گنجور

فصل پنجم

قال الله تعالی «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی».

و قال النبی صلی‌الله علیه‌و سلم «والذی نفسی بیده لایستقیم ایمان احدکم حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه و لا یستقیم لسا نه حتی یستقیم عمله».

بدانک حق تعالی راهی از ملکوت ارواح به دل بنده گشاده است و از دل راهی بنفس نهاده و از نفس راهی بصورت قالب کرده تا هر مدد فیض که از عالم غیب بروح رسد از روح بدل رسد و از دل نصیبی بنفس رسد و از نفس اثری بقالب رسد بر قالب عملی مناسب آن پدید آید.

و اگر بر صورت قالب عملی ظلمانی نفسانی پدید آید اثر آن ظلمت بنفس رسد و از نفس کدورتی بدل رسد و از دل غشاوتی بروح رسد و نورانیت روح را در حجاب کند همچون هاله که گردماه در آید. و بقدر آن حجاب راه روح بعالم غیب بسته شود تا از مطالعه آن عالم بازماند و مدد فیض بدو کمتر رسد.

وچندانک آن عمل ظلمانی بر صورت قالب زیادت رود اثر ظلمت بروح زیادت رسد و حجاب او بیشتر شود و بقدر حجاب بینایی و شنوایی و گویایی و دانایی روح کم شود تا اگر معالجه بر قانون شریعت بدو نرسد عیاذا بالله خوف آن باشد که «ختم الله علی قلوبهم» بدو پیوندد و بصفت «صم بکم عمی فهم لایعقلون» موصوف گردد.

و این جمله چون طلسمی است که حق تعالی بر یکدیگر بسته است از روحانی و جسمانی و کلید طلسم گشای آن شریعت کرده. و شریعت را ظاهری است و باطنی ظاهر آن اعمال بدنی است که کلید طلسم گشای صورت قالب آمد.

و آن کلید را پنج دندانه است چون: نماز و روزه و زکوه و حج و گفت کلمه شهادت. زیرا که طلسم صورت قالب را بپنج بند حواس خمسه بسته‌اند بکلید پنج دندانه «بنی الاسلام علی خمس» توان گشود. و باطن شریعت اعمال قلبی و سری و روحی است و آن را طریقت خوانند و شرح آن در فصول تربیت نفس و دل و روح بیاید ان‌شاء‌الله تعالی. و طریقت کلید طلسم گشای باطن انسان است تا بعالم حقیقت راه یابد.

خلایق دو نوع آمدند: انبیا علیهم‌السلام و امت. انبیا را اول بکلید طریقت در طلسمات باطنی بگشادند از راه عالم غیب و امداد فیضان فضل‌الهی بروح ایشان رسید که قابل آن بودند و آن طلسمات گشاده شد و اثر آن فیض بدل رسید پس بنفس رسید پس بصورت قالب رسید صورت شریعت بر صورت قالب ظاهر گشت. چنانک فرمود «ماکنت تدری ما الکتاب و لا الایمان ولکن جعلنا له نورا نهدی به من نشا من عبادنا».

امت را صورت شریعت طلسم گشای قالب کردند و ازین در بعالم غیب‌راه دادند بتدریج چون بکلید شریعت طلسم صورت بگشایند آنگه کلید طریقت بدست ایشان دهند تا طلسمات باطنی بگشایند. و از ابتدا تا تصرف کلید‌ شریعت بر قانون فرمان و متابعت ندهند از طلسم صورت خلاص نیابند. و داد شریعت چنان توان داد که هر عضو را بدان عمل مشغول کنی که فرموده‌اند و از ان عمل اجتناب کنی که نهی کرده‌اند تا دندانه‌های کلید راست بر بندهای طلسم نشیند و در حال گشاده گردد. و تا بعضی راست‌ بر می‌نشیند و بعضی بر نمی‌نشیند و یا چون راست بر نشست دیگر باره بر میگرداند هرگز این طلسم گشاده نشود تمام. اگرچه بقدر آنک راست بر می‌نشیند گشاده میشود و اثر راستی بزبان میرسد و از زبان بدل میرسد و از دل بغیب میرسد و نور ایمان ازغیب در دل پدید میآید. و هر چند این راستی زیادت میگردد بظاهر قالب قالب بواسطه اعمال شرع انوار ایمان از غیب بدل زیادت میرسد که «لیز داد وا ایمانا مع ایمانهم».

تا آنگه پرورش صورت قالب بر قانون شریعت بکمال رسد ایمان در دل او بکمال رسد چنانک حدیث بیان فرمود «لایستقیم ایمان احد کم حتی یستقیم قلبه» الحدیث.

و اما آنچ پنج رکن شریعت دندانه کلید طلسم گشای بند پنج حس است از آن است که انسان را بواسطه پنج حس آفاتی و حجبی پدید آمده است که بمقام بهایم و انعام رسیده است بلک فروتر رفته تا اگر درین مرتبه همی مانند و این بندبر نمیگیرند و ازین صفات خلاص نمییابند در حق ایشان میفرماید «اولئک کالانعام بل هم اضل». بهایم و انعام را بر خورداری از عالم سفلی است بواسطه این پنج حس که یکی حس بصرست که بچشم تعلق دارد همه آن خواهند که بچیزی خوش و خوب مینگرند. دوم حاسه سمع است که بگوش تعلق دارد همه آن خواهند که آوازی خوش میشنوند و از آواز ناخوش بترسند و برمند. سیم حاسه شم است که به بینی تعلق دارد همه آن خواهند که بوی خوش میشنوند. چهارم حاسه ذوق است که بکام تعلق دارد همه آن خواهند که چیزی خوش میخورند پنجم حاسه لمس است و آن بجمله تن تعلق دارد. باقی استیفای لذات و شهوات بهیمی و انعامی بجمله تن خواهند که کنند و ایشان را از عالمی دیگر خبر نیست و آلتی ندارند که بدان از عالم علوی و آخرت باقی برخورداری یابند.

پس این پنج حس آدمی را داده‌اند و او را از عالمهای دیگر بواسطه آلات دیگر بهایم ندارند برخورداری نهاده‌اند اگر بکلی بتمتع عالم بهیمی مشغول شود بکلی از عالمهای دیگر بازماند چون بهایم باشد و بدتر.

زیراک چون بهایم از عالمهای دیگر محرومند ایشان را علم و دید آن حرمان نخواهد بود لاجرم بعذاب دید حرمان و خسران فوات آن دولت معذب نخواهند بود.

ولکن آدمی را فردا دید آن حرمان و بازخواست از تضییع آن دولت خواهد بود و ابنای جنس خود را در تمتعات دولت «واذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا» خواهند دید و عذاب حرمان این دولت و مخالفت فرمان خواهند کشید که بهایم را این دو هیچ نیست «بل هم اضل» ازینجاست. و اگر آدمی بکلی ترک تمتعات بهیمی و حیوانی کند از تربیت قالب بازماند و از فواید آن محروم گردد.

پس شریعت را بدو فرستادند تا هر تصرف که در مراتع بهیمی و تمتع حیوانی کند بفرمان کند نه بطبع‌ که از طبع همه ظلمت آید و از فرمان همه نور زیراک چون بطبع کند همه خود را بیند و حق را نبیند واین ظلمت است و حجاب وچون بفرمان کند در آن همه حق را بیند و هیچ خود را نبیند و این عین نورست و رفع حجب. و دیگر آنک هر ظلمت و کدورت که در قالب بواسطه حرکات طبیعی پدید آید که برو فق مراد نفس رفته باشد بواسطه تعبدات شرعی که بر خلاف مراد نفس میرود بر خیزد.

دیگر هر رکنی از ارکان شرع او را مذکری شود از قرارگاه اول و آمدن او از آن عالم و ارشادی کند او را بمراجعت با مقام خویش و آن جوار رب‌العالمین است چنانک کلمه «لااله‌الاالله» او را خبر دهد از آن عالم که میان او و حضرت حق هیچ واسطه نبود. شوق آن عالم و ذوق آن حالت در دلش پدید آید آرزوی مراجعت کند دل ازین عالم برکند لذات بهیمی بر کام جانش طلخ شود متوجه حضرت خداوندی گردد. اینک یک دندانه کلید شریعت بر بند طلسم راست بنشست و یک یک بند گشوده شد.

نماز بدو صفت او را خبر کند چنانک گفته‌ آید: یکی باشکال و حرکات نمازی دوم بصفت مناجات نمازی صورت اشکال و حرکات نماز او را آمدن بدین عالم خبر دهد و بمراجعت آن عالم دلالت کند. چنانک اشکال نماز از قیام و رکوع و سجود و تشهد است: تشهد خبر میدهد از شهود و حضور او در حضرت عزت پیش از آنک اینجا آمد و سجود خبر میدهد که چون بدین عالم آمد اول بمقام نباتی پیوست که نباتات همه در سجودند «والنجم و الشجر یسجدان» همه سر بر زمین نهاده‌اند بر شکل سجود زیراکه سر عبارت از آن محل است که غذاکش باشد و نبات غذا از راه بیخ کشد. و رکوع خبر میدهد او را که از مقام نباتی بمقام حیوانی آمد و حیوانات جمله در رکوع اند پشت خم داده. و قیام خبر میدهد او را که از مقام حیوانی بمقام انسانی پیوست و انسان بجملگی در قیام‌اند تو از رکوع و سجود آمدی بسوی قیام.

و در حرکات نمازی این اشارت است که در وقت تکبیره الاحرام روی از جمله اغراض و اعراض دنیاوی بگردان و هر دودست برآور یعنی دنیا و آخرت برانداز از نظر همت و تکبیر بر عالم حیوانی و بهیمی کن و بگوی الله اکبر یعنی با بزرگواری حق هیچ را بزرگ مشناس و نظر از هر چه بزرگ نمای نفس و هواست بردار و بر بزرگواری حق انداز. خواجه علیه‌الصلوه و السلم ازینجا میفرمود «تکبیره الاولی خیر من الدنیا و ما فیها». و از خود سفر کن اول از قیام انسانی که شکل تجبر و تکبر و انانیت است بر کوع حیوانی آی که شکل تواضع و خضوع و انکسار است و از آنجا بسجود که شکستگی و فکندگی و افتادگی و مذلت نباتی است آی تا بتشهد شهود و حضور اول بازرسی که «واسجد و اقترب». بیت.

ای دل مگر که از در افتادگی در آیی
ورنه بشوخ چشمی با عشق کی بر آیی

تا چون بدین در اندر آیی بهمان نردبان که فرو آمدی بر شوی که «الصلوه معراج المومن» بیت.

آن ره که من آمدم کدام است ای جان
تا باز روم که کار خام است ای جان
در هر گامی هزار دام است ای جان
نامردان را عشق حرام است ای جان

وصفت مناجات نمازی او را از مرتبه حیوانی و تمنیهای نفسانی بمقام ملکی برساند و از گفت و شنید خلق و تسویلات شیطانی بمناجات و مکالمه حق آورد و از ذوق مکالمه «الست بربکم» خبر دهد که «المصلی یناجی ربه».

و دیگر اسرار و فواید نماز و هریک از ارکان اسلام اگر بیان کرده آید کتب فراوان تحمل آن نکند اما از هر یک رمزی گفته آید تا ازین قدر فواید این مختصر خالی نماند.

اما روزه او را از آن عهد اعلام کند که بصفت ملایکه بود و بحجب صفات حیوانی از حضرت محجوب نگشته‌ که خوردن خاصیت حیوان است و ناخوردن صفت ملایکه و صفت خداوند تعالی تا بدین اشارت ترک خلقهای حیوانی کند و متخلق با خلاق حق شود که «الصوم لی وانا اجزی به». یعنی روزه خاص از آن من است که بحقیقت حضرت خداوندی است که از غذا منزه است باقی هرچه هست محتاج غذا‌اند. ملایکه اگرچه غذای حیوانی نخورند اما تسبیح و تقدیس غذای ایشان است و هر چیز را مناسب او غذایی هست «وانااجزی به» یعنی جزای هر طاعت بهشت است و جزای روزه تخلق باخلاق من است چه صورت هیچ طاعت با حضرت عزت مناسبتی ندارد الا روزه که ترک کردن غذا است و حق تعالی منزه از غذا است بعیسی علیه‌الصلوه و السلم وحی آمد «تجوع ترانی و تجر دتصل الی».

و اما زکوه تزکیت نفس کند از صفات حیوانی و او را متصف کند بصفات حق زیرا که صفت حیوانی آن است که جمع کند و بکس ندهد. و آدمی رااز جمع کردن چاره نیست و اگر از آن چیزی بندهد در آلایش صفت حیوانی بماند. میفرماید زکوه بده تا از آن آلایش پاک شوی که «خذمن اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم بها» و بصفات حق موصوف گردی که جود و عطا صفت حق تعالی است «فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسینسره للیسری». تقوی و تصدیق از صفات بندگی است اما اعطا از صفات خداوندی است.

و اما حج اشارت میکند بمراجعت با حضرت عزت و بشارت میدهد بوصول بحضرت خداوندی «و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا». این ضعیف میگوید بیت.

ای ساقی خوش باده ناب اندر ده
مستان شده‌ایم هین شراب اندر ده
کس نیست زما که نه خراب است و یباب
آواز بدین ده خراب اندر ده

یعنی ای قرار گرفته در شهر انسانیت و مقیم سرای طبیعت حیوانی گشته و از کعبه وصال ما بیخبر مانده چند درین منزل بهیمی مقام کنی وپای بسته صفات ذمیمه شیطنت و سبعی باشی و دست در گردن دشمنان من آری چنانک می‌گوید تعالی و تقدس «ان من ازواجکم و اولادکم عدو الکم» و بمز خرافات نعیم دنیاوی در جوال غرور شیطان شوی؟

برخیز و مردانه این همه بند و پابند بر هم گسل وزن فرزند و خویش و پیوند وخان و مان را وداع کن و آیت «فانهم عدو لی الا رب العالمین» بر همه خوان و روی از همه بگردان و بصدق توجه «وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض» قدم در راه نه و از عقیده پاک نیت «انی ذاهب الی ربی سیهدین» بیار و قدم ازین منازل و مراحل خوش آمدب دنیا و هوا و طبع بیرون نه و بادیه نفس اما ره را قطع کن.

و چون به احرمگاه دل رسیدی بآب انابت غسلی بکن و از لباس کسوت بشریت مجرد شو و احرام عبودیت دربند و لبیک عاشقانه بزن و بعرفات معرفت در ای و جبل‌الرحمه عنایت بر آی و قدم در حرم حریم قرب مانه و بمشعر الحرام شعار بندگی ثباتی بکن و از آنجا بمناء منیت منا آی و نفس بهیمی را در آن منحر قربان کن و آنکه روی بکعبه وصال ما نه که «دع نفسک و تعال»

و چون رسیدی طواف کن یعنی بعد ازین گرد ما گرد و گرد خویش هیچ مگرد و با حجرالاسود که دل تو است و آن یمین‌الله است عهد ما تازه کن و از آنجا بمقام ابراهیم آی یعنی بمقام روحانیت خلت و از آنجا دو رکعتی تحیت مقام بگزار یعنی عبودیت از بهر بهشت و دوزخ مکن چون مزدوران بندگی‌ها از اضطرار عشق کن چون عاشقان.

پس بدر کعبه وصال ما آی و خود را چون حلقه بر در بمان و بی‌خود در آی که خوف و حجاب از خودی بخیزد و امن و وصول از بیخودی و آنگه «و من دخله کان آمنا» بر خوان. بیت

ای دل بی‌دل بنزد آن دلبر رو
در بارگه وصال او بی‌سر رو
تنها ز همه خلق چو رفتی بدرش
خود را بر در بمان و آنگه در رو

پس اینجا بحقیقت دندانه‌های کلید پنج رکن شریعت بر بندهای حواس پنجگانه راست بنشست و طلسمات جسمانی و روحانی گشاده گشت و مقاصد بحصول موصول شد.

رمزی از بعضی تعبدات صورت شرع و فواید آن گفته آمد. فاما آنچ حقایق شرع است شرح آن در اطباق آسمان و زمین نگنجد و آن معنی بعیان تعلق دارد نه بیان. فانهم الاشاره و لا نطلبنی بالعباره. و صلی‌الله علی محمد و آله.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال الله تعالی «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی».
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «قطعاً کسی که خود را پاک سازد و نام پروردگارش را یاد کند، رستگار خواهد شد.»
و قال النبی صلی‌الله علیه‌و سلم «والذی نفسی بیده لایستقیم ایمان احدکم حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه و لا یستقیم لسا نه حتی یستقیم عمله».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) فرمودند: «به کسی که جانم به دست اوست، ایمان هیچ یک از شما به درستی برقرار نمی‌شود تا زمانی که قلبش به درستی برقرار شود و قلب او به درستی نخواهد بود تا زمانی که زبانش به درستی برقرار شود و زبانش به درستی نخواهد بود تا زمانی که اعمالش به درستی باشد.»
بدانک حق تعالی راهی از ملکوت ارواح به دل بنده گشاده است و از دل راهی بنفس نهاده و از نفس راهی بصورت قالب کرده تا هر مدد فیض که از عالم غیب بروح رسد از روح بدل رسد و از دل نصیبی بنفس رسد و از نفس اثری بقالب رسد بر قالب عملی مناسب آن پدید آید.
هوش مصنوعی: بدانید که خداوند راهی از عالم معنوی به دل انسان گشوده است و از دل به نفس و از نفس به جسم منتقل شده است. به این صورت، هر فیضی که از عالم غیب به روح انسان می‌رسد، ابتدا به روح، سپس به دل، و بعد به نفس می‌نشیند و از نفس بر روی جسم تاثیر می‌گذارد و عملی متناسب با آن ایجاد می‌شود.
و اگر بر صورت قالب عملی ظلمانی نفسانی پدید آید اثر آن ظلمت بنفس رسد و از نفس کدورتی بدل رسد و از دل غشاوتی بروح رسد و نورانیت روح را در حجاب کند همچون هاله که گردماه در آید. و بقدر آن حجاب راه روح بعالم غیب بسته شود تا از مطالعه آن عالم بازماند و مدد فیض بدو کمتر رسد.
هوش مصنوعی: اگر بر چهره وجود انسانی ظلمتی ناشی از نفسانیات ایجاد شود، این ظلمت تأثیر خود را بر نفس می‌گذارد و باعث می‌شود که نفس کدورت‌هایی به خود بگیرد. همچنین این ظلمت بر دل تأثیر می‌گذارد و غفلت و پرده‌ای ایجاد می‌کند که نورانیت روح را پوشانده و از بین می‌برد، درست مانند هاله‌ای که دور ماه پدیدار می‌شود. به میزان آن پرده، راه دسترسی روح به عالم غیب مسدود می‌شود و از درک این عالم بازمی‌ماند و در نتیجه، کمک و فیض الهی کمتر به او می‌رسد.
وچندانک آن عمل ظلمانی بر صورت قالب زیادت رود اثر ظلمت بروح زیادت رسد و حجاب او بیشتر شود و بقدر حجاب بینایی و شنوایی و گویایی و دانایی روح کم شود تا اگر معالجه بر قانون شریعت بدو نرسد عیاذا بالله خوف آن باشد که «ختم الله علی قلوبهم» بدو پیوندد و بصفت «صم بکم عمی فهم لایعقلون» موصوف گردد.
هوش مصنوعی: اگر آدمی در کارهای نادرست و ظلمانی خود بیشتر غرق شود، اثرات منفی آن بر روحش افزایش می‌یابد و حجاب‌های بیشتری بر روح او ایجاد می‌شود. به تدریج، توانایی‌های بینایی، شنوایی، گفتاری و دانشی او کاهش می‌یابد. اگر به موقع درمانی بر اساس اصول شریعت برای او صورت نگیرد، ممکن است به مرحله‌ای برسد که قلبش مهر و موم شود و به خصوصیات افرادی که نه می‌شنوند، نه می‌گویند و نه می‌فهمند، دچار گردد.
و این جمله چون طلسمی است که حق تعالی بر یکدیگر بسته است از روحانی و جسمانی و کلید طلسم گشای آن شریعت کرده. و شریعت را ظاهری است و باطنی ظاهر آن اعمال بدنی است که کلید طلسم گشای صورت قالب آمد.
هوش مصنوعی: این جمله مانند یک رمز و راز است که خداوند بین روح و جسم قرار داده است و شریعت به عنوان کلید این رمز عمل می‌کند. شریعت دارای دو جنبه است: یکی جنبه ظاهری که به انجام اعمال بدن مربوط می‌شود و دیگری جنبه باطنی که به عمق معانی و تأثیرات روحی اشاره دارد.
و آن کلید را پنج دندانه است چون: نماز و روزه و زکوه و حج و گفت کلمه شهادت. زیرا که طلسم صورت قالب را بپنج بند حواس خمسه بسته‌اند بکلید پنج دندانه «بنی الاسلام علی خمس» توان گشود. و باطن شریعت اعمال قلبی و سری و روحی است و آن را طریقت خوانند و شرح آن در فصول تربیت نفس و دل و روح بیاید ان‌شاء‌الله تعالی. و طریقت کلید طلسم گشای باطن انسان است تا بعالم حقیقت راه یابد.
هوش مصنوعی: این متن به پنج اصل مهم از دین اسلام اشاره دارد: نماز، روزه، زکات، حج و شهادت. این اصول به عنوان کلیدی پنج دندانه معرفی شده‌اند که می‌توانند قفل احساسات و حواس انسان را باز کنند. به نوعی، این اصول به ما کمک می‌کنند تا به باطن حقیقت و معنای عمیق‌تری از زندگی دست یابیم. همچنین، جنبه‌های باطنی دین که مربوط به احساسات و روح انسان است، تحت عنوان "طریقت" شناخته می‌شود و در مباحث مربوط به تربیت روح و دل توضیح داده می‌شود. این طریقه به انسان کمک می‌کند تا به دنیای حقیقت دسترسی پیدا کند.
خلایق دو نوع آمدند: انبیا علیهم‌السلام و امت. انبیا را اول بکلید طریقت در طلسمات باطنی بگشادند از راه عالم غیب و امداد فیضان فضل‌الهی بروح ایشان رسید که قابل آن بودند و آن طلسمات گشاده شد و اثر آن فیض بدل رسید پس بنفس رسید پس بصورت قالب رسید صورت شریعت بر صورت قالب ظاهر گشت. چنانک فرمود «ماکنت تدری ما الکتاب و لا الایمان ولکن جعلنا له نورا نهدی به من نشا من عبادنا».
هوش مصنوعی: مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: پیامبران و امت. پیامبران از طریق کشف حقیقت و علوم باطنی به دانش و نور الهی دست یافتند که برای آنها مقدر شده بود؛ این دانش به روح آنها رسید و تأثیر آن در وجودشان ظهور یافت. سپس این حقیقت به شکل شریعت و قوانین دینی تجلی پیدا کرد. همانطور که در قرآن آمده است: «تو نمی‌دانستی که کتاب و ایمان چیست، اما ما نوری را برای هدایت تو قرار دادیم تا هر که از بندگان ما را بخواهیم، به آن هدایت کنیم».
امت را صورت شریعت طلسم گشای قالب کردند و ازین در بعالم غیب‌راه دادند بتدریج چون بکلید شریعت طلسم صورت بگشایند آنگه کلید طریقت بدست ایشان دهند تا طلسمات باطنی بگشایند. و از ابتدا تا تصرف کلید‌ شریعت بر قانون فرمان و متابعت ندهند از طلسم صورت خلاص نیابند. و داد شریعت چنان توان داد که هر عضو را بدان عمل مشغول کنی که فرموده‌اند و از ان عمل اجتناب کنی که نهی کرده‌اند تا دندانه‌های کلید راست بر بندهای طلسم نشیند و در حال گشاده گردد. و تا بعضی راست‌ بر می‌نشیند و بعضی بر نمی‌نشیند و یا چون راست بر نشست دیگر باره بر میگرداند هرگز این طلسم گشاده نشود تمام. اگرچه بقدر آنک راست بر می‌نشیند گشاده میشود و اثر راستی بزبان میرسد و از زبان بدل میرسد و از دل بغیب میرسد و نور ایمان ازغیب در دل پدید میآید. و هر چند این راستی زیادت میگردد بظاهر قالب قالب بواسطه اعمال شرع انوار ایمان از غیب بدل زیادت میرسد که «لیز داد وا ایمانا مع ایمانهم».
هوش مصنوعی: مؤمنان را با شکل شریعت آشنا کردند و به تدریج آنها را به دنیای باطن راهنمایی کردند. زمانی که شریعت به پایان برسد، کلید طریقت به دستشان می‌رسد تا رموز باطنی را بگشایند. تا زمانی که به دستورها و نهی‌های شریعت عمل نکنند، نمی‌توانند از قید ظاهری رهایی یابند. شریعت به افراد توان می‌دهد که با عمل به احکام شرعی، به درستی عمل کنند و از گناه پرهیز نمایند تا کلید راست بر قفل‌های باطنی بنشیند و راه گشوده شود. اما اگر برخی افراد به درستی عمل نکنند یا مرتکب گناهان شوند، آن قفل‌ها هرگز به‌طور کامل باز نخواهد شد. هرچند که به اندازه‌ای که عمل درستی انجام شود، قفل‌ها باز و اثر آن در گفتار و عمل شناخته می‌شود و نوری از ایمان در دل پدیدار می‌شود. هر چه این درستی بیشتر گردد، انوار ایمان از عالم غیب به دل انسان افزوده می‌شود و ایمان آنان تقویت می‌شود.
تا آنگه پرورش صورت قالب بر قانون شریعت بکمال رسد ایمان در دل او بکمال رسد چنانک حدیث بیان فرمود «لایستقیم ایمان احد کم حتی یستقیم قلبه» الحدیث.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تربیت و شکل‌گیری ظاهری بر اساس قوانین مذهبی به کمال نرسد، ایمان در دل انسان نیز به نهایت نمی‌رسد. همانطور که در حدیثی آمده است: "ایمان هیچ‌کس راست نمی‌شود تا اینکه قلب او راست باشد."
و اما آنچ پنج رکن شریعت دندانه کلید طلسم گشای بند پنج حس است از آن است که انسان را بواسطه پنج حس آفاتی و حجبی پدید آمده است که بمقام بهایم و انعام رسیده است بلک فروتر رفته تا اگر درین مرتبه همی مانند و این بندبر نمیگیرند و ازین صفات خلاص نمییابند در حق ایشان میفرماید «اولئک کالانعام بل هم اضل». بهایم و انعام را بر خورداری از عالم سفلی است بواسطه این پنج حس که یکی حس بصرست که بچشم تعلق دارد همه آن خواهند که بچیزی خوش و خوب مینگرند. دوم حاسه سمع است که بگوش تعلق دارد همه آن خواهند که آوازی خوش میشنوند و از آواز ناخوش بترسند و برمند. سیم حاسه شم است که به بینی تعلق دارد همه آن خواهند که بوی خوش میشنوند. چهارم حاسه ذوق است که بکام تعلق دارد همه آن خواهند که چیزی خوش میخورند پنجم حاسه لمس است و آن بجمله تن تعلق دارد. باقی استیفای لذات و شهوات بهیمی و انعامی بجمله تن خواهند که کنند و ایشان را از عالمی دیگر خبر نیست و آلتی ندارند که بدان از عالم علوی و آخرت باقی برخورداری یابند.
هوش مصنوعی: پنج رکن شریعت به نوعی در بستری از حواس پنج‌گانه انسان معنا می‌یابد. این حواس باعث به وجود آمدن مشکلات و حجاب‌هایی برای انسان شده‌اند که او را به حالت حیوانات و دام‌ها می‌رسانند. اگر فرد در این سطح باقی بماند و نتواند از این محدودیت‌ها رهایی یابد، در واقع به وضعیت پایین‌تر از حیوانات می‌رسد، چنان‌که در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده است. انسان از طریق حواس خود، به شکلی از زندگی مادی مشغول می‌شود که بر اساس آنها به دنبال لذت‌ها و خوشی‌هاست. حس بینایی به او اجازه می‌دهد که زیبایی‌ها را ببیند و به دنبال چیزهای خوشایند برود. حس شنوایی او را به شنیدن صداها می‌کشاند و از صداهای ناخوشایند دوری می‌کند. حس بویایی خوشبوها را برای او جذاب می‌سازد و حس چشایی او را به سمت طعم‌های لذیذ هدایت می‌کند. در نهایت، حس لامسه نیز او را به تجربیات مادی و جسمانی متصل می‌کند. به طور کل، این حواس او را به دنیای مادی محدود کرده و از شناخت دنیای بالاتر و آخرت بازمی‌دارد.
پس این پنج حس آدمی را داده‌اند و او را از عالمهای دیگر بواسطه آلات دیگر بهایم ندارند برخورداری نهاده‌اند اگر بکلی بتمتع عالم بهیمی مشغول شود بکلی از عالمهای دیگر بازماند چون بهایم باشد و بدتر.
هوش مصنوعی: انسان پنج حس دارد که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند و به او این امکان را می‌دهد که از دنیاهای دیگر بهره‌مند شود. اگر او تمام توجه خود را معطوف به لذت‌های دنیوی کند، تمام ارتباط خود را با عرصه‌های دیگر از دست می‌دهد و در این صورت به حالتی مشابه حیوانات خواهد رسید، و حتی ممکن است وضعیت او بدتر از آن‌ها باشد.
زیراک چون بهایم از عالمهای دیگر محرومند ایشان را علم و دید آن حرمان نخواهد بود لاجرم بعذاب دید حرمان و خسران فوات آن دولت معذب نخواهند بود.
هوش مصنوعی: چون حیوانات از جهان‌های دیگر بی‌بهره‌اند، از علم و درک آن محرومیت برخوردار هستند. بنابراین، آگاه بودن از عذاب ناشی از این محرومیت و از دست دادن آن سعادت، آن‌ها را معذب نمی‌کند.
ولکن آدمی را فردا دید آن حرمان و بازخواست از تضییع آن دولت خواهد بود و ابنای جنس خود را در تمتعات دولت «واذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا» خواهند دید و عذاب حرمان این دولت و مخالفت فرمان خواهند کشید که بهایم را این دو هیچ نیست «بل هم اضل» ازینجاست. و اگر آدمی بکلی ترک تمتعات بهیمی و حیوانی کند از تربیت قالب بازماند و از فواید آن محروم گردد.
هوش مصنوعی: اما انسان در فردا به یاد خواهد آورد که چگونه فرصت‌هایی را که از دست داده، به خاطر سوءاستفاده‌اش از امکانات و نعمات زندگی، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. او در آن زمان، دیگران را در حال استفاده از نعمات و عظمت زندگی خواهد دید و سنگینی عذاب ناشی از فقدان این نعمات و سرپیچی از دستورات را حس خواهد کرد. به همین دلیل، حیوانات در مقایسه با انسان در این مورد اهمیتی ندارند و حتی ممکن است بدتر از آن‌ها باشند. اگر انسان به‌طور کامل از لذت‌های حیوانی و مادی خود دست بکشد، از تربیت و شکل‌گیری صحیح خود بازخواهد ماند و از مزایای آن محروم خواهد شد.
پس شریعت را بدو فرستادند تا هر تصرف که در مراتع بهیمی و تمتع حیوانی کند بفرمان کند نه بطبع‌ که از طبع همه ظلمت آید و از فرمان همه نور زیراک چون بطبع کند همه خود را بیند و حق را نبیند واین ظلمت است و حجاب وچون بفرمان کند در آن همه حق را بیند و هیچ خود را نبیند و این عین نورست و رفع حجب. و دیگر آنک هر ظلمت و کدورت که در قالب بواسطه حرکات طبیعی پدید آید که برو فق مراد نفس رفته باشد بواسطه تعبدات شرعی که بر خلاف مراد نفس میرود بر خیزد.
هوش مصنوعی: شریعت به انسان نازل شد تا هر گونه تصرفی که در عوالم حیوانی و طبیعی انجام می‌دهد، تحت فرمان باشد و به جای اینکه بر اساس طبیعت خود عمل کند، که ناشی از ظلمت است، به روشنی و نور راه یابد. زیرا وقتی انسان به طبیعت خود تکیه کند، تنها به خود می‌نگرد و از حق غافل می‌شود که این خود نوعی ظلمت و مانع است. اما وقتی تحت فرمان شریعت عمل کند، به حق توجه می‌کند و خود را نادیده می‌گیرد که این وضعیت عین روشنایی و برطرف‌کننده حجاب‌هاست. همچنین هر گونه ظلمت و ناپاکی که از حرکات طبیعی به وجود می‌آید و ناشی از خواسته‌های نفس است، با گذشتن از دستورات شرعی که بر خلاف خواسته‌های نفس عمل می‌کند، برطرف می‌شود.
دیگر هر رکنی از ارکان شرع او را مذکری شود از قرارگاه اول و آمدن او از آن عالم و ارشادی کند او را بمراجعت با مقام خویش و آن جوار رب‌العالمین است چنانک کلمه «لااله‌الاالله» او را خبر دهد از آن عالم که میان او و حضرت حق هیچ واسطه نبود. شوق آن عالم و ذوق آن حالت در دلش پدید آید آرزوی مراجعت کند دل ازین عالم برکند لذات بهیمی بر کام جانش طلخ شود متوجه حضرت خداوندی گردد. اینک یک دندانه کلید شریعت بر بند طلسم راست بنشست و یک یک بند گشوده شد.
هوش مصنوعی: هنگامی که یکی از اصول دین برای او روشن شد و به یاد آن جهان افتاد، به یاد مقام خود در نزد خداوند افتاده و به سوی آن بازگشت می‌کند. او به کمک کلمه «لااله‌الاالله» درمی‌یابد که میان او و خداوند هیچ واسطه‌ای وجود ندارد. در دل او شوق و ذوق آن عالم پدیدار می‌شود و آرزوی بازگشت به سوی آن مقام در او شکل می‌گیرد؛ حس می‌کند که باید از لذت‌های دنیوی دل کند و به سوی خداوند متوجه شود. در این لحظه، بخشی از کلید شریعت بر قفل‌ افکار او قرار گرفته و گشوده می‌شود.
نماز بدو صفت او را خبر کند چنانک گفته‌ آید: یکی باشکال و حرکات نمازی دوم بصفت مناجات نمازی صورت اشکال و حرکات نماز او را آمدن بدین عالم خبر دهد و بمراجعت آن عالم دلالت کند. چنانک اشکال نماز از قیام و رکوع و سجود و تشهد است: تشهد خبر میدهد از شهود و حضور او در حضرت عزت پیش از آنک اینجا آمد و سجود خبر میدهد که چون بدین عالم آمد اول بمقام نباتی پیوست که نباتات همه در سجودند «والنجم و الشجر یسجدان» همه سر بر زمین نهاده‌اند بر شکل سجود زیراکه سر عبارت از آن محل است که غذاکش باشد و نبات غذا از راه بیخ کشد. و رکوع خبر میدهد او را که از مقام نباتی بمقام حیوانی آمد و حیوانات جمله در رکوع اند پشت خم داده. و قیام خبر میدهد او را که از مقام حیوانی بمقام انسانی پیوست و انسان بجملگی در قیام‌اند تو از رکوع و سجود آمدی بسوی قیام.
هوش مصنوعی: نماز به دو ویژگی او اشاره می‌کند؛ یکی به قالب و حرکات نماز و دیگری به حالت مناجات. حرکات نماز به نوعی از عالم دیگه خبر می‌دهند و به بازگشت به آن عالم اشاره می‌کنند. اشکال نماز شامل قیام، رکوع، سجود و تشهد است. تشهد نشان‌دهنده حضور او در عالم عزت قبل از آمدن به این دنیا است. سجود نمایانگر این است که او ابتدا به مقام نباتی پیوسته، زیرا همه گیاهان در سجودند و سرشان را به زمین می‌گذارند تا از خاک تغذیه کنند. رکوع نشان می‌دهد که او از مقام نباتی به مقام حیوانی منتقل شده و همه حیوانات در حالت رکوع‌اند و پشت خود را خم می‌کنند. قیام هم خبر می‌دهد که او از مقام حیوانی به مقام انسانی رسید و انسان‌ها در حالت قیام هستند و از رکوع و سجود به قیام می‌آیند.
و در حرکات نمازی این اشارت است که در وقت تکبیره الاحرام روی از جمله اغراض و اعراض دنیاوی بگردان و هر دودست برآور یعنی دنیا و آخرت برانداز از نظر همت و تکبیر بر عالم حیوانی و بهیمی کن و بگوی الله اکبر یعنی با بزرگواری حق هیچ را بزرگ مشناس و نظر از هر چه بزرگ نمای نفس و هواست بردار و بر بزرگواری حق انداز. خواجه علیه‌الصلوه و السلم ازینجا میفرمود «تکبیره الاولی خیر من الدنیا و ما فیها». و از خود سفر کن اول از قیام انسانی که شکل تجبر و تکبر و انانیت است بر کوع حیوانی آی که شکل تواضع و خضوع و انکسار است و از آنجا بسجود که شکستگی و فکندگی و افتادگی و مذلت نباتی است آی تا بتشهد شهود و حضور اول بازرسی که «واسجد و اقترب». بیت.
هوش مصنوعی: در حرکات نماز، اشاره‌ایی وجود دارد که در هنگام گفتن تکبیره الاحرام باید از مشغولیت‌ها و امور دنیوی فاصله بگیریم. دو دست خود را بلند کن و دنیا و آخرت را از نظر همت خود دور کن. با گفتن «الله اکبر» این معنا را به ذهن بیاور که هیچ چیزی را در برابر بزرگی خداوند بزرگ نشمار و هر آنچه که به‌واسطه نفس یا هوای نفس بزرگ جلوه می‌کند، از نظر خود دور کن و فقط به عظمت خداوند توجه کن. فرمودند که «تکبیره الاولی از دنیا و آنچه در آن است بهتر است». سپس از حالت انسانی که به غرور و خود بزرگ بینی متمایل است، فاصله بگیر و به حالت تواضع و خضوع برگرد. به سجده برو که نشانه‌ای از شکستگی و افتادگی است. این مراحل تو را به درک حضور و شهود نزدیک می‌کند و به یاد داشته باش که «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب» یعنی سجده کن و به خداوند نزدیک شو.
ای دل مگر که از در افتادگی در آیی
ورنه بشوخ چشمی با عشق کی بر آیی
هوش مصنوعی: ای دل، آیا ممکن است که تو از حالت رنج و افتادگی خود بیرون بیایی و به سمت عشق بیایی، یا اینکه با یک نگاه، بر این عشق دمیده شوی؟
تا چون بدین در اندر آیی بهمان نردبان که فرو آمدی بر شوی که «الصلوه معراج المومن» بیت.
هوش مصنوعی: زمانی که به این در وارد می‌شوی، باید به همان نردبانی بازگردی که از آن پایین آمدی، زیرا «نماز معراج مؤمن است».
آن ره که من آمدم کدام است ای جان
تا باز روم که کار خام است ای جان
هوش مصنوعی: ای عشق، کدام ‌راه را که من پیموده‌ام، دوباره بروم؟ زیرا کار من هنوز ناتمام است.
در هر گامی هزار دام است ای جان
نامردان را عشق حرام است ای جان
هوش مصنوعی: در هر قدمی خطرات و مشکلات زیادی وجود دارد، ای جان، عشق برای افرادی که شجاعت ندارند، ممنوع است، ای جان.
وصفت مناجات نمازی او را از مرتبه حیوانی و تمنیهای نفسانی بمقام ملکی برساند و از گفت و شنید خلق و تسویلات شیطانی بمناجات و مکالمه حق آورد و از ذوق مکالمه «الست بربکم» خبر دهد که «المصلی یناجی ربه».
هوش مصنوعی: عبادت و راز و نیاز انسان، او را از سطح حیوانی و خواسته‌های دنیوی به مرتبه‌ای بالاتر می‌برد. با این ارتباط معنوی، انسان می‌تواند از گفتگو با دیگران و وسوسه‌های شیطانی دور شود و به مکالمه‌ای با خداوند دست یابد. این ارتباط به او می‌آموزد که در واقع او با خدا صحبت می‌کند و در آن لحظه خاص، احساس نزدیکی و حضور الهی را تجربه می‌کند.
و دیگر اسرار و فواید نماز و هریک از ارکان اسلام اگر بیان کرده آید کتب فراوان تحمل آن نکند اما از هر یک رمزی گفته آید تا ازین قدر فواید این مختصر خالی نماند.
هوش مصنوعی: اسرار و فواید نماز و هر یک از ارکان اسلام به قدری زیاد است که اگر بخواهیم همه آنها را بیان کنیم، کتاب‌های زیادی نیاز داریم. اما از هر کدام به طور مختصر نکته‌ای گفته می‌شود تا این متن از فایده‌ها و نکات مهم خالی نماند.
اما روزه او را از آن عهد اعلام کند که بصفت ملایکه بود و بحجب صفات حیوانی از حضرت محجوب نگشته‌ که خوردن خاصیت حیوان است و ناخوردن صفت ملایکه و صفت خداوند تعالی تا بدین اشارت ترک خلقهای حیوانی کند و متخلق با خلاق حق شود که «الصوم لی وانا اجزی به». یعنی روزه خاص از آن من است که بحقیقت حضرت خداوندی است که از غذا منزه است باقی هرچه هست محتاج غذا‌اند. ملایکه اگرچه غذای حیوانی نخورند اما تسبیح و تقدیس غذای ایشان است و هر چیز را مناسب او غذایی هست «وانااجزی به» یعنی جزای هر طاعت بهشت است و جزای روزه تخلق باخلاق من است چه صورت هیچ طاعت با حضرت عزت مناسبتی ندارد الا روزه که ترک کردن غذا است و حق تعالی منزه از غذا است بعیسی علیه‌الصلوه و السلم وحی آمد «تجوع ترانی و تجر دتصل الی».
هوش مصنوعی: روزه نشانه‌ای از عهدی است که انسان را به مرحله‌ای بالاتر می‌برد، به گونه‌ای که از ویژگی‌های حیوانی جدا شده و به صفات ملائکه نزدیک‌تر می‌شود. خوردن به معنای وابستگی به نیازهای جسمی است، در حالی که ترک غذا و روزه‌داری نشان‌دهنده پیوستگی به صفات الهی است. خداوند از هر نوع غذایی منزه است و تنها اوست که می‌تواند جزای روزه را به عنوان نزدیک شدن به خود اعلام کند. ملائکه به هیچ غذایی نیاز ندارند، اما تسبیح و عبادت برای آنها به نوعی غذای معنوی است. خداوند به عیسی (علیه‌السلام) وحی فرستاد که اگر گرسنه شوی، به من نزدیک‌تر می‌شوی.
و اما زکوه تزکیت نفس کند از صفات حیوانی و او را متصف کند بصفات حق زیرا که صفت حیوانی آن است که جمع کند و بکس ندهد. و آدمی رااز جمع کردن چاره نیست و اگر از آن چیزی بندهد در آلایش صفت حیوانی بماند. میفرماید زکوه بده تا از آن آلایش پاک شوی که «خذمن اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم بها» و بصفات حق موصوف گردی که جود و عطا صفت حق تعالی است «فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسینسره للیسری». تقوی و تصدیق از صفات بندگی است اما اعطا از صفات خداوندی است.
هوش مصنوعی: زکوه به معنای پاکسازی نفس از صفات حیوانی و تزکیه آن با صفات الهی است. صفات حیوانی شامل جمع‌آوری مال و چیزهای مادی بدون بخشش به دیگران است. انسان نمی‌تواند از جمع‌آوری اجتناب کند، اما اگر چیزی را ندهد، به همان صفات حیوانی دچار می‌شود. بنابراین، باید زکوه پرداخت کرد تا از این آلودگی‌ها پاک شد. آیات قرآن بیان می‌کنند که پرداخت زکوه باعث طهارت و تزکیه انسان می‌شود و او را به صفات الهی نزدیک می‌کند. بخشش و generosity (جود) صفاتی از ذات خداوند است و تقوا و صداقت از صفات بندگی به شمار می‌آیند.
و اما حج اشارت میکند بمراجعت با حضرت عزت و بشارت میدهد بوصول بحضرت خداوندی «و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا». این ضعیف میگوید بیت.
هوش مصنوعی: حج به معنای بازگشت به نزد خداوند است و این عمل نوید دهنده دستیابی به حضور خداوند می‌باشد. در اینجا اشاره شده است که به مردم اعلام شود تا به سوی خداوند بیایند و برای زیارت خانه او شوند. این فرد ضعیف می‌گوید که درباره این موضوع صحبت می‌کند.
ای ساقی خوش باده ناب اندر ده
مستان شده‌ایم هین شراب اندر ده
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده‌ای ناب و خوش به ما بده، ما اکنون مست و سرمست شده‌ایم، پس برایمان شراب بیاور.
کس نیست زما که نه خراب است و یباب
آواز بدین ده خراب اندر ده
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که از ما بی‌نصیب باشد و در این قحطی و مشکلات قرار نگیرد. در این سرزمین و در این زمان، همه به نوعی درگیر درد و رنج هستند.
یعنی ای قرار گرفته در شهر انسانیت و مقیم سرای طبیعت حیوانی گشته و از کعبه وصال ما بیخبر مانده چند درین منزل بهیمی مقام کنی وپای بسته صفات ذمیمه شیطنت و سبعی باشی و دست در گردن دشمنان من آری چنانک می‌گوید تعالی و تقدس «ان من ازواجکم و اولادکم عدو الکم» و بمز خرافات نعیم دنیاوی در جوال غرور شیطان شوی؟
هوش مصنوعی: به این معناست که تو در شهری که انسانیت را نمایندگی می‌کند زندگی می‌کنی، اما در عوض به وضعیت حیوان‌صفت درآمده‌ای و از کعبه وصال ما بی‌خبر مانده‌ای. در این مکان به حالت حیوانی ساکن شده‌ای و گرفتار صفات بد و شیطانی هستی، در حالی که به دشمنان من وابسته شده‌ای. همان‌طور که در آیات الهی آمده است، برخی از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند، و به خاطر خیالات و لذت‌های دنیوی در دام غرور شیطان گرفتار شده‌ای.
برخیز و مردانه این همه بند و پابند بر هم گسل وزن فرزند و خویش و پیوند وخان و مان را وداع کن و آیت «فانهم عدو لی الا رب العالمین» بر همه خوان و روی از همه بگردان و بصدق توجه «وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض» قدم در راه نه و از عقیده پاک نیت «انی ذاهب الی ربی سیهدین» بیار و قدم ازین منازل و مراحل خوش آمدب دنیا و هوا و طبع بیرون نه و بادیه نفس اما ره را قطع کن.
هوش مصنوعی: دست از تمام وابستگی‌ها و قیود بردار و با شجاعت به سمت آینده حرکت کن. ارتباطات و تعلقات خانوادگی و اجتماعی را کنار بگذار و به خداوند توجه کن، زیرا او تنها حامی واقعی توست. با نیتی خالص و صادق قدم بردار و از زندگی مادی و هوس‌ها فاصله بگیر. بگذران مسیر را با اراده و تصمیم قوی، و خود را از نفوذ نفس و تمایلات دنیوی رها کن.
و چون به احرمگاه دل رسیدی بآب انابت غسلی بکن و از لباس کسوت بشریت مجرد شو و احرام عبودیت دربند و لبیک عاشقانه بزن و بعرفات معرفت در ای و جبل‌الرحمه عنایت بر آی و قدم در حرم حریم قرب مانه و بمشعر الحرام شعار بندگی ثباتی بکن و از آنجا بمناء منیت منا آی و نفس بهیمی را در آن منحر قربان کن و آنکه روی بکعبه وصال ما نه که «دع نفسک و تعال»
هوش مصنوعی: وقتی به مکان مقدس و احرامگاه رسیدی، با آب توبه غسل کن و از لباس دنیایی کنار برو. سپس احرام عبودیت بپوش و با عشق لبیک بگو. به عرفات معرفت برو و در کوه رحمت توجه خاص الهی را جلب کن. قدم در حرم نزدیک به خدا بگذار و در مشعر الحرام با ثبات بندگی، خود را ثابت قدم قرار بده. از آنجا به منا برو و نفس حیوانی‌ات را در قربانگاه قربانی کن. آن کسی که به کعبه وصال می‌نگرد، خدمت با تمام وجودش را رها کند و به بساط محبت بیاید.
و چون رسیدی طواف کن یعنی بعد ازین گرد ما گرد و گرد خویش هیچ مگرد و با حجرالاسود که دل تو است و آن یمین‌الله است عهد ما تازه کن و از آنجا بمقام ابراهیم آی یعنی بمقام روحانیت خلت و از آنجا دو رکعتی تحیت مقام بگزار یعنی عبودیت از بهر بهشت و دوزخ مکن چون مزدوران بندگی‌ها از اضطرار عشق کن چون عاشقان.
هوش مصنوعی: زمانی که به مقصد رسیدی، طواف کن. یعنی بعد از این، دور خدا بگرد و از خودت دور شو. با حجرالاسود که نماد دل توست و نشانه‌ی یمین‌الله است، عهد و پیمان خود را تازه کن. سپس به مقام ابراهیم برو، به مقام روحانیت و خلوص. در آنجا دو رکعت نماز تحیت مقام بخوان، یعنی عبادت از روی عشق و محبت، نه از روی اجبار و مزدوری. عشق را باید همچون عاشقان واقعی تجربه کنی.
پس بدر کعبه وصال ما آی و خود را چون حلقه بر در بمان و بی‌خود در آی که خوف و حجاب از خودی بخیزد و امن و وصول از بیخودی و آنگه «و من دخله کان آمنا» بر خوان. بیت
هوش مصنوعی: پس به کعبه برو و با خودت مثل حلقه‌ای که بر در آویزان است، بمان. بی‌خود به درون برو تا ترس و حجاب از خودت دور شود و آرامش و وصل از بی‌خود بودن به دست آید. آن‌گاه می‌بینی که «هر کس وارد آن شود، ایمن است».
ای دل بی‌دل بنزد آن دلبر رو
در بارگه وصال او بی‌سر رو
هوش مصنوعی: ای دل بی‌قرار، به سوی آن محبوب برو و در درگاه وصل او بی‌سر و بی‌خود شو.
تنها ز همه خلق چو رفتی بدرش
خود را بر در بمان و آنگه در رو
هوش مصنوعی: وقتی که از میان همه مردم جدا شدی و به در خانه‌اش رسیدی، در آنجا بایست و سپس وارد شو.
پس اینجا بحقیقت دندانه‌های کلید پنج رکن شریعت بر بندهای حواس پنجگانه راست بنشست و طلسمات جسمانی و روحانی گشاده گشت و مقاصد بحصول موصول شد.
هوش مصنوعی: در اینجا واقعاً دندانه‌های کلید پنج اصل دین بر درک‌های حسی ما قرار گرفته و رازهای جسمی و روحی گشوده شده و اهداف مورد نظر به دست آمده است.
رمزی از بعضی تعبدات صورت شرع و فواید آن گفته آمد. فاما آنچ حقایق شرع است شرح آن در اطباق آسمان و زمین نگنجد و آن معنی بعیان تعلق دارد نه بیان. فانهم الاشاره و لا نطلبنی بالعباره. و صلی‌الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: در این متن به برخی از احکام شرعی و فواید آن‌ها اشاره شده است. اما حقایق واقعی که در شرع وجود دارد، فراتر از توصیف‌های معمولی است و نمی‌توان آن‌ها را به راحتی بیان کرد. این معانی باید به صورت عینی تجربه شوند و نه تنها با کلمات توصیف شوند. در نهایت، صلواتی بر پیامبر محمد و خانواده‌اش فرستاده شده است.