بخش ۱۸ - فی التنبیه
برون رفت از شهر موشی به دشت
برای تفرج پی سیر و گشت
به صحرا به سوراخ موشی رسید
در آنجا یکی موش دشتی بدید
چو همجنس بودند وهم کیش هم
به شادی نشستند در پیش هم
بدوموش دشتی بگفتا ز چیست
که هیچ آب و رنگت به رخسار نیست
چرا این چنینی ضعیف و نزار
چرا ناتوانی چرا دل فگار
تو داری به هر نعمتی دسترس
نه چون من که باید خورم خاک وبس
بگفت ار تو در دشتی از ما بهی
از آن ما نزاریم وتو فربهی
به گوشم چو از گریه آید صدا
شود بندبند من از هم جدا
به سوراخ گوئی که من مرده ام
شود زهر من گر شکر خورده ام
تو می دیدی ار گربه را همچوما
نمیگفتی اینگون چون وچرا
چو همسایه پیوسته با دشمنم
ز اندیشه هر لحظه کاهد تنم
بخش ۱۷ - درشرح حال خود گوید: چوعمرم نه وه شد از هفت وهشتبخش ۱۹ - در شرح حال خود گوید: به فردوس استاد منشاد باد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برون رفت از شهر موشی به دشت
برای تفرج پی سیر و گشت
هوش مصنوعی: خروج از شهر موشها و رفتن به دشت برای گشت و گذار و تفریح.
به صحرا به سوراخ موشی رسید
در آنجا یکی موش دشتی بدید
هوش مصنوعی: در بیابان به یک سوراخ کوچک رسید و در آنجا موشی از نوع موشهای دشتی را مشاهده کرد.
چو همجنس بودند وهم کیش هم
به شادی نشستند در پیش هم
هوش مصنوعی: وقتی افرادی با خصایل و باورهای مشابه در کنار یکدیگر قرار میگیرند، به راحتی و با شادی در کنار هم زندگی میکنند.
بدوموش دشتی بگفتا ز چیست
که هیچ آب و رنگت به رخسار نیست
هوش مصنوعی: در اینجا فردی از یک موش دشتی میپرسد که علت چیست که هیچ رنگ و آبورنگی بر چهرهاش نیست. به عبارتی، او به دنبال دلیل بیروح بودن یا کمرنگ بودن چهره دیگران است.
چرا این چنینی ضعیف و نزار
چرا ناتوانی چرا دل فگار
هوش مصنوعی: چرا اینقدر ضعیف و ناتوانی؟ چرا قلبت پر از غم و اندوه است؟
تو داری به هر نعمتی دسترس
نه چون من که باید خورم خاک وبس
هوش مصنوعی: تو از نعمتها و امکانات زیادی برخورداری، اما من تنها نصیبم خاک و اندوه است.
بگفت ار تو در دشتی از ما بهی
از آن ما نزاریم وتو فربهی
هوش مصنوعی: اگر تو در دشتی از ما نباشی، ما در آن دشت را رها نخواهیم کرد و تو به خوبی و شکوفایی ادامه خواهی داد.
به گوشم چو از گریه آید صدا
شود بندبند من از هم جدا
هوش مصنوعی: وقتی صدای گریه به گوشم میرسد، انگار همه اجزای وجودم از هم میپاشد.
به سوراخ گوئی که من مرده ام
شود زهر من گر شکر خورده ام
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید من مردهام، این حرفش مثل زهر است، حتی اگر خودم شیرینی خورده باشم.
تو می دیدی ار گربه را همچوما
نمیگفتی اینگون چون وچرا
هوش مصنوعی: اگر تو مانند من گربه را میدیدی، هرگز چنین بحث و جدلی نمیکردی.
چو همسایه پیوسته با دشمنم
ز اندیشه هر لحظه کاهد تنم
هوش مصنوعی: هر لحظه که در کنار دشمنم هستم، به خاطر فکر و اندیشهای که دارم، روحم و جسمم تضعیف میشود.