گنجور

فصل یازدهم

قال الله تعالی: «فان اتبعتنی فلا تسالنی عن شی حتی احدث لک منه ذکرا».

و قال انبی صلی‌الله علیه و سلم «علیکم باسمع و الطاعه و ان کان عبدا حبشیا».

بدانک ارادت دولتی بزرگ است و تخم جمله سعادتها است و ارادت نه از صفات انسانیت است بلک پرتو انوار صفت مریدی حق است. چنانک شیخ ابوالحسن خرقانی میگوید که اورا خواست که ما را خواست. مریدی صفت ذات حق است و تا حق تعالی بدین صفت بر روح بنده تجلی نکند عکس نور ارادت در دل بنده پدید نیاید مرید نشود.

چون این تخم سعادت در زمین دل بموهبت الهی افتاد باید که آن را ضایع فرو نگذارد که ابتدا آن نور چون شرر آتش بود که در حراقه افتد اگر آن را بکبریتی بر نگیرند و بهیزمهای خشک مدد نکنند دیگر باره روی در تعزز نهد و با ممکن غیب رود.

و مدد او آن است که خود را بتصرف تربیت شیخی کامل صاحب تصرف نسلیم کند چون بیضه در زیر پر و بال مرغ چنانک شرح آن در فصل سابق برفت تا شیخ بشرایط تربیت آن قیام نماید و مرید زود بمقصود رسد.

و اگر کسی خواهد که خود را پرورش بنظر عقل و علم خویش دهد هرگز بجایی نرسد و خطر آن باشد که در ورطه هلاک و مزلات افتد و خوف زوال ایمان باشد که بغرور و پندار و عشوه نفس و تسویل شیطان خود را در بوادی و مهالک این راه بی‌پایان اندازد.

و اگر کسی را نفس و شیطان غرور دهد که دلیل این راه پیغامبر علیه السلام و لطف حق تعالی بس است و قرآن و علم شریعت جمله بیان راه خداست بشیخ چه حاجت است جواب او آن است که شک نیست که دلیل این راه پیغمبرست و لطف حق و قرآن و علم شریعت ولکین مثال این همچنان است که اطبای حاذق آمدند و الهام حق ایشان را مدد کرد تا بعمرهای دراز رنجها بردند وسعیها نمودند و انواع امراض و علل بشناختند و بر خواص ادویه اطلاع یافتند و معاجین و اشربه بساختند و در کتب شرح هر یک بدادند و تصانیف در علوم طب علمی و علمی بنهادند. بعد ازان جمعی شاگردان ازان اطبای حاذق آن علوم در آموختند و در خدمت ایشان ممارست معالجات کردند و مباشرت آن شغل نمودند و تجربه‌ها حاصل کردند و بر قانون استادان بطبیبی مشغول شدند و جمعی دیگر را که استعداد تحصیل این علوم داشتند تربیت کردند و درین کار بکمال رسانیدند.

و همچنین قرنا بعد قرن از هر طایفه‌ای شاگردان میخاستند تا بدین وقت اگر کسی را درین روزگار بیماریی باشد و آرزوی صحت و داعیه معالجه پدید آید چه کند با کتب اطبا رجوع کند و در معاجین ساخته که در داروخانه‌ها نهاده است بنظر عقل خویش تصرف کند و باطبا التفات نکند و بی‌تجربتی و معرفتی در طب خود را بنظر عقل خود معالجه کند از کتاب طب یا بخدمت اطبا رجوع کند و اصحاب تجارب آن علم را خدمت کند و خود را بدیشان تسلیم کند و هر معجون که ایشان آمیزند و هر شربت که ایشان دهند اگر طلخ است اگر شیرین نوش کند و بهوای خود در خود تصرف نکند که جان شیرین بباد دهد.

همچنین در قرآن جمله علوم طب دینی که بمعالجت بیماری «فی قلوبهم مرض» تعلق دارد حاصل است که «و ننزل من القرآن ماهو شفا و رحمه للمومنین» و بل که داروخانه‌ای است جمله معاجین و اشربه درو جمع که «ولا رطب و لایابس الا فی‌کتاب مبین». و خواجه علیه السلام طبیب حاذق دین بود که هر بیماری را بشناسد و معالجه هر یک بصواب بفرماید که «وانک لتهدی الی صراط مستقیم» و صحابه شاگردان کافی که علم طب ازان حضرت حاصل کردند و در معالجت هر یک بکمال رسیدند که «اصحابی کالنجوم بایهیم اقتدیتم اهتدیتم».

و همچنین قرنا بعد قرن تا بعین از صحابه این علوم میگرفتند و تبع تا بعین الی یومنا هذا و هر یک را درین علم نظرها میبخشید خداوند که در هر وقت مزاج آن قوم میشناختند و از قانون قرآن استخراج و استنباط معالجات بصواب میکردند که کل مجتهد مصیب» و کتب فراوان در انواع علوم طب دینی که شریعت است علمی و عملی بساختند.

ولیکن چون بیماری صاحب واقعه پدید آید معالجت خود از کتاب بتصرف نظر عقل خود نتواند کرد اگرچه درین علم بکمال باشد که گفته‌اند «رای العلیل علیل» او را طبیبی حاذق تجربه باید که هم معرفت امزجه مختلف دارد و هم بر قانون طب علمی و عملی اطلاع تمام یافته باشد تا هر بیماری را معالجه خاص تواند فرمود.

که اگرچه یک نوع بیماری باشد اما پیر را معالجت دیگر باشد و جوان را دیگر و طفل را دیگر و مزاج طفل و مراهق و شاب و کهل و شیخ تفاوت بسیار دارد و باشخاص معین نیز تفاوت کند چنانک ده طفل باشند هر یک را در نبض و مزاج و قوت و ضعف تفاوتها باشد و در هر شهر و هر هوا و هر موسم هم تفاوت بود طبیب حاذق باید که آن همه بشناسد و رعایت آن دقایق کند تا بر قضیه «تداووا فان الذی انزل الدا انزل الدواء» مرض زایل شود و صحت روی نماید.

مع هذا اگر طبیب حاذق را بیماریی پدید آید معالجت خود نشاید که کند نظر او ببیماری تفاوت کرده باشد او را هم طبیبی سلیم النظر صحیح البدن باید تا معالجه او مفید بود و اگر نه از طبیب بیخمار معالجه بصواب نیابد «طبیب یداوی و الطلبیب مریض». بیت

عالمت خفته است و تو خفته
خفته را خفته چون کند بیدار؟

چون این معنی محقق گشت باید که هیچ کس بغرور شیطان و هوای نفس مغرور نشود و بر خویشتن و علم خویشتن اعتماد نکند و چون تخم ارادت در زمین دل افتاد آن را غنیمتی بزرگ شمرد و آن مهمان غیبی را عزیز دارد و او را غذای مناسب او دهد و آن غذا بحقیقت جز در پستان ولایت مشایخ نیابد. زیراکه تخم ارادت بر مثال طفلی است نوزاده غیب غذای او هم از پستان اهل غیب توان داد.

پس بطلب شیخی کامل برخیزد اگر در مشرق نشان دهند و اگر در مغرب برود و بخدمت او تمسک کند و باید که هر چ پا بند او باشد و مانع او آید از خدمت مشایخ جمله را بقوت بازوی ارادت بر یکدیگر گسلد و بهیچ عذر خود را بند نکند تا ازین دولت محوم نماند که دریغ بود.

بهرچ از دوست و امانی
چه زشت آن حرف وچه زیبا

و بحقیقت تا مرید از وجود خویش سیر نشود مرد این حدیث نبود چنانک این ضعیف گوید.

آمده‌ای ز خویشتن میباید
بر خاسته‌ای ز جان و تن میباید
در هر گامی هزار بند افزون است
زین گر مروی بندشکن میباید

هر چیز که مرید صادق درین راه برهم زند و بر اندازد حق تعالی بر قضیه «ولنجز ینهم اجرهم با حسن ما کانوا یعملون»در دنیا و آخرت جبر زیانهای او بکند و آن جمع را از خویش و اقربا که ترک گفته بود و دلکهای ایشان مجروح کرده بمفارقت خویش هر کسی را حق تعالی درجتی و منزلتی و ثوابی کرامت کند که جبر شکستگی ایشان گردد چه یک صفت از صفات حق جباری است و جبار را یک معنی شکسته بندی است. میگوید: ای بیچاره هر چ در طلب خداوندی من بر هم شکستی من بکرم خداوندی درست کنم و هر دل که خسته کنی دیت آن من بدهم بیت

جبرئیل اینجا اگر زحمت دهد خونش بریز
خونبهای جبرئیل از گنج رحمت باز ده

ولیکن اگر از من بازمانی و جمله موجودات ترا باشد جبر آن حرمان نکند. بیت

گر با همه‌ای چوبی منی بی همه‌ای
وربی‌ همه‌ای چو با منی با همه‌ای

بیکی از بزرگان و مکاشفان حضرت خطاب رسید که «انا بدک اللازم فالزم بدک» از جان خودت گزیر است ازمن گزیر نیست پس ملازمت ناگزیر خود کن.

چون مرید بخدمت شیخ پیوست و عوایق و علایق براندخت باید که ببیست صفت موصوف باشد تا داد صحبت شیخ بتواند داد و سلوک این راه بکمال او را دست دهد.

اول مقام توبه است باید که توبتی تصوح کند از جملگی مخالفات شریعت و این اساس محکم نهد که بنای جمله اعمال برین اصل خواهد بود و از این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد و آن همه رنجها حبط شود. و توبه را در جمله مقامات کار فرماید زیراکه در هر مقام از مقامات سلوک گناهی است مناسب آن مقام دران مقام ازان نوع گناه توبه میکند. چنانک خواجه علیه الصلوه در کمال مقام محبوبی و دولت «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر» هنوز توبه را کار میفرمود و میگفت «انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مره».

دوم زهدستباید که از دنیا بکلی اعراض کند نه اندک گذارد و نه بسیار و اگر خویشان و متعلقان دارد جمله برایشان علی فرایض الله قسمت کند و اگر خویشان ندارد جمله مال در راه شیخ نهد تا در مصالح مریدان صرف میکند و او بدان مقدار قوت و لباس که شیخ دهد قانع گردد.

سیم تجریدست باید که مجرد شود و قطع جمله تعلقات سببی و نسبی کند با حسن الوجه‌ تا خاطر او بدیشان ننگرد که «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذر و هم».

چهارم عقیدت است باید که بر اعتقاد اهل سنت و جماعت باشد و از بدعتها دور بود و بر مذهب ائمه سلف رود و از تشبیه و تعطیل و رفض و اعتزال مبرا بود و بتعصب آلوده نباشد و هیچ طایفه را از اهل قبله تکفیر نکند و لعنت روا ندارد.

پنجم تقوی است باید که پرهیزگار و ترسناک بود و در لقمه و لباس احتیاط کند ولیکن مبالغت ننماید تا در وسوسه نیفتد که آن هم مذموم است. و تا تواند بعزایم کار کند و گرد رخصتها نگردد و در طهارت و نظافت کوشد بقدر وسع و در آن غلو نکند تا بوسوسه نینجامد. و در همه احوال اشارت «دع ما یریبک الی مالایریبک»را رعایت کند.

ششم صبرست باید که در تحت تصرفات او امر و نواهی شرع و اشارت شیخ بر قانون شرع صابر باشد و مقاسات شداید کند و ملالت و سآمت بطبع خویش راه ندهد. و اگر ازاین معنی چیزی دروی پدید آید بتکلف از خویش دور کند و تجلد و تصبر مینماید که خواجه علیه الصلوه فرمود «من تصبر صبر الله».

هفتم مجاهده است باید که پیوسته توسن نفس را بلجام مجاهده ملجم دارد و البته با او رفق نکند مگر بقدر ضرورت و تا تواند خوش آمد او بدو ندهد و درین باب نیک ثبات نماید که نفس همچون شیر گرسنه است اگر او را سیر کنی قوت یابد و ترا بخورد.

هشتم شجاعت است یابد که مرادانه و دلیر باشد تا با نفس و مکاید او مقاومت تواند نمود. و از مکر و حیله شیطان نیندیشد که درین راه شیاطین الانس و الجن بسیار باشد دفع و قهر ایشان بشجاعت توان کرد.

نهم بذل است باید که درو بذل و ایثار باشد که بخل قیدی عظیم و حجابی بزرگ است و در بعضی مقامات باشد که دنیا و آخرت بذل باید کرد و گاه بود که از سر جان بر باید خاست.

دهم فتوت است باید که جوانمرد باشد چنانک حق هر کس در مقام خویش میگزارد بقدر وسع و حق گزاری از کس طمع ندارد.

یازدهم صدق است باید که بنای کار و معامله خویش بر صدق نهد و آنچ کند برای خدای کند و نظر از خلق بکلی منقطع گرداند.

دوازدهم علم است باید که آن قدر علم حاصل کند که از عهده فرایض که بروی واجب است از نماز و روزه و دیگر ارکان بقدر حاجت بیرون تواند آمد و در طلب زیادتی نکوشد که از راه باز ماند مگر وقتی که بکمال مقصود رسد. اگر مقتدایی خواهد کرد و مرتبه پیشوایی یافته بود تحصیل مفید بود نه مضر از علوم کتاب و سنت.

سیزدهم نیازست باید که در هیچ مقام نیاز از دست ندهد و اگرچه در مقام ناز می‌افتد خود را بتکلف با عالم نیاز میآورد که نیاز مقام خاص عاشق است و ناز مقام خاص معشوق.

چهاردهم عیاری است بایدکه درین راه عیار وار رود که کارهای خطرناک بسیار پیش آید باید که لاابالی‌وار خود را در اندازد و هیچ عاقبت اندیشی نکند و از جان نترسد. چنانک این ضعیف میگوید.

در عشق یار بین که چه عیار میرویم
سر زیر نهاده چو شطار میرویم
در نقطه مراد بدین دور ما رسیم
زیرا بسر همیشه چوپر کار میرویم
جانی که هست مان فدی یار کرده‌ایم
ورحکم میکند بسر دار میرویم
مرگ ار کسی بجان بفروشد همی خریم
عیار وار زانک بر یار میرویم
ما را چه غم ز دوزخ و با خلدمان چه کار
دل داده‌ایم ما بر دلدار میرویم

پانزدهم ملامت است؛ باید که ملامتی صفت باشد و قلندر سیرت نه چنانک بیشرعی کند و پندارد که ملامت است حاشا و کلا آن راه شیطان و دلالت اوست و اهل اباحت را ازین مزله بدوزخ برده‌اند. ملامتی بدان معنی باشد که نام و ننگ و مدح و ذم و رد و قبول خلق بنزدیک او یکسان باشد و بدوستی و دشمنی خلق فربه و لاغر نشود و این اضداد را یکرنگ شمرد. این ضعیف گوید. بیت

زان روی که راه عشق راهی ننگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق
ای بیخبران چه جای نام و ننگ است

شانزدهم عقل است باید که بتصرف عقل حرکات او مضبوط باشد تا حرکتی بر خلاف رضای شیخ و فرمان او و روش او ازو در وجود نیاید که جمله رنج و روزگار او در سرکوب خاطر و رد ولایت او شود.

هفدهم ادب است باید که مودب و مهذب اخلاق باشد و راه انبساط بر خد بسته دارد و در حضرت شیخ تا سخنی نپرسند نگوید و آنچ گوید بسکویت و رفق گوید و راست گوید و بظاهر و باطن اشارت شیخ را منتظر و متر صدباشد. و اگر خرده‌ای برو برود یا تقصیری ازو در وجود آید در حال ظاهر و باطن استغفار کند و بطریقی احسن عذرها خواهد و غرامت کشد.

هژدهم حسن خلق است باید که پیوسته گشاده طبع و خوشخوی باشد و با یاران ضجرت و تنگخویی نکند و از تکبر و تفاخر و عجب و دعوی و طلب جاه دور باشد و بتواضع و شکستگی و خدمت با یاران بزرگ زندگانی کند و با یاران خرد برحمت و شفقت و دلداری و مراعات و لطف کارکند و بارکش و متحمل و بردبار باشد و بار بر یاران ننهد تاتواند خدمت یاران کند و ازیشان توقع خدمت ندارد و در موافقت یاران کوشد و از مخالفت دور باشد و نصیحتگر و نصیحت‌شنو باشد و راه مناظره و مجادله و خصومات و منازعات بسته دارد و بنظر حرمت و ارادت بدیشان نگرد و بچشم حقارت بخرد و بزرگ ننگرد و بخدمت و دلداری ایشان پیوسته بحضرت عزت تقرب میجوید و بر سفره حظ و نصیب خود ایثار میکند و در نصیب دیگران طمع نکند.

و در سماع خود را مضبوط دارد و بی حالتی و وجدی حرکت نکند و در وقت حالت از مزاحمت یاران محترز باشد و تا تواند سماع درخود فرو میخورد و چون غالب شود حرکت بقدر ضرورت کند و چون وجد کم شد خود را فرو گیرد و مبالغت نکند و یاران را درسماع نگاه دارد تا وقت برکسی نپوشولاند و وقت خود را بر دیگران ایثار کند و باصحاب حالات و مواجید بنیاز تقرب نماید.

و تواضع کند و بقدم شیخ بحرمت رود و آید و چون سر بر قدم کسی نهد گوش دارد تا بر شکل سجود نباشد که آن حرام است دستها با پس پشت گیرد و روی بر زمین نهد پیشانی ننهد. و تا تواند در صحبت چنان کند که دلی ازو بیاساید و از رنج دلها اجتناب کند.

نوزدهم تسلیم است باید که بظاهر و باطن تسلیم تصرفات ولایت شیخ بود تصرفات خود از خود محو کند و بتصرف او او امر و نواهی و تادیب شیخ زندگانی کند بظاهر چون مرده تحت تصرف غسال باشد و بباطن پیوسته التجا بباطن شیخ میکند. و در هر حرکت که در غیبت و حضور کند از ولایت شیخ باندرون اجازت طلبد اگر اجازت یابد بکند واگرنه ترک کند.

و البته بظاهر و باطن براحوال و افعال شیخ اعتراض نکند و هر چ در نظر او بد نماید آن بدی حوالت بنظر خود کند نه بنقصان شیخ. و اگر او را بخلاف شرع نماید اعتقاد کند که اگرچه مرا خلاف مینماید اما شیخ خلاف نکند و نظر او درین باب کامل‌تر باشد و آنچ کند از سر نظر کند و او از عهده آن بیرون تواند آمد چنانک واقعه موسی و خضر علیهما السلام بود. و شرط او این بود که «فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی حتی احدث لک منه ذکرا» یعنی هر چ کنم بر من اعتراض مکن و مپرس چرا کردی تا آنگه که من گویم اگر صلاح دانم و چون اعتراض کرد سه بار در گذرانید بعد از ان گفت «هذا فراق بینی و بینک».

تا بدانی که اعتراض سبب مفارقت حقیقی است و اگرچه بصورت مفارقت نباشد. تا راه اعتراض بهمه وجه بسته دارد و اشارت «علیکم بالسمع و الطاعه» را مطاوعت نماید.

بیستم تفویض است مرید باید که چون قدم در راه طلب نهاد بکلی از سر وجود خویش برخیزد و خود را فدای راه خدای کند و از سر صدق بگوید «و افوض امری الی الله». و تعبد حق نه از بهر بهشت و دوزخ کند یا از بهر کمال و نقصان بل که از راه بندگی صرف کند و ضرورت محبت و بهرچ برو راند حضرت عزت راضی باشد و بهچ خوشی و ناخوشی روی از حضرت نگرداند. شعر.

و کلت الی المحبوب امری کله
فان شاءاحیانی و ان شاء اتلفا
بگذاشته‌ام مصلحت خویش بدو
گر بکشد و گر زنده کند او داند

بر جاده بندگی ثابت قدم باشد و بشرایط صدق صلب قیام نماید و اگر هزار بار خطاب میرسد که مطلب نیابی یک ذره از کار فرو نایستد و بهیچ ابتلا و امتحان از قدم طلب فرو ننشیند و دست از کار ندارد. این ضعیف گوید. بیت.

تا دل رقم عشق تو بر جان دارد
باران بلا بر سر دل می‌بارد
جانا بسرت کز تو نگردانم روی
ور عشق هزار ازین برویم آرد

و از ملازمت خدمت شیخ بهیچ وجه روی نگرداند و اگر شیخ او را هزار باره براند و از خود دور کند نرود. و درارات کم از مگسی نباشد که هر چندش می دانند باز میآیید، او را ازینجا ذباب گفته اند یعنی«ذب آب» یعنی براندندش باز آمد تا اگر از طاوسان این راه نتواند بود باری از مگسان باز نماند کاندرین ملک چو طاوس بکارست مگس.

چون مرید صادق بدین شرایط قیام نماید و شیخ بدان صفات بود که نموده آمد مقصود و مراد حقیقی هر چ زودتر از حجب حرمان بیرون آید و تتق عزت از پیش جمال بگشاید و قاصد بمقصود و طالب بمطلوب و عاشق بمعشوق رسد که «الامن طلبنی وجدنی» وصلی الله علی محمد و آله.

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال الله تعالی: «فان اتبعتنی فلا تسالنی عن شی حتی احدث لک منه ذکرا».
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: «اگر از من پیروی کنی، هیچ چیزی از من نپرس تا خودم از آن برایت صحبت کنم.»
و قال انبی صلی‌الله علیه و سلم «علیکم باسمع و الطاعه و ان کان عبدا حبشیا».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، صلی‌الله علیه و سلم، فرمودند: "بر شما واجب است که شنوا و مطیع باشید، هرچند که شخصی که بر شما حکومت می‌کند، بنده‌ای حبشی باشد."
بدانک ارادت دولتی بزرگ است و تخم جمله سعادتها است و ارادت نه از صفات انسانیت است بلک پرتو انوار صفت مریدی حق است. چنانک شیخ ابوالحسن خرقانی میگوید که اورا خواست که ما را خواست. مریدی صفت ذات حق است و تا حق تعالی بدین صفت بر روح بنده تجلی نکند عکس نور ارادت در دل بنده پدید نیاید مرید نشود.
هوش مصنوعی: ارادت به یک قدرت بزرگ همچون بذر تمام سعادت‌هاست. این ارادت تنها از ویژگی‌های انسانی نیست، بلکه نشانه‌ای از ظهور صفات بندگی در نزد پروردگار است. شیخ ابوالحسن خرقانی می‌گوید که آن‌قدر این خواستن عمیق است که ما نیز باید در پی آن خواست باشیم. در واقع، مریدی از صفات ذات حق است و تا زمانی که روشنایی این صفت بر روح بندگان نتابد، عشق و ارادت در دل آنها شکل نمی‌گیرد و نمی‌توانند مرید واقعی شوند.
چون این تخم سعادت در زمین دل بموهبت الهی افتاد باید که آن را ضایع فرو نگذارد که ابتدا آن نور چون شرر آتش بود که در حراقه افتد اگر آن را بکبریتی بر نگیرند و بهیزمهای خشک مدد نکنند دیگر باره روی در تعزز نهد و با ممکن غیب رود.
هوش مصنوعی: چون این تخم خوشبختی در دل انسان به دلیل لطف الهی قرار گرفته، باید آن را از بین نبرد و به خوبی پرورش دهد. در ابتدا، این نور مانند شعله‌ای آتشین است که اگر آن را به درستی حفظ نکنند و از مواد مناسب برای رشد آن استفاده نکنند، دوباره به حالتی نامناسب برمی‌گردد و ممکن است به دنیای غیبی برود.
و مدد او آن است که خود را بتصرف تربیت شیخی کامل صاحب تصرف نسلیم کند چون بیضه در زیر پر و بال مرغ چنانک شرح آن در فصل سابق برفت تا شیخ بشرایط تربیت آن قیام نماید و مرید زود بمقصود رسد.
هوش مصنوعی: کمک و حمایت او در این است که فرد خود را در اختیار یک مربی کامل و دارای قدرت تربیت قرار دهد، مانند تخمی که تحت پر و بال مرغ قرار می‌گیرد. همان‌طور که در فصل قبل توضیح داده شد، این روش باعث می‌شود تا مربی با شرایط خاص تربیت به کار خود ادامه دهد و مرید به سرعت به هدف خود برسد.
و اگر کسی خواهد که خود را پرورش بنظر عقل و علم خویش دهد هرگز بجایی نرسد و خطر آن باشد که در ورطه هلاک و مزلات افتد و خوف زوال ایمان باشد که بغرور و پندار و عشوه نفس و تسویل شیطان خود را در بوادی و مهالک این راه بی‌پایان اندازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد تنها بر اساس عقل و دانش خود به رشد و پیشرفت بپردازد، هرگز به مقصد نخواهد رسید و این خطر وجود دارد که به ورطه هلاکت و مشکلات بیفتد. همچنین، ممکن است ایمانش را نیز از دست بدهد، زیرا با فریب و خیال‌پردازی و وسوسه‌های نفس و شیطان خود را در مسیری بی‌پایان قرار می‌دهد که مملو از خطرات است.
و اگر کسی را نفس و شیطان غرور دهد که دلیل این راه پیغامبر علیه السلام و لطف حق تعالی بس است و قرآن و علم شریعت جمله بیان راه خداست بشیخ چه حاجت است جواب او آن است که شک نیست که دلیل این راه پیغمبرست و لطف حق و قرآن و علم شریعت ولکین مثال این همچنان است که اطبای حاذق آمدند و الهام حق ایشان را مدد کرد تا بعمرهای دراز رنجها بردند وسعیها نمودند و انواع امراض و علل بشناختند و بر خواص ادویه اطلاع یافتند و معاجین و اشربه بساختند و در کتب شرح هر یک بدادند و تصانیف در علوم طب علمی و علمی بنهادند. بعد ازان جمعی شاگردان ازان اطبای حاذق آن علوم در آموختند و در خدمت ایشان ممارست معالجات کردند و مباشرت آن شغل نمودند و تجربه‌ها حاصل کردند و بر قانون استادان بطبیبی مشغول شدند و جمعی دیگر را که استعداد تحصیل این علوم داشتند تربیت کردند و درین کار بکمال رسانیدند.
هوش مصنوعی: اگر کسی تحت تأثیر نفس و شیطان این فکر را داشته باشد که فقط پیامبر اسلام، لطف خدا و قرآن به‌عنوان دلایل کافی برای این مسیر هستند و نیازی به استاد وجود ندارد، باید گفت که درست است که این موارد دلایل محکمی هستند، اما می‌توان این موضوع را با مثالی توضیح داد. پزشکان ماهر با کمک الهام خداوند سال‌ها تلاش کردند، رنج‌ها کشیدند و بیماری‌ها و علل مختلف را شناختند. آن‌ها بر خواص داروها آگاهی پیدا کردند و داروها و مخلوط‌های مختلفی را تهیه کردند و در کتاب‌هایشان توضیحات دقیقی ارائه دادند. بعداً، برخی از شاگردان این پزشکان به یادگیری این علوم پرداختند، در معالجات با آن‌ها همکاری کردند و تجربه‌های لازم را کسب کردند. همچنین، آن‌ها کسانی را که استعداد یادگیری داشتند، آموزش دادند تا در این زمینه به کمال برسند.
و همچنین قرنا بعد قرن از هر طایفه‌ای شاگردان میخاستند تا بدین وقت اگر کسی را درین روزگار بیماریی باشد و آرزوی صحت و داعیه معالجه پدید آید چه کند با کتب اطبا رجوع کند و در معاجین ساخته که در داروخانه‌ها نهاده است بنظر عقل خویش تصرف کند و باطبا التفات نکند و بی‌تجربتی و معرفتی در طب خود را بنظر عقل خود معالجه کند از کتاب طب یا بخدمت اطبا رجوع کند و اصحاب تجارب آن علم را خدمت کند و خود را بدیشان تسلیم کند و هر معجون که ایشان آمیزند و هر شربت که ایشان دهند اگر طلخ است اگر شیرین نوش کند و بهوای خود در خود تصرف نکند که جان شیرین بباد دهد.
هوش مصنوعی: در هر دوره‌ای، از هر گروهی افرادی به تحصیل علم پزشکی پرداخته‌اند. در زمان ما، اگر کسی بیماری داشته باشد و بخواهد درمانی پیدا کند، باید به کتاب‌های پزشکی مراجعه کند و از داروهایی که در داروخانه‌ها وجود دارد، استفاده کند. بهتر است به عقل خود اعتماد کند و به پزشکان بی‌دلیل توجه نکند. همچنین، بدون تجربه و دانش، درمان خود را بر اساس عقل خود انجام ندهد. به جای این کار، باید به پزشکان و افرادی که تجربه بیشتری دارند، مراجعه کند و خود را به آنان بسپارد. باید هر دارویی که آنان تهیه می‌کنند و هر شربتی که به او می‌دهند، حتی اگر تلخ یا شیرین باشد، مصرف کند و هیچ‌گونه تغییر و تصرفی در آن نکند تا جان خود را به خطر نیندازد.
همچنین در قرآن جمله علوم طب دینی که بمعالجت بیماری «فی قلوبهم مرض» تعلق دارد حاصل است که «و ننزل من القرآن ماهو شفا و رحمه للمومنین» و بل که داروخانه‌ای است جمله معاجین و اشربه درو جمع که «ولا رطب و لایابس الا فی‌کتاب مبین». و خواجه علیه السلام طبیب حاذق دین بود که هر بیماری را بشناسد و معالجه هر یک بصواب بفرماید که «وانک لتهدی الی صراط مستقیم» و صحابه شاگردان کافی که علم طب ازان حضرت حاصل کردند و در معالجت هر یک بکمال رسیدند که «اصحابی کالنجوم بایهیم اقتدیتم اهتدیتم».
هوش مصنوعی: در قرآن به این موضوع اشاره شده است که علوم پزشکی بخشی از معالجه بیماری‌هاست و به‌خصوص به بیماری‌هایی که در دل‌ها وجود دارد، پرداخته شده. آیات قرآن به‌عنوان شفابخش و رحمت برای مؤمنان توصیف شده‌اند و همچنین به نوعی داروخانه محسوب می‌شوند که شامل تمام مواد دارویی و نوشیدنی‌هاست. شخصیت‌های بزرگی در تاریخ اسلام به عنوان طبیب و معلم در زمینه طب وجود داشته‌اند که هر بیماری را می‌شناختند و برای درمان آن روش‌های صحیحی را ارائه می‌دادند. صحابه، به عنوان شاگردان این بزرگواران، علم طب را از آن‌ها آموخته و در معالجه بیماران به مهارت بالایی دست یافته بودند.
و همچنین قرنا بعد قرن تا بعین از صحابه این علوم میگرفتند و تبع تا بعین الی یومنا هذا و هر یک را درین علم نظرها میبخشید خداوند که در هر وقت مزاج آن قوم میشناختند و از قانون قرآن استخراج و استنباط معالجات بصواب میکردند که کل مجتهد مصیب» و کتب فراوان در انواع علوم طب دینی که شریعت است علمی و عملی بساختند.
هوش مصنوعی: در طول قرن‌ها، افراد از صحابه به تدریج این علوم را دریافت می‌کردند و این روند تا به امروز ادامه داشته است. هر شخصی در این علم نظرات خاصی داشت و خداوند در هر دوره‌ای شرایط آن قوم را می‌شناخت و با استناد به قوانین قرآن، روش‌های درمانی صحیحی استخراج و بیان می‌کرد. به همین دلیل، هر مجتهدی که تلاش می‌کرد، موفق بود. همچنین، کتاب‌های زیادی در زمینه‌های مختلف علوم پزشکی که از شریعت نشأت گرفته، به‌صورت علمی و عملی نوشته شده است.
ولیکن چون بیماری صاحب واقعه پدید آید معالجت خود از کتاب بتصرف نظر عقل خود نتواند کرد اگرچه درین علم بکمال باشد که گفته‌اند «رای العلیل علیل» او را طبیبی حاذق تجربه باید که هم معرفت امزجه مختلف دارد و هم بر قانون طب علمی و عملی اطلاع تمام یافته باشد تا هر بیماری را معالجه خاص تواند فرمود.
هوش مصنوعی: اما وقتی بیماری برای فردی پیش می‌آید، پزشک نمی‌تواند به راحتی با استفاده از کتاب‌ها و براساس نظریات شخصی خود درمان کند، حتی اگر در این علم کاملاً آگاه باشد. به گفته‌ای که وجود دارد، «نظر بیمار خود نیز بیمار است»، او به یک پزشک ماهر با تجربه نیاز دارد که هم شناخت کافی از مزاج‌های مختلف داشته باشد و هم بر قوانین علمی و عملی پزشکی آگاهی کامل پیدا کرده باشد تا بتواند برای هر بیماری درمان مناسب تجویز کند.
که اگرچه یک نوع بیماری باشد اما پیر را معالجت دیگر باشد و جوان را دیگر و طفل را دیگر و مزاج طفل و مراهق و شاب و کهل و شیخ تفاوت بسیار دارد و باشخاص معین نیز تفاوت کند چنانک ده طفل باشند هر یک را در نبض و مزاج و قوت و ضعف تفاوتها باشد و در هر شهر و هر هوا و هر موسم هم تفاوت بود طبیب حاذق باید که آن همه بشناسد و رعایت آن دقایق کند تا بر قضیه «تداووا فان الذی انزل الدا انزل الدواء» مرض زایل شود و صحت روی نماید.
هوش مصنوعی: بیماری هرچقدر که یکسان باشد، روش درمان آن برای افراد مختلف متفاوت است. برای پیرمردان، جوانان و کودکان هرکدام شیوه خاصی نیاز است. وضعیت جسمی و مزاج افراد در گروه‌های سنی مختلف مانند کودکان، نوجوانان، جوانان، میانسالان و سالمندان متفاوت است و همچنین بین افراد یک گروه هم تفاوت‌هایی وجود دارد. به عنوان مثال، اگر ده کودک وجود داشته باشد، هرکدام از آن‌ها در نبض، مزاج، قوت و ضعف دارای تفاوت‌هایی هستند. همچنین شرایط جوی و فصلی هم تأثیر دارد. بنابراین یک پزشک ماهر باید همه این موارد را بشناسد و در نظر بگیرد تا بتواند به بهبودی بیمار کمک کند و سلامت را به او برگرداند.
مع هذا اگر طبیب حاذق را بیماریی پدید آید معالجت خود نشاید که کند نظر او ببیماری تفاوت کرده باشد او را هم طبیبی سلیم النظر صحیح البدن باید تا معالجه او مفید بود و اگر نه از طبیب بیخمار معالجه بصواب نیابد «طبیب یداوی و الطلبیب مریض». بیت
هوش مصنوعی: اگر یک پزشک ماهر با بیماری مواجه شود، نمی‌تواند خود را معالج کند، زیرا ممکن است وضعیت او نسبت به بیماری‌اش تغییر کرده باشد. برای درمان او، نیاز به پزشک دیگری است که از نظر ذهنی سالم و بدنی درست باشد تا درمان مؤثری را انجام دهد. در غیر این صورت، درمان از یک پزشک غیرحاضر، نتیجه‌بخش نخواهد بود.
عالمت خفته است و تو خفته
خفته را خفته چون کند بیدار؟
هوش مصنوعی: علم و دانش به خواب رفته‌اند و تو هم در خواب هستی، حال کسی که خود خواب است چگونه می‌تواند دیگری را بیدار کند؟
چون این معنی محقق گشت باید که هیچ کس بغرور شیطان و هوای نفس مغرور نشود و بر خویشتن و علم خویشتن اعتماد نکند و چون تخم ارادت در زمین دل افتاد آن را غنیمتی بزرگ شمرد و آن مهمان غیبی را عزیز دارد و او را غذای مناسب او دهد و آن غذا بحقیقت جز در پستان ولایت مشایخ نیابد. زیراکه تخم ارادت بر مثال طفلی است نوزاده غیب غذای او هم از پستان اهل غیب توان داد.
هوش مصنوعی: پس از این که این حقیقت روشن شد، باید هیچ فردی فریب شیطان و خواسته‌های نفس را نخورد و به خود و دانش خود تکیه نکند. زمانی که نشانه‌های ارادت در دل جا گرفت، آن را چیزی بسیار ارزشمند بدانند و به مهمان غیبی احترام بگذارند و او را با غذای مناسب تغذیه کنند. در واقع، این غذا جز از منبع ولایت بزرگان به دست نمی‌آید. زیرا که نشانه‌های ارادت مانند یک نوزاد است و غذای او نیز تنها از پستان اهل غیب تأمین می‌شود.
پس بطلب شیخی کامل برخیزد اگر در مشرق نشان دهند و اگر در مغرب برود و بخدمت او تمسک کند و باید که هر چ پا بند او باشد و مانع او آید از خدمت مشایخ جمله را بقوت بازوی ارادت بر یکدیگر گسلد و بهیچ عذر خود را بند نکند تا ازین دولت محوم نماند که دریغ بود.
هوش مصنوعی: بنابراین، باید به دنبال یک شیخ کامل باشی که اگر در مشرق باشد، به سراغش بروی و اگر در مغرب، باز هم به خدمتش برس. کسی که می‌خواهد از این راه بهره‌مند شود، باید تمام تلاشش را بکند و موانع را کنار بزند. نباید به هیچ بهانه‌ای خود را از خدمت به مشایخ بازدارد، زیرا از دست دادن این فرصت بزرگ، حسرت خواهد بود.
بهرچ از دوست و امانی
چه زشت آن حرف وچه زیبا
هوش مصنوعی: هرچیزی که از دوست و نعمت‌های او است، زیبایی‌ها و تلخی‌هایش، ناپسند و زیبا بودنش را در نظر بگیر.
و بحقیقت تا مرید از وجود خویش سیر نشود مرد این حدیث نبود چنانک این ضعیف گوید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرید به شناخت و آگاهی واقعی از وجود خود نرسد، نمی‌تواند به درک عمیق این سخن برسد، همان‌طور که این بنده عاجز می‌گوید.
آمده‌ای ز خویشتن میباید
بر خاسته‌ای ز جان و تن میباید
هوش مصنوعی: تو باید از خودت بیرون بیایی و به زندگی و وجودت غلبه کنی.
در هر گامی هزار بند افزون است
زین گر مروی بندشکن میباید
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمی‌داری با هزار مشکل و مانع همراه است؛ بنابراین، اگر می‌خواهی از این مشکلات عبور کنی، باید قدرت رها کردن و شکستن بندها را داشته باشی.
هر چیز که مرید صادق درین راه برهم زند و بر اندازد حق تعالی بر قضیه «ولنجز ینهم اجرهم با حسن ما کانوا یعملون»در دنیا و آخرت جبر زیانهای او بکند و آن جمع را از خویش و اقربا که ترک گفته بود و دلکهای ایشان مجروح کرده بمفارقت خویش هر کسی را حق تعالی درجتی و منزلتی و ثوابی کرامت کند که جبر شکستگی ایشان گردد چه یک صفت از صفات حق جباری است و جبار را یک معنی شکسته بندی است. میگوید: ای بیچاره هر چ در طلب خداوندی من بر هم شکستی من بکرم خداوندی درست کنم و هر دل که خسته کنی دیت آن من بدهم بیت
هوش مصنوعی: هر چیزی که یک مرید صادق در مسیر خود خراب کند یا کنار بگذارد، خداوند وعده داده است که در دنیا و آخرت پاداش آن را جبران کند. همچنین، اگر مریدی از جمع و خویشان خود دوری کند و دل آن‌ها را بشکند، خداوند به هر یک از آن‌ها مقام و منزلتی عطا می‌کند که جبران‌کننده زخم دلشان باشد. یکی از ویژگی‌های خداوند جبار بودن است و این به معنای قدرت او در ترمیم و جبران است. خداوند به مرید می‌گوید: ای مسکین، هرچیزی که در راه رسیدن به من خراب کردی، من با کرم خود جبران می‌کنم و هر دلی را که شکستی، بهای آن را می‌پردازم.
جبرئیل اینجا اگر زحمت دهد خونش بریز
خونبهای جبرئیل از گنج رحمت باز ده
هوش مصنوعی: اگر جبرئیل در اینجا زحمت بکشد و خونش ریخته شود، باید بهای خون جبرئیل را از گنجینه رحمت بدهی.
ولیکن اگر از من بازمانی و جمله موجودات ترا باشد جبر آن حرمان نکند. بیت
هوش مصنوعی: اما اگر از من بگذری و تمامی موجودات در اختیار تو باشند، تقدیر نمی‌تواند مانع آن حرمان شود.
گر با همه‌ای چوبی منی بی همه‌ای
وربی‌ همه‌ای چو با منی با همه‌ای
هوش مصنوعی: اگر با همه‌ی وجود چوبی و سردی، اما در دل خود هیچ‌کس را نداری، تو با منی که همه چیز در من هست و این نزدیکی به من، تو را از همه چیز جدا نمی‌کند.
بیکی از بزرگان و مکاشفان حضرت خطاب رسید که «انا بدک اللازم فالزم بدک» از جان خودت گزیر است ازمن گزیر نیست پس ملازمت ناگزیر خود کن.
هوش مصنوعی: به یکی از بزرگان و عارفان پیام رسید که «من به تو نیاز دارم، پس به من وابسته شو». نمی‌توانی از خودت فرار کنی، اما نمی‌توانی از من هم بگریزی. پس بر وابستگی خود سخن بگو.
چون مرید بخدمت شیخ پیوست و عوایق و علایق براندخت باید که ببیست صفت موصوف باشد تا داد صحبت شیخ بتواند داد و سلوک این راه بکمال او را دست دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که مرید به خدمت شیخ می‌رسد و موانع و تعلقات را کنار می‌زند، باید دارای بیست صفت مشخص باشد تا بتواند از صحبت شیخ بهره‌مند شود و در این مسیر به کمال دست یابد.
اول مقام توبه است باید که توبتی تصوح کند از جملگی مخالفات شریعت و این اساس محکم نهد که بنای جمله اعمال برین اصل خواهد بود و از این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد و آن همه رنجها حبط شود. و توبه را در جمله مقامات کار فرماید زیراکه در هر مقام از مقامات سلوک گناهی است مناسب آن مقام دران مقام ازان نوع گناه توبه میکند. چنانک خواجه علیه الصلوه در کمال مقام محبوبی و دولت «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر» هنوز توبه را کار میفرمود و میگفت «انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مره».
هوش مصنوعی: ابتدا مرحله توبه است که انسان باید از تمام مخالفت‌ها و نافرمانی‌های شرع توبه کند و پایه محکمی برای اعمال خود بنا نهد؛ زیرا تمام اعمال بر این اصل استوار خواهد بود و اگر این پایه سست باشد، در نهایت نقصان آن نمایان خواهد شد و همه چیز بی‌اعتبار خواهد گردید و تمام زحمات در این مسیر بی‌فایده می‌شود. توبه در تمام مراحل سلوک اهمیت دارد؛ زیرا در هر مرحله از سلوک، گناهی متناسب با آن مرحله وجود دارد و باید از آن نوع گناه توبه کرد. به عنوان مثال، در بالاترین مقام محبت، پیامبر(ص) فرمود: «خداوند بخشد تو را آنچه از گناهانت گذشته و آنچه که بعداً خواهد آمد» و با وجود این مقام بزرگ، همچنان به توبه می‌پرداخت و جمله‌ای را از خود نقل می‌کرد که به قلبش غفلت می‌افتد و می‌گفت: «من هر روز هفتاد بار از خداوند آمرزش می‌طلبم».
دوم زهدستباید که از دنیا بکلی اعراض کند نه اندک گذارد و نه بسیار و اگر خویشان و متعلقان دارد جمله برایشان علی فرایض الله قسمت کند و اگر خویشان ندارد جمله مال در راه شیخ نهد تا در مصالح مریدان صرف میکند و او بدان مقدار قوت و لباس که شیخ دهد قانع گردد.
هوش مصنوعی: دومین نکته در زهد این است که باید فرد کاملاً از دنیا کناره‌گیری کند، نه کم و نه زیاد. اگر او خانواده و وابستگانی دارد، باید تمام دارایی‌اش را به طور مساوی بین آن‌ها تقسیم کند و اگر خانواده‌ای ندارد، تمام دارایش را در راه راهنمای خود (شیخ) قرار دهد تا صرف نیازهای مریدان شود. او باید به همان مقدار غذایی و لباسی که شیخ به او می‌دهد، راضی و قانع باشد.
سیم تجریدست باید که مجرد شود و قطع جمله تعلقات سببی و نسبی کند با حسن الوجه‌ تا خاطر او بدیشان ننگرد که «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذر و هم».
هوش مصنوعی: سیم باید از هر نوع وابستگی و تعلقی آزاد شود و ارتباط‌های سببی و نسبی را قطع کند تا به زیبایی و حسن ظاهر دست یابد، به طوری که دل او به آن‌ها نظر نیندازد و نسبت به آن‌ها بی‌توجه باشد.
چهارم عقیدت است باید که بر اعتقاد اهل سنت و جماعت باشد و از بدعتها دور بود و بر مذهب ائمه سلف رود و از تشبیه و تعطیل و رفض و اعتزال مبرا بود و بتعصب آلوده نباشد و هیچ طایفه را از اهل قبله تکفیر نکند و لعنت روا ندارد.
هوش مصنوعی: چهارمین موضوع مربوط به اعتقاد است که باید بر اساس باورهای اهل سنت و جماعت باشد. همچنین باید از بدعت‌ها دوری جست و پیرو مذهب پیشینیان بود. از تشبیه، تعطیل، رد و جدایی پرهیز کند و نباید دچارعصبیت شود. علاوه بر این، نباید هیچ گروهی از مسلمانان را تکفیر کند و لعنت نیز جایز نیست.
پنجم تقوی است باید که پرهیزگار و ترسناک بود و در لقمه و لباس احتیاط کند ولیکن مبالغت ننماید تا در وسوسه نیفتد که آن هم مذموم است. و تا تواند بعزایم کار کند و گرد رخصتها نگردد و در طهارت و نظافت کوشد بقدر وسع و در آن غلو نکند تا بوسوسه نینجامد. و در همه احوال اشارت «دع ما یریبک الی مالایریبک»را رعایت کند.
هوش مصنوعی: پنجمین نکته درباره تقوا این است که فرد باید پرهیزگار باشد و در انتخاب غذا و لباس احتیاط کند، اما نباید به قدری دقت و سخت‌گیری کند که به افکار وسوسه‌آمیز دچار شود، زیرا این خود ناپسند است. هرچه ممکن است باید به کارهای نیک و صحیح مشغول باشد و از راحت‌طلبی و رخصت‌طلبی بپرهیزد. همچنین در پاکیزگی و نظافت تلاش کند و زیاده‌روی نکند تا به وسوسه نیفتد. در تمامی حالات باید به توصیه «چیزهایی که برایت مشکوک هستند را رها کن و به چیزهایی که شک ندارید بپرداز» توجه داشته باشد.
ششم صبرست باید که در تحت تصرفات او امر و نواهی شرع و اشارت شیخ بر قانون شرع صابر باشد و مقاسات شداید کند و ملالت و سآمت بطبع خویش راه ندهد. و اگر ازاین معنی چیزی دروی پدید آید بتکلف از خویش دور کند و تجلد و تصبر مینماید که خواجه علیه الصلوه فرمود «من تصبر صبر الله».
هوش مصنوعی: ششمین ویژگی صبر است که باید فرد در برابر دستورات و نهی‌های شرع و راهنمایی‌های شیخ تسلیم باشد و با مشکلات و سختی‌ها مواجه شود و اجازه ندهد کسالت و خستگی بر طبیعتش غلبه کند. اگر به هر دلیلی، احساس ناامیدی یا کلافگی در او به وجود آید، باید به طور عمدی آن را از خود دور کند و خودش را به حالت صبر و استقامت درآورد؛ زیرا حضرت رسول فرموده‌اند: "کسی که صبر کند، خدا او را صبر می‌دهد."
هفتم مجاهده است باید که پیوسته توسن نفس را بلجام مجاهده ملجم دارد و البته با او رفق نکند مگر بقدر ضرورت و تا تواند خوش آمد او بدو ندهد و درین باب نیک ثبات نماید که نفس همچون شیر گرسنه است اگر او را سیر کنی قوت یابد و ترا بخورد.
هوش مصنوعی: هفتمین مرحله تلاش و کوشش این است که همیشه کنترل نفس را با زحمت و سختی انجام دهی و فقط در مواقع ضروری با آن رفیق باشی. باید تمام تلاش خود را بکنی که خوشایند نفس را برآورده نکنی و در این زمینه ثابت قدم و استوار باشی. زیرا نفس مانند شیر گرسنه است؛ اگر به او توجه کنی و سیرش کنی، قدرت بیشتری پیدا کرده و در نهایت تو را از بین می‌برد.
هشتم شجاعت است یابد که مرادانه و دلیر باشد تا با نفس و مکاید او مقاومت تواند نمود. و از مکر و حیله شیطان نیندیشد که درین راه شیاطین الانس و الجن بسیار باشد دفع و قهر ایشان بشجاعت توان کرد.
هوش مصنوعی: هشتم، شجاعت است که باید با دل و اراده قوی باشد تا بتواند در برابر نفس و ترفندهای آن مقاومت کند. همچنین، نباید به فریب و مکر شیطان فکر کند، زیرا در این مسیر، شیاطین از انسان‌ها و جن‌ها بسیار وجود دارند و تنها با شجاعت می‌توان آن‌ها را دفع و شکست داد.
نهم بذل است باید که درو بذل و ایثار باشد که بخل قیدی عظیم و حجابی بزرگ است و در بعضی مقامات باشد که دنیا و آخرت بذل باید کرد و گاه بود که از سر جان بر باید خاست.
هوش مصنوعی: نهمین موضوع، بخشش و ایثار است. باید در این زمینه بسیار بخشنده بود زیرا بخل باعث ایجاد محدودیت‌های بزرگ و مانع‌های زیادی می‌شود. در برخی مواقع، انسان باید به خاطر دنیا و آخرت از خود گذشتگی نشان دهد و گاهی حتی باید از جان خود نیز فداکاری کند.
دهم فتوت است باید که جوانمرد باشد چنانک حق هر کس در مقام خویش میگزارد بقدر وسع و حق گزاری از کس طمع ندارد.
هوش مصنوعی: دهمین ویژگی جوانمردی این است که فرد باید جوانمرد باشد و به هرکسی حقش را در جایگاه خود بدهد، به اندازه‌ی توانش و از کسی هم انتظاری نداشته باشد.
یازدهم صدق است باید که بنای کار و معامله خویش بر صدق نهد و آنچ کند برای خدای کند و نظر از خلق بکلی منقطع گرداند.
هوش مصنوعی: یازدهمین ویژگی صداقت است. بنابراین باید تمام کارها و معاملات خود را بر پایه صداقت بنا کند و هر کاری که انجام می‌دهد، تنها برای رضایت خداوند باشد و توجهش را از مردم کاملاً قطع کند.
دوازدهم علم است باید که آن قدر علم حاصل کند که از عهده فرایض که بروی واجب است از نماز و روزه و دیگر ارکان بقدر حاجت بیرون تواند آمد و در طلب زیادتی نکوشد که از راه باز ماند مگر وقتی که بکمال مقصود رسد. اگر مقتدایی خواهد کرد و مرتبه پیشوایی یافته بود تحصیل مفید بود نه مضر از علوم کتاب و سنت.
هوش مصنوعی: انسان باید به اندازه‌ای علم بگیرد که بتواند واجبات شرعی مانند نماز، روزه و دیگر ارکان دین را انجام دهد و از حد لازم فراتر نرود مگر اینکه به کمال مطلوب برسد. اگر کسی بخواهد پیشوایی کند و به مقام رهبری دست یابد، یادگیری علوم مفید از کتاب و سنت برای او ضروری است و ضرری نخواهد داشت.
سیزدهم نیازست باید که در هیچ مقام نیاز از دست ندهد و اگرچه در مقام ناز می‌افتد خود را بتکلف با عالم نیاز میآورد که نیاز مقام خاص عاشق است و ناز مقام خاص معشوق.
هوش مصنوعی: سیزدهم، لازم است که هیچ‌گاه نیاز را فراموش نکند و حتی اگر در موقعیتی قرار گیرد که خود را برتر از دیگران می‌بیند، باید به زحمت نیازی خود را حفظ کند. چرا که مقام نیاز مخصوص عاشق است و مقام ناز مختص معشوق.
چهاردهم عیاری است بایدکه درین راه عیار وار رود که کارهای خطرناک بسیار پیش آید باید که لاابالی‌وار خود را در اندازد و هیچ عاقبت اندیشی نکند و از جان نترسد. چنانک این ضعیف میگوید.
هوش مصنوعی: چهاردهم، باید کسی در این مسیر با شهامت و جسارت پیش برود، چون در این راه موانع و خطرات بسیاری وجود دارد. او باید بدون ترس و واهمه از پیامدها عمل کند و به هیچ‌چیز فکر نکند، حتی به جان خود. همانطور که این فرد ضعیف می‌گوید.
در عشق یار بین که چه عیار میرویم
سر زیر نهاده چو شطار میرویم
هوش مصنوعی: در عشق معشوق، به دقت در رفتار و ظاهر خود توجه داریم. مانند شتری که سرش را پایین انداخته و به آرامی و با احتیاط پیش می‌رود، ما نیز با احتیاط و فروتنی در این مسیر قدم برمی‌داریم.
در نقطه مراد بدین دور ما رسیم
زیرا بسر همیشه چوپر کار میرویم
هوش مصنوعی: در این دنیا به هدف خود خواهیم رسید، زیرا همیشه با اراده و تلاش به سمت جلو حرکت می‌کنیم.
جانی که هست مان فدی یار کرده‌ایم
ورحکم میکند بسر دار میرویم
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای محبوب کرده‌ایم و اگر او حکم کند، با سر به سوی دار می‌رویم.
مرگ ار کسی بجان بفروشد همی خریم
عیار وار زانک بر یار میرویم
هوش مصنوعی: اگر کسی زندگی‌اش را بفروشد، ما هم با دلی شجاع و دلاورانه آن را به او می‌خریم، زیرا که برای دوست و معشوق خود می‌رویم.
ما را چه غم ز دوزخ و با خلدمان چه کار
دل داده‌ایم ما بر دلدار میرویم
هوش مصنوعی: ما دغدغه‌ای از عذاب جهنم نداریم و به راحتی با مشکلاتمان کنار آمده‌ایم؛ در عوض به عشق و محبت دلدارمان فکر می‌کنیم و به سوی او می‌رویم.
پانزدهم ملامت است؛ باید که ملامتی صفت باشد و قلندر سیرت نه چنانک بیشرعی کند و پندارد که ملامت است حاشا و کلا آن راه شیطان و دلالت اوست و اهل اباحت را ازین مزله بدوزخ برده‌اند. ملامتی بدان معنی باشد که نام و ننگ و مدح و ذم و رد و قبول خلق بنزدیک او یکسان باشد و بدوستی و دشمنی خلق فربه و لاغر نشود و این اضداد را یکرنگ شمرد. این ضعیف گوید. بیت
هوش مصنوعی: پانزدهمین نکته ملامت است؛ باید ملامت به عنوان یک ویژگی باشد و نه به عنوان سیرتی که فرد را به کارهای غیرشرعی وا دارد و او فکر کند که در حال ملامت است. این تفکر اشتباهی است و راه شیطان را دنبال می‌کند. افرادی که به اباحت (اجازه انجام امور) پناه می‌برند، از این وضعیت به جهنم هدایت شده‌اند. ملامت به این معنی است که نام و ننگ، ستایش و نکوهش و قبول و رد مردم برای او یکسان باشد و رابطه‌اش با مردم، اعم از دوستی یا دشمنی، نتواند او را دچار انحراف کند و این دوگانگی‌ها را یکسان ببیند. این فرد ضعیف را می‌گوید.
زان روی که راه عشق راهی ننگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه عشق راهی است که ممکن است باعث عیب و ننگ شود، نه ما با خودمان در صلح هستیم و نه با دیگران درگیر جنگ.
شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق
ای بیخبران چه جای نام و ننگ است
هوش مصنوعی: در طول عمر، تمام توجه انسان به شهرت و افتخار گذشتگان است، اما ای نادانان، در این دنیا چه اهمیتی به نام و شهرت می‌توان داد؟
شانزدهم عقل است باید که بتصرف عقل حرکات او مضبوط باشد تا حرکتی بر خلاف رضای شیخ و فرمان او و روش او ازو در وجود نیاید که جمله رنج و روزگار او در سرکوب خاطر و رد ولایت او شود.
هوش مصنوعی: شانزدهمین موضوع مربوط به عقل است. باید توجه کرد که حرکات انسان تحت کنترل عقل باشد تا هیچ حرکتی برخلاف خواسته و دستورات شیخ و روش او انجام نشود. زیرا اگر چنین حرکتی صورت گیرد، تمامی زحمات و تجربیات او در راه سرکوب و مخالفت با خواسته‌های شیخ هدر خواهد رفت.
هفدهم ادب است باید که مودب و مهذب اخلاق باشد و راه انبساط بر خد بسته دارد و در حضرت شیخ تا سخنی نپرسند نگوید و آنچ گوید بسکویت و رفق گوید و راست گوید و بظاهر و باطن اشارت شیخ را منتظر و متر صدباشد. و اگر خرده‌ای برو برود یا تقصیری ازو در وجود آید در حال ظاهر و باطن استغفار کند و بطریقی احسن عذرها خواهد و غرامت کشد.
هوش مصنوعی: هفدهمین مرحله ادب این است که فرد باید دارای اخلاقی محترمانه و مناسب باشد و راه خوشحالی را بر خود ببندد. در حضور استاد، او تا زمانی که از او سؤال نپرسند، سخنی نمی‌گوید و آنچه می‌گوید با ناز و لطافت بیان می‌کند. او با صداقت سخن می‌گوید و در ظاهر و باطن، منتظر نشانه‌های استاد است. اگر اشتباهی از او سر بزند، باید در هر دو بعد ظاهری و باطنی از خداوند آمرزش بخواهد و به شکل احسن عذرخواهی کند و جبران خطای خود را کند.
هژدهم حسن خلق است باید که پیوسته گشاده طبع و خوشخوی باشد و با یاران ضجرت و تنگخویی نکند و از تکبر و تفاخر و عجب و دعوی و طلب جاه دور باشد و بتواضع و شکستگی و خدمت با یاران بزرگ زندگانی کند و با یاران خرد برحمت و شفقت و دلداری و مراعات و لطف کارکند و بارکش و متحمل و بردبار باشد و بار بر یاران ننهد تاتواند خدمت یاران کند و ازیشان توقع خدمت ندارد و در موافقت یاران کوشد و از مخالفت دور باشد و نصیحتگر و نصیحت‌شنو باشد و راه مناظره و مجادله و خصومات و منازعات بسته دارد و بنظر حرمت و ارادت بدیشان نگرد و بچشم حقارت بخرد و بزرگ ننگرد و بخدمت و دلداری ایشان پیوسته بحضرت عزت تقرب میجوید و بر سفره حظ و نصیب خود ایثار میکند و در نصیب دیگران طمع نکند.
هوش مصنوعی: هجدهمین ویژگی اخلاقی، حسن خلق است. شخص باید همیشه دارای طبع باز و رفتار خوشی باشد و با دوستان خود بدخلق و تنگ‌نظر نباشد. همچنین باید از تکبر، تفاخر، خودپسندی، ادعا و جستجوی مقام و احترام دوری کند و با تواضع، احترام و خدمت به دوستان بزرگ‌تر زندگی کند. در مقابل دوستان کوچک‌تر نیز باید با رحمت، شفقت، دلجویی و مهربانی رفتار کند و بار مشکلات را بر دوش آنها نگذارد، بلکه تلاش کند به آنها خدمت کند بدون اینکه انتظاری از آنها داشته باشد. باید در همفکری با دوستانش بکوشد و از درگیری و مخالفت پرهیز کند. همچنین بایستی نصیحت‌گر و شنونده خوبی باشد و از بحث و جدل‌های بی‌نتیجه دوری کند. باید به دوستان خود احترام و ارادت نشان دهد و هیچگاه آنها را حقیر نشمارد. او باید همیشه برای خدمت و دلجویی آماده باشد و در امور دیگران از خودخواهی پرهیز کند.
و در سماع خود را مضبوط دارد و بی حالتی و وجدی حرکت نکند و در وقت حالت از مزاحمت یاران محترز باشد و تا تواند سماع درخود فرو میخورد و چون غالب شود حرکت بقدر ضرورت کند و چون وجد کم شد خود را فرو گیرد و مبالغت نکند و یاران را درسماع نگاه دارد تا وقت برکسی نپوشولاند و وقت خود را بر دیگران ایثار کند و باصحاب حالات و مواجید بنیاز تقرب نماید.
هوش مصنوعی: در حین سماع، فرد باید خود را کنترل کند و از بی‌حالی و حرکات غیرضروری پرهیز کند. در زمان بروز حالات خاص، باید از مزاحمت برای دوستان خود دوری کند و تا جای ممکن در سماع غرق شود. وقتی شدت حالت کاهش می‌یابد، باید خود را آرام کند و از زیاده‌روی پرهیز کند. همچنین، باید دوستانش را در سماع همراهی کند تا کسی را آزار نرساند و زمان خود را به دیگران هدیه دهد. او همچنین باید با کسانی که دارای حالات و تجربیات مشابه هستند نزدیکی پیدا کند.
و تواضع کند و بقدم شیخ بحرمت رود و آید و چون سر بر قدم کسی نهد گوش دارد تا بر شکل سجود نباشد که آن حرام است دستها با پس پشت گیرد و روی بر زمین نهد پیشانی ننهد. و تا تواند در صحبت چنان کند که دلی ازو بیاساید و از رنج دلها اجتناب کند.
هوش مصنوعی: انسان باید تواضع کند و با احترام به قدم شیخ نزدیک شود. وقتی که سر خود را به قدم کسی می‌گذارد، باید توجه داشته باشد که این حالت شبیه سجده نباشد، زیرا سجده حرام است. باید دست‌ها را پشت بدن نگه دارد و پیشانی را بر زمین نگذارد. همچنین باید سعی کند در صحبت‌های خود به گونه‌ای عمل کند که دل کسی را به دست آورد و از ناراحتی‌ها دوری کند.
نوزدهم تسلیم است باید که بظاهر و باطن تسلیم تصرفات ولایت شیخ بود تصرفات خود از خود محو کند و بتصرف او او امر و نواهی و تادیب شیخ زندگانی کند بظاهر چون مرده تحت تصرف غسال باشد و بباطن پیوسته التجا بباطن شیخ میکند. و در هر حرکت که در غیبت و حضور کند از ولایت شیخ باندرون اجازت طلبد اگر اجازت یابد بکند واگرنه ترک کند.
هوش مصنوعی: نوزدهمین مرحله تسلیم است که فرد باید به‌طور ظاهری و باطنی خود را تسلیم رهبری شیخ کند. او باید همه تصرفات و افکار خود را از خود محو کرده و تنها بر اساس فرمان‌ها و تربیت شیخ زندگی کند. در ظاهر، مانند کسی است که تحت سرپرستی و نظارت دیگران قرار دارد و در باطن دائماً به شیخ پناه می‌برد. در هر حرکتی که داشته باشد، چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت، باید از شیخ اجازه بگیرد. اگر اجازه دریافت کرد، آن کار را انجام می‌دهد و در غیر این صورت، از آن کار صرف‌نظر می‌کند.
و البته بظاهر و باطن براحوال و افعال شیخ اعتراض نکند و هر چ در نظر او بد نماید آن بدی حوالت بنظر خود کند نه بنقصان شیخ. و اگر او را بخلاف شرع نماید اعتقاد کند که اگرچه مرا خلاف مینماید اما شیخ خلاف نکند و نظر او درین باب کامل‌تر باشد و آنچ کند از سر نظر کند و او از عهده آن بیرون تواند آمد چنانک واقعه موسی و خضر علیهما السلام بود. و شرط او این بود که «فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی حتی احدث لک منه ذکرا» یعنی هر چ کنم بر من اعتراض مکن و مپرس چرا کردی تا آنگه که من گویم اگر صلاح دانم و چون اعتراض کرد سه بار در گذرانید بعد از ان گفت «هذا فراق بینی و بینک».
هوش مصنوعی: به ظاهر و باطن اعمال و رفتار شیخ نباید اعتراضی صورت گیرد و هر چیزی که به نظر او ناپسند بیاید، باید به نظر خود او نسبت داده شود و نه به نقص در شیخ. اگر او بخلاف شریعت عمل کند، فرد باید باور داشته باشد که هرچند او خلاف می‌کند، اما شیخ خلاف نمی‌کند و دیدگاه او در این زمینه کامل‌تر است. آنچه او انجام می‌دهد، از سر خرد و دانش است و شیخ می‌تواند از مسئولیت‌های خود خارج شود، مانند داستان موسی و خضر. شرط آن دو این بود که خضر به موسی گفت: «اگر از من پیروی می‌کنی، تا زمانی که خودم چیزی نگفتم، از من نپرس چرا این کار را انجام دادی.» و هنگامی که موسی اعتراضی کرد، سه بار از او گذشت و سپس گفت: «اینک جدایی میان من و تو است.»
تا بدانی که اعتراض سبب مفارقت حقیقی است و اگرچه بصورت مفارقت نباشد. تا راه اعتراض بهمه وجه بسته دارد و اشارت «علیکم بالسمع و الطاعه» را مطاوعت نماید.
هوش مصنوعی: باید توجه داشته باشی که اعتراض باعث جدایی واقعی می‌شود، حتی اگر به شکل جدایی ظاهر نشود. بنابراین، همواره باید راه اعتراض را بسته نگه‌داری و به فرمایش «به شنیدید و فرمانبرداری» عمل کنی.
بیستم تفویض است مرید باید که چون قدم در راه طلب نهاد بکلی از سر وجود خویش برخیزد و خود را فدای راه خدای کند و از سر صدق بگوید «و افوض امری الی الله». و تعبد حق نه از بهر بهشت و دوزخ کند یا از بهر کمال و نقصان بل که از راه بندگی صرف کند و ضرورت محبت و بهرچ برو راند حضرت عزت راضی باشد و بهچ خوشی و ناخوشی روی از حضرت نگرداند. شعر.
هوش مصنوعی: بیستمین درس از تفویض به این معناست که مرید باید زمانی که در جستجوی حقیقت است، به طور کامل از وجود خود خارج شود و خود را برای راه خدا واگذار کند. او باید با صداقت بگوید «و امری را به خدا واگذار می‌کنم». عبادت حق نباید به خاطر بهشت یا دوزخ، یا برای به دست آوردن کمال یا پرهیز از نقصان باشد، بلکه باید تنها به عنوان یک عمل بندگی صرف انجام شود. همچنین باید به خاطر محبت و برای راضی کردن حضرت عزت، در هر شرایطی از خوشی و ناخوشی، به صورت بی‌قید و شرط به سمت حق روی آورد.
و کلت الی المحبوب امری کله
فان شاءاحیانی و ان شاء اتلفا
هوش مصنوعی: تمام وجودم را به محبوبم سپردم. اگر بخواهد مرا زنده نگه می‌دارد و اگر نخواهد، مرا از بین می‌برد.
بگذاشته‌ام مصلحت خویش بدو
گر بکشد و گر زنده کند او داند
هوش مصنوعی: به خاطر او من از منافع خود گذشته‌ام، او خودش می‌داند که چه کند؛ اگر بخواهد مرا بکشد یا زنده کند.
بر جاده بندگی ثابت قدم باشد و بشرایط صدق صلب قیام نماید و اگر هزار بار خطاب میرسد که مطلب نیابی یک ذره از کار فرو نایستد و بهیچ ابتلا و امتحان از قدم طلب فرو ننشیند و دست از کار ندارد. این ضعیف گوید. بیت.
هوش مصنوعی: بر مسیر بندگی ثابت بمان و با شرایطی که لازم است، با صداقت و صراحت پیش برو. حتی اگر هزار بار به تو گفته شود که چیزی پیدا نخواهی کرد، هرگز از تلاش خود دست برندار و هیچ امتحانی تو را از جستجو باز ندارد. این فرد ضعیف تنها می‌تواند چنین بگوید.
تا دل رقم عشق تو بر جان دارد
باران بلا بر سر دل می‌بارد
هوش مصنوعی: وقتی دل به عشق تو وابسته است، به رغم مشکلات و سختی‌ها، همچنان باران غم و بلا بر سر دل می‌ریزد.
جانا بسرت کز تو نگردانم روی
ور عشق هزار ازین برویم آرد
هوش مصنوعی: عزیزم، هرگز روی تو را از خود نخواهم گرداند و حتی اگر عشق، هزاران مشکل برایم بیاورد، باز هم به تو وفادار می‌مانم.
و از ملازمت خدمت شیخ بهیچ وجه روی نگرداند و اگر شیخ او را هزار باره براند و از خود دور کند نرود. و درارات کم از مگسی نباشد که هر چندش می دانند باز میآیید، او را ازینجا ذباب گفته اند یعنی«ذب آب» یعنی براندندش باز آمد تا اگر از طاوسان این راه نتواند بود باری از مگسان باز نماند کاندرین ملک چو طاوس بکارست مگس.
هوش مصنوعی: او از خدمت شیخ هرگز غافل نمی‌شود و حتی اگر شیخ او را هزار بار طرد کند، باز هم از او دور نمی‌شود. او مانند مگسی است که هرچقدر از او دور کنند، دوباره برمی‌گردد. به همین دلیل، او را «ذباب» می‌نامند، به معنای «مگس آب» که وقتی طرد می‌شود، دوباره بازمی‌گردد. اگر نتواند از در مقام طاووس‌ها قرار بگیرد، حداقل از مگس‌ها کم نمی‌آورد، زیرا در این سرزمین، مانند طاووس‌ها، مگس‌ها نیز وجود دارند.
چون مرید صادق بدین شرایط قیام نماید و شیخ بدان صفات بود که نموده آمد مقصود و مراد حقیقی هر چ زودتر از حجب حرمان بیرون آید و تتق عزت از پیش جمال بگشاید و قاصد بمقصود و طالب بمطلوب و عاشق بمعشوق رسد که «الامن طلبنی وجدنی» وصلی الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: اگر شاگردی با شرایط مشخصی به فعالیت بپردازد و استاد نیز دارای ویژگی‌های معیّن باشد، مطلوب و هدف واقعی به زودی از پرده‌های محرومیت بیرون خواهد آمد و شیرینی عزت خود را از پیش جمال نشانه‌گذاری خواهد کرد. بدین ترتیب، پیام‌آور به هدف خواهد رسید و جویندگان به آنچه که می‌خواهند دست خواهند یافت و عاشقان به معشوقشان خواهند رسید، چنان‌که گفته شده است: «هر که مرا بخواهد، مرا خواهد یافت».

حاشیه ها

1402/03/11 13:06
امیرعلی داودپور

گوهر نجم الدین رازی (معالجه دل): رازی کسانی که در دل خویش آزار یا مرضی دارند (فی قلوبهم مرض) را طالبان واقعی گوهر شفا و رحمت میداند. ایشان میفرماید که صحابه از قرآن شفا گرفته اند، در واقع صحابه دو قومند: یکی قوم ظاهر که اطراف پیامبری یا اطراف هر خلافت و رهبری جمع میشوند و از مصاحبت او برخوردارند. دوم صحابی باطنی که ممکن است در عظمت این گیتی جمع نگردند و حتی در یک زمان زندگی نکنند. عرفی شیرازی این صحابی را مرغان حرم میداند بابافاضل آنان را آینه یکدیگر میداند. این صاحبی باطنی به لطف رشته پیوسته خداوند در امتداد زمان و مکان نور و شفا میگیرند. دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد دیوان شمس (مولانا) ارادت مگس: رازی مگس را صاحب ارادت میداند، بحث در ارادت و مقایسه ووفای مگس با طاووس میفرماید. "و از ملازمت خدمت شیخ بهیچ وجه روی نگرداند و اگر شیخ او را هزار باره براند و از خود دور کند نرود. و درادات کم از مگسی نباشد که هر چندش می دانند باز میآیید، او را ازینجا ذباب گفته اند یعنی«ذب آب» یعنی براندندش باز آمد تا اگر از طاوسان این راه نتواند بود باری از مگسان باز نماند کاندرین ملک چو طاوس بکارست مگس" لیک این ارادت ناقص است و ارادت کامل آنست که اگر نقص بیند به مراتب هشدار داده یا واگذارد. در میان ارباب ظاهر و ابواب باطن همواره "اما" وجود دارد که ارباب ظاهر جا انداخته، تفره رفته یا فراموش کرده اند تا جمله اساس علمشان باطل نگردد. ازینرو سخن ارباب ظاهر اگر چه محترم، لیک به شمشیر عدالت باید دو نیمه کرد. #امیرعلی_رستم_داودپور #آینه _دار (رساله)