شمارهٔ ۵
ز زلف بیقرار یار دارم دل پریشانتر
ز مار زخم دارم بر خود از اندوه پیچانتر
به بخت خود به روز خود به حال خود به کار خود
بسی نالانتر از رعدم بسی از ابر گریانتر
به هرسو کآورم رخ بینم از بس پیلرفتاری
ز شاه عرصه شطرنج هستم مات و حیرانتر
ندارم آرزویی از تر و خشک جهان در دل
که دارم چشم و کامی خشک این از غم ز اشک آن تر
مکن ای چرخ سنگیندل به من کار این همه مشکل
که جان دادن برم از خوردن آب است آسانتر
نداند قدر کس ای دل به قدر خس چه خوش بودی
بدیم از لیلةالقدر ار ز چشم خلق پنهانتر
تمیزی نیست تا دانسته گردد قدر هر چیزی
عجب نبود ز پشک ار مشک تبت گشته ارزانتر
دلآزاران ازین معنی ندارند آگهی گویا
که آه سوختهدل زآتش و برق است سوزانتر
مزن بر آتش من ای فلک ز این بیشتر دامن
که دارم دل به بر از ماهی در تابه بریانتر
بدل وجد از کمالم شد کمال آخر وبالم شد
«بلنداقبال» خوش بود ار ز خر بودیم نادانتر
امیر المؤمنین حیدر مگر سازد سبکبارم
مگر آن شیر اژدر در گره بگشاید از کارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز زلف بیقرار یار دارم دل پریشانتر
ز مار زخم دارم بر خود از اندوه پیچانتر
هوش مصنوعی: موهای بیقرار محبوبم، دلم را مانند ماری پریشان کرده است. زخمهایی از غم و اندوه دارم که تکیهگاه من شدهاند و این دردها، از پیچیدگی و تلخی من بیشتر است.
به بخت خود به روز خود به حال خود به کار خود
بسی نالانتر از رعدم بسی از ابر گریانتر
هوش مصنوعی: من به خاطر بخت و روزگار و حال و کارم به شدت غمگین و نالان هستم؛ به اندازهای که از باران ابرها هم بیشتر میگریم.
به هرسو کآورم رخ بینم از بس پیلرفتاری
ز شاه عرصه شطرنج هستم مات و حیرانتر
هوش مصنوعی: به هر جا که میروم، چهرهای میبینم و از شدت رفتار خشن و قوی شاه در بازی شطرنج، مات و گیج شدهام.
ندارم آرزویی از تر و خشک جهان در دل
که دارم چشم و کامی خشک این از غم ز اشک آن تر
هوش مصنوعی: من از دنیا هیچ آرزویی ندارم، نه چیز خشک و نه چیز تر. تنها چیزی که در دل دارم، نگاهی خشک و دلگیری است که به خاطر غمام از اشکهایم تر شده است.
مکن ای چرخ سنگیندل به من کار این همه مشکل
که جان دادن برم از خوردن آب است آسانتر
هوش مصنوعی: ای چرخ زمان، چرا اینقدر بر من سختگذاشت میکنی؟ جان دادن برای من از نوشیدن آب سادهتر است.
نداند قدر کس ای دل به قدر خس چه خوش بودی
بدیم از لیلةالقدر ار ز چشم خلق پنهانتر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که کسی از ارزش و مقام یکدیگر آگاه نیست و مانند خس که بیارزش است، درک درستی از دیگران ندارند. اگر شب قدر را به گونهای دیگر از دید مردم پنهان میکردیم، چه خوب بود.
تمیزی نیست تا دانسته گردد قدر هر چیزی
عجب نبود ز پشک ار مشک تبت گشته ارزانتر
هوش مصنوعی: اگر ارزش هر چیزی روشن نباشد، عجیبی ندارد که بو و ظاهر آن نقش زیادی در قضاوت ما داشته باشد، حتی اگر چیزی بیمقدار مانند پشک به خاطر ظاهرش کمارزشتر از مشک به نظر برسد.
دلآزاران ازین معنی ندارند آگهی گویا
که آه سوختهدل زآتش و برق است سوزانتر
هوش مصنوعی: کسانی که دل مردم را میآزارند از این موضوع چیزی نمیدانند. بهراستی، آه و ناله آدمی که دلش آتش گرفته، از خود آتش و برق هم سوزانتر است.
مزن بر آتش من ای فلک ز این بیشتر دامن
که دارم دل به بر از ماهی در تابه بریانتر
هوش مصنوعی: ای فلک، بیشتر از این به آتش من نیفزای، چون دلی که دارم به دستم، از ماهی در حال سرخ شدن داغتر است.
بدل وجد از کمالم شد کمال آخر وبالم شد
«بلنداقبال» خوش بود ار ز خر بودیم نادانتر
هوش مصنوعی: از شدت شوق و وجد، به اوج کمال رسیدهام، اما این کمال برای من تبدیل به مصیبتی شده است. اگر از خر و نادانی به دور بودم، شرایط بهتری داشتم.
امیر المؤمنین حیدر مگر سازد سبکبارم
مگر آن شیر اژدر در گره بگشاید از کارم
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین حیدر، آیا میتواند مرا از بار سنگین زندگی رهایی بخشد؟ آیا میتواند آن شیر درنده اژدها در کارهایم را آزاد کند؟