گنجور

شمارهٔ ۲۰

زان تلخ میی گزین که گرداند
نیروش روان تلخ را شیرین
از طلعت او هوا چنان گردد
کز خون تذرو سینه ی شاهین
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیره چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح گفتندی
ز الفاظ خوش و معانی رنگین

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان تلخ میی گزین که گرداند
نیروش روان تلخ را شیرین
هوش مصنوعی: از آن شراب تلخ انتخاب کن که نیروی روان تلخ را شیرین کند.
از طلعت او هوا چنان گردد
کز خون تذرو سینه ی شاهین
هوش مصنوعی: چهره‌ی او به قدری زیبا و جذاب است که هوای اطراف را تحت تأثیر قرار می‌دهد، به گونه‌ای که مانند خونی که از سینه‌ی شاهینی جاری می‌شود، بر دل و جان دیگران تأثیر می‌گذارد.
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیره چشم روشن بین
هوش مصنوعی: استاد شهید باید زنده باشد و شاعر با چشمان تیره، اما بینا و دانا.
تا شاه مرا مدیح گفتندی
ز الفاظ خوش و معانی رنگین
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاه به ستایش من می‌پرداخت و با زبان زیبا و الفاظ دلنشین، معانی زیبا و پرمحتوا را بیان می‌کرد.

حاشیه ها

1402/07/01 20:10
عبدالرضا ناظمی

درود  شعر در رثای شهید بلخی است چنانکه رودکی بزرگ می فرماید :

کاروان شهید رفت از پیش

وآن ما رفته گیر و می‌اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

توشهٔ جان خویش ازو بربای

پیش کایدت مرگ پای آگیش

آن چه با رنج یافتیش و به ذل

تو به آسانی از گزافه مدیش

خویش بیگانه گردد از پی سود

خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش

گرگ را کی رسد ملامت شاة

باز را کی رسد نهیب شخیش