سیسال است تا نفس را در مقام توکل ریاضت میفرمایم.
هوش مصنوعی: حسین منصور ابراهیم از ابراهیم خواص پرسید که در کدام جایگاه قرار داری. او پاسخ داد که از سی سال پیش در حال تقویت نفس خود در مقام توکل هستم.
حسین گفت «اذ افنیت عمرک فی عماره الباطن فاین انت من الفنا فی الله».
هوش مصنوعی: حسین گفت: «اگر عمر خود را صرف ساختن و آبادانی امور داخلی و باطنی کردی، پس کجایی در بوت و فنا شدن در خداوند؟»
پس طریقت عاشقان دیگرست و طریقت زاهدان دیگر. بیت.
هوش مصنوعی: پس راه و روش عاشقان با راه و روش زاهدان متفاوت است.
ما را جز ازین زبان زبانی دگرست
جز دوزخ و فردوس مکانی دگرست
هوش مصنوعی: ما هیچ زبانی جز این زبان نداریم و هیچ مکانی جز دوزخ و بهشت برای ما وجود ندارد.
قلاشی و رندی است سرمایه عشق
قرایی و زاهدی جهانی دگرست
هوش مصنوعی: عشق به نوعی بازی و شیطنت است و در عالم محبت، زندگی به شکل دیگری است که با زندگی زاهدانه و عادی خیلی تفاوت دارد.
پس طریقت مشایخ ما- قدس الله ارواحهم و رضی عنهم- برین جمله است که درین کار اول در تصفیه دل کوشند نه در تبدیل اخلاق که چون تصفیه دل دست داد و توجه بشرط حاصل آمد امداد فیض حق را قابل گردد از اثر فیض حق در یک زمان چندان تبدیل صفات نفس حاصل آید که بعمرها بمجاهدات و ریاضات حاصل نیامدی [و این معنی چون بفیض حق حاصل آید بحد اعتدال باشد و طریق صواب و آنچ بمجاهدت و ریاضت حاصل آید متفاوت بود بر محک شرع راست باید کرد والا از ان فتنهها و آفتها و خللهای دیگر خیزد ].
هوش مصنوعی: طریقت مشایخ ما بر این اساس است که در ابتدا باید بر روی تصفیه دل کار کرد، نه تنها تغییر اخلاق. زیرا زمانی که دل تصفیه شد و توجه لازم حاصل گشت، امکان دریافت اثرات فیض الهی فراهم میشود و در این حالت، به سرعت میتوان تغییرات قابل توجهی در صفات نفس ایجاد کرد که در غیر این صورت، دستیابی به آنها سالها زمان میبرد و نیازمند مجاهدت و ریاضت است. این تغییرات باید به گونهای باشد که به حد تعادل برسد و طبق مسیر صحیحی انجام گیرد. در غیر این صورت، ممکن است مشکلات و آفتهای دیگری به وجود آید.
و شرط تصفیه دل آن ایت که اول داد تجرید صورت بدهد بترک دنیا و عزلت و انقطاع از خلق و مالوفات طبع و باختن جاه و مال تابمقام تفرید رسد یعنی تفرد باطن از هر محبوب و مطلوب که ماسوای حق است.
هوش مصنوعی: برای پاکسازی دل، اولین شرط این است که انسان خود را از دنیا جدا کرده و به دوری از مردم و عادتهای خود بپردازد. همچنین باید از مقام و ثروت خود بگذرد تا بتواند به مقام فراغت از تمامی محبوبها و خواستههایی که غیر از حق هستند، برسد. این یعنی باید باطن خود را از هر چیزی که غیر از حق است، منفک کند.
آنگه حقیت توحید که سر «فاعلم انه لاالهالاالله» است روی نماید چه توحید را مقامات است: توحید ایمانی دیگرست و توحید ایقانی دیگر و توحید احسانی دیگرست و توحید عیانی دیگر و توحید عینی دیگر و تا داد این همه بندهد بوحدانیت نرسد و تا داد و حدانیت ندهد بحقیقت وحدت نرسد که ساحل بحر احدیت است و شرح این مقامات اطنابی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت توحید که در عبارت «فَعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ» نهفته است، آشکار میشود، متوجه خواهیم شد که توحید دارای مراحل و مقامات مختلفی است. توحید ایمانی، توحید ایقانی، توحید احسانی، توحید عیانی و توحید عینی هر کدام ویژگیها و معناهای خاص خود را دارند. برای رسیدن به وحدت واقعی، باید از این مراحل عبور کرد و به حقیقت وحدت که به ساحل بحر احدیت مربوط میشود، دست یافت. توضیحات بیشتری درباره این مقامات وجود دارد که نیاز به بیان بیشتری دارد.
اما این جمله بتبدیل اخلاق حاصل نیاید الا بتصفیه دل و توجه بحق. و چون بقدر وسع مرید از عهده تجرید صورتی و تفرید باطنی بیرون آمد در در تصفیه دل اقبال بر ملازمت خلوت و مداومت ذکر کند تا بخلوت حواس ظاهر از کار معزول شود و مدد آفات محسوسات از دل منقطع گردد چه بیشتر کدورت و حجاب دل را تصرف حواس در محسوسات پدید آمده است.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که تغییر و بهبود اخلاق تنها با پاکسازی دل و توجه به حق میسر است. وقتی مرید توانست تا حدی از تجلیات ظاهری و تفریحات باطنی فاصله بگیرد، باید به تصفیه دل بپردازد و در خلوت و ذکر مداومت کند تا حواس ظاهری از مشغولیتها فارغ شوند و اثرات منفی دنیا بر دل او کمرنگ شود. زیرا بیشتر کدورتها و موانع دل از مشغولیت حسها به چیزهای محسوس نشأت میگیرد.
دل را همه آفت از نظر میخیزد
چون دیده بدید دل در و آویزد
هوش مصنوعی: دل همیشه در معرض خطرات ناشی از نگاهها و قضاوتهای دیگران است. وقتی چشمها چیزی را میبیند، دل به آن وابسته میشود و احساسات و تأثیرات ناشی از آن را حس میکند.
چون آفت حواس منقطع شد آفت وساوس شیطانی و هواجس نفسانی بماند که دل بدان مکدر و مشوش باشد راه آن بملازمت ذکر و نفی خاطر بر توان بستن چنانک شرح آن در فصل احتیاج بذکر «لاالهالاالله» بیاید ان شاءالله.
هوش مصنوعی: وقتی حواس من از تأثیرات منفی دور میشود، وسوسههای شیطانی و افکار ناخوشایند باقی میمانند که باعث ناراحتی و آشفتگی دل میشوند. راه مقابله با این مشکل، تمرکز بر ذکر و دور کردن این افکار از ذهن است، که در فصل مربوط به ذکر «لاالهالاالله» به تفصیل توضیح داده خواهد شد. ان شاءالله.
پس بنور ذکر ونفی خاطر دل از تشویش نفس و شیطان خلاص یابد باحوال خویش پردازد و ذوق ذکر بازیابد و ذکر از زبان بستاند و دل بذکر مشغول شود. خاصیت ذکر هر کدورت و حجاب که از تصرف شیطان و نفس بدل رسیده بود و در دل متمکن گشته از دل محو کردن گیرد. چون آن کدورت و حجاب کم شود نور ذکر بر جوهر دل تابد در دل و جل و خوف پدید آید «انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم» و بعد از آن چون دل از ذکر شرب یافت قساوت ازو بر خیزد ولین و رقت درو پدید آید «ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله».
هوش مصنوعی: با ذکر و یاد خدا، دل از نگرانیهای نفس و شیطان رهایی مییابد و به حال خود توجه میکند. این امر باعث میشود که شوق به یاد خدا در او ایجاد شود و زبانش مشغول ذکر گردد. ذکر باعث میشود که هر گونه کدورت و حجاب ناشی از تأثیرات شیطان و نفس از دل زایل شود. هنگامی که این کدورت و حجاب کاهش مییابد، نور ذکر بر دل تابیده و ترس و هراس در آن ایجاد میکند. ایمانداران کسانی هستند که وقتی خدا را یاد میکنند، دلهایشان میلرزد. بعد از آن، هنگامی که دل به ذکر خدا عادت کند، خشکی و سختیاش از بین میرود و نرمی و لطافت در آن پدیدار میشود.
و چون بر ذکر مداومت نماید سلطان ذکر بر ولایت دل مستولی شود و هر چ نه یادحق و محبت حق است جمله را از دل بیرون کند و سر را بمراقبت فرا دارد. بیت.
هوش مصنوعی: هرگاه بر ذکر خداوند مداومت و پایفشاری کنی، عشق و محبت به حق در قلبت حاکم میشود و هر چیز غیر از یاد خدا را از دل خارج میکند. همچنین انسان را به مراقبت از افکار و اعمالش متوجه میسازد.
سر بر در دل بپرده داری بنشست
تا هر چ نه یاد اوست در نگذارد
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که کسی برای حفظ یاد و خاطره محبوبش، به گوشهای نشسته و هر چیزی که به او مربوط میشود را در دل نگه میدارد و نمیگذارد که فراموش شود.
چون سلطان ذکر ساکن ولایت دل ببود دل با او اطمینان و انس گیرد و با هر چه جزوست وحشت ظاهر کند «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الابذکر الله تطمئن القلوب» تا ذکر و محبت هیچ مخلوق در دل مییابد بداند که هنوز کدورت و بیماری دل باقی است هم بمصقل «لاالهالاالله» و شربت نفی ماسوای حق ازالت آن باید کرد تا آنگه که دل نقش پذیر کلمه شود و دل بجوهر ذکر متجوهر گردد. آنجا هیچ اندیشهای غیر حق بنماند و همه سوخته شود و نور ذکر و جوهر کلمه قایم مقام جمله نقوش ثابت گردد. شیخ مجدالدین فرماید قدس الله روحه العزیز.
هوش مصنوعی: زمانی که سلطان ذکر در ولایت دل حضور داشته باشد، دل آرامش و نزدیکی با او پیدا میکند و از هر چیز دیگری وحشت میکند. کسانی که ایمان دارند، دلهایشان با ذکر خدا آرام میگیرد. اگر محبت یا یاد هیچ مخلوقی در دل وجود داشته باشد، باید بدانیم که هنوز کدورت و بیماریهایی در دل باقی مانده است. برای زدودن این کدورتها، باید کلمه «لا اله الا الله» را به عنوان مصقل (جلا دهنده) به کار برد و از نوشیدن شربت نفی غیر حق استفاده کرد. وقتی دل آماده پذیرش کلمات حق شد، دیگر هیچ اندیشهای جز حق در آن باقی نمیماند و همه چیز محو میشود. در آن حالت، نور ذکر و جوهر کلمه به عنوان تمام نقوش ثابت باقی میماند. شیخ مجدالدین نیز در این زمینه صحبت کرده است.
تا دل ز بدو نیک جهان آگاه است
دستش ز بد و نیک جهان کوتاه است
هوش مصنوعی: دل اگر از خوبیها و بدیهای دنیا آگاه باشد، دیگر دستش از آنچه در این جهان خوب یا بد است کوتاه میشود.
زین پیش دلی بود و هزار اندیشه
اکنون همه «لاالهالاالله» است
هوش مصنوعی: قبل از این، دل پر از افکار و هیجانات بود، اما اکنون همه چیز به یک حقیقت ساده و بزرگ خلاصه شده: «جز الله معبودی نیست».
درین وقت سلطان عشق رایت سلطنت بشهر دل فرو فرستد تا بر سر چهار سوی دل و روح و نفس و تن بزنند و شحنه شوق را بفرماید تا نفس قلاش صفت را برسن درد بر بندد و کمند طلب بر گردن او نهد و بسیاستگاه دل آورد و در پایه علم سلطانی عشق بتیغ ذکر سر هوای او بر دارد و بدرخت اخلاص فرو کند دزدان شیاطین که همکاران نفس بودند بشنوند و سیاست سلطانی ببینند شهر جسد خالی کنند و از ولایت رخت بیرون برند. بیت
هوش مصنوعی: در این لحظه، سلطان عشق فرمانی به دل میدهد تا در همه جوانب دل، روح، نفس و بدن تأثیر بگذارد. شوق را فرا میخواند تا نفس سرکش را گرفتار کند و با زنجیر خواستهها به بند بکشد. سپس دل را به مقر حکمرانی عشق میآورد و با زبان ذکر، به هوای معشوق میپردازد. درخت اخلاص را در برابر دزدان شیاطین که همدست نفس هستند، قرار میدهد تا آنها را بترساند و از دنیای مادی بیرون براند.
زحمت غوغا بشهر بیش نبینی
چون علم پادشاه بشره در آید
هوش مصنوعی: وقتی علم و دانش و آگاهی به میان آید، دیگر در شهر زحمت و آشفتگی نخواهی دید.
جملگی رنود و اوباش صفات ذمیمه نفس کاردو کفن عجز بر گیرند و بدر تسلیم بندگی در آیند و گویند «ربنا ظلمنا انفسنا». اگر قصابی بکش و اگر سلطانی ببخش و ببخشای. بیت
هوش مصنوعی: همه رذایل و صفات ناپسند انسان، به ویژه هنگام ضعف و ناتوانی، او را به تسلیم در برابر خداوند وادار میکند و شخص به پیشگاه پروردگارش میگوید: «پروردگارا، به خود ظلم کردیم». حال اگر قدرتی داشته باشی، دیگران را به شهادت برسان و اگر مقام و قدرت حکومتی داری، عفو و بخشش را در پیش بگیر.
باز آمدهام چو خونیان بردر تو
اینک سر و تیغ هر چ خواهی میکن
هوش مصنوعی: من دوباره به سوی تو آمدهام، مانند کسانی که با خون خود نزد تو آمدهاند. حالا میتوانی هر کاری که خواستی با من بکنی.
سلطان عشق جمله او باش ور نود صفات ذمیمه نفسانی را از رندی و ناپاکی توبه دهد و خلعت بندگی در گردن ایشان اندازد و سرهنگی درگاه دل بدیشان ارزانی دارد. چون بسامان شدند که این ازیشان مطلوب بود. بیت.
هوش مصنوعی: عشق را همچون سلطانی در خویش بپذیر و اگر ویژگیهای ناپسند و رذیلهای در خود داری، با توبه از آنها دوری کن و لباس بندگی را بر تن کن. سپس مقام و رتبهای در دل خود برای آنان در نظر بگیر. وقتی که این وضعیت برای آنان مهیا شد، آنچه مورد خواستشان بود فراهم میشود.
معشوقه بسامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
هوش مصنوعی: عاشق زیبای من به شکلی دلربا و کامل درآمد، تا اینکه همه چیز بر وفق مراد است. حالا ایمان و یقین او به عشق و معشوقهاش تبدیل شده است و این وضعیت به همین ترتیب ادامه داشته باشد.
چون شهر جسد از غوغای رنود شیاطین و تشویش او باش صفات ذمیمه نفسانی پاک گشت و آینه دل از زنگار طبیعت صافی شد بعد ازین بارگاه جمال صمدیت را شاید بل که مشروقه آفتاب جمال احدیت را زیبد.
هوش مصنوعی: زمانی که شهر وجود از آشفتهگی ناشی از وسوسههای شیطانی و نگرانیهای صفات زشت نفس پاک شد و دل مانند آینهای بدون زنگار طبیعت شفاف گردید، آنگاه شاید مکان زیبایی برای تجلی جمال بینظیر خداوند گردد.
اکنون سلطان عشق را بشحنگی فرو دارند و وزیر عقل را ببوابی بر در دل نشانند و شهر دل را بزیور و لآلی و جواهر یقین و اخلاص و توکل و صدق و کرم و مروت و فتوت وجود و سخاوت و حیا و شجاعت و فراست وانواع صفات حمیده و خصال پسندیده بیارایند. چه بوده است؟ سلطان حقیقی بخلوتسرای دل میآید معشوق اصلی از تتق جلال جمال مینماید دیگر باره چاوش لا اله بارگاه از خاصگیان صفات حمیده هم خالی میکند زیرا که غیرت نفی غیریت مینماید دل که عاشق سوخته دیرینه است و چون یعقوب ساکن بیت الاحزان سینه است دیده بجمال یوسف روشن خواهد کرد و بیت الاحزان را بجمال یوسفی گلشن خواهد گردانید و از غم بشادی و از محنت بدولت خواهد رسید و از کربت فرقت بعزت وصلت خواهد پیوست. بیت
هوش مصنوعی: اکنون باید عشق را در قلب جای دهیم و عقل را به عنوان مشاور در درون خود داشته باشیم. دل را با زیباییها و گوهرهای ایمان، صداقت، اعتماد به خدا، سخاوت، شجاعت و صفات نیکو بیاراییم. زیرا عشق واقعی به دل وارد میشود و معشوق اصلی خود را با زیبایی خاصش نمایان میکند. این احساس، دل را از غیرت دور کرده و آن را به سمت عشق و آرزو میسوزاند. دل عاشق، مانند یعقوبی که در غم جدایی اشک میریزد، به سوی زیبایی مطلوب خود نگاه میکند و از غم به شادی و از رنج به خوشبختی خواهد رسید.
دیدم رخت از غم سر مویی بنماند
جز بندگی روی تو رویی بنماید
هوش مصنوعی: دیدم که از درد و غم، حتی یک تار موی من باقی نمانده است، جز اینکه تنها خدمتگزار روی تو باشم و تو را ببینم.
با دل گفتم که آرزویی در خواه
دل گفت که هیچ آرزویی بنماند
هوش مصنوعی: با دل خود سخن گفتم و از او خواستم که آرزویی داشته باشد، اما دل جواب داد که دیگر هیچ آرزویی برایش باقی نمانده است.
دل درین مقام بحقیقت دلی رسید و بصحت و صفای اصلی باز آمد و آن صفات نفسانی که بعمرها بمجاهدات خشک مبدل نگشتی درین کیمیا گری ذکر و مراقبت دل و توجه او جمله مبدل گشت، و بکلی سر بر خط بندگی نهادند، اینجا کار فرما نه دل است یا روح تا بعضی صفات نفس انقیاد نمایند و بعضی ننمایند بل که سلطان فرمانروای «وعنت الوجوه للحی القیوم» بارگاه دل را از زحمت اغیار خالی کرده است و تختگاه خاص ساخته که «لایسعنی ارضی و لاسمائی و انما یسعنی قلب عبدی المومن». بعد ازین فرمان حق بر جمله اعضا و صفات غالب آمد که «والله غالب علی امره» هیچ عضوی و صفتی نتواند که بطبع خود تصرف کنند الا بامرو اشارت حق که «کنت له سمعا و بصرا و لسانا ویدا بی یسمع و بی یبصر بی ینطق و بی یبطش».
هوش مصنوعی: دل در این مقام به حقیقتی میرسد و به سلامت و پاکی اصلی خود بازمیگردد. صفات نفسانی که در طول زندگی با تلاشهای سخت تغییر نکردهاند، در این کیمیاگری ذکر و مراقبت دل و توجه به آن، به کلی دگرگون میشوند و تماماً تسلیم بندگی میوزند. در اینجا، نه دل و نه روح به تنهایی حاکم نیستند تا بخشی از صفات نفس را تسلیم کنند و بخشی دیگر را نه، بلکه سلطان فرمانروا، که به حق زندگیبخش و پاینده است، بارگاه دل را از زحمتهای بیگانگان خالی کرده و تخت خاصی برپا کرده است که فقط دل بنده مؤمن آن را میتواند در خود جای دهد. از این پس، فرمان حق بر تمام اعضا و صفات غالب میشود و هیچ عضوی یا صفتی نمیتواند بهطور طبیعی تصرفی کند مگر با اجازه و فرمان حق، که به آن میگوید: «من برای او شنوایی و بینایی و زبانی و دستی هستم؛ او با آن میشنود و میبیند، بهوسیلۀ آن سخن میگوید و عمل میکند».
پس درین مقام دل محل ظهور جملگی صفات حق گردد و چون صفات بر دو نوع است صفات لطف و صفات قهر و دل مظهر این دو صفت گشت حضرت عزت گاهی بصفت لطف آشکارا شود بر دل و گاه بصفت قهر و دل پیوسته در تصرف و تقلب ظهور این دو صفت باشد. ازو خواجه علیهالسلام این اشارت فرمود «قلب المومن بین الاصبعین من اصابع الرحمن یقلبها کیف یشاء» اشارت بر حمانیت کرد بالوهیت نکرد زیراک دل محل استوای صفت رحمانیت گشت چنانک در اول گفتهایم. و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.
هوش مصنوعی: در اینجا قلب انسان، جایی است که همه ویژگیهای الهی در آن نمودار میشود. ویژگیها به دو دسته تقسیم میشوند: ویژگیهای رحمت و ویژگیهای قهر. قلب در واقع نمایانگر هر دو صفت است؛ گاهی خداوند با رحمت خود بر دل تاثیر میگذارد و گاهی نیز با قهر خود. دل دائم در حال تغییر و تحولی است که ناشی از ظهور این دو ویژگی است. همچنین از طرف پیامبر(ص) گفته شده که قلب مؤمن میان دو انگشت از انگشتان رحمان است و او آن را به هر شکلی که بخواهد میچرخاند. این اشاره به رحمانیت خداوند دارد و برههای از خدا بودن او را در نظر ندارد؛ چرا که دل خود به نوعی مظهر ویژگیهای رحمانیت شده است، همانطور که قبلاً اشاره شد. درود بر محمد(ص) و خاندان او باد.