گنجور

شمارهٔ ۳

برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگردیده، دگر بار
ناچار کند روی سوی قبلهٔ زردشت
من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران
آتشکده گشته‌ست دل و دیده چو چرخشت
گر دست به دل برنهم از سوختن دل
انگشت شود بی‌شک در دست من انگشت
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت
آن‌کس که تو را کشت، تو را کشت و مرا زاد
و آنکس که ترا زاد، ترا زاد و مرا کشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/09/07 01:12
متین امجدیان

لطفا اشعار دقیقی و همچنین ابوشکور بلخی رو کامل در سایت بارگزاری کنید

1401/10/07 00:01
جهن یزداد

آری منم خواهان سروده این دو بزرگم

1401/06/29 08:08
جهن یزداد

آنکس که ترا کِشت ترا کِشت  و مرا زاد
انکش که  ترا زاد  ترا زاد و مرا کُشت

به باغ روی دلدار میگوید و همچنین  ایرانیان  کار پدر را کشتن میگفتند

میگوید
چون تو نزاد حوی و ادم نکشت   شیر نهادی به دل و بر منشت