گنجور

بخش ۱۲ - در نصیحت

دلا حاجت خود بردوست بر
که مأیوسی آرد زجای دگر
روا نیست حاجت به کس بردنت
که باشد نکوتر از او مردنت
طمع را چه خوش باشدار سر بری
اگر نان نباشد به خوان خون خوری
بکن فرش از خاک اگر فرش نیست
کسی کو نشد فرشش از خاک کیست
نباشد اگر مرکب تندرو
که پا هست بی زحمتکاه وجو
نداری اگر سیم وزر نیست بیم
ز رخ ساز زر اشک خود گیر سیم
پی خوردن آبت ار کاسه نیست
تو را داده یزدان دوکف بهر چیست
گرت شانه نبود چه اندوه از آن
که انگشت از شانه دارد نشان
چراغ ار نباشد به شبهای تار
مخورغم که باشد چنین درمزار
نداری اگر خانه زر نگار
توانی به ویرانه گیری قرار
به بر گر نداری بتی مه جبین
برو با غم و درد شو همنشین

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا حاجت خود بردوست بر
که مأیوسی آرد زجای دگر
هوش مصنوعی: ای دل، نیاز خود را به دوست ببر که ناامیدی از او به جایی دیگر نخواهد برد.
روا نیست حاجت به کس بردنت
که باشد نکوتر از او مردنت
هوش مصنوعی: اگر نیازی به کسی داری، بهتر است به سراغ کسی بروی که از خودت بهتر باشد و با معانی بزرگتری را در خود داشته باشد.
طمع را چه خوش باشدار سر بری
اگر نان نباشد به خوان خون خوری
هوش مصنوعی: هرگاه طمع می‌کنی و به آرزوهایی چنگ می‌زنی، در نظر داشته باش که اگر از روزی و زندگی خبری نباشد، در آن حال حتی باید از خون خودت هم بخوری.
بکن فرش از خاک اگر فرش نیست
کسی کو نشد فرشش از خاک کیست
هوش مصنوعی: اگر فرشی برای نشستن نداریم، باید از خاک استفاده کنیم. هیچ‌کس نمی‌تواند خود را از خاک جدا کند، پس بیایید از همین آنچه داریم استفاده کنیم.
نباشد اگر مرکب تندرو
که پا هست بی زحمتکاه وجو
هوش مصنوعی: اگر مرکب تند و تیزی نباشد، برای اینکه به مقصد برسیم، باید تلاش و زحمت بیشتری بکشیم.
نداری اگر سیم وزر نیست بیم
ز رخ ساز زر اشک خود گیر سیم
هوش مصنوعی: اگر پول و ثروت نداری، نگران نباش. با زیبایی چهره‌ات می‌توانی دل‌ها را به دست آوری و اشک‌های خود را به چهره‌ات زیبایی ببخشی.
پی خوردن آبت ار کاسه نیست
تو را داده یزدان دوکف بهر چیست
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی به دنبال آب بروی و ظرفی برای خوراک خود نداشته باشی، خداوند دو دست به تو داده که با آن‌ها تلاش کنی.
گرت شانه نبود چه اندوه از آن
که انگشت از شانه دارد نشان
هوش مصنوعی: اگر شانه‌ای برای درد و رنجت نداشته باشی، چه غم دارد که نشان انگشت بر روی شانه‌ات باقی مانده باشد؟
چراغ ار نباشد به شبهای تار
مخورغم که باشد چنین درمزار
هوش مصنوعی: اگر در شب‌های تاریک چراغی نباشد، غمگین نباش؛ زیرا در قبرستان نیز این‌گونه است.
نداری اگر خانه زر نگار
توانی به ویرانه گیری قرار
هوش مصنوعی: اگر خانه‌ای پر از زر و زیور نداری، می‌توانی در ویرانه‌ای نیز آرامش پیدا کنی.
به بر گر نداری بتی مه جبین
برو با غم و درد شو همنشین
هوش مصنوعی: اگر معشوقی را در آغوش نگیری، بهتر است با غم و اندوه دوست شوی و همدم آن‌ها باشی.