گنجور

شمارهٔ ۳۰

گر با خردی و زنده جانی
بر کن دل از این جهان فانی
آب رخ دین خود چه ریزی
از آتش شهوت جوانی
آتش در زن به هر دو عالم
خود را مگر از خودی رهانی
گر باز رهی زهستی خود
خود را به خدای خود رسانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر با خردی و زنده جانی
بر کن دل از این جهان فانی
هوش مصنوعی: اگر با عقل و آگاهی زندگی کنی، دل را از این جهان ناپایدار آزاد کن.
آب رخ دین خود چه ریزی
از آتش شهوت جوانی
هوش مصنوعی: آب صورت دینت را از آتش شهوات جوانی خراب نکن.
آتش در زن به هر دو عالم
خود را مگر از خودی رهانی
هوش مصنوعی: آتش در وجود زن در هر دو جهان وجود دارد، اما او باید خود را از وابستگی‌های درونی‌اش رها کند.
گر باز رهی زهستی خود
خود را به خدای خود رسانی
هوش مصنوعی: اگر دوباره راهی به زندگی یافتی، خودت را به خدا نزدیکتر خواهی کرد.