گنجور

بخش ۲۶ - در شکایت از یکی از شاهزادگان

ز شهزاده دارم دلی پر ز درد
ندانی که بامن ز همت چه کرد
گمانم که او پور شاهنشه است
ز رسم بزرگی دلش آگه است
ندانستم او مرد سوداگر است
همی در پی اخذ سیم وزر است
ز شاهان اگر بهره ای داشتی
زر و سیم را خاک پنداشتی
به مدحش همی شعرها گفتمی
چه درها که در وصف او سفتمی
به انعام من آفرین هم نگفت
چه دروگهرها که دادم به مفت
سزاوار هر بیت من خانه ای است
که هر شعر من به ز دردانه ای است
ز بی مایگی در کجا کس خرد
به بازار کس در چرا پس برد
نه من شعر گفتم که گیرم زری
نرفتم پی زر گهی بر دری
از اوخواستم بهر خلقی علاج
که از ملک ویران نگیرد خراج
ملخ کشت مخلوق را جمله خورد
چه خواهد کس از آنکه جان داد و مرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز شهزاده دارم دلی پر ز درد
ندانی که بامن ز همت چه کرد
هوش مصنوعی: من از یک شاهزاده دلی پر از درد دارم و تو نمی‌دانی که همت او چه بلایی بر سر من آورده است.
گمانم که او پور شاهنشه است
ز رسم بزرگی دلش آگه است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که او فرزند یک پادشاه بزرگ است، زیرا از ویژگی‌های بزرگ‌منشی و بزرگی دلش باخبر است.
ندانستم او مرد سوداگر است
همی در پی اخذ سیم وزر است
هوش مصنوعی: من نمی‌دانستم که او آدمی است که فقط به دنبال پول و ثروت است و به خاطر همین در پی کسب مال و منافع خود بوده است.
ز شاهان اگر بهره ای داشتی
زر و سیم را خاک پنداشتی
هوش مصنوعی: اگر از پادشاهان بهره‌ای می‌بردی، طلا و نقره را در نظر تو همچون خاک بی‌ارزش می‌شد.
به مدحش همی شعرها گفتمی
چه درها که در وصف او سفتمی
هوش مصنوعی: مدح و ستایش او را با اشعار بسیاری بیان کردم و درباره‌اش چه درهایی که باز نکردم!
به انعام من آفرین هم نگفت
چه دروگهرها که دادم به مفت
هوش مصنوعی: من هرگز برای پاداشی که به دیگران دادم، تشکری نشنیدم، چه تعداد نعمت‌ها و ثروت‌هایی که به رایگان به مردم بخشیدم.
سزاوار هر بیت من خانه ای است
که هر شعر من به ز دردانه ای است
هوش مصنوعی: هر بیت من شایسته یک سکونتگاه است، چون هر شعری که می‌نویسم به یک گنجینه ی ارزشمند مربوط می‌شود.
ز بی مایگی در کجا کس خرد
به بازار کس در چرا پس برد
هوش مصنوعی: از نداشتن ارزش و اعتبار، در کجا کسی خرد و دانشی را به چنگ می‌آورد؟ چرا کسی در بازار عقل و خرد را به فروش می‌برد؟
نه من شعر گفتم که گیرم زری
نرفتم پی زر گهی بر دری
هوش مصنوعی: من به دنبال هدف مادی و پول نیستم و شعر من از روی دغدغه‌ای عمیق و واقعی سروده شده است. من گاهی به سمت اموری می‌روم که به آنها علاقه دارم، نه اینکه تنها به خاطر طلا و پول آنجا باشم.
از اوخواستم بهر خلقی علاج
که از ملک ویران نگیرد خراج
هوش مصنوعی: از او خواستم که برای مردم راهی پیدا کند تا از سرزمین خراب چیزی دریافت نکنند.
ملخ کشت مخلوق را جمله خورد
چه خواهد کس از آنکه جان داد و مرد
هوش مصنوعی: ملخ تمام محصولات را تناول کرد، پس چه کسی به حال کسی که جان خود را فدای این کار کرد، توجهی خواهد کرد؟