آنچه از ازدواج علو روحانی و علو جسمانی پدید آمد دو نوع بود: آسمانها و ملائکه و ازین دو نوع عبارت دو روز فرمود که «فقضیّهن سبع سموات فی یومین.» و آنچه از ازدواج سفل روحانی و سفل جسمانی پدید آمد از چهار نوع بود: مرکبات عناصر و نبات و حیوان و انسان آن را حواله بچهار روز کرد که «فی اربعهٔ ایّام سواء للسّائلین.»
پس جملگی آسمانها و زمینها و آنچه در میان آن آفریده است ازین شش نوع بیرون نیست از اینجا فرمود: «خلق السّموات و الارض و ما بینهما فی ستهٔ ایّام».
آنچه از سفلی روحانی تعلق گرفت بمرکبات عناصر آنرا نفس نامیه خواندند و آن مرکّب را نبات گفتند و از نتیجهٔ تعلق روحانی بدان مرکّب نشو و نما و حرکت در آن پدید آمد و در نبات ملکوت عنصری و ملکوت نباتی جمع شد و آنچه ازروحانی تعلق گرفت بمرکّب نبات حیوان حاصل آمد و در حیوان ملکوت عنصری و ملکوت نباتی و ملکوت حیوانی جمع شد پس آنچه از روحانی بحیوان تعلق گرفته بود آن را روح حیوانی گفتن و نتیجهٔ آن نشو و نما و حرکت و ادراک حواس خمسه بود و مدرکات قوای حیوانی چون وهم و خیال و مفکّره و ذاکره و حافظه و غیر آن، و آن مایهٔ روحانی را که بجسمانی تعلق می گرفت از اجرام سماوی تا بمرتبهٔ نباتی آن را نفس می خوانند چون نفوس سماوی و نفوس کواکب و نفس نامیه چون بمرتبههٔ حیوانی رسید آن را روح خوانند زیرا که مدرک و حساس باشد بآلت قوی و ادراک از خاصیت عقل است.
اما در حیوان چون ادراک بواسطهٔ آلت بود و ناقص بود او را عاقل نخواندند اما بمناسبت ادراک اسم روح بر وی افتاد زیرا که عقل بحقیقت صفت روح و نور او آمد شرح این معنی بجای خویش بیاید.
اما حیوان را چون راه بعالم روحانی نبود و برخورداری وی از سفل روحانی بود از پس چندین حجب و با عالم بقا بعالم باقی پیوندی نداشت چون دیگر موجودات نباتی و مرکبات عنصری و اجرام فلک فناپذیر آمد.
اما آنچه از روحانی تعلق بقالب انسانی گرفت نه از قبیل دیگر تعلقات روحانی و جسمانی بود بلکه قالب انسان را بعد از حصول ملکوت عنصری و ملکوت نباتی و ملکوت حیوانی باختصاص تخمیر «خمّرت طینهٔ آدم بیدی» مخصوص گردانیدند و بسرّ این اختصاص او را مرتبهٔ مسجودی ملایکه ارزانی داشتند که «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی.»
و این سرّی بزرگ با هر جان آشنایی فرا ندهد و چون بکمال تسویهٔ فاذا سویته رسانیدند روح انسانی را که فیض فضل اول بود و تشریف اضافت من روحی بدین خاصیت یافته بنفخهٔ خاص و نفخت و هیچ موجود این خصوصیت نیافته بود از اعلی مراتب عالم روحانی باسفل مراتب عالم جسمانی که قالب انسانی است رسانیدند بر جملگی عوالم علوی و سفلی روحانی و جسمانی عبور داده بر ارواح ملکی و جنّی و نفوس سماوی و ملکوت حیوانی و نباتی و عنصری گذشته و باسفل السافلین موجودات رسیده که: «ثم رددناه اسفل سافلین.»
پس هر حسن استعداد که در قبول فیض حق ملک و جسن و حیوان و نبات و جماد را دادند که روحانیت و عقل و ملکوتیّت عبارت از آنست جمله بانسان دادند.
و اما آن کمال استعداد که: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» عبارت از آنست در قابلیّت فیض بی واسطه که نور الله عبارت از آنست چنانکه بانسان دادند بهیچ موجود دیگر ندادند سرّ «انا عرضنا الامانهٔ علی السّموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان » این معنی بود پس بدین تقریر محقّق شود که انسان قابل دو نوع کمالیّت است یک نوع آنکه مشترک دیگر موجودات است و یک نوع آنکه او بدان مخصوص است که و حملها الانسان.
اما آنکه مشترک موجودات است خاصیت جمادی و نباتی و حیوانی و شیطانی و ملکی بود و این جمله در انسان بکمال حاصل است و کمالیّت درین مراتب عقل راست و عقل میان ملک و انسان مشترک است و بس اما ملک در قبول فیض عقل قابل ترقی نیست اگر چه ملایکه هر یک را در قبول فیض عقل مقامی و مرتبه ای دیگرست که یکی بمقام دیگری نتوان رسید که: «و ما منّا الاّ له مقام معلوم.»
اما انسان در قبول فیض عقل قابل ترقی است تا به تربیت عقل هر یک از قوّت بفعل آید و عقل هر یک شاید که بعقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی بکمال دارد.
اما نوع دوم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیت فیض بی واسطه است که آن را نور الله می خوانیم و اگر چه انسان مطلقا مستعّد قبول این فیض است اما سعادت یافت این فیض بهر انسان نمی دهند بخلاف فیض نور عقل که مطلقا بهر انسانی اثری از آن فیض داده اند که بدان مستحق خطاب شوند و در تربیت آن عقل بخود مستقل اند در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل بکمال رسانند چنانکه فلاسفه باستبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را بنوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومی و منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن نوع ادراک کند بخودی خود در آن شروع کردند لاجرم در شبهات و کفریات افتادند.
و در علم الهی خوض کردن جز بواسطه فیض بی واسطهٔ کس را مسلّم نشود و سعادت یافت آن فیض بمشیّت و ارادت و طلب انسانی میّسر نیست که آن موهبتی است از مواهب حق و بمشیت و ارادت و عنایت و فضل او تعلق دارد که:
«ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.» هر چند آنها را که بدین مواهب مخصوص گردانیدند هم بدرجهد و کسب و بندگی درآوردند که: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» اما آن جهد هم نتیجهٔ فضل توفیق حق است چنانکه خواجه صلی الله علیه فرمود: «اذا اراد الله خیراً استعمله قیل یا رسول الله، و ما استعماله، قال: یوفّقه للعمل الصالح.»
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه از ازدواج علو روحانی و علو جسمانی پدید آمد دو نوع بود: آسمانها و ملائکه و ازین دو نوع عبارت دو روز فرمود که «فقضیّهن سبع سموات فی یومین.» و آنچه از ازدواج سفل روحانی و سفل جسمانی پدید آمد از چهار نوع بود: مرکبات عناصر و نبات و حیوان و انسان آن را حواله بچهار روز کرد که «فی اربعهٔ ایّام سواء للسّائلین.»
هوش مصنوعی: از ازدواج دو نوع موجود روحانی و جسمانی، دو دسته به وجود آمدند: آسمانها و فرشتگان. در این مورد بیان شده که خلق این دو دسته در دو روز انجام گرفت. همچنین از ازدواج موجودات روحانی و جسمانی در سطح پایینتر، چهار دسته به وجود آمدند: عناصر مرکب، گیاهان، حیوانات و انسانها. ایجاد این چهار دسته به چهار روز نسبت داده شده است.
پس جملگی آسمانها و زمینها و آنچه در میان آن آفریده است ازین شش نوع بیرون نیست از اینجا فرمود: «خلق السّموات و الارض و ما بینهما فی ستهٔ ایّام».
هوش مصنوعی: تمامی آسمانها و زمینها به همراه هر چیزی که در میان آنها وجود دارد، جزو یکی از این شش نوع نیستند. از اینجا به آیهای اشاره میشود که میگوید: «خالق آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، در شش روز خلق شده است».
آنچه از سفلی روحانی تعلق گرفت بمرکبات عناصر آنرا نفس نامیه خواندند و آن مرکّب را نبات گفتند و از نتیجهٔ تعلق روحانی بدان مرکّب نشو و نما و حرکت در آن پدید آمد و در نبات ملکوت عنصری و ملکوت نباتی جمع شد و آنچه ازروحانی تعلق گرفت بمرکّب نبات حیوان حاصل آمد و در حیوان ملکوت عنصری و ملکوت نباتی و ملکوت حیوانی جمع شد پس آنچه از روحانی بحیوان تعلق گرفته بود آن را روح حیوانی گفتن و نتیجهٔ آن نشو و نما و حرکت و ادراک حواس خمسه بود و مدرکات قوای حیوانی چون وهم و خیال و مفکّره و ذاکره و حافظه و غیر آن، و آن مایهٔ روحانی را که بجسمانی تعلق می گرفت از اجرام سماوی تا بمرتبهٔ نباتی آن را نفس می خوانند چون نفوس سماوی و نفوس کواکب و نفس نامیه چون بمرتبههٔ حیوانی رسید آن را روح خوانند زیرا که مدرک و حساس باشد بآلت قوی و ادراک از خاصیت عقل است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از عالم روحانی به عناصر مختلف تعلق میگیرد، به نام نفس نامیده میشود و این ترکیب را نبات مینامند. از ارتباط روحانی با این ترکیب، رشد، توسعه و حرکت در آن به وجود میآید و ملائک درختی و عناصر آن نیز در آن جمع میشوند. وقتی که روحانی به گیاه تعلق میگیرد، حیوان به وجود میآید و در آن نیز ملائک عناصر، نباتی و حیوانی گرد هم میآیند. به آنچه که از روحانی به حیوان مربوط میشود، روح حیوانی میگویند و نتایج آن شامل رشد، حرکت و حواس پنجگانه است. تواناییهای حیوانی مانند خیال، تفکر، یادآوری و حافظه نیز از این روحانی حاصل میشود. آن نیروی روحانی که به بدن تعلق میگیرد، از اجرام آسمانی تا مرتبه گیاه بدانند و وقتی به مرتبه حیوانی برسد، به آن روح گفته میشود چون دارای ادراک و توانایی حس است و این ادراک مختص خاصیت عقل است.
اما در حیوان چون ادراک بواسطهٔ آلت بود و ناقص بود او را عاقل نخواندند اما بمناسبت ادراک اسم روح بر وی افتاد زیرا که عقل بحقیقت صفت روح و نور او آمد شرح این معنی بجای خویش بیاید.
هوش مصنوعی: اما در مورد حیوانات، چون درک آنها به واسطهٔ اعضای بدنشان انجام میشود و این درک ناقص است، به آنها نمیتوان عنوان عاقل را داد. ولی به خاطر نوعی ادراک، نام روح بر آنها گذاشته شده است، زیرا عقل در واقع ویژگی و نور روح به شمار میآید. توضیحات بیشتری دربارهٔ این موضوع در جای خود خواهد آمد.
اما حیوان را چون راه بعالم روحانی نبود و برخورداری وی از سفل روحانی بود از پس چندین حجب و با عالم بقا بعالم باقی پیوندی نداشت چون دیگر موجودات نباتی و مرکبات عنصری و اجرام فلک فناپذیر آمد.
هوش مصنوعی: اما حیوان به دلیل اینکه راهی به دنیای روحانی نداشت و از مرتبه پایینتری از روحانی برخوردار بود، نتوانست پس از گذر از چندین پرده و حجاب، به دنیای باقی متصل شود. او مانند دیگر موجودات نباتی، عناصر مرکبی و اجرام آسمانی که خود نیز فناپذیر هستند، قرار گرفت.
اما آنچه از روحانی تعلق بقالب انسانی گرفت نه از قبیل دیگر تعلقات روحانی و جسمانی بود بلکه قالب انسان را بعد از حصول ملکوت عنصری و ملکوت نباتی و ملکوت حیوانی باختصاص تخمیر «خمّرت طینهٔ آدم بیدی» مخصوص گردانیدند و بسرّ این اختصاص او را مرتبهٔ مسجودی ملایکه ارزانی داشتند که «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی.»
هوش مصنوعی: آنچه که روح انسان پیدا کرد، ارتباطی متفاوت با سایر تعلقات روحانی و جسمانی دارد. در واقع، شکل انسانی بعد از اینکه ویژگیهای ملکوتی عناصر، گیاهان و حیوانات به او داده شد، به طور خاص برای او در نظر گرفته شد. به همین دلیل است که او مقام بالایی به دست آورد و مرتبهای پیدا کرد که باعث شد ملائکه به او سجده کنند و مورد توجه ویژه قرار گیرد.
و این سرّی بزرگ با هر جان آشنایی فرا ندهد و چون بکمال تسویهٔ فاذا سویته رسانیدند روح انسانی را که فیض فضل اول بود و تشریف اضافت من روحی بدین خاصیت یافته بنفخهٔ خاص و نفخت و هیچ موجود این خصوصیت نیافته بود از اعلی مراتب عالم روحانی باسفل مراتب عالم جسمانی که قالب انسانی است رسانیدند بر جملگی عوالم علوی و سفلی روحانی و جسمانی عبور داده بر ارواح ملکی و جنّی و نفوس سماوی و ملکوت حیوانی و نباتی و عنصری گذشته و باسفل السافلین موجودات رسیده که: «ثم رددناه اسفل سافلین.»
هوش مصنوعی: این راز بزرگ به هر روحی افشا نمیشود و زمانی که به کمال توازن رسید، روح انسانی را که از فیض ابتدایی حاصل شده، با کرامت خاصی به وجود آوردند. این روح به ویژگیای خاص دست یافت که هیچ موجودی دیگر چنین خصوصیاتی نداشت و از بالاترین درجات عالم روحانی به پایینترین درجات عالم جسمانی که قالب انسانی است منتقل شد. این انتقال شامل تمام عوالم بالا و پایین، روحانی و جسمانی، میشود و به ارواح ملکی، جنّی، نفوس آسمانی و موجودات زنده و غیر زنده دیگر میرسد و دوباره به پایینترین مرتبه موجودات میرسد.
پس هر حسن استعداد که در قبول فیض حق ملک و جسن و حیوان و نبات و جماد را دادند که روحانیت و عقل و ملکوتیّت عبارت از آنست جمله بانسان دادند.
هوش مصنوعی: بنابراین، هر ویژگی و استعدادی که به موجودات مختلف مثل انسان، ملائک، حیوانات، گیاهان و جمادات بخشیده شده، به نوعی روحانیت و عقل و بعد ملکوتی بودن انسان را توصیف میکند.
و اما آن کمال استعداد که: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» عبارت از آنست در قابلیّت فیض بی واسطه که نور الله عبارت از آنست چنانکه بانسان دادند بهیچ موجود دیگر ندادند سرّ «انا عرضنا الامانهٔ علی السّموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان » این معنی بود پس بدین تقریر محقّق شود که انسان قابل دو نوع کمالیّت است یک نوع آنکه مشترک دیگر موجودات است و یک نوع آنکه او بدان مخصوص است که و حملها الانسان.
هوش مصنوعی: کمال استعداد انسانی به این معناست که انسان در بهترین شکل خلق شده است و قابلیت دریافت فیض الهی را به طور مستقیم دارد، ویژگیای که به هیچ موجود دیگری عطا نشده است. این نشاندهنده اهمیت و جایگاه ویژه انسان است. در این راستا، آیهای اشاره شده که بیان میکند که خداوند امانت را به موجودات دیگر پیشنهاد کرد، اما هیچکدام نتوانستند آن را بپذیرند و تنها انسان بود که این بار را به دوش گرفت. این نکته موجب میشود که انسان قابلیتهای منحصر به فردی داشته باشد که او را از دیگر موجودات متمایز میکند.
اما آنکه مشترک موجودات است خاصیت جمادی و نباتی و حیوانی و شیطانی و ملکی بود و این جمله در انسان بکمال حاصل است و کمالیّت درین مراتب عقل راست و عقل میان ملک و انسان مشترک است و بس اما ملک در قبول فیض عقل قابل ترقی نیست اگر چه ملایکه هر یک را در قبول فیض عقل مقامی و مرتبه ای دیگرست که یکی بمقام دیگری نتوان رسید که: «و ما منّا الاّ له مقام معلوم.»
هوش مصنوعی: خاصیت مشترک موجودات شامل ویژگیهای غیر جاندار، گیاهی، حیوانی، شیطانی و ملکی است و این ویژگیها به طور کامل در انسان وجود دارد. کمال در این درجات به عقل مربوط است و عقل میان ملک و انسان در برخی جنبهها مشترک است، اما ملک نمیتواند در پذیرش فیض عقل پیشرفت کند. هر فرشته در دریافت فیض عقل وضعیت و مرتبه خاصی دارد و هیچ کدام نمیتوانند به مقام دیگری برسند، به گونهای که گفته شده: «هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مقام مشخصی دارد.»
اما انسان در قبول فیض عقل قابل ترقی است تا به تربیت عقل هر یک از قوّت بفعل آید و عقل هر یک شاید که بعقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی بکمال دارد.
هوش مصنوعی: انسان میتواند در بهرهمندی از عقل خود پیشرفت کند، به طوری که هر یک از تواناییهای او به فعلیت برسد و عقل او میتواند به درجهای بالاتر نسبت به عقل دیگران برسد و از آنها فراتر رود. بنابراین، انسان میتواند در سطوح مختلف عقلانی به کمال برسد، به شرط آنکه ابزارهای لازم برای پرورش عقل خود را از طریق حواس ظاهری، نیروهای درونی، و دیگر دریافتهای قلبی و روحانی بهدست آورد.
اما نوع دوم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیت فیض بی واسطه است که آن را نور الله می خوانیم و اگر چه انسان مطلقا مستعّد قبول این فیض است اما سعادت یافت این فیض بهر انسان نمی دهند بخلاف فیض نور عقل که مطلقا بهر انسانی اثری از آن فیض داده اند که بدان مستحق خطاب شوند و در تربیت آن عقل بخود مستقل اند در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل بکمال رسانند چنانکه فلاسفه باستبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را بنوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومی و منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن نوع ادراک کند بخودی خود در آن شروع کردند لاجرم در شبهات و کفریات افتادند.
هوش مصنوعی: در این متن به نوع خاصی از فیض اشاره شده که ویژه انسان است و به آن «نور الله» گفته میشود. این فیض به طور مستقیم به انسان داده میشود، اما همه انسانها نمیتوانند از آن بهرهمند شوند. در مقابل، نور عقل به طور کلی در دسترس همه انسانهاست و همه میتوانند از آن بهرهبرداری کنند. انسانها در پرورش و تقویت عقل خود به پیغمبری نیاز ندارند و با استفاده از عقل خود توانستهاند به درجات بالایی از دانش در زمینههای مختلف علمی دست یابند. اما در برخی از علوم الهی، به دلیل محدودیت عقل، افراد بدون راهنمایی درست وارد مباحث شوید و ممکن است به بیراهه بروند یا به شبهات و کفر دچار شوند.
و در علم الهی خوض کردن جز بواسطه فیض بی واسطهٔ کس را مسلّم نشود و سعادت یافت آن فیض بمشیّت و ارادت و طلب انسانی میّسر نیست که آن موهبتی است از مواهب حق و بمشیت و ارادت و عنایت و فضل او تعلق دارد که:
هوش مصنوعی: در علم الهی، تنها از طریق فیضی که به طور مستقیم از سوی خداوند ارائه میشود، میتوان ورود کرد و دستیابی به این فیض بدون اراده و خواست انسان ممکن نیست. این فیض یک نعمت از جانب خدا است که به مشیت، اراده، عنایت و لطف او وابسته است.
«ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.» هر چند آنها را که بدین مواهب مخصوص گردانیدند هم بدرجهد و کسب و بندگی درآوردند که: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» اما آن جهد هم نتیجهٔ فضل توفیق حق است چنانکه خواجه صلی الله علیه فرمود: «اذا اراد الله خیراً استعمله قیل یا رسول الله، و ما استعماله، قال: یوفّقه للعمل الصالح.»
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که این نعمتها از جانب خداوند است و او به هر کسی که بخواهد این نعمتها را عطا میکند. هرچند افرادی که به این نعمتها نائل میشوند، نیز تلاش و کوشش کرده و در راه بندگی قرار میگیرند. اما این تلاش نیز در واقع نتیجهی لطف و توفیق الهی است. به بیان دیگر، زمانی که خداوند خیر و نیکی را اراده میکند، فرد را به انجام کارهای نیکو موفق میسازد.