قال الله تعالی: «فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما».
و قال النبی صلیالله علیه و سلم: «لایزال طائفه من امتی قائمین علی الحق لایضرهم من خذ لهم».
بدانک حق تعالی خضر را علیه السلام اثبات شیخی و مقتدایی کرد و موسی را علیه الصلوه بمریدی و تعلم علم لدنی بدو فرستاد از استحقاق شیخوخیت او این خبر میدهد که «عبدا من عبادنا الآیه». پنج مرتبه خضر را علیه السلام اثبات میفرماید: اول اختصاص عبدیت حضرت که «من عبادنا» دوم استحقاق قبول حقایق از اتیان حضرت بیواسطه که «آتیناه رحمه» سیم خصوصیت یافت رحمت خاص از مقام عندیت که «رحمه من عندنا» چهارم شرف تعلم علوم از حضرت که «وعلمناه» پنجم دولت یافت علوم لدنی بیواسطه که «من لدنا علما».
واین پنج رکن است که بنای اهلیت شیخی و استعداد مقتدایی بر آن است. شیخ باید که بدین خاصیت مخصوص گردد و بخصال دیگر موصوف شود که شرح آن بیاید انشاءالله تا شیخی و مقتدایی را بشاید.
اول مقام عبدیت است و تا از رق ماسوای حق آزاد نشود اختصاص عبدیت «من عبادنا» نیابد و سالک را تا با خود و سعادت و شقاوت خود پیوند میماند او آزاد نیست. بزرگان گفتهاند: هر آنچ در بند آنی بنده آنی. «والمکاتب عبد ما بقی علیه درهم».
دوم مقام قبول حقایق از اتیان حضرت است بیواسطه و آن میسر نشود تا بکلی از حجب صفات بشری و روحانی خلاص نیابد زیراک هر چ از پس حجب آید بواسطه آید اگرچه بعضی چنان نماید که بیواسطه است. چنانک موسی علیه السلام بیواسطه کلام میشنید و بحقیقت بواسطه نبود گاه شجر واسطه بود که «من الشجره ان یا موسی انی انا الله» و گاه ندا و صوت که «نودی من شاطی الواد الایمن» و تفصیل این هر کس فهم نکند. و معلوم بادا که کلام حق بیحرف و صوت و نداست اما موسی علیه السلام بواسطه حرف و صوت و ندا توانست شنود و اگر بیواسطه توانستی شنود او را حوالت بصحبت خضر نکردندی تا بمصقل «انک لن تستطیع معی صبرا» بقایای آثار صفات انسانی از آینه دل موسی محو کند.
در بدایت نبوت خواجه را علیه السلام چون رفع حجب بکمال نرسیده بود وحی حق بواسطه مییافت که «نزل به الروح الامین علی قلبک» در شب معراج چون کشف القناع حقیقی ببود واسطه از میان بر خاست که «فاوحی الی عبده ما اوحی».
سیم یافت رحمت خاص از مقام عندیت و آن خاص الخاصان را باشد زیراک برخورداران از صفت رحمت سهطایفهاند: عوام و خواص و خاص الخاص عوام و خواص بواسطه یابند و خاص الخاص بیواسطه.
بر خورداری عوام از صفت رحمانیت است و آن مقبول و مردود مییابد از بهر آنک رزق و صحت و شفقت بر عیال کافر و مسلمان راهست و آن از خاصیت صفت رحمانیت است و اگرنه از اثر این رحمت بودی یک شربت آب بهیچ کافر ندادی آنچ فرمود«سبقت رحمتی غضبی» ازین معنی بود و هم ازینجا گفتهاند «یارحمن الدنیا».
و بر خورداری خواص از صفت رحیمی است تا بواسطه قبول دعوت انبیا و متابعت ایشان نعیم هشت بهشت یا بند در آخرت که «نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم» و از اینجا گفتهاند که «یارحیم الآخره».
و بر خورداری خاص الخاص از صفت ارحم الراحمینی است بیواسطه چنانک انبیا را بود. ایوب علیه الصلوه فرمود «مسنی الضر وانت ارحم الراحمین» و موسی علیه الصلوه میگفت «رب اغفرلی ولاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین» اشارت برحمت بیواسطه است از مقام عندیت که «رحمه من عندنا» و آن از نتیجه تجلی صفات الوهیت و محو آثار بشریت و تخلق با خلاق ربوبیت است.
چهارم تعلم علوم از حضرت بیواسطه و آن وقتی میسر شود که لوح دل را از نقوش علوم روحانی و عقلی و سمعی و بحسی بکل پاک و صافی کند که تا این انواع علوم بر لوح دل مثبت است شاغل دل باشد از استعداد قبول علوم از حضرت بیواسطه موسی را علیه الصلوه اگرچه علم تورات از حضرت حاصل بود لیکن بواسطه الواح بود «و کتبناله فیالالواح» فایده صحبت خضر یکی دیگر آن بود تا دل او شایستگی کتابت حق گیرد و زحمت الواح از میان برخیزد و این مرتبه خواجه را بود علیه الصلوه که فرمود «اوتیت جوامع الکلم» و او را تعلیم قرآن از راه دل کردند نه از صورت کتب که «الرحمن علم القران».
پنجم تعلم علوم لدنی بیواسطه اگرچه تعلم علوم از حضرت بیواسطه تواند بود که باشد اما علوم لدنی نباشد. چنانک در حق داود علیه الصلوه فرمود «و علمناه صنعه لبوس» و علم صنعت زره از علوم لدنی نبود. و علم لدنی بمعرفت ذات و صفات حضرت جلت تعلق دارد که بیواسطه بتعلیم و تعریف حق حاصل آید چنانک خواجه علیه الصلوه میفرمود «عرفت ربی بربی».
و دریافت این علم بدان حاصل شود که مرد از وجود خویش بزاید تا بدین زادن از لدن خویش به لدنی حق رسد چنانک خواجه را علیه الصلوه فرمود «وانک لتلقی القران من لدن حکیم علیم» و عیسی علیه السلام میفرماید «لم یلج ملکوت السموات و الارض من لم یولدمر تین».
و این زادن بدان باشد که چون مرید صادق در ابتدا بر قضیه «والدین جاهدوا فینا» قدم در راه طلب نهد و بکمند جذبات عنایت روی دل از مألوفات طبع و مستلذات نفس بگرداند و متوجه حضرت عزت گردد حضرت عزت بر سنت «لنهدینهم سبلنا» جمال شیخی کامل و اصل در آینه دل او برو عرضه کند سالک نه مجذوب که مجذوبان شیخی را نشایند اگرچه سالک هم مجذوب باشد اما مجذوب سالک دیگرست و مجذوب مطلق دیگر.
و چون مرید صادق جمال شیخی در آینه دل مشاهده کرد در حال بر جمال او عاشق شود و قرار و آرام ازو برخیزد. منشأ این جمله سعادات این عاشقی است و تا مرید بر جمال ولایت شیخ عاشق نشود از تصرف ارادت و اختیار خویش بیرون نتواند آمد و در تصرف ارادت شیخ نتواند رفت. عبارت از مرید آن است که مرید مراد شیخ بود نه مرید مراد خویش. پس وظیفه او این بیت شود. بیت
ای دل اگرت رضای دلبر باید
آن باید کرد و گفتوگو فرماید
گر گوید خون گری مگو کز چه سبب؟
ور گوید جان بده مگو کی باید؟
چون مرید صادق عاشق جمال ولایت شیخ گشت شایستگی قبول تصرف ولایت شیخ درو پدیدآید. درین حال مزید بر مثال بیضهای بود در بیضگی انسانیت و بشریت خویش بند شده و از مرتبه مرغی که عبدیت خاص عبارت از آن است بازمانده چون توفیق تسلیم تصرف ولایت شیخش کرامت کردند بیضه صفت شیخ او را در تصرف پر و بال ولایت خویش گیرد و همت عالی خویش بروگمارد و مراقب حال او گردد تا بتدریج همچنانک تصرف مرغ در بیضه پدید میاید وبیضه را از وجود بیضگی تغیر میدهد و بوجود مرغی مبدل میکند تصرف کیمیای همت شیخ وجود بیضه صفت مرید را مبدل کند بوجود مرغی عبدیت خاص.
ولیکن مرغ صورتی از راه قشر بیضه بظاهر عالم دنیا بیرون میآید که او را از بهر دنیا آفریدهاند اما مرغ معنوی از راه اندرون بدریچه ملکوت بیرون میرود زیراک او را از بهر آن عالم آفریدهاند و چون مرغ صورتی در عالم دنیا بود و آن مرغ که در بیضه تعبیه بود در ملکوت بیضه مستور بود بتصرف آن مرغ از ملکوت بیضه بصورت دنیا آمد اینجا مرغ ولایت شیخ در عالم دنیا نیست. زیراک شیخ نه آن سر و ریش است که خلق میبینند شیخ حقیقی آن معنی است که در مقام عندیت در «مقعد صدق» در زیر قبه حق است که «اولیائی تحت قبایی لایعر فهم غیری» نظر اغیار برو نیفتد این ضعیف گوید. بیت
مردان رهش زنده بجائی دگرند
مرغان هواش ز اشیایی دگرند
منگر تو بدین دیده بدیشان کایشان
بیرون ز دو کون در جهانی دگرند
پس مرغ وجود مرید را که در ملکوت بیضه انسانیت مستور و مودع است تصرف همت شیخ او را هم از دریچه ملکوت بفضای هوای هویت آورد و از صلب ولایت و رحم ارادت در مقام عندیت «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» بزاید.
تا اکنون اگر بیضه انسانیت دنیاوی بود اکنون مرغ عبدیت خاص حضرتی گشت. خواجه را علیهالصلوه تا بیضه انسانیت از مرغ عبدالله بوجود نیامده بود احمد میخواند که «یأتی من بعدی اسمه احمد» چون بیضه بوجود آمد و در تصرف پر و بال جبرئیلی پرورش نبوت و رسالت مییافت محمدش خواند که «و ما محمد الا رسول» چون پرورش بکمال رسید و از بیضگی تمام بمرغی پیوست و در مقام «قاب قوسین» پرواز کردن گرفت عبدش خواند که «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الاحرام». تا بدانی که مرغی مقام عبدیت خاص است.
مع هذا نه هر مرغی درین مقام اگرچه بدرجه مرغی رسیده است شیخی را بشاید. چنانک مرغان صورت نه هر مرغی بیضه بر تواند آورد مرغی باید که چون تصرف مرغ و پرورش او بکمال بیافت دیگر باره یک چندی در تصرف خروه آید و داد تسلیم او بدهد تا تصرف خروه در و بکمال رسد و ازو بیضه پدید آید و آنگه بیضه تمام بریزد و کنگ شود پس او را باز نشانند و بیضهها در زیر او نهند. او را اکنون تصرف در آن مسلم باشد و مقصود بحصول پیوندد.
همچنین مرید صادق چون داد تسلیم ولایت شیخ بکمال بداد و از بیضه وجود خلاص یافت دیگر باره در مقام مرغی تسلیم تصرفات احکام قضا و قدر حق باید بود و مدتی بار تحکمات احکام کشیدن و هستی مرغی خود را بذل تصرفات حکمت قدیم داشتن و وجود خود را فدای احکام ازلی ساختن تا در ازل از وجود او چه خواستهاند از خود همان خواستن حضرت عزت را بتبعیت مرادات وکمالات وجود خود ناطلبیدن که آن حضرت تبعیت را نشاید.
چون یک چندی برین قضیه تسلیم تصرفات بیواسطه ببود بیضههای اسرار و معانی حقایق وعلوم لدنی درو بوجود آمدن گیرد چون صدف بدان در ر و لآلی حامله شود انوار آن حقایق از دریچههای نطق و نظر او پرتو اندازد وجود مستعد مریدان صادق را بیضه صفت قابل تصرف این حدیث گرداند. چون مدت آن همه تمام شود و هنگام قوت تصرف در بیضهها درآید اشارت حق یا اجازت شیخ که صورت اشارت حق است او را بمقام شیخی نصب کند و بترتیب بیضههای وجود مریدان اجازت دهد.
و با این همه شرایط مقام شیخی در حد و حصر نیاید اما باید که با این ارکان که نموده آمد بیست صفت درو موجود باشد بکمال که اگر یک صفت را از آن جمله نقصانی باشد بقدر آن خلل و نقصان مرتبه شیخی باشد.
و از آن بیست صفت یکی علم است که بقدر حاجت ضروری باید که از علم شریعت باخبر باشد تا اگر مریدی بمسألتی ضروری محتاج شود از عهده آن بیرون تواند آمد.
دوم اعتقادست باید که اعتقاد اهل سنت و جماعت دارد و بیدعتی آلوده نباشد تامرید را در بدعتی نیندازد که معامله اهل بدعت منجح و منجی نباشد.
سیم عقل است باید که با عقل دینی عقل معاش دنیاوی بکمال دارد تا در تربیت مرید بشرایط شیخوخیت قیام تواند نمود.
چهارم سخاوت است باید که سخی باشد تا بمایحتاج مرید قیام تواند نمود و مرید را از مأکول و مشروب و ملبوس ضروری فارغ دارد تا بکلی بکاردین مشغول تواند بود.
پنجم شجاعت است باید که شجاع و دلیر و دلاور باشد تا از ملامت خلق و زبان ایشان نیندیشد و مرید را بقول کس رد نکند و او را از حاسدان و بدخواهان نگاه تواند داشت.
ششم عفت است باید که عفیف النفس باشد تا مرید را از وی بد نیفتد و فساد ارادت پدید نیارد که مبتدی بیقوت بود.
هفتم علو همت است باید که بدنیا التفاتی نکند الا بقدر ضرورت اگر چه قوت آن دارد که او را در دنیا مضر نباشد و در جمع مال نکوشد و از مال مرید طمع بریده دارد تا مرید در اعتراض نیفتد و ارادت فاسد نکند چه مرید را هیچ آفت و فتنه و رای اعتراض نیست بر احوال شیخ.
هشتم شفقت است باید که بر مرید مشفق باشد و او را بتدریج بر کار حریص میکند و باری بر وی ننهد که او تحمل نتواند کرد و او را برفق و مدارا در کار آورد و چون مرید در قبض باشد بتصرف ولایت بار قبض ازو بردارد و او را بسط بخشد و اگر در بسط زیادت فرارود قدری قبض بر وی نهد و بسط از وی بستاند و پیوسته از احوال مرید غایب نباشد.
نهم حلم است باید که حلیم و بارکش باشد و بهر چیز زود در خشم نشود و مرید را نرنجاند مگر بقدر ضرورت تأدیب تا مرید نفور نگردد و از دام ارادت نجهد.
دهم عفوست باید که عفو را کار فرماید تا اگر از مرید حرکتی بر مقتضای بشریت در وجود آید از آن درگذرد و از وی درگذارد.
یازدهم حسن خلق است باید که خوشخوی باشد تا مرید را بدرشتخویی نرماند و مرید از وی اخلاق خوب فرا گیرد که نهاد مرید آینه افعال و احوال و اخلاق شیخ باشد.
دوازدهم ایثارست باید که دروی ایثار باشد تا مصالح مرید را بر مصالح خویش ترجیح نهد و حظ خویش بر وی ایثار کند «ویوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه».
سیزدهم کرم است باید که در وی کرم ولایت باشد تا مرید را از کرم ولایت بخشش تواند کرد.
چهاردهم توکل است باید که در وی قوت توکل باشد تا بسبب رزق مرید متاسف نشود و مرید را از خوف اسباب معیشت او رد نکند.
پانزدهم تسلیم است باید که تسلیم غیب باشد تا حق تعالی هر کرا خواهد آورد و هر کرا خواهد برد نه بآمدن مریدان زیادتی حرص نماید و نه برفتن ایشان در کار سست شود و گوید که رنج بیهوده میبرم و خواهد که کنارهای گیرد و بکار خویش مشغول شود و حق ایشان فرو گذارد. بلکه در جمیع احوال مستسلم باشد وآنچ وظیفه بندگی است بجای میآورد و هر کس که بدو پیوست او را آورده حق شناسد و خدمت او خدمت حق داند و هر کس که برود او را برده حق داند و بآمد و شد ایشان فربه و لاغر نشود.
شانزدهم رضا بقضاست باید که بقضای حق رضا دهد و در تربیت مریدان بشرایط شیخی و جهد بندگی قیام نماید باقی بدانچ حق تعالی راند بر مریدان از یافت و نایافت و قبول و رد راضی باشد و بر احکام ازلی اعتراض نکند.
هفدهم وقارست بایدکه بوقار و حرمت با مریدان زندگانی کند تا مرید گستاخ و دلیر نشود و عظم شیخ و وقع او از دل مریدان نشود (که موجب خلل ارادت باشد) بزرگان گفتهاند تعظیم شیخ بیش از تعظیم پدر یابد.
هژدهم سکون است باید که در وی سکونتی باشد تمام و در کارها تعجیل ننماید و بآهستگی در مرید تصرف کند تا مرید از خامی در انکار نیفتد.
نوزدهم ثبات است باید که در کارها ثابتقدم و درست عزیمت باشد و با مرید نیکو عهد بود تابه بیثباتی و بدعهدی حقوق مرید فرو نگذارد و بهر حرکتی همت ازو باز نگیرد.
بیستم هیبت است باید که با هیبت باشد تا مرید را از وی شکوهی و عظمتی و هیبتی در دل بود تا درغیبت و حضور مودب باشد و نفس مرید را از هیبت ولایت شیخ شکستگی و آرامش باشد و شیطان را از سایه و هیبت ولایت شیخ یارای تصرف در مرید نباشد.
پس چون شیخ بدین کمالات و مقامات و کرامات و صفات و اخلاق موصوف و متحلی و متخلق باشد مرید صادق باندک روزگار در پناه دولت ولایت او بمقصدو مقصود رسد.
اما مرید باید که نیز باوصاف مریدی آراسته بود و بشرایط آداب ارادت قیام نماید چنانک شرح آن بیاید انشاءالله تعالی تا نور علی نور بود «یهدیالله لنوره من یشاء» و فضل حق باجهد او قرین باشد که اصل آن است «ذلک فضلالله یوتیه من یشاء» و صلیالله علی محمد و آله اجمعین.
برگردان به زبان ساده
قال الله تعالی: «فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما».
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: «آنها بندهای از بندگان ما را یافتند که رحمت و دانشی از سوی ما به او دادهایم.»
و قال النبی صلیالله علیه و سلم: «لایزال طائفه من امتی قائمین علی الحق لایضرهم من خذ لهم».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «همواره گروهی از امتم بر حق خواهند بود و هیچ آسیبی به آنها نخواهد رسید، حتی اگر دیگران آنها را رها کنند.»
بدانک حق تعالی خضر را علیه السلام اثبات شیخی و مقتدایی کرد و موسی را علیه الصلوه بمریدی و تعلم علم لدنی بدو فرستاد از استحقاق شیخوخیت او این خبر میدهد که «عبدا من عبادنا الآیه». پنج مرتبه خضر را علیه السلام اثبات میفرماید: اول اختصاص عبدیت حضرت که «من عبادنا» دوم استحقاق قبول حقایق از اتیان حضرت بیواسطه که «آتیناه رحمه» سیم خصوصیت یافت رحمت خاص از مقام عندیت که «رحمه من عندنا» چهارم شرف تعلم علوم از حضرت که «وعلمناه» پنجم دولت یافت علوم لدنی بیواسطه که «من لدنا علما».
هوش مصنوعی: خداوند متعال به خضر، نبی بزرگ، مقام شیخیت و رهبری عطا کرده و موسی را به عنوان شاگرد وی برای یادگیری علم الهی فرستاده است. این موضوع تأکید میکند که خضر به عنوان بندهای ویژه از بندگان خدا شناخته میشود. پنج ویژگی مهم در مورد خضر بیان شده است: اول، اختصاص به بندگی خدای متعال؛ دوم، شایستگی برای دریافت حقایق بهطور مستقیم؛ سوم، برخورداری از رحمت خاصی که تنها از جانب خداوند نصیب شده است؛ چهارم، افتخار به یادگیری علوم از خداوند؛ و پنجم، دستیابی به علوم ویژهای که بهطور مستقیم از خداوند به او عطا شده است.
واین پنج رکن است که بنای اهلیت شیخی و استعداد مقتدایی بر آن است. شیخ باید که بدین خاصیت مخصوص گردد و بخصال دیگر موصوف شود که شرح آن بیاید انشاءالله تا شیخی و مقتدایی را بشاید.
هوش مصنوعی: این پنج اصل، پایههای اصلی اهلیت شیخی و قابلیت مقتدایی هستند. شیخ باید به این ویژگیها دست یابد و به صفات دیگری نیز توصیف شود که در آینده توضیح داده خواهد شد، انشاءالله، تا بتواند به مقام شیخی و مقتدایی نائل شود.
اول مقام عبدیت است و تا از رق ماسوای حق آزاد نشود اختصاص عبدیت «من عبادنا» نیابد و سالک را تا با خود و سعادت و شقاوت خود پیوند میماند او آزاد نیست. بزرگان گفتهاند: هر آنچ در بند آنی بنده آنی. «والمکاتب عبد ما بقی علیه درهم».
هوش مصنوعی: اولین مرحله، مقام بندگی است و تا زمانی که انسان از تمام غیر خدا آزاد نشود، نمیتواند به واقعیت بندگی خداوند دست یابد. سالک تا زمانی که با خود و وضعیت خوب یا بدش پیوند داشته باشد، آزاد نیست. بزرگان گفتهاند: هر چیزی که تو را در بند خود دارد، تو را بنده خود میکند. همچنین گفته شده است که شخصی که در فقر و نیاز مالی است، هنوز بنده محسوب میشود.
دوم مقام قبول حقایق از اتیان حضرت است بیواسطه و آن میسر نشود تا بکلی از حجب صفات بشری و روحانی خلاص نیابد زیراک هر چ از پس حجب آید بواسطه آید اگرچه بعضی چنان نماید که بیواسطه است. چنانک موسی علیه السلام بیواسطه کلام میشنید و بحقیقت بواسطه نبود گاه شجر واسطه بود که «من الشجره ان یا موسی انی انا الله» و گاه ندا و صوت که «نودی من شاطی الواد الایمن» و تفصیل این هر کس فهم نکند. و معلوم بادا که کلام حق بیحرف و صوت و نداست اما موسی علیه السلام بواسطه حرف و صوت و ندا توانست شنود و اگر بیواسطه توانستی شنود او را حوالت بصحبت خضر نکردندی تا بمصقل «انک لن تستطیع معی صبرا» بقایای آثار صفات انسانی از آینه دل موسی محو کند.
هوش مصنوعی: دومین مرتبه فهم حقایق، بدون واسطه از جانب حضرت است، اما برای دستیابی به این مرتبه، باید کاملاً از حجابهای صفات انسانی و روحانی رها شود. زیرا هر آنچه از پشت حجابها به ما میرسد، حتماً با واسطه است، هرچند برخی ممکن است به نظر برسد که بدون واسطه دریافت شده است. برای مثال، موسی علیهالسلام با واسطهای چون درخت کلام را شنید، هنگامی که خداوند از درخت گفت: «ای موسی، من خدا هستم» یا وقتی که ندا و صوتی شنید که فرمود: «ندای من از کنار وادی راست آمد». جزئیات این تجربه برای هر کسی قابل فهم نیست. واضح است که کلام خداوند نه به حرف و صدای خاصی وابسته است، اما موسی علیهالسلام توانست به واسطه حرف و صوت و ندا آن را بشنود. اگر او میتوانست به طور مستقیم بشنود، خداوند او را به صحبت با خضر ارجاع نمیداد تا آثار باقیمانده صفات انسانی را از دل او پاک کند.
در بدایت نبوت خواجه را علیه السلام چون رفع حجب بکمال نرسیده بود وحی حق بواسطه مییافت که «نزل به الروح الامین علی قلبک» در شب معراج چون کشف القناع حقیقی ببود واسطه از میان بر خاست که «فاوحی الی عبده ما اوحی».
هوش مصنوعی: در ابتدای نبوت، پیامبر اکرم (ص) به مرتبهای نرسیده بود که بین او و وحی هیچ حجاب یا مانعی وجود نداشته باشد. وحی الهی از طریق جبرئیل به او میرسید. اما در شب معراج، زمانی که حقیقت کاملتر برای او نمایان شد، واسطهای که جبرئیل بود، از میان رفت و سپس وحی مستقیم به ایشان صورت گرفت.
سیم یافت رحمت خاص از مقام عندیت و آن خاص الخاصان را باشد زیراک برخورداران از صفت رحمت سهطایفهاند: عوام و خواص و خاص الخاص عوام و خواص بواسطه یابند و خاص الخاص بیواسطه.
هوش مصنوعی: رحمت خاص از مقام نزدیکی به خداوند به دست میآید و این رحمت ویژه برای افراد خاصی است. در واقع، افرادی که از این رحمت برخوردارند به سه دسته تقسیم میشوند: عوام (عموم مردم)، خواص (افراد خاص) و خاص الخاص (خاصترین افراد). عوام و خواص به واسطههای خاصی این رحمت را دریافت میکنند، اما خاص الخاص به طور مستقیم و بیواسطه از این رحمت بهرهمند میشوند.
بر خورداری عوام از صفت رحمانیت است و آن مقبول و مردود مییابد از بهر آنک رزق و صحت و شفقت بر عیال کافر و مسلمان راهست و آن از خاصیت صفت رحمانیت است و اگرنه از اثر این رحمت بودی یک شربت آب بهیچ کافر ندادی آنچ فرمود«سبقت رحمتی غضبی» ازین معنی بود و هم ازینجا گفتهاند «یارحمن الدنیا».
هوش مصنوعی: آدمهای معمولی از صفت رحمانیت بهرهمند هستند و این صفت در مورد آنها هم مورد قبول و هم مورد رد قرار میگیرد، زیرا نعمتها و سلامتی و شفقت شامل حال خانوادههای کافر و مسلمان میشود و این ویژگی خاص رحمانیت است. اگر این رحمت وجود نداشت، حتی یک جرعه آب هم به هیچ کافر داده نمیشد. جمله «رحمت من بر غضبم پیشی گرفته» از همین معنا ناشی میشود و به همین دلیل گفتهاند «ای رحمان دنیا».
و بر خورداری خواص از صفت رحیمی است تا بواسطه قبول دعوت انبیا و متابعت ایشان نعیم هشت بهشت یا بند در آخرت که «نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم» و از اینجا گفتهاند که «یارحیم الآخره».
هوش مصنوعی: افراد باخص از ویژگی رحمت برخوردارند تا با پذیرش دعوت پیامبران و پیروی از آنها، در آخرت از نعمتهای بهشت بهرهمند شوند. در این زمینه، گفته شده است که او بخشنده و مهربان است.
و بر خورداری خاص الخاص از صفت ارحم الراحمینی است بیواسطه چنانک انبیا را بود. ایوب علیه الصلوه فرمود «مسنی الضر وانت ارحم الراحمین» و موسی علیه الصلوه میگفت «رب اغفرلی ولاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین» اشارت برحمت بیواسطه است از مقام عندیت که «رحمه من عندنا» و آن از نتیجه تجلی صفات الوهیت و محو آثار بشریت و تخلق با خلاق ربوبیت است.
هوش مصنوعی: برخورداری از رحمتی خاص و ویژه که نشانهای از صفات خداوند رحمان و رحیم است، بدون هیچ واسطهای، همانطور که برای پیامبران نیز وجود داشته است. به عنوان مثال، حضرت ایوب در دعاهایش میفرماید: «آزار و رنج به من رسیده و تو بهترین رحمکنندگان هستی»، و حضرت موسی نیز درخواست میکند: «پروردگارا، مرا و برادرم را ببخش و ما را در رحمتت درآور». این عبارات به رحمت مستقیم و بیواسطهای اشاره دارد که از مقام نزدیک به خداوند ناشی میشود. این موضوع نتیجه جلوهگری صفات الهی و محو آثار بشری و همچنین تطابق با ویژگیهای ربوبی است.
چهارم تعلم علوم از حضرت بیواسطه و آن وقتی میسر شود که لوح دل را از نقوش علوم روحانی و عقلی و سمعی و بحسی بکل پاک و صافی کند که تا این انواع علوم بر لوح دل مثبت است شاغل دل باشد از استعداد قبول علوم از حضرت بیواسطه موسی را علیه الصلوه اگرچه علم تورات از حضرت حاصل بود لیکن بواسطه الواح بود «و کتبناله فیالالواح» فایده صحبت خضر یکی دیگر آن بود تا دل او شایستگی کتابت حق گیرد و زحمت الواح از میان برخیزد و این مرتبه خواجه را بود علیه الصلوه که فرمود «اوتیت جوامع الکلم» و او را تعلیم قرآن از راه دل کردند نه از صورت کتب که «الرحمن علم القران».
هوش مصنوعی: آموختن علوم به طور مستقیم از یک معلم بزرگ زمانی ممکن است که قلب و ذهن انسان از آثار دیگر علوم پاک و خالی شود. تا زمانی که این علوم مختلف بر دل نقش بستهاند، انسان نمیتواند استعداد پذیرش علوم عمیقتری را داشته باشد. اگرچه حضرت موسی علم تورات را از خداوند دریافت کرده بود، اما این علم از طریق الواح بود. یکی از فواید همراهی با خضر این بود که دل او برای دریافت آموزش مستقیم حق شایسته شود و نیاز به الواح برطرف گردد. این مقام همواره برای بزرگانی چون او وجود داشت و آموزش قرآن به او از طریق دل انجام شد، نه از طریق نوشتهها یا کتب.
پنجم تعلم علوم لدنی بیواسطه اگرچه تعلم علوم از حضرت بیواسطه تواند بود که باشد اما علوم لدنی نباشد. چنانک در حق داود علیه الصلوه فرمود «و علمناه صنعه لبوس» و علم صنعت زره از علوم لدنی نبود. و علم لدنی بمعرفت ذات و صفات حضرت جلت تعلق دارد که بیواسطه بتعلیم و تعریف حق حاصل آید چنانک خواجه علیه الصلوه میفرمود «عرفت ربی بربی».
هوش مصنوعی: آموختن علوم لدنی به صورت مستقیم ممکن است، اما دیگر علوم نمیتوانند اینگونه باشند. مانند علمی که خداوند به داود (ع) آموخت، یعنی ساختن زره، که جزء علوم لدنی محسوب نمیشود. علم لدنی به درک و شناخت خدای متعال و صفات او مرتبط است و این شناخت بهطور مستقیم از طریق تعلیم و تعریف حق حاصل میشود، چنانکه خواجه (ع) فرمود: «من پروردگارم را بواسطه پروردگارم شناختم».
و دریافت این علم بدان حاصل شود که مرد از وجود خویش بزاید تا بدین زادن از لدن خویش به لدنی حق رسد چنانک خواجه را علیه الصلوه فرمود «وانک لتلقی القران من لدن حکیم علیم» و عیسی علیه السلام میفرماید «لم یلج ملکوت السموات و الارض من لم یولدمر تین».
هوش مصنوعی: این علم به این صورت به دست میآید که انسان از وجود خویش زاییده شود تا از وجود خود به وجودی الهی و واقعی دست یابد. بهگونهای که در قرآن اشاره شده است: «تو قرآن را از جانب حکیم و آگاه دریافت میکنی» و همچنین عیسی (علیه السلام) بیان میکند: «هیچکس نمیتواند به ملکوت آسمانها و زمین وارد شود مگر اینکه دوباره زاده شود».
و این زادن بدان باشد که چون مرید صادق در ابتدا بر قضیه «والدین جاهدوا فینا» قدم در راه طلب نهد و بکمند جذبات عنایت روی دل از مألوفات طبع و مستلذات نفس بگرداند و متوجه حضرت عزت گردد حضرت عزت بر سنت «لنهدینهم سبلنا» جمال شیخی کامل و اصل در آینه دل او برو عرضه کند سالک نه مجذوب که مجذوبان شیخی را نشایند اگرچه سالک هم مجذوب باشد اما مجذوب سالک دیگرست و مجذوب مطلق دیگر.
هوش مصنوعی: آغاز این مسیر به این معناست که وقتی یک مرید راستین در ابتدا به موضوع «والدین جاهدوا فینا» قدم میگذارد و تلاش میکند با جدایى از عادتهای طبیعی و لذتهای دنیوی، توجه خود را به وجود مقدس الهی معطوف کند، خداوند با وعدهای که داده، روشنی و زیباییِ شیخ کامل را در آینه دل او به نمایش میگذارد. سالک، اگرچه خودش هم ممکن است جذب شود، اما جذب شدن او با جذبههای شیخی که او را دنبال میکند متفاوت است و هر یک جذبهای خاص برای خود دارند.
و چون مرید صادق جمال شیخی در آینه دل مشاهده کرد در حال بر جمال او عاشق شود و قرار و آرام ازو برخیزد. منشأ این جمله سعادات این عاشقی است و تا مرید بر جمال ولایت شیخ عاشق نشود از تصرف ارادت و اختیار خویش بیرون نتواند آمد و در تصرف ارادت شیخ نتواند رفت. عبارت از مرید آن است که مرید مراد شیخ بود نه مرید مراد خویش. پس وظیفه او این بیت شود. بیت
هوش مصنوعی: وقتی مرید به زیبایی شیخ در دل خود نگاهی میاندازد، به او عاشق میشود و دیگر آرام و قرار ندارد. این جمله نشاندهندهی خوشبختی و سعادت این عشق است. تا زمانی که مرید به زیبایی و مقام شیخ عشق نورزد، نمیتواند از اراده و انتخاب خود خارج شود و به ارادت شیخ وارد شود. در واقع، مرید باید خواستهی شیخ را بپذیرد نه خواستهی خود را. بنابراین، وظیفهی او به یک شعر خاص تبدیل میشود.
ای دل اگرت رضای دلبر باید
آن باید کرد و گفتوگو فرماید
هوش مصنوعی: ای دل، اگر میخواهی محبوبت راضی باشد، باید کارها و سخنانی را که او میپسندد انجام دهی و با او گفتگو کنی.
گر گوید خون گری مگو کز چه سبب؟
ور گوید جان بده مگو کی باید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی گفت که چرا خون بریزی، نپرس که به چه دلیل؟ و اگر گفت جان بده، نپرس که چه زمانی باید این کار را انجام دهم؟
چون مرید صادق عاشق جمال ولایت شیخ گشت شایستگی قبول تصرف ولایت شیخ درو پدیدآید. درین حال مزید بر مثال بیضهای بود در بیضگی انسانیت و بشریت خویش بند شده و از مرتبه مرغی که عبدیت خاص عبارت از آن است بازمانده چون توفیق تسلیم تصرف ولایت شیخش کرامت کردند بیضه صفت شیخ او را در تصرف پر و بال ولایت خویش گیرد و همت عالی خویش بروگمارد و مراقب حال او گردد تا بتدریج همچنانک تصرف مرغ در بیضه پدید میاید وبیضه را از وجود بیضگی تغیر میدهد و بوجود مرغی مبدل میکند تصرف کیمیای همت شیخ وجود بیضه صفت مرید را مبدل کند بوجود مرغی عبدیت خاص.
هوش مصنوعی: وقتی که یک مرید صادق و عاشق زیباییهای روحانی شیخ میشود، قابلیت پذیرش نفوذ و هدایت شیخ در او شکل میگیرد. در این حالت، او مانند یک تخممرغ است که به انسانیت و بشریت خود چسبیده و هنوز از مرحلهای که در آن بندگی مختص به پرندهای قرار دارد، فاصله دارد. وقتی که توفیق تسلیم به نفوذ شیخ را پیدا میکند، شیخ با صفات خاص خود میتواند او را تحت هدایت و حمایت قرار دهد. به تدریج، همانطور که پرنده بر روی تخممرغ تأثیر میگذارد و آن را به موجودی زنده تبدیل میکند، هدایت و نفوذ شیخ نیز میتواند وجود مرید را به صورت جدیدی از بندگی و تسلیم تغییر دهد.
ولیکن مرغ صورتی از راه قشر بیضه بظاهر عالم دنیا بیرون میآید که او را از بهر دنیا آفریدهاند اما مرغ معنوی از راه اندرون بدریچه ملکوت بیرون میرود زیراک او را از بهر آن عالم آفریدهاند و چون مرغ صورتی در عالم دنیا بود و آن مرغ که در بیضه تعبیه بود در ملکوت بیضه مستور بود بتصرف آن مرغ از ملکوت بیضه بصورت دنیا آمد اینجا مرغ ولایت شیخ در عالم دنیا نیست. زیراک شیخ نه آن سر و ریش است که خلق میبینند شیخ حقیقی آن معنی است که در مقام عندیت در «مقعد صدق» در زیر قبه حق است که «اولیائی تحت قبایی لایعر فهم غیری» نظر اغیار برو نیفتد این ضعیف گوید. بیت
هوش مصنوعی: مرغ صورتی از راه پوسته تخممرغ به دنیای مادی وارد میشود و به همین خاطر برای دنیای مادی خلق شده است. اما مرغ معنوی از درون و از طریق دنیای ملکوتی بیرون میآید، چرا که برای آن عالم وجود دارد. وقتی مرغ صورتی در دنیای مادی در حال پرواز است، مرغی که در تخممرغ وجود داشته و در دنیای ملکوت پنهان بوده، به واسطه آن مرغ به این دنیا آمده است. در اینجا، مقام شیخ در این دنیا مطرح نیست. زیرا شیخ نه فقط سر و ریشی است که مردم میبینند، بلکه شیخ واقعی همانی است که در مقام حقیقی خود در «مقعد صدق» و در زیر قبه حق قرار دارد و توجه دیگران به او نمیافتد. این نظر ضعیف من است.
مردان رهش زنده بجائی دگرند
مرغان هواش ز اشیایی دگرند
هوش مصنوعی: مردان راه او به جایی دیگر زندگی میکنند و پرندگان آسمانش از چیزهای دیگری هستند.
منگر تو بدین دیده بدیشان کایشان
بیرون ز دو کون در جهانی دگرند
هوش مصنوعی: به این افراد با دیدهی منفی نگاه نکن، زیرا آنها از این جهان و دنیای موجود فراتر رفتهاند و به یک واقعیت دیگری تعلق دارند.
پس مرغ وجود مرید را که در ملکوت بیضه انسانیت مستور و مودع است تصرف همت شیخ او را هم از دریچه ملکوت بفضای هوای هویت آورد و از صلب ولایت و رحم ارادت در مقام عندیت «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» بزاید.
هوش مصنوعی: مرغ وجود مرید که در عالم معنوی و در دل انسانیت نهفته است، با تلاش و کوشش شیخ خود به فضایی از هویت و شخصیت دست پیدا میکند و از جایگاه ولایت و روابط ارادت به مقام والایی میرسد که در آنجا در کنار قدرت و عزت قرار میگیرد.
تا اکنون اگر بیضه انسانیت دنیاوی بود اکنون مرغ عبدیت خاص حضرتی گشت. خواجه را علیهالصلوه تا بیضه انسانیت از مرغ عبدالله بوجود نیامده بود احمد میخواند که «یأتی من بعدی اسمه احمد» چون بیضه بوجود آمد و در تصرف پر و بال جبرئیلی پرورش نبوت و رسالت مییافت محمدش خواند که «و ما محمد الا رسول» چون پرورش بکمال رسید و از بیضگی تمام بمرغی پیوست و در مقام «قاب قوسین» پرواز کردن گرفت عبدش خواند که «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الاحرام». تا بدانی که مرغی مقام عبدیت خاص است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، اگر به بیضه انسانیت دنیاوی فکر کنیم، اکنون به مرغی از عبدیت خاص تبدیل شده است. در زمانهای گذشته، تا زمانی که بیضه انسانیت به وجود نیامده بود، خواجه را به نام احمد میخواندند که در آن زمان به او گفته میشد «یأتی من بعدی اسمه احمد». اما بعد از به وجود آمدن بیضه و تحت مراقبت جبرئیل، این بیضه به محمد تبدیل شد و او به عنوان «و ما محمد الا رسول» شناخته شد. زمانی که این پرورش به کمال رسید و بیضه به مرجعی بالاتر منتقل شد، او به مقام عبدیت خاص رسید و در مقام «قاب قوسین» پرواز کرد و به عنوان «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الاحرام» یاد شد. این نشان میدهد که او به مقام خاصی از عبودیت دست یافته است.
مع هذا نه هر مرغی درین مقام اگرچه بدرجه مرغی رسیده است شیخی را بشاید. چنانک مرغان صورت نه هر مرغی بیضه بر تواند آورد مرغی باید که چون تصرف مرغ و پرورش او بکمال بیافت دیگر باره یک چندی در تصرف خروه آید و داد تسلیم او بدهد تا تصرف خروه در و بکمال رسد و ازو بیضه پدید آید و آنگه بیضه تمام بریزد و کنگ شود پس او را باز نشانند و بیضهها در زیر او نهند. او را اکنون تصرف در آن مسلم باشد و مقصود بحصول پیوندد.
هوش مصنوعی: با این حال، هر پرندهای نمیتواند در این مقام قرار بگیرد، حتی اگر به مرتبهای از کمال برسد. همانطور که پرندگان از نظر ظاهری متفاوت هستند، هر پرندهای نمیتواند تخم بگذارد. پرندهای باید باشد که پس از این که به کمال مرغ و پرورش دست یافت، مدتی دیگر نیز در وضعیت مرغی باقی بماند و تسلیم خرو باشد تا تسلط خرو کامل شود و بتواند تخم بگذارد. سپس تخمها به طور کامل ریخته میشود و در نهایت آن پرنده را دوباره به همان وضعیت اولیه برمیگردانند و تخمها را زیر او قرار میدهند. در این شرایط، حالا کنترل او بر روی تخمها مسلم شده و هدف به تحقق میپیوندد.
همچنین مرید صادق چون داد تسلیم ولایت شیخ بکمال بداد و از بیضه وجود خلاص یافت دیگر باره در مقام مرغی تسلیم تصرفات احکام قضا و قدر حق باید بود و مدتی بار تحکمات احکام کشیدن و هستی مرغی خود را بذل تصرفات حکمت قدیم داشتن و وجود خود را فدای احکام ازلی ساختن تا در ازل از وجود او چه خواستهاند از خود همان خواستن حضرت عزت را بتبعیت مرادات وکمالات وجود خود ناطلبیدن که آن حضرت تبعیت را نشاید.
هوش مصنوعی: همچنین، مریدی که به حقیقت تسلیم شده و ولایت شیخ را با کمال پذیرفته است، از قید و بندهای وجود رهایی یافته و باید دوباره در مقام انسانی تسلیم، به تصرفات قضا و قدر حق تن در دهد. او باید مدتی با تحکمات و احکام دست و پنجه نرم کند و موجودیت خود را فدای حکمتهای ازلی کند. در این فرآیند، او هیچ چیزی جز خواستههای حضرت عزت را طلب نخواهد کرد و تنها به تبعیت از اراده و کمالات او خواهد پرداخت، زیرا تبعیت از او بر او واجب نیست.
چون یک چندی برین قضیه تسلیم تصرفات بیواسطه ببود بیضههای اسرار و معانی حقایق وعلوم لدنی درو بوجود آمدن گیرد چون صدف بدان در ر و لآلی حامله شود انوار آن حقایق از دریچههای نطق و نظر او پرتو اندازد وجود مستعد مریدان صادق را بیضه صفت قابل تصرف این حدیث گرداند. چون مدت آن همه تمام شود و هنگام قوت تصرف در بیضهها درآید اشارت حق یا اجازت شیخ که صورت اشارت حق است او را بمقام شیخی نصب کند و بترتیب بیضههای وجود مریدان اجازت دهد.
هوش مصنوعی: برای مدتی، به دلیل تسلط مستقیم بر این موضوع، گنجینههایی از اسرار و معانی حقایق و علوم الهی در وجود فردی شکل میگیرند. مانند صدفی که مروارید به همراه خود میآورد، این نورهای حقیقی از طریق کلام و نگاه آن فرد انتشار مییابد و وجود مریدان راستین را آماده دریافت این علم و دانش میسازد. هنگامی که این دوره به پایان میرسد و زمان توانایی تصرف در این گنجینهها آغاز میشود، با اشارهای از جانب حق یا اجازهای از شیخ (که به نوعی نماینده همین اشاره است) فرد به مقام رهبری و هدایت منصوب میشود و به تدریج اجازه مییابد که به مریدانش این علوم را هدیه کند.
و با این همه شرایط مقام شیخی در حد و حصر نیاید اما باید که با این ارکان که نموده آمد بیست صفت درو موجود باشد بکمال که اگر یک صفت را از آن جمله نقصانی باشد بقدر آن خلل و نقصان مرتبه شیخی باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مقام شیخی قابل تعریف و محدود کردن نیست، اما لازم است که در این مقام بیست ویژگی اساسی به کمال وجود داشته باشد. اگر حتی یکی از این ویژگیها نقصی داشته باشد، به اندازه آن نقص، مرتبه شیخی نیز پایین میآید.
و از آن بیست صفت یکی علم است که بقدر حاجت ضروری باید که از علم شریعت باخبر باشد تا اگر مریدی بمسألتی ضروری محتاج شود از عهده آن بیرون تواند آمد.
هوش مصنوعی: از بیست صفت گفته شده، یکی از آنها علم است. فرد باید به اندازه نیاز خود از علم شرع آگاهی داشته باشد تا در صورت نیاز مریدی به پرسشهای ضروری، بتواند به خوبی به آن پاسخ دهد.
دوم اعتقادست باید که اعتقاد اهل سنت و جماعت دارد و بیدعتی آلوده نباشد تامرید را در بدعتی نیندازد که معامله اهل بدعت منجح و منجی نباشد.
هوش مصنوعی: دومین نکته این است که باید به اعتقادات اهل سنت و جماعت ایمان داشته باشید و از بدعتهایی که آنها را مخدوش میکند، دوری کنید تا در دامن بدعت نیفتید، زیرا تعامل با اهل بدعت نتیجه خوبی نخواهد داشت و نمیتواند نجاتبخش باشد.
سیم عقل است باید که با عقل دینی عقل معاش دنیاوی بکمال دارد تا در تربیت مرید بشرایط شیخوخیت قیام تواند نمود.
هوش مصنوعی: سیم عقل باید با عقل دینی و عقل دنیوی تکمیل شود تا بتواند در تربیت و راهنمایی مریدان به خوبی عمل کند و در مقام شیخی بایستد.
چهارم سخاوت است باید که سخی باشد تا بمایحتاج مرید قیام تواند نمود و مرید را از مأکول و مشروب و ملبوس ضروری فارغ دارد تا بکلی بکاردین مشغول تواند بود.
هوش مصنوعی: چهارم سخاوت است و باید فرد سخاوتمند باشد تا بتواند به نیازهای مریدان رسیدگی کند و آنها را از نیازهای اساسی مانند غذا، نوشیدنی و لباس ضروری بینیاز کند تا مریدان بتوانند تمام توجه خود را به عبادت و دین معطوف کنند.
پنجم شجاعت است باید که شجاع و دلیر و دلاور باشد تا از ملامت خلق و زبان ایشان نیندیشد و مرید را بقول کس رد نکند و او را از حاسدان و بدخواهان نگاه تواند داشت.
هوش مصنوعی: شجاعت مورد نیاز است؛ فرد باید شجاع و دلیر باشد تا از انتقادها و گفتههای دیگران نترسد و تحت تأثیر آنها قرار نگیرد. همچنین باید به مرید خود وفادار بماند و او را از کسانی که بدخواه هستند، محافظت کند.
ششم عفت است باید که عفیف النفس باشد تا مرید را از وی بد نیفتد و فساد ارادت پدید نیارد که مبتدی بیقوت بود.
هوش مصنوعی: ششمین ویژگی عفت است و انسان باید عفیف باشد تا تأثیر منفی بر شاگردانش نگذارد و از فساد در اراده جلوگیری کند؛ زیرا فرد مبتدی هنوز قدرت و توان لازم را ندارد.
هفتم علو همت است باید که بدنیا التفاتی نکند الا بقدر ضرورت اگر چه قوت آن دارد که او را در دنیا مضر نباشد و در جمع مال نکوشد و از مال مرید طمع بریده دارد تا مرید در اعتراض نیفتد و ارادت فاسد نکند چه مرید را هیچ آفت و فتنه و رای اعتراض نیست بر احوال شیخ.
هوش مصنوعی: هفتمین مرحله علو همت به این معناست که باید کمتر به دنیا توجه کرد و فقط به اندازه ضرورت به آن پرداخته شود. حتی اگر توانایی آن وجود داشته باشد که از دنیای مادی صدمه ای نبیند، نباید در جمعآوری مال تلاش کند و از مالی که مریدان به او میدهند، انتظار نداشته باشد تا مرید به اعتراض و نارضایتی نیفتد و ارادت او خدشهدار نشود. زیرا هیچگونه آفت و فساد و نارضایتی نمیتواند بر حالتی که شیخ در آن است، اثر بگذارد.
هشتم شفقت است باید که بر مرید مشفق باشد و او را بتدریج بر کار حریص میکند و باری بر وی ننهد که او تحمل نتواند کرد و او را برفق و مدارا در کار آورد و چون مرید در قبض باشد بتصرف ولایت بار قبض ازو بردارد و او را بسط بخشد و اگر در بسط زیادت فرارود قدری قبض بر وی نهد و بسط از وی بستاند و پیوسته از احوال مرید غایب نباشد.
هوش مصنوعی: هشتمین ویژگی شفقت این است که باید بر مرید خود مهربان باشد و او را به تدریج به کارهای مختلف تشویق کند، بدون اینکه باری سنگین بر دوش او بگذارد که نتواند آن را تحمل کند. باید او را با لطافت و ملایمت راهنمایی کند. زمانی که مرید احساس سختی و تنگی کند، راهنماییهای خود را به شکلی به او منتقل کند که از این موانع عبور کند و به او آرامش بخشد. اگر مرید در حال گشایش و تسهیلات باشد، باید مراقب باشد که او از حد خود فراتر نرود و به مقدار کمی از سختیها نیز او را متوجه کند تا به تعادل برسد و در کل، همواره به شرایط و احوال مرید توجه داشته باشد.
نهم حلم است باید که حلیم و بارکش باشد و بهر چیز زود در خشم نشود و مرید را نرنجاند مگر بقدر ضرورت تأدیب تا مرید نفور نگردد و از دام ارادت نجهد.
هوش مصنوعی: نهمین ویژگی، شکیبایی است که فرد باید فروتن و بردبار باشد و به سرعت عصبانی نشود. او نباید مرید خود را آزار دهد، جز در مواردی که به تربیت او نیاز باشد، تا مرید از او دور نشود و از مسیر ارادت خارج نگردد.
دهم عفوست باید که عفو را کار فرماید تا اگر از مرید حرکتی بر مقتضای بشریت در وجود آید از آن درگذرد و از وی درگذارد.
هوش مصنوعی: باید بخشش وجود داشته باشد تا اگر مریدی از روی انسانیت رفتاری نشان دهد، آن را نادیده بگیرد و او را ببخشد.
یازدهم حسن خلق است باید که خوشخوی باشد تا مرید را بدرشتخویی نرماند و مرید از وی اخلاق خوب فرا گیرد که نهاد مرید آینه افعال و احوال و اخلاق شیخ باشد.
هوش مصنوعی: یازدهمین ویژگی حسن خلق است که شخص باید خوشخلق باشد تا مریدانش تحت تأثیر بدخلقی او قرار نگیرند. به این ترتیب، مریدان میتوانند از رفتار نیکوی او الگو بگیرند، زیرا رفتار، احوال و اخلاق شیخ مانند آینهای برای مریدان است.
دوازدهم ایثارست باید که دروی ایثار باشد تا مصالح مرید را بر مصالح خویش ترجیح نهد و حظ خویش بر وی ایثار کند «ویوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه».
هوش مصنوعی: دوازدهمین ویژگی ایثار است که شخص ایثارگر باید دلسوزی کرده و منافع دیگران را بر منافع خود مقدم بدارد و حتی در زمانی که خود نیازمندیهایی دارد، برای دیگران اولویت قائل شود.
سیزدهم کرم است باید که در وی کرم ولایت باشد تا مرید را از کرم ولایت بخشش تواند کرد.
هوش مصنوعی: سیزدهمین کرم باید در خود کرم ولایت را داشته باشد تا بتواند از این کرم ولایت، به مریدان بخشش کند.
چهاردهم توکل است باید که در وی قوت توکل باشد تا بسبب رزق مرید متاسف نشود و مرید را از خوف اسباب معیشت او رد نکند.
هوش مصنوعی: چهاردهمین نکته در مورد توکل این است که فرد باید بر قدرت توکل خود اصرار داشته باشد تا به خاطر تأمین روزی، غمگین نشود و همچنین نباید مرید را از ترس مسائل معیشتی دلسرد کند.
پانزدهم تسلیم است باید که تسلیم غیب باشد تا حق تعالی هر کرا خواهد آورد و هر کرا خواهد برد نه بآمدن مریدان زیادتی حرص نماید و نه برفتن ایشان در کار سست شود و گوید که رنج بیهوده میبرم و خواهد که کنارهای گیرد و بکار خویش مشغول شود و حق ایشان فرو گذارد. بلکه در جمیع احوال مستسلم باشد وآنچ وظیفه بندگی است بجای میآورد و هر کس که بدو پیوست او را آورده حق شناسد و خدمت او خدمت حق داند و هر کس که برود او را برده حق داند و بآمد و شد ایشان فربه و لاغر نشود.
هوش مصنوعی: تسلیم واقعی باید به گونهای باشد که انسان با رضایت کامل به اوامر الهی تن دهد و از اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد به سوی خود میخواند و دیگرانی را دور میسازد، ناراحت نشود. نباید فردی به خاطر آمدن یا رفتن دیگران دچار نگرانی یا ناامیدی شود و احساس کند که تلاشهایش بیفایده است. بلکه باید در تمام حالات تسلیم و فرمانبردار باشد و وظایف بندگیاش را به بهترین نحو انجام دهد. هر کسی که به او بپیوندد باید به عنوان نشانهای از توجه خداوند شناخته شود و خدمت به او را خدمت به خدا بداند. به همین ترتیب، اگر کسی از او جدا شود، باید به عنوان بخشی از مشیت الهی پذیرفته شود و نه به عنوان دلیلی برای ناراحتی. در نهایت، تغییرات در تعداد پیروان نباید بر حال او تأثیری بگذارد.
شانزدهم رضا بقضاست باید که بقضای حق رضا دهد و در تربیت مریدان بشرایط شیخی و جهد بندگی قیام نماید باقی بدانچ حق تعالی راند بر مریدان از یافت و نایافت و قبول و رد راضی باشد و بر احکام ازلی اعتراض نکند.
هوش مصنوعی: رضا بقضا به معنای پذیرش قضا و قدر الهی است و مهم است که انسان در تربیت مریدان خود با شرایط و اصولی که دارد، به ممارست و تلاش در بندگی بپردازد. همچنین فرد باید نسبت به آنچه که خداوند برای مریدان خود مقدر کرده، چه در زمینههای لازم و چه در زمینههای نالازم، راضی باشد و نسبت به احکام ازلی اعتراضی نداشته باشد.
هفدهم وقارست بایدکه بوقار و حرمت با مریدان زندگانی کند تا مرید گستاخ و دلیر نشود و عظم شیخ و وقع او از دل مریدان نشود (که موجب خلل ارادت باشد) بزرگان گفتهاند تعظیم شیخ بیش از تعظیم پدر یابد.
هوش مصنوعی: هفدهمین نقطه از وقار به این معنی است که باید با احترام و متانت با پیروان خود رفتار کرد تا مبادا پیروان جسور و بیاحترامی شوند و احساسات آنها نسبت به مقام و شأن استاد کمرنگ نشود، زیرا این موضوع میتواند به ارادت آنها آسیب بزند. بزرگان گفتهاند که احترام به استاد باید بیشتر از احترام به پدر باشد.
هژدهم سکون است باید که در وی سکونتی باشد تمام و در کارها تعجیل ننماید و بآهستگی در مرید تصرف کند تا مرید از خامی در انکار نیفتد.
هوش مصنوعی: هجدهم به معنی سکون و آرامش است و باید در این حالت کاملاً آرامش وجود داشته باشد. در کارها نباید شتاب کرد و باید به آرامی و تدریج در امور مرید (پیرو) تأثیر گذاشت تا مرید دچار خامی و انکار نشود.
نوزدهم ثبات است باید که در کارها ثابتقدم و درست عزیمت باشد و با مرید نیکو عهد بود تابه بیثباتی و بدعهدی حقوق مرید فرو نگذارد و بهر حرکتی همت ازو باز نگیرد.
هوش مصنوعی: نوزدهمین اصل ثبات است، که باید در کارها ارادهای محکم و راهی درست داشته باشیم و با مرید خود خوب رفتار کنیم تا آنها را به بیثباتی و بدعهدی دچار نکنیم و هر اقدام و حرکتی را با اراده مستحکم انجام دهیم.
بیستم هیبت است باید که با هیبت باشد تا مرید را از وی شکوهی و عظمتی و هیبتی در دل بود تا درغیبت و حضور مودب باشد و نفس مرید را از هیبت ولایت شیخ شکستگی و آرامش باشد و شیطان را از سایه و هیبت ولایت شیخ یارای تصرف در مرید نباشد.
هوش مصنوعی: بیستم باید با احترام و وقار باشد تا مرید احساس شکوه و عظمت او را در دل داشته باشد. این امر باعث میشود مرید در هر دو حالت غیبت و حضور ادب خود را حفظ کند و نفس او تحت تأثیر هیبت و مقام شیخ آرامش یابد. همچنین، سایه و وقار شیخ باعث میشود که شیطان نتواند بر مرید تسلط پیدا کند.
پس چون شیخ بدین کمالات و مقامات و کرامات و صفات و اخلاق موصوف و متحلی و متخلق باشد مرید صادق باندک روزگار در پناه دولت ولایت او بمقصدو مقصود رسد.
هوش مصنوعی: بنابراین وقتی که شیخ به این ویژگیها و مقامها و کرامتها و صفات و اخلاق دست یافته و به آنها آراسته شده باشد، مرید واقعی با کمی پشتکار و تلاش در سایهی قدرت و ولایت او به اهداف و خواستههایش خواهد رسید.
اما مرید باید که نیز باوصاف مریدی آراسته بود و بشرایط آداب ارادت قیام نماید چنانک شرح آن بیاید انشاءالله تعالی تا نور علی نور بود «یهدیالله لنوره من یشاء» و فضل حق باجهد او قرین باشد که اصل آن است «ذلک فضلالله یوتیه من یشاء» و صلیالله علی محمد و آله اجمعین.
هوش مصنوعی: اما مرید باید با ویژگیهای مریدی آراسته باشد و به شرایط آداب ارادت عمل کند، بهطوری که در آینده شرح آن ارائه خواهد شد. این امر باعث میشود که نور بر نور افزوده شود و خداوند هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند. همچنین، لطف خداوند همواره بر تلاش او افزوده خواهد شد، که این اصل مهمی است. در پایان نیز درود بر محمد و همه آل او.