بخش ۲۰ - حکایت
خواست موری تا ز وحدت دم زند
دم به وصف خالق عالم زند
از صفات وذات حق گویا شود
در طریق معرفت پویا شود
از صفات الله کند برخی بیان
هم ز ذاتش شرحی آرد بر زبان
گفت رب ما چنان است وچنین
دارد اندر سر دوشاخ نازنین
عارفی گفتش خموشی پیشه کن
از خدا ای بی خبر اندیشه کن
اینکه تو گفتی نه وصف کبریاست
حاش لله این نه تعریف خداست
کیخدا را چون تو باشدشاخ و سر
یا چوما دارد دل ودست وجگر
از من وتوناید اوصاف خدا
کی بردکس ره به ذات کبریا
مورگفت ای عارف اسرار حق
ره ندارم بیش از این دربار حق
ز این ندارد پایه فهم بیشتر
بر رگ جانم بزن کم نیشتر
می نگنجد بیش از این در ظرف من
ظرف من را بین وبشنو حرف من
شاخ را چون دیدم اندر خود کمال
گفتم این را نیز دارد ذوالجلال
من به فهم خویشتن گفتم سخن
ورنه کی تعریف حق آید زمن
چیست آخر جرم من عقل آفرین
دانش وعقلم نداده بیش از این
منهم ار گفتم خطائی همچومور
فاعف منی سیئآتی یا غفور
بخش ۱۹ - در شرح حال خود گوید: به فردوس استاد منشاد بادبخش ۲۱ - فی التنبیه: ببین صنع صانع دراعضای خود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواست موری تا ز وحدت دم زند
دم به وصف خالق عالم زند
هوش مصنوعی: مورچهای خواسته بود تا درباره یگانگی و یکی بودن سخن بگوید و در توصیف خالق جهان صحبت کند.
از صفات وذات حق گویا شود
در طریق معرفت پویا شود
هوش مصنوعی: از ویژگیها و حقیقت خداوند، در راه شناخت او، آگاهی و فهم ما افزایش مییابد.
از صفات الله کند برخی بیان
هم ز ذاتش شرحی آرد بر زبان
هوش مصنوعی: برخی از ویژگیهای خداوند را بیان میکنند و با زبان خود درباره ذات او توضیحاتی میدهند.
گفت رب ما چنان است وچنین
دارد اندر سر دوشاخ نازنین
هوش مصنوعی: خداوند ما چنین ویژگیهایی دارد و بر دوش خلق نازنین خود، این ویژگیها را قرار داده است.
عارفی گفتش خموشی پیشه کن
از خدا ای بی خبر اندیشه کن
هوش مصنوعی: عارفی به فردی میگوید که بهتر است خاموشی را انتخاب کند و به جای بیخبری، در مورد خدا و وجود او اندیشه کند.
اینکه تو گفتی نه وصف کبریاست
حاش لله این نه تعریف خداست
هوش مصنوعی: تو که گفتی چیزی شبیه به عظمت خداست، حاشا به خدا که این وصف در مورد او باشد.
کیخدا را چون تو باشدشاخ و سر
یا چوما دارد دل ودست وجگر
هوش مصنوعی: آیا کیخسرو، که دارای شهرت و مقام است، به کسی چون تو ارزش میدهد یا فقط به کسی که دل و دست و جگر دارد؟
از من وتوناید اوصاف خدا
کی بردکس ره به ذات کبریا
هوش مصنوعی: هیچ انسانی نمیتواند ویژگیهای خداوند را به طور کامل درک کند، زیرا او بالاتر از تمام توصیفها و خصوصیات انسانی است.
مورگفت ای عارف اسرار حق
ره ندارم بیش از این دربار حق
هوش مصنوعی: مور به عارف میگوید: من نمیتوانم بیشتر از این درباره حقایق حق صحبت کنم و در این مورد اطلاعاتی ندارم.
ز این ندارد پایه فهم بیشتر
بر رگ جانم بزن کم نیشتر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از این موضوع نمیتوان درک عمیقتری داشت؛ بنابراین، بهتر است کمتر بر روی احساسات و زخمهای روحی تمرکز کنیم.
می نگنجد بیش از این در ظرف من
ظرف من را بین وبشنو حرف من
هوش مصنوعی: من دیگر ظرفیتی برای درک این موضوع ندارم، به ظرف من نگاه کن و به کلمات من گوش بده.
شاخ را چون دیدم اندر خود کمال
گفتم این را نیز دارد ذوالجلال
هوش مصنوعی: وقتی شاخ را در خود کمال آن را دیدم، گفتم این زیبایی و عظمت از آنِ ذات بینهایت است.
من به فهم خویشتن گفتم سخن
ورنه کی تعریف حق آید زمن
هوش مصنوعی: من با خودم درباره درک خودم صحبت کردم، اما آیا میتوانم حق را به درستی بیان کنم؟
چیست آخر جرم من عقل آفرین
دانش وعقلم نداده بیش از این
هوش مصنوعی: چرا باید مسئولیت کارهای بد و نادرست من به گردن عقل و دانش من بیفتد؟ من توانایی و درک بیشتری از این وضعیت ندارم.
منهم ار گفتم خطائی همچومور
فاعف منی سیئآتی یا غفور
هوش مصنوعی: اگر من نیز گناهی مرتکب شوم، مانند موری که در حال خطاست، از من بگذر و مرا ببخش، ای بخشایشگر.