برگردان به زبان ساده
چون این مقدمات معلوم و محقق گشت بدان که چون روح انسانی بقالب وی پیوندد از حسن تدبیری و ترکیبی که درین صورت «وصوّرکم فاحسن صورکم» رفته است هر موضعی از مواضع ظاهر و باطن آن صورت قالب محلّ ظهور صفتی از صفات روح شود و چنانکه چشم محل ظهور صفت بینایی و گوش محل شنوایی و زبان محل گویایی و دل محل دانایی و باقی همچنین، چس بواسطهٔ این محالّ جسمانی که هر یک قالب صفتی از صفات روحست معلوم شود که روح در عالم خویش بدین صفات موصوف بوده است و این قالب خلیفهٔ روح آمد و آئینهٔ جمال نمای ذات و صفات او تا بحسب هر صفت که در روح بود اینجا در قالب محلی پدید آورد مظهر آن صفت شود و آن صفت غیبی را درین عالم شهادت پیدا کند تا چنانکه روح در عالم غیب مدرک کلیّات بود در عالم شهادت مدرک جزئیّات شود تا خلافت عالم الغیب و الشهاده را بشاید و آئینگی جمال صفات ربوبیت را بزیبد.
هوش مصنوعی: زمانی که روح انسانی به بدن تعلق میگیرد، با توجه به تدبیر و ترکیب زیبایی که در آن وجود دارد، هر قسمت از ظاهر و باطن بدن بهنوعی نمایانگر یکی از صفات روح است. به عنوان مثال، چشم نمایانگر بینایی، گوش نمایانگر شنوایی، زبان نمایانگر گویایی و قلب نمایانگر دانایی است. این نقاط در بدن نشاندهنده صفات روح هستند و از این طریق مشخص میشود که روح در عالم خود با این صفات توصیف میشود. بدن بهعنوان نماینده و آئینهای از جوهر و صفات روح عمل میکند. بهطوری که هر صفتی که در روح وجود دارد، در بدن بهصورت یک مظهر مشخص شکل میگیرد و این صفات ناپیدا در دنیای مادی به عینیت درمیآید. اینگونه، روح که در عالم غیب کلیات را میشناسد، در این جهان جزئیات را درک میکند و بهاینترتیب، بدین شکل، نمایشدهنده صفات الهی میباشد.
پس چنانکه شخص انسانی مُنبی است از آن صفت روح را چنانکه چشم محلّ بینایی است از آنکه روح موصوف است بصفت بینایی دل بحقیقت محل ظهور عقل آمد و منبی است از آنکه روح موصوف است بصفت عقل چه عقل دانش محض است و دانش را دانایی باید که صفت دانش بذات آن موصوف قائم باشد چنانکه حق تعالی عالم است و علم صفت اوست و بذات او قائم اشارت «انی جاعل فی ارض خلیفهٔ » بدین معنی. یعنی: چنانکه قالب خلیفهٔ روح است تا صفات روح را آشکارا کند و به نیابت و خلافت روح در عالم شهادت بر کار شود روح خلیفهٔ حق است تا صفات حق آشکارا کند و به نیابت و خلافت وی در غیب و شهادت بروح و قالب بر کار باشد.
هوش مصنوعی: انسان به عنوان نمایندهای از روح، مشابه چشم است که محل دیدن و بینایی است. در واقع، دل انسان محل ظهور عقل است و از این رو، عقل به عنوان صفتی از روح محسوب میشود. عقل به معنای دانش خالص است و برای این دانش نیاز به آگاهی وجود دارد. این آگاهی بهگونهای در ذات دانایی قرار دارد، همانطور که خداوند عالم و دارای علم است. در آیهای از قرآن بیان شده که خداوند فرمود: «من در زمین جانشینی قرار میدهم» که به این معناست که انسان به عنوان جانشین روح و نماینده خداوند، باید صفات روح و خداوند را در جهان به نمایش بگذارد و با نیابت از آن، در عالم گواهی بر اعمال و کارها باشد.
پس خلایق در مرتبهٔ خلافت و جعلکم خلائف الارض سه طایفه آمدند چنانکه فرمود: «و کنتم ازواجاً ثلثهٔ ً فاصحاب المیمنهٔ ما أصحاب المیمنهٔ و اصحاب المشامه ما أصحاب المشامهٔ و السابقون السابقون أولئک المقرّبون».
هوش مصنوعی: خلایق در مقام خلافت الهی به سه دسته تقسیم شدند. همانطور که اشاره شده است، این سه دسته شامل: اصحاب میمنه، اصحاب مشامه و سابقون هستند. این تقسیمبندی نشاندهنده جایگاه و مقام افراد در نزد خداوند است.
طایفه ای را که صفات حیوانی از بهیمی و سبعی و صفات شیطنت بر صفات ملکی روحانی غالب آید، نور عقل ایشان مغلوب هوی و شهوت و طبیعت حیوانی می گردد و روی بطلب استفای لذّات و شهوات جسمانی می آوردند حرص و حسد و حقد و عداوت و غضب و شهوت و کبر و بخل و دیگر صفات ذمیمهٔ حیوانی را پرورش دهند بدرکات سفلی می رسند «ثمّ رددناه اسفل سافلین» آنها که اصحاب مشامهٔ بودند. و طایفه ای دیگر که صفات ملکی روحانی بر صفات حیوانی جسمانی غالب می آید هوی و شهوت ایشان مغلوب نور عقل می گردد تا در پرورش نور عقل و صفات حمیده می کوشند و نفی اخلاق ذمیمه می کنند چه مصباح عقل را اخلاق حمیده چون روغن آمد و اخلاق ذمیمه چون آب.
هوش مصنوعی: گروهی که ویژگیهای حیوانی مانند پرخاشگری، حسادت و سایر خصلتهای زشت بر ویژگیهای روحانی و فرشتهای آنها غالب میشود، عقلشان تحت تأثیر هوسها و تمایلات حیوانی قرار میگیرد و به دنبال ارضای لذتها و شهوات دنیوی میروند. در این مسیر، صفات منفی چون حرس، حسد و کبر را در خود تقویت کرده و به درجات پایینتری از وجود خود سقوط میکنند. اما گروه دیگری وجود دارند که در آنها ویژگیهای روحانی و ملکوتی بر خصیصههای جسمانی و حیوانی غالب میشود. در این حالت، هوسها و شهوات تحت تأثیر نور عقل قرار میگیرد و آنها در پرورش عقل و فضایل اخلاقی تلاش میکنند و سعی در دور شدن از صفات زشت دارند. در اینجا، فضائل اخلاقی مانند روغن هستند که نور عقل را روشن میکنند و صفات زشت مانند آب هستند که مانع از درخشش آن نور میشوند.
و این طایفه دو صنف آمدند صنفی آنند که پرورش عقل و اخلاق هم بنظر عقل دهند عقل ایشان از ظلمت طبیعت و آفت وهم و خیال صافی نباشد هر چند بجهد تمام بکوشند عقل را بکمالیت خود نتوانند رسانید و از خلل شبهات و خیالات فاسد مصون نمانند چه یک سرّ از اسرار شریعت آنست که در آن نوری تعبیه است که بردارندهٔ ظلمت طبیعت است و زایل کنندهٔ آفت وهم و خیال. پس این صنف چون نور شرع پرورش اگرچه نوعی از صفا حاصل کنند که ادراک بعضی معقولات توانند کرد امّا از ادراک امور اخروی و تصدیق انبیاء علیهم السلام و کشف حقایق بی بهره مانند و در طلب معرفت حق تعالی چون دیدهٔ عقل را بی نور شرع استعمال فرمایند در تیه ضلالت سرگردان و متحیّر شوند.
هوش مصنوعی: این گروه به دو دسته تقسیم میشوند: دستهای که به پرورش عقل و اخلاق میپردازند، اما عقل آنها تحت تأثیر ظلمت طبیعت و وهم و خیال قرار دارد و هرچند تلاش کنند، نمیتوانند به کمال عقل برسند و از شبهات و خیالات فاسد در امان نخواهند ماند. یکی از اسرار دین این است که نوری در آن وجود دارد که میتواند تاریکیهای طبیعی را از بین ببرد و آثار وهم و خیال را زائل کند. بنابراین، این گروه هرچند با نور دین، موفق به کسب نوعی صفا میشوند و میتوانند برخی معقولات را درک کنند، اما از درک امور آخرت و تصدیق پیامبران و کشف حقایق عقلی بیبهره میمانند. در جستجوی شناخت حقیقت، وقتی از نور شرع استفاده نکنند، در سرگردانی و گیجی دچار میشوند.
حدّ عقل درین معنی آنست که اثبات وجود باری جلّ جلاله و اثبات صفات کمال و سلب صفات نقصان از ذات او بدان مقدار معرفت نجات حاصل نیاید و اگر عقل را بی نور شرع در معرفت تکلیف کنند در آفت شبهات افتند چنانکه فلاسفه افتادند و انواع ضلالت ایشان را حاصل آمد باختلافات بسیار که با یکدیگر کردند و جمله دعوی برهان عقلی کردند.
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که حدّ عقل در مورد وجود خدا و صفات او این است که نمیتوان تنها به عقل برای شناخت خدا اعتماد کرد، زیرا به این شکل نمیتوان به حقیقت و نجات واقعی دست یافت. اگر عقل به تنهایی و بدون راهنمایی دین در جستجوی شناخت خدا باشد، دچار شبهات و اشتباهات خواهد شد. فلاسفه نیز به همین دلیل دچار انواع خطاها و اختلافات شدند و به ادعاهای مختلفی در مورد برهانهای عقلانی پرداختند.
اگر عقل را در آن میدان مجال جولان بودی اختلاف حاصل نیامدی چنانکه در معقولاتی که عقل را مجال است هیچ اختلاف نیست که طریق العقل واحد.
هوش مصنوعی: اگر عقل در آن عرصه آزادی عمل داشت، اختلافی پیش نمیآمد. همانطور که در امور عقلانی که عقل در آنها آزاد است، هیچ گونه اختلافی وجود ندارد زیرا روش عقل واحد و یکسان است.
و صنفی دیگر آنند که پرورش عقل بنظر شرع و متابعت انبیاء علیهم السلام و نور ایمان داده اند تا نور شرع ونور متابعت و نور ایمان نور باصرهٔ بصر عقل ایشان شده است تا بدان نور هر کس بحسب استعداد خویش و حصول آن نور مدرک حقائق غیب و امور اخروی شده اند امّا عقل ایشان بدلالت نور ایمان از مدرکات غیبی تفرّس احوال آخرت کرده است و مصدّق آن بوده که: «اتّقوا فراسهٔ المؤمن فانّه ینظر بنور الله».
هوش مصنوعی: گروهی دیگر از مردم هستند که تربیت عقل را مطابق با شیوههای دینی و پیروی از پیامبران میدانند و به نور ایمان اعتقاد دارند. این نور ایمان و تبعیت از دستورات دینی باعث شده که بصیرت عقل آنها افزایش یابد و با استفاده از این بصیرت، هر فرد متناسب با استعداد خود و با دستیابی به آن نور، به درک حقایق غیبی و مسائل مربوط به آخرت برسد. عقل این افراد با راهنمایی نور ایمان، حالات آخرت را درک کرده و به آن اعتقاد دارند. به همین دلیل به ما توصیه شده که از بصیرت مؤمنان بترسیم، زیرا آنها با نور الهی میبینند.
این طایفه اصحاب میمنه اند مشرب ایشان از عالم اعمالست معاد ایشان درجات جنّات نعیم باشد معهذا این طایفه را بمعرفت ذات و صفات خداوندی بحقیقت راه نیست که به آفت حجب صفات روحانی نورانی هنوز گرفتارند که: «ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلمهٔ ».
هوش مصنوعی: این گروه از افراد خوب و بهرهمند هستند و منشأ وجود آنها از دنیای اعمال و کردارهایشان است. مقام و پاداش آنها در عالم آخرت درجات بهشتی و نعمتهای بیپایان خواهد بود. با این حال، این گروه هنوز در راه شناخت حقیقی ذات و صفات خداوند دچار مشکل هستند، زیرا در چنبره حجابهای روحانی و نورانی گرفتارند که به نوعی مانع درک واقعی آنها میشود.
و جای دیگر فرمود که: «حجابه النّور لو کشفت لا حرقت سبحات و جهه ما انتهی الیه بصره من خلقه».
هوش مصنوعی: در جای دیگری بیان شده است که: «اگر پرده نور کنار برود، زیبایی و نور چهرهاش آنقدر قوی است که هر چیزی که نگاه بیننده به آن میرسد را میسوزاند.»
لاجرم با این طایفه گفتند زنهار تا عقل باعقال را در میدان تفکّر در ذات حق جولان ندهید که نه حدّ وی است. «تفکّروا فی آلاء الله و لا تتفکّروا فی ذات الله».
هوش مصنوعی: بنابراین، به این گروه هشدار داده شد که مواظب باشند که عقل خود را در بررسی و تفکر در ذات خداوند به کار نگیرند، زیرا برای درک آن حد و مرزی وجود ندارد. به عبارت دیگر، بیندیشید در نعمتها و نشانههای خداوند، ولی در ذات خدا تفکر نکنید.
پس این هر دو طایفه از اصحاب میمنه و اصحاب مشأمه را در خلافت مرتبهٔ اظهار صفات لطف و قهر حق داده اند اما بواسطه، تا مستوجب بهشت و دوزخ گشته اند که بهشت صورت رحمت حق است که از صفات لطف است و دوزخ صورت عذاب حق است که از صفات قهر است و عقل را ادراک این صفات از پس حجب وسائط برخورداری داده اند و حدّ او و کمال اوتا اینجا بیش نیست که ساحل بحر علم است و ورد وقت او برین ساحل «ربّ زدنی علماً» است او را بلجّهٔ دریای معرفت حقیقی. راه نیست زیرا که آنجا راهبر بی خودی است و سیر در آن دریا بقدم فنا توان کرد و عقل عین بقاست و ضدّ فنا پس در آن دریا جز فانیان آتش عشق را سیر میّسر نگردد و این طایفه سیّم اند السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون» نسبت نامه ایشانست:
هوش مصنوعی: این دو گروه از افراد خوب و بد در مورد خلافت دارای ویژگیهایی از رحمت و قهر الهی هستند. آنها به سبب اعمال خود به بهشت و دوزخ نائل میشوند. بهشت نماد رحمت خداوند و دوزخ نماد عذاب اوست. عقل انسان توانایی درک این ویژگیها را دارد، اما تنها تا حدی که پیشرفت در علم و معرفت حاصل شود. در واقع، عقل تنها در ساحل علم قرار دارد و دعای او در این مسیر «پروردگار، به من علم اضافه کن» است. در دریای واقعی معرفت، هیچ راهی وجود ندارد زیرا آنجا شگفتیها و اسرار خاصی است و تنها عارفان و عاشقان میتوانند در این مسیر سیر کنند. در این دریا روزگار فنا در انتظار است و عقل به عنوان دلیل بقا در نظر گرفته میشود. تنها عدهای خاص از عاشقان میتوانند در این دریا به موفقیت برسند و آنها به عنوان «سابقون» و «مقرّبون» شناخته میشوند.
ایشان دارند دل من ایشان دارند
ایشان که سر زلف پریشان دارند
هوش مصنوعی: آنها دل مرا دارند، همان کسانی که موهای پریشان و افسونگری دارند.
تار و پود جامهٔ وجود ایشان از پودی دیگرست لاجرم گردن همّت ایشان جز بکمند جذبهٔ عشق بند نتوان کرد که از معدن ماورای کونین گوهر اوست چنانکه این ضعیف گوید:
هوش مصنوعی: ماهیت وجود آنها از نوعی دیگر است، بنابراین توانایی آنها به شکلی است که تنها توسط کشش عشق میتواند حفظ شود. زیرا جوهر وجودشان از منبعی فراتر از عالم ماده نشأت میگیرد. مانند اینکه این حقیر میگوید:
عشق را گوهر برون از کون کانی دیگرست
کشتگان عشق را از وصل جانی دیگرست
هوش مصنوعی: عشق دارای ارزش و ماهیتی فراتر از جهان مادی است و افرادی که به عشق دست مییابند، از وصال برایشان زندگی و روحی تازه و متفاوت حاصل میشود.
عشق بی عین است و بی شین است وبی قاف ای پسر
عاشق عشق چنین هم از جهانی دیگرست
هوش مصنوعی: عشق همانی است که نه شکل و شمایل دارد و نه مرز و محدوده. عشق واقعی از دنیای دیگری سرچشمه میگیرد و نمیتوان آن را با واژهها و تعاریف موجود تعریف کرد.
دانهٔ عشق جمالش چینهٔ هر مرغ نیست
مرغ آن دانه پریده زاشیانی دیگرست
هوش مصنوعی: عشق به زیبایی او چیزی نیست که هر پرندهای بتواند به آن دست یابد، زیرا آن پرندهای که به این دانه دست یافته، از نوعی دیگر و خاص است.
بر سر هر کوچه هر کس داستانی می زند
داستان عاشقان خود داستانی دیگرست
هوش مصنوعی: در هر کوچه و خیابان، هر فردی داستانی برای گفتن دارد، اما داستان عاشقان، قصهای متفاوت و ویژه است.
بی زبانان را که با وی در سحر گویند راز
خود زجسمانی و روحانی زبانی دیگرست
هوش مصنوعی: بیزبانان در سحرگاهانی که با او سخن میگویند، رازهای خود را از جنبههای جسمی و روحی به زبانی متفاوت بیان میکنند.
طالع عشّاق او بس بوالعجب افتاده است
کوکب مسعودشان از آسمانی دیگرست
هوش مصنوعی: سرنوشت عاشقان او بسیار عجیب و غریب است، چرا که ستاره خوشبختیشان از آسمانی دیگر آمده است.
آن گدایانی که دم از عشق رویش می زنند
هر یکی چون بنگری صاحب قرانی دیگرست
هوش مصنوعی: به آنانی که درباره عشق به محبوب سخن میگویند، اگر دقیق نگاه کنی، هر یک دارای ویژگیها و صفات خاص خود هستند و هر کدام داستان و شعری ویژه دارند.
لاف عشق روی جانان از گزافی رو مزن
عاشقان روی او را خود نشانی دیگرست
هوش مصنوعی: برای عشق و معشوق خود، از کلمات بیهوده و بزرگنمایی پرهیز کن، زیرا عاشقان واقعی، خودشان راه و نشانه خاصی را از زیبایی او پیدا میکنند.
اشارت «السابقون السابقون» مگر در حق ایشان بر آن معنی است که در بدایت فطر روح ایشان سابق ارواح بوده است پیش از آنکه باشارت «کن» از مکمن علم بعالم ارواج آمده است «یحبهم» مخصوص و مشرّف بوده و در عالم ارواح بسعادت قبول رشاش «ان الله خلق الخلق فی ظلمهٔ ثمّ رش علیهم من نوره فمن اصابه ذلک النّور فقد اهتدی و من اخطاه فقد ضلّ.» از دیگران اختصاص «الذّین سبقتت لهم منّاالحسنی» یافته و چون بعالم قالب پیوست اگرچه روز کی چند از برای پرورش قالب او را در مرتع حیوانی فرو گذاشته ناگاه بکمند روی دل او را از کلّ آفرینش بگردانیده و سلسلهٔ محبّت یحبّهم بجنبانیده و به آب رأفت و رحمت تخم «یحبّونهم» را در زمین دل او پرورش داده و ندای لطف حق بسّرجان او رسیده چنانکه این ضعیف گوید:
هوش مصنوعی: اشارت «السابقون السابقون» به این معناست که روح این افراد در آغاز آفرینش، در مرتبهای بالاتر از سایر روحها بوده است، پیش از آنکه فرمان «باش» از علم خداوند به عالم ارواح صادر شود. آنها در عالم ارواح به نعمت خاصی که شامل محبت الهی است، دست یافته بودند. هنگامی که این ارواح به دنیای فیزیکی پیوستند، به رغم اینکه مدتی در حالت حیوانی و محدودیتهای آنها سپری شد، ناگهان توجه قلب آنها از تمام افراطات دنیا به سمت عشق و محبت الهی جلب شد و سلسله محبت خداوند در دل آنها جاری گشت. در نتیجه، نور رحمت الهی در دلهایشان شکوفا شد و لطافت محبت پروردگار همچون ندا به جان آنها رسید.
دوشم سحر گهی ندی حق بجان رسید
کای روح پاک مرتع حیوان چه می کنی
هوش مصنوعی: دیشب در صبحگاه، حق به من الهام کرد که ای روح پاک، در این دنیای پر از حیوانها، چه کار میکنی؟
تو نازنین عالم عصمت بدی کنون
با خواری و مذلّت عصیان چه می کنی
هوش مصنوعی: ای عزیز و محترم عالم کمال و پاکی، حال که در افت و ذلت به سر میبری، چه کار میخواهی با نافرمانی و سرپیچی از دستورات انجام دهی؟
پروردهٔ حظائر قدسی بناز وصل
اینجا اسیر محنت هجران چه می کنی
هوش مصنوعی: موجوداتی که در رحمت و پاکی قرار دارند در اینجا به وصال عشق مینازند، در حالی که تو در غم دوری و جدایی چه میکنی؟
خو کردهٔ به رقهٔ الطاف حضرتی
سرگشته در تصرّف دوران چه می کنی
هوش مصنوعی: سست و نازکدل شدهای و از محبتهای خاص الهی غرق در حیرت و سرگشتگی، در مورد چگونگی مداخله یا تغییرات زمان چه کار میکنی؟
تو صافی الست بر یک چشیده ای
با دردی وساوس شیطان چه می کنی
هوش مصنوعی: تو در عالیترین حالت خود هستی و از درد و وسوسههای شیطان چه میکنی؟
زندان روح تن بود از هیچ عاقلی
غافل چنین نشسته بزندان چه می کنی
هوش مصنوعی: زندان جسم در واقع جایگاه روح است و هیچ عاقلی نباید غافل از این حقیقت باشد که در این زندان نشسته و باید خود را نجات بدهد.
تو انس با جمال و جلالم گرفته ای
وحشت سرای عالم انسان چه می کنی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و عظمت من عادت کردهای، در حالی که جنبههای ترسناک و نگرانکننده این جهان برای انسان چه میکند؟
در وسعت هوای هویّت پریده ای
در تنگنای عرصهٔ دو جهان چه می کنی
هوش مصنوعی: در فضای گسترده هویت، خود را در محدودیتهای دنیای دوگانه یافتهای، پس چه میکنی؟
بر پر سوی نشیمن اول چو باز شاره
چون بوم خس نه ای تو بویران چه می کنی
هوش مصنوعی: اگر مانند باز به پرواز درآیی و به خانهی اول خود برگردی، پس چرا مانند کبوتر در آشیانهات بیهدف نشستهای و از بازگشت به سوی خود پرهیز میکنی؟
و آن طایفه را که بکمند جذبات الوهیّت از مطالب بشریت بگردانند و در سیرعبودیّت بعالم ربوبیّت رسانند و قابل فیض بی واسطه گردانند دو صنف اند:
هوش مصنوعی: کسانی که میتوانند افراد را از مباحث بشری دور کرده و به سمت تمایلات الهی هدایت کنند و آنها را به سطحی از عبودیت و ارتباط با خدا برسانند، دو دسته هستند.
یکی آنها اند که در عالم ارواح در صفوف «الارواح جنود مجنّدهٔ » در صف اوّل بوده اند قابل فیض الوهیت بی واسطه گشته و ایشان انبیاءاند علیهم السّلام که در قبول نور هدایت اینجا مستقل اند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها افرادی هستند که در عالم روحانی در گروههای «ارواح فرشتگان» قرار دارند و در صف اول حضور دارند. این افراد به صورت مستقیم و بدون واسطه از فیض الهی بهرهمند میشوند و آنها همانا پیامبران هستند که در دریافت نور هدایت و راهنمایی مستقل عمل میکنند.
و صنف دوّم ارواح اولیاست که آنجا قابل فیض بواسطهٔ تتق ارواح انبیاء بوده اند اینجا نیز قابل آن فیض در دولت متابعت ایشان خمیر مایهٔ رشاش ثمّ رشّ علیهم من نوره نهاده بودند چون بکمند جذبه روی از مزخرفات دنیاوی بگردانیدند هم بدان نور از پس چندین هزار تتق عزّت جمال وحدت مشاهده کردند. چنانکه امیرالمؤمنین علی رضوان الله علیه فرمود: «لا اعبد ربّاً لم اره) مبادی عشق اینجا پیدا گردد.
هوش مصنوعی: دسته دوم ارواح، ارواح اولیایی هستند که در آنجا به خاطر ارتباط با ارواح انبیاء، قابلیت دریافت فیض را دارند. در اینجا نیز به همان فیض در سایه پیروی از آنان دست مییابند. خمیرهٔ وجودشان از نور الهی آکنده شده است. زمانی که از جذبهٔ دنیوی روی برمیگردانند، با همان نور پس از سالها زیبایی و عزت وحدت را مشاهده میکنند. چنانکه امیرالمؤمنین علی (ع) گفت: «من خدایی را پرستش نمیکنم که او را نمیبینم.» اینجا مبادی عشق آشکار میشود.
اصل همه عاشقی ز دیدار افتد چون دیده بدید آنگهی کار افتد
هوش مصنوعی: بنیاد و اصل تمام عشقها از دیدار ناشی میشود. زمانی که چشمها به هم میافتند، عشق آغاز میشود.
تخم عشق در بدایت حال اگر چه بتصرّف ثمّ رشّ علیهم من نوره در زمین ارواح انداختند اما تا آب لا اعبد ربّاًلم اره بدان نرسید سبزهٔ «انّی ذاهب الی ربّی» پیدا نیامد بلکه تخم عشق در بدایت بی خودی بدستکاری «یحبّهم» در زمین «یحبّونه» انداختند و آب «الست بربّکم» بدون رسانیدند سبزهٔ «قالوا بلی» پیدا آمد.
هوش مصنوعی: تخم عشق در آغاز در قلبها قرار گرفت و نور آن به زمین ارواح تابید. اما تا زمانی که آب معرفت و شناخت به آن نرسید، نشانهای از گلشن عشق مشاهده نشد. در واقع، تخم عشق ابتدا به دست کسانی که به خداوند عشق میورزند، در دلهایشان کاشته شد و سپس آب الهی و آگاهی به آن رسید که باعث رویش گل عشق شد. این پیوند و شناخت به مرحلهای رسید که پاسخ «بلی» به سوال «آیا من پروردگار شما نیستم؟» نمایانگر این عشق شد.
ما شیرو می عشق تو با هم خوردیم
با عشق تو در طفولیت خو کردیم
هوش مصنوعی: ما از شیرینی عشق تو با هم لذت بردیم و در دوران کودکیمان با عشق تو آشنا شدیم.
نه نه غلطم چه جای اینست که ما
با عشق تو در ازل بهم پروردیم
هوش مصنوعی: نه، من اشتباه نمیکنم؛ عشق تو از آغاز وجود ما را به هم پیوند داده است و این ارتباط غیرقابل انکار است.
اوّل که شرر آتش عشق از قدّاحهٔ «فأحببت ان اعرف» برخاست هنوز نه عالم بود و نه آدم حرّاقهٔ سیاه روی «خلق الخلق فی ظلمهٔ » می بایست تا قابل آن شرر گردد که «فخلقت الخلق لا عرف چون درین عالم کبریت صدق طلب را که بحقیقت کبریت احمرست آتش افروز آن شرر می کنند از کبریت صدق طلب که نتیجهٔ «یحبّونه» است شرر آن آتش که نتیجهٔ «یحبّهم» است مشتعل می شود آن شعله را عشق خوانند چون آتش شعله کشید هر چه در خانهٔ وجود هیزم صفات جسمانی و روحانی است جمله فراسوختن می آید اینجا عشق در عالم انسانی صفت قیامت آشکارا کند. چنانکه خواجه صلّی الله علیه فرمود: «من اشراط السّاعهٔ نار تخرج من قبل الیمن تطرد النّاس الی محشرهم.» زمین صفات بشری را مبدّل کنند؛ «یوم تبدّل الارض غیر الارض» آسمان صفات روحانی را درنوردند؛ «یوم نطوی السّماء کطیّ السّجّل للکتب.»
هوش مصنوعی: آتش عشق از دل جمله «فأحببت ان اعرف» به وجود آمد، در حالی که هنوز نه جهانی وجود داشت و نه انسانی. برای تولید این شعله، لازم بود که جهانی شکل بگیرد که بتواند آن را درک کند. در این دنیا، جستجوی حقیقتی که به آن کبریت صدق میگویند، آتش این عشق را شعلهور میکند. این شعله که نتیجه عشق و محبت است، همانطور که شعله آتش هر چه را در ساحت وجود در بر بگیرد، میسوزاند. در این میان، عشق در وجود انسان مانند روز قیامت خود را نشان میدهد. چنانکه گفتهاند، آن آتش از سمت یمن خواهد آمد و مردم را به سمت محشر خواهند راند. زمین و آسمان، صفات بشری و روحانی را دگرگون خواهند کرد.
چنانکه مصدر موجودات حضرت جلّت بود مرجع همان حضرت باشد که: «و انّ الی ربک الرّجعی»
هوش مصنوعی: چنانکه منشأ تمام موجودات خداوند بزرگ است، بازگشت همه آنها نیز به خود اوست که در قرآن آمده: «و به سوی پروردگارت باز خواهید گشت».
بهمان ترتیب که آمدند روند باز از کارگاه قدرت بعالم روحانیت آیند و از آن روحانیت بجسمانیت بهمان قدم بازگردانندش، «کما بدأنا اوّل خلق نعیده.»
هوش مصنوعی: به همان روشی که موجودات به این جهان آمدهاند، روحها از دنیای قدرت به دنیای روحانی میآیند و از آنجا به دنیای مادی بازمیگردند. این روند مشابه خلق اولیه است که دوباره احیا میشود.
قد قامت القیامه کجا عشق داد بار
بل عشق معتبر زقیامت هزار بار
هوش مصنوعی: قیامت برپا شده است، اما عشق چه جایگاهی دارد؟ عشق به اندازهی هزار قیامت ارزشمند و معتبر است.
چون آتش عشق در غلبات وقت بخانه پردازی وجود صفات بشریّت برخاست در پناه نور شرع بهر قدمی که بر قانون متابعت که صورت فناست می زند نور کشش که فنابخش حقیقی است از الطاف ربوبیّت استقبال او می کند که: «من تقرّب الی شّبراً تقرّبت الیه ذراعاً»
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق در دل انسان شعلهور میشود، ویژگیهای بشری او زیر نور شرع به ظهور میرسد. هر قدمی که با پیروی از قوانین الهی برداشته میشود، به کمال و فنا در ذات الهی نزدیک میکند. نور و جذبهای که از این فنا ناشی میشود، از رحمتهای الهی استقبال میکند؛ به طوری که هر کسی که به خدا نزدیک شود، خداوند به او نزدیکتر میشود.
درین مقام رونده جز بزمام کشتی عشق و قدم ذکر و بدرقهٔ متابعت نتواند رفت که: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتبّعونی یحببکم الله.»
هوش مصنوعی: در این مسیر، جز با رهبری عشق و قدم گذاشتن در عرصه ذکر و پیروی از دستورات، نمیتوان پیش رفت. به همین دلیل است که گفته شده: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد.»
عقل را اینجا مجال نیست زیرا که عتبهٔ عالم فناست و راه بر نیستی محض است و عقل را سیر در عالم بقاست و صفت آب دارد هر کجا رسد آبادانی و نزهتی پیدا کند و چون آب روی در نشیب آبادانی دو عالم کند.
هوش مصنوعی: در اینجا جای عقل نیست زیرا که این عالم زوال و فناست و راهی به نیستی محض دارد. عقل باید در جهانی باقی و پایدار بگردد و مانند آب است که هر جا میرسد، باعث آبادانی و زیبایی میشود. همانطور که آب در کوهپایهها به آبادانی دو جهان کمک میکند، عقل نیز زمانی که در جایی مناسب قرار گیرد، به شکوفایی و رونق میانجامد.
عشق صفت آتش و سیر او در عالم نیستی است هر کجا رسد و بهر چه رسد فنا بخشی «لا تبقی و لا تذر» پیدا کند و چون آتش ۰عشق] سیر بمرکز اثیر وحدانیّت دارد اینجا عقل و عشق ضدّان لایجتمعان اند هر کجا شعلهٔ آتش عشق پرتو اندازد عقل فسرده طبع خانه پردازد.
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش است و مسیری که در جهان عدم طی میکند، موجب فنا و از بین رفتن میشود. هر جا که عشق به وجود میآید، هیچ چیز را باقی نمیگذارد و همه چیز را نابود میکند. وقتی عشق به مرکز وحدت نزدیک میشود، عقل و عشق در تضاد با هم قرار میگیرند. هر جا که شعلهی عشق روشن شود، عقل خاموش و بیحرکت میماند.
عشق آمد و عقل کرد غارت
ای دل تو بجان بر این بشارت
هوش مصنوعی: عشق به سراغ ما آمد و عقل را به وحشت انداخت، ای دل، تو به این خبر خوش خوشامد بگو.
ترک عجبی است عشق و دانی
کز ترک عجیبنیست غارت
هوش مصنوعی: عشق چیزی شگفتانگیز است و باید دانست که از شگفتیهای آن، بر هم زدن و ویرانی است.
شد عقل که در عبارت آرد
وصفت رخ او باستعارت
هوش مصنوعی: عقل به قدری در زیبایی چهرهاش متعجب و شگفتزده شده که نمیتواند به درستی و با واژههای مناسب وصفش کند.
شمع رخ او زبانه ای زد
هم عقل بسوخت هم عبارت
هوش مصنوعی: شمع زیبایی چهره او شعلهای افروخت که هم عقل را سوزاند و هم کلام را بیمعنا کرد.
بربیع و شرای عقل می خند
سودش بنگر ازین تجارت
هوش مصنوعی: در معامله و خرید و فروش، به عقل و خرد اهمیت بده. به سودی که از این کار به دست میآوری، دقت کن.
ضدیّت عقل و عشق اینجا محقّق می شود که بازداند که عقل قهرمان آبادانی دو عالم جسمانی و روحانی است و عشق آتشی خرمن سوز و وجود برانداز این دو عالم است.
هوش مصنوعی: اینجا تضاد میان عقل و عشق به خوبی روشن میشود؛ زیرا عقل، نیرویی است که به ساخت و ساز در جهانهای مادی و معنوی کمک میکند، در حالی که عشق مانند آتش ویرانگری است که میتواند تمام هستی این دو جهان را از بین ببرد.
عقل شخصی است خواجگی آموز
عشق دردیست پادشاهی سوز
هوش مصنوعی: عقل، مقامی است که انسان را به تسلط بر خود و به نحوهای صحیح هدایت میکند، در حالی که عشق، نوعی درد عمیق و سوزناک است که بر زندگی فرد تسلط دارد و او را به سلطانی در دل میآورد.
پس بحقیقت عشق است که عاشق را بقدم نیستی بمعشوق رساند عقل عاقل را بمعقول بیش نرساند و اتّفاق علماء و حکماء است که:
هوش مصنوعی: در واقع، این عشق است که باعث میشود عاشق به معشوق برسد و عقل نمیتواند عاقل را فراتر از فهم خود ببرد. این موضوع مورد توافق دانشمندان و حکماء است.
حق تعالی معقول عقل هیچ عاقل نیست یرا که «لا تدرکه الابصار و لا یکنفه العقول و هو یدرک الابصار و یکنف العقول و لا یحیطون بشیء من علمه الاّ بماشاء و قد احاط بکلّ شیءٍ علماً.»
هوش مصنوعی: خداوند برتر از آن است که درک و تصور عقلهای انسان از او برآید. چشمان نمیتوانند او را ببینند و عقلها نمیتوانند او را درک کنند، اما او تمام چشمان را میبیند و بر افکار و دانشها احاطه کامل دارد. انسانها هیچ چیزی از علم او را جز به مقداری که خودش بخواهد، نمیتوانند بفهمند و او به همه چیز علم دارد.
پس چون عقل را برآن حضرت راه نیست رونده بقدم عقل بدان حضرت نتواند رسید الاّ بقدم ذکر «الیه یصعدالکلم الطیّب ذاکر بقدم فاذکرونی بزمام کشتی عشق بدرقهٔ متابعت و دلالت جبرئیل عقل تا بسدرهٔ المنتهی روحانیّت برود که ساحل بحر عالم جبروتست و منتهای عالم معقول. جبرئیل عقل را خطاب رسد که: «لو دنوت انملهٔ لا حترقت.»
هوش مصنوعی: چون عقل نمیتواند به آن مرتبه برسد، انسان نیز با قدم عقل نمیتواند به آنجا دست یابد مگر اینکه با ذکر و یاد خدا برود. این یاد، مانند رهبری برای کشتی عشق است که به هدایت جبرئیل، عقل را همراهی میکند تا به درخت طوبی روحانی برسد، جایی که ساحل دریاهای جبروت و اتمام عقل است. جبرئیل به عقل میگوید که اگر نزدیکتر بیایی، دچار سوختگی خواهی شد.
از آنجا راه جز براهبری رفرف عشق نتواند بود اینجاست که عشق از کسوت عین و شین و قاف بیرون آید و در کسوت جذبه روی بنماید بیک جذبه سالک را از قاب قوسین سرحدّ وجود بگذراند و در مقام «اوادنی» بر بساط قربت نشاند که: «جذبهٔ من جذبات الحّق توازی عمل الثّقلین.»
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و فراگیر است که هیچ راهی جز پیروی از آن وجود ندارد. در این مسیر، عشق از شکلهای ظاهری و عادی خود خارج میشود و خود را در قالبی عارفانه و جذاب به نمایش میگذارد. این جذبه میتواند سالک را از مرزهای وجودیاش عبور دهد و او را در مقام نزدیکی به حقیقت قرار دهد. در این حالت، جذبه و الهام الهی به گونهای عمیقتر با اعمال و فعالیتهای بشری در ارتباط است.
یعنی: بمعاملهٔ ثقلین آنجا نتواند رسید و اینجا ذکرنیز از قشر فاذکرونی بیرون آید سلطان اذکر کم جمال بنماید ذاکر مذکور گردد و عاشق معشوق شود و چون عاشق را بمعشوق رسانید عشق دلاّله صفت بر در بماند عاشق چون قدم در بارگاه وصال معشوق نهاد پروانه صفت نقد هستی عاشق را نثار قدم شعلهٔ شمع جلال معشوقی کند تا معشوق بنور جمال خویش عاشق سوخته را میزبانی کند هستی مجازی عاشقی برخاسته هستی حقیقی معشوقی از خفای کنت کنزاً مخفیّا متجلّی شده از عاشق جز نام نمانده.
هوش مصنوعی: در آنجا که امکان رسیدن به معامله دو چیز وجود ندارد، ذکر و یاد آن نیز از عمق بیرون میآید. یاد خداوند در زیبا جلوه دادن خود، ذکر کننده را نام میبرد و عاشق را به معشوق متصل میکند. وقتی عاشق به معشوق میرسد، عشق او مانند دلالی در در دروازه میماند. عاشق که در بارگاه وصال معشوق وارد میشود، مانند پروانهای است که زندگیاش را برای شعله جلال معشوق قربانی میکند، تا معشوق با نور زیباییاش به عاشق سوخته، پذیرایی کند. وجود مجازی عاشق از عشق شکل گرفته و وجود حقیقی معشوق از راز پنهانی بیرون آمده و جز نامی از عاشق باقی نمانده است.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
هوش مصنوعی: عشق مانند خون در رگها و پوست من جریان پیدا کرد تا اینکه مرا خالی کرد و سپس پر از خود کرد.
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست زمن بر من و باقی همه اوست
هوش مصنوعی: وجود من پر از محبت و دوستی است. همه چیز در من به نام عشق است و تنها من هستم که با این احساسات شناخته میشوم، در حالی که باقی چیزها و قدرت اصلی از آن اوست.
اشارت «لایزال العبد یتقرّب الیّ بالنّوافل حتّی احبّه فاذا احببته کنت له سمعاً و بصراً و لساناً و یداً فبی یبصر و بی ینطق و بی یسمع و بی یبطش» بدین معنی باشد. فایدهٔ تکرار لفظ «السّابقون السّابقون» اینجا محقّق گردد چون دانستی که «السّابقون» در بدایت آنها بودند که در خطاب کن سابق ارواح بودند در نهایت که وقت مراجعت است بخطاب «ارجعی الی ربّک» گوی مسابقت در میدان قربت هم ایشان ربوده اند که: «السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون.»
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که بنده همواره با عبادتهای مستحب به خدا نزدیک میشود تا جایی که خدا او را دوست داشته باشد. زمانی که خدا او را دوست داشته باشد، او را در همه امور مانند شنیدن، دیدن، صحبت کردن و انجام کارها کمک میکند. تکرار عبارت «السّابقون السّابقون» به این نکته اشاره دارد که اولین کسانی که در نزدیکی به خدا قرار دارند، همانهایی هستند که در مراحل اولیهٔ وجود خود به خدا نزدیک شدهاند و در نهایت به آنها گفته میشود که به سوی پروردگار خود بازگردند. این افراد در میدان نزدیکی به خدا برتری دارند.
یعنی : «السّابقون الّاولون بالخروج عن غیب الغیب هم السّابقون الاخرون بالرّجوع الی غیب الغیب، نحن الاخرون السّابقون.» رمزی بدین معنی است:
زان پیش که آب و گل ما ساخته اند
هوش مصنوعی: افرادی که در مرحله اول از دنیای غیب خارج شدهاند، در واقع کسانی هستند که در مرحله آخر نیز به دنیای غیب بازمیگردند. ما نیز در زمره کسانی هستیم که پیش از دیگران در این مسیر قرار گرفتهایم. این جمله به این معناست که قبل از آنکه ما شکل بگیریم، موجودی به نام آب و گل وجود داشته است.
جان و دل ما بعشق پرداخته اند
عشّاق تو پیش از گل و دل با رخ تو
هوش مصنوعی: جان و دل ما در عشق تو غرق شدهاند، عاشقان تو قبل از آنکه گل و عشق موجود باشد، دل با زیبایی تو پیوند خوردهاند.
بی زحمت خویش عشقها باخته اند
تا ظن نبری که ما زآدم بودیم
هوش مصنوعی: بیآنکه زحمت بکشیم، عشقها و احساسات خود را باختهایم تا گمان نکنی که ما از نوع انسان بودیم.
کان دم که نبود آدم آن دم بودیم
بی زحمت عین و شین و قاف و گل ودل
هوش مصنوعی: قبل از وجود انسان، ما در آن لحظه وجود داشتیم و بدون هیچ زحمتی به زیبایی و لطافت گلابی شاداب بودیم.
معشوقه و ما و عشق همدم بودیم
هوش مصنوعی: ما همیشه پیش هم بودیم و در کنار هم عشق را تجربه کردیم.