گنجور

شمارهٔ ۷ - در وصف حال افراسیاب بیگ فراشباشی مشیر الملک

کیست کز من رود بر باشی
گوید از همه هنر ناشی
تو نداری تمیز اینکه به رنگ
نخودی را شناسی از ماشی
نه تفاوت نهی به مشک ازپشک
نه به فیروزه فرقی ازکاشی
تو مپندار اینکه با هر کس
می توانی نمود او باشی
تو کجا ما کجا هزاران فرق
دادر انشا ز شغل فراشی
چه فروزی چراغ بر دم باد
چه نمائی بر آب نقاشی
اف به کیش تو ای سگ نانی
تف به ریش تو ای کل آشی
چه عجب گر که آسمانت کرد
نایب اندر فسا ز نباشی
چرخ دون پرور از تودون تر را
کرده برتر ز میرنجاشی
مشو از بازی فلک مغرور
که گهی ظلمت آور گه نور
آسمان این کند که می بینی
کس ندیدم بدین بد آئینی
می کندکه گدای را سلطان
می دهدگه به شاه مسکینی
چون توئی را گهی دهد منصب
چون منی را بر توتا بینی
گر به بالا نشینیت فخر است
من ندارم غمی ز پائینی
تو به بالا نشستی از خفت
من به پائین شدم ز سنگینی
خواهی ار صدق مدعای مرا
به ترازو نگر که تا بینی
ورنه آنجا که من نشینم صدر
نیست یارا ترا که بنشینی
من بدآنجا که پشت پا زده ام
تو بسائی به خاک ره بینی
کی تواند که دم زند از حسن
زنگی مطبخی بر چینی
اگر از نه سپهر درگذری
که دنی زاده ای و بی پدری
زیر این آسمان پر انجم
در طمع چون تو دیده کم مردم
به نظر هر چه آیدت بلعی
اژدهائی نه افعی وکژدم
چون تو سگ کس ندیده روباهی
کهکشد پشت خود خز وقائم
گاه آری قیاس مروارید
گاه پوشی لباس ابریشم
همه دانند جو فروشی تو
چه نمائی به این وآن گندم
توهمانی که درب دروازده
بود کارت کشیدن هیزم
به خرت خواستم دهم نسبت
دیدم از خر توراست کمتر دم
تا نبینی مرا به بد یا خوب
تا نبینم ترا زسر تا سم
جسم و چشم توکاش می گردید
این یکی کور وآن دگر یک گم
خاک گورت مگر که سیر کند
کی ترا سیر لطف میر کند
گر چو ماهی در آب خواهی شد
زآتش من کباب خواهی شد
بهر دام تو شست خواهم گشت
گر چو ماهی در آب خواهی شد
من چو سلیم توچون گلین خانه
آخر از منخراب خواهی شد
من چو تفتیده کوره ام کز من
آهن ار باشی آب خواهی شد
رستمی میکنم بعون الله
گرتو افراسیاب خواهی شد
از تو بی شک شه ارشود آگه
زیر تیغ وطناب خواهی شد
آید ار پای گفتگو به میان
عاجز اندر جواب خواهی شد
گشته ای رفته رفته عالیجاه
بین که عالی جناب خواهی شد
نه توچون مبرزی اگر جوئی
برتری منجلاب خواهی شد
پا مکن از گلیم خویش دراز
صعوه با باز کی کند پرواز
بدمکن در جهان که گاه درو
نبردگندم آن که کارد جو
این نصیحت مراست از استاد
به توگفتم به گوش جان بشنو
گر سلیمان شوی ور اسکندر
ور شوی کیقباد وکیخسرو
روزی از اندک است اگر بسیار
کاسه گر خالی است اگر مملو
شیر و شکر بنوی ار یا خون
کهنه در بر بپوشی ار یا نو
مسکن ار روم سازی ار بلغار
وطن ار هند گیری ار جوجو
عاقبت مرد بایدت ناچار
ناگهت صبح عمر گردد شو
نفعت آندم چه نفی لن یا لا
سودت آنگه چه شرط آن یا لو
همره خویشتن به جز کفنی
نبری پس به نکوئی بگرو
گفتمت لیک گفته دانشمند
بر سیه دل چه سود خواندن پند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست کز من رود بر باشی
گوید از همه هنر ناشی
هوش مصنوعی: چیست کسی که از من برود و درباره‌ام بگوید که تمام هنرها از او ناشی می‌شود؟
تو نداری تمیز اینکه به رنگ
نخودی را شناسی از ماشی
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی تشخیص بدهی که رنگ نخودی با رنگ ماشی چه تفاوتی دارد.
نه تفاوت نهی به مشک ازپشک
نه به فیروزه فرقی ازکاشی
هوش مصنوعی: هیچ تفاوتی بین مشک و پشک نیست، همانطور که بین فیروزه و کاشی اختلافی وجود ندارد.
تو مپندار اینکه با هر کس
می توانی نمود او باشی
هوش مصنوعی: این را تصور نکن که می‌توانی با هر کسی به یک شکل باشی و در کنار او خودت را نشان دهی.
تو کجا ما کجا هزاران فرق
دادر انشا ز شغل فراشی
هوش مصنوعی: تو در کجا هستی و ما در کجا، بین ما هزاران تفاوت وجود دارد که این تفاوت‌ها ناشی از شغل‌هایی است که داریم.
چه فروزی چراغ بر دم باد
چه نمائی بر آب نقاشی
هوش مصنوعی: چراغی که در حال سوختن است، بر اثر وزش باد می‌درخشد و تصویری که بر روی آب ایجاد می‌شود، نشان‌دهنده زیبایی و ناپایداری آن است.
اف به کیش تو ای سگ نانی
تف به ریش تو ای کل آشی
هوش مصنوعی: ای سگ، به خاطر کیش و دین تو از نان بیزارم و ای گرگ، به خاطر تو از ریشت متنفرم.
چه عجب گر که آسمانت کرد
نایب اندر فسا ز نباشی
هوش مصنوعی: چه شگفتی است اگر آسمانت در فسا نماینده‌ای از نبودن تو باشد.
چرخ دون پرور از تودون تر را
کرده برتر ز میرنجاشی
هوش مصنوعی: چرخ زندگی به دور از مشکلات و سختی‌ها، گامی فراتر از خطر و چالش‌ها برداشته است.
مشو از بازی فلک مغرور
که گهی ظلمت آور گه نور
هوش مصنوعی: به خود مغرور نشو به خاطر بازی‌های دنیا، زیرا گاهی تاریکی می‌آورد و گاهی روشنی.
آسمان این کند که می بینی
کس ندیدم بدین بد آئینی
هوش مصنوعی: آسمان به رفتار و حالتی که نشان می‌دهد، نشانه‌ای از این است که هیچ‌کس را ندیده‌ام با چنین بدرفتاری و بدآئینی.
می کندکه گدای را سلطان
می دهدگه به شاه مسکینی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که گدا، یعنی کسی که در فقر و تهیدستی به سر می‌برد، گاهی اوقات به لطف و رحمت سلطان، به جایگاهی خاص و مورد احترام دست پیدا می‌کند. این نشان‌دهنده این است که گاهی اوقات فقر و ثروت دارای ناپایداری هستند و امکان دارد که یک فرد در یک زمان در وضعیتی ضعیف باشد و در زمان دیگر به مقام و منزلتی عالی دست یابد.
چون توئی را گهی دهد منصب
چون منی را بر توتا بینی
هوش مصنوعی: وقتی که تو به مقامی دست پیدا می‌کنی، من هم مثل تو می‌توانم توجهت را جلب کنم و در نظر گرفته شوم.
گر به بالا نشینیت فخر است
من ندارم غمی ز پائینی
هوش مصنوعی: اگر به مقام و مرتبه بالا دست پیدا کنی، برای من مهم نیست که در جایگاه پایین‌تری قرار دارم و از آن ناراحت نیستم.
تو به بالا نشستی از خفت
من به پائین شدم ز سنگینی
هوش مصنوعی: تو به مقام و جایگاهی رسیدی، اما من به خاطر سنگینی بار زندگی و مشکلات، به پایین افتادم.
خواهی ار صدق مدعای مرا
به ترازو نگر که تا بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به حقیقت ادعای من پی ببری، به اندازه‌گیری آن بپرداز و سپس ببین که چه نتیجه‌ای به دست می‌آید.
ورنه آنجا که من نشینم صدر
نیست یارا ترا که بنشینی
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است که من در جایگاهی خاص و برتر نشسته باشم، اما تو نمی‌توانی در کنار من بنشینی و به آن جایگاه دسترسی پیدا کنی.
من بدآنجا که پشت پا زده ام
تو بسائی به خاک ره بینی
هوش مصنوعی: من به جایی رفتم که از آنجا دور شده‌ام، و تو به خاطر من بر روی خاکی که زیر پایت است، می‌کوشی و تلاشی می‌کنی.
کی تواند که دم زند از حسن
زنگی مطبخی بر چینی
هوش مصنوعی: کی می‌تواند در مورد زیبایی زنگی مطبخی برچینی صحبت کند؟
اگر از نه سپهر درگذری
که دنی زاده ای و بی پدری
هوش مصنوعی: اگر از نه آسمان عبور کنی، خواهی فهمید که تو در این دنیا به دنیا آمده‌ای و بی‌پدر هستی.
زیر این آسمان پر انجم
در طمع چون تو دیده کم مردم
هوش مصنوعی: زیر این آسمان پر ستاره، مردم کمی به زیبایی تو چشم دوخته‌اند.
به نظر هر چه آیدت بلعی
اژدهائی نه افعی وکژدم
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نظرت می‌رسد ممکن است خطرناک و کشنده باشد، نه تنها گزش یک مار یا عقرب.
چون تو سگ کس ندیده روباهی
کهکشد پشت خود خز وقائم
هوش مصنوعی: تو مانند سگی هستی که در سفرش هیچکس را نمی‌بیند و همچون روباهی با وقار که ظاهری زیبا دارد.
گاه آری قیاس مروارید
گاه پوشی لباس ابریشم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ارزش و زیبایی مروارید را با لباس ابریشمی مقایسه می‌کنیم و گاهی به زیبایی و بافت ابریشم توجه می‌کنیم.
همه دانند جو فروشی تو
چه نمائی به این وآن گندم
هوش مصنوعی: همه می‌دانند که تو چه طور خودت را به دیگران نشان می‌دهی و در حقیقت، چه چیزی را به آنها می‌فروشی.
توهمانی که درب دروازده
بود کارت کشیدن هیزم
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که درب دروازه را به دست گرفتی تا هیزم بکشانی.
به خرت خواستم دهم نسبت
دیدم از خر توراست کمتر دم
هوش مصنوعی: خواستم شما را به خر نسبت دهم، ولی دیدم آن خر هم از شما بهتر است.
تا نبینی مرا به بد یا خوب
تا نبینم ترا زسر تا سم
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرا به خوبی یا بدی ننگری، من هم تو را از بالا به پایین نخواهم دید.
جسم و چشم توکاش می گردید
این یکی کور وآن دگر یک گم
هوش مصنوعی: ای کاش جسم و چشمان تو دائما در حال جستجو بودند، یکی از آن‌ها نابینا و دیگری گم شده است.
خاک گورت مگر که سیر کند
کی ترا سیر لطف میر کند
هوش مصنوعی: تنها خاک قبرت می‌تواند تو را سیر کند، زیرا مهربانی و لطف دیگران در این دنیا تو را سیر نخواهد کرد.
گر چو ماهی در آب خواهی شد
زآتش من کباب خواهی شد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مانند ماهی در آب صلح و آرامش داشته باشی، باید از آتش من دور بمانی؛ زیرا در غیر این صورت، عذاب و مشکلاتی را تجربه خواهی کرد.
بهر دام تو شست خواهم گشت
گر چو ماهی در آب خواهی شد
هوش مصنوعی: برای تو هر تلاشی می‌کنم، اگر بخواهی همچون ماهی در آب باشی.
من چو سلیم توچون گلین خانه
آخر از منخراب خواهی شد
هوش مصنوعی: من مانند سلیمان، تو را همچون گل و گلی در خانه‌ام می‌پندارم، اما در نهایت از من خراب و ویران خواهی شد.
من چو تفتیده کوره ام کز من
آهن ار باشی آب خواهی شد
هوش مصنوعی: من مانند کوره‌ای داغ و سوزان هستم که اگر تو آهن باشی، تحت تاثیر من ذوب خواهی شد.
رستمی میکنم بعون الله
گرتو افراسیاب خواهی شد
هوش مصنوعی: من به یاری خداوند کارهای بزرگ انجام می‌دهم، حتی اگر تو بخواهی به اندازه‌ی افراسیاب قدرتمند شوی.
از تو بی شک شه ارشود آگه
زیر تیغ وطناب خواهی شد
هوش مصنوعی: بدون شک، اگر به خداوند تکیه کنی، در سختی‌ها و چالش‌های زندگی نمی‌توانی شکست بخوری.
آید ار پای گفتگو به میان
عاجز اندر جواب خواهی شد
هوش مصنوعی: اگر در بحث و گفت و گو قدم بگذاری، در پاسخگویی ناتوان خواهی بود.
گشته ای رفته رفته عالیجاه
بین که عالی جناب خواهی شد
هوش مصنوعی: تو به مرور زمان به فردی شایسته و با مقام بالا تبدیل خواهی شد.
نه توچون مبرزی اگر جوئی
برتری منجلاب خواهی شد
هوش مصنوعی: اگر به دنبال برتری و تمایز از دیگران هستی، بدان که ممکن است در میانه مشکلات و چالش‌ها غرق شوی.
پا مکن از گلیم خویش دراز
صعوه با باز کی کند پرواز
هوش مصنوعی: به اندازه‌ی توان و ظرفیت خود عمل کن و از محدوده‌ی خود فراتر نرو، زیرا پرواز کردن همیشه برای کسی که در جایگاه مناسب نیست، امکان‌پذیر نیست.
بدمکن در جهان که گاه درو
نبردگندم آن که کارد جو
هوش مصنوعی: بدی نکن در این دنیا، زیرا ممکن است روزی بر تو بدی کنند و تو را مانند گندم، نشانه‌ای از شکست قرار دهند.
این نصیحت مراست از استاد
به توگفتم به گوش جان بشنو
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که من یک توصیه مهم از استاد به تو دارم و آن را با تمام وجودت بشنو و درک کن.
گر سلیمان شوی ور اسکندر
ور شوی کیقباد وکیخسرو
هوش مصنوعی: اگر مثل سلیمان، اسکندر، کیقباد یا کیخسرو هم شوی، باز هم به حقیقت نمی‌رسی.
روزی از اندک است اگر بسیار
کاسه گر خالی است اگر مملو
هوش مصنوعی: اگر حتی روزی کم باشد، ولی اگر کاسه خالی باشد، پر بودن آن اهمیتی ندارد.
شیر و شکر بنوی ار یا خون
کهنه در بر بپوشی ار یا نو
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شیر و شکر را بنویسی یا خون کهنه را بپوشانی، باید بدان که هر دو کار نشان‌دهنده انتخاب‌های متفاوتی هستند. اولین گزینه نمایانگر زیبایی و لذت است، در حالی که دومین گزینه به گذشته و زخم‌های قدیمی اشاره دارد که می‌توانی آن‌ها را بپوشانی یا فراموش کنی. در واقع، این بیان به انتخاب و چگونگی برخورد با زندگی و تجربیات اشاره دارد.
مسکن ار روم سازی ار بلغار
وطن ار هند گیری ار جوجو
هوش مصنوعی: اگر خانه‌ای را در روم بسازی یا در بلغارستان، یا اگر در هند یا جوجو (منطقه‌ای در آسیا) زندگی کنی، در هر صورت، وطن و آرامش واقعی تو در جایی است که قلبت آرام بگیرد.
عاقبت مرد بایدت ناچار
ناگهت صبح عمر گردد شو
هوش مصنوعی: در نهایت، روزی باید با واقعیت‌های زندگی روبرو شوی و متوجه شوی که عمر به سرعت می‌گذرد و نیازی است که هر چه زودتر خود را تغییر دهی.
نفعت آندم چه نفی لن یا لا
سودت آنگه چه شرط آن یا لو
هوش مصنوعی: نفع تو زمانی به دست می‌آید که شرط آن محقق شود، و مگر اینکه شرایط به‌گونه‌ای باشد که در آن نفعی وجود داشته باشد.
همره خویشتن به جز کفنی
نبری پس به نکوئی بگرو
هوش مصنوعی: با خود هیچ‌چیزی جز کفن نخواهی برد، پس بهتر است با نیکی و خوبی رفتار کنی.
گفتمت لیک گفته دانشمند
بر سیه دل چه سود خواندن پند
هوش مصنوعی: به کسی که دلش تیره و تار است، چه فایده‌ای دارد که او را به نصیحت و پند آگاه کنیم؟