بخش ۸ - در نصیحت اهل غرور و عاقبت امور
ای که مغروری به جاه ومال خود
دل نسوزانی چرا بر حال خود
هست جاه ومال همچون چاه ومار
گفتمت از این الحذر ز آن الفرار
بر سرت این حد غرور از بهر چیست
در دلت این سان سرور از بهر چیست
کن برون از سر غرور خویش را
وزسرای دل سرور خویش را
روز وشب خو کن به درد ورنج و غم
همچو من میباش خاک هر قدم
خود گرفتم کآسمان شاهت کند
حکمران تا ماهی از ماهت کند
قیروان تا قیروان بخشدتورا
وآنچه می باشددر آن بخشد تورا
مشرق ومغرب تو را آرندباج
خاوران تا خاوران گیری خراج
خود زح لگیرم بود دهقان تو
مشتری گردد کمین دربان تو
بر درت مریخ باشد پاسبان
شمس در خوان توگرددقرص نان
زهره باشد مطرب ایوان تو
هم عطارد منشی دیوان تو
شب روی گردد قمر درکشورت
رخ بساید چرخ بر خاک درت
عاقبت بیرون رود جانت ز تن
عاقبت بر تن بپوشندت کفن
عاقبت مرگت کند ناگه هلاک
عاقبت دهرت عجین سازد به خاک
عاقبت پنهان نمایندت به گور
عاقبت گردی غذای مار ومور
ای بسا سال ومه وشام وسحر
بگذرد کز ما به جا نبوداثر
ای بسا تیر ودی وادیبهشت
درجهان آید که ما باشیم خشت
ای که ناچار آخر کارت فناست
این همه بر سرغرورت کی رواست
بخش ۷ - در شفقت با همسایه: اگر خانه می خواهی از بهر زیستبخش ۹ - در قناعت: کسانی که قانع به نان جو اند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که مغروری به جاه ومال خود
دل نسوزانی چرا بر حال خود
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر مقام و ثروت خود مغروری، چرا به حال خود نمیسوزی و ناراحت نمیشوی؟
هست جاه ومال همچون چاه ومار
گفتمت از این الحذر ز آن الفرار
هوش مصنوعی: ثروت و مقام همچون چاه و مار هستند؛ به تو گفتم از این خطر پرهیز کن و به آن دوری گزین.
بر سرت این حد غرور از بهر چیست
در دلت این سان سرور از بهر چیست
هوش مصنوعی: چرا بر سرت این قدر خودبینی و تکبر است و در دلت این طور شادی و سرور وجود دارد؟
کن برون از سر غرور خویش را
وزسرای دل سرور خویش را
هوش مصنوعی: از خودبینی و تکبر بیرون بیا و از دل، شادی و سرور خود را بیاب.
روز وشب خو کن به درد ورنج و غم
همچو من میباش خاک هر قدم
هوش مصنوعی: روز و شب را به سختی و ناراحتی بگذران و مانند من در هر قدم از خود غم و اندوه به جای بگذار.
خود گرفتم کآسمان شاهت کند
حکمران تا ماهی از ماهت کند
هوش مصنوعی: من خود را در چنگال قدرتی قرار دادم که آسمان سلطنت تو را به دست بگیرد و به تبع آن، ماهی از زیبایی تو بگیرد.
قیروان تا قیروان بخشدتورا
وآنچه می باشددر آن بخشد تورا
هوش مصنوعی: وقتی که قیروان به تو چیزی میبخشد، تمام آنچه که در آنجا وجود دارد، نیز به تو تعلق میگیرد.
مشرق ومغرب تو را آرندباج
خاوران تا خاوران گیری خراج
هوش مصنوعی: در شرق و غرب، از تو خواسته میشود که برای خاوران، مالیات جمعآوری کنی.
خود زح لگیرم بود دهقان تو
مشتری گردد کمین دربان تو
هوش مصنوعی: من خودم کشاورزم و تو به عنوان مشتری منی، اما بگذار تا دربان تو مراقب تو باشد.
بر درت مریخ باشد پاسبان
شمس در خوان توگرددقرص نان
هوش مصنوعی: اگر بر در خانهات نگهبانی از سیاره مریخ باشد، آفتاب (شمس) برای رسیدن به موجودیت تو، مانند قرص نان دور تو خواهد چرخید.
زهره باشد مطرب ایوان تو
هم عطارد منشی دیوان تو
هوش مصنوعی: زهره به عنوان نوازندهای زیبا و دلانگیز در فضای زندگی تو حضور دارد و عطارد نیز به عنوان نویسندهای ماهر و زبردست در کارهای تو ایفای نقش میکند.
شب روی گردد قمر درکشورت
رخ بساید چرخ بر خاک درت
هوش مصنوعی: در شب، ماه بر کشور تو ظاهر میشود و چرخ زمان بر خاک خانهات سایه میافکند.
عاقبت بیرون رود جانت ز تن
عاقبت بر تن بپوشندت کفن
هوش مصنوعی: در نهایت، روح تو از بدن جدا خواهد شد و در پایان بر تن تو کفن میپوشند.
عاقبت مرگت کند ناگه هلاک
عاقبت دهرت عجین سازد به خاک
هوش مصنوعی: در نهایت، مرگ تو به طور ناگهانی تو را نابود میکند و در پایان عمرت تو را با خاک پیوند میزند.
عاقبت پنهان نمایندت به گور
عاقبت گردی غذای مار ومور
هوش مصنوعی: در نهایت، تو را در گور پنهان میکنند و سرانجام، غذای مار و مور خواهی شد.
ای بسا سال ومه وشام وسحر
بگذرد کز ما به جا نبوداثر
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها و روزها و ماهها میگذرد بدون اینکه از ما نشانی باقی بماند.
ای بسا تیر ودی وادیبهشت
درجهان آید که ما باشیم خشت
هوش مصنوعی: ممکن است در دنیای آینده، افرادی به سمت بهشت بروند که ما در این دنیا فقط در حد یک خشت ساده به شمار میرفتیم.
ای که ناچار آخر کارت فناست
این همه بر سرغرورت کی رواست
هوش مصنوعی: ای کسی که سرانجام سرنوشتی جز فنا نداری، آیا این همه خودبزرگبینی و غرور برایت رواست؟