بخش ۳۴ - رفتن گل از باغ واندوه ریاحین
چو گل رفت از باغ گل های باغ
به دلها نهادند چون لاله داغ
ز غم سنبل افتاد درپیچ وتاب
برفت از رخش رنگ وازچشمش آب
بشد نرگس از دردبیمارتر
در آزار بدشد در آزار تر
بنفشته به بر جامه نیلی نمود
سیه چهر خود را ز سیلی نمود
گل آتشین اندر آتش نشست
شد از دین برون و شدآتش پرست
سپر غم زغم خود بر سر نهاد
به دهر انچه غم بود بر سر نهاد
گل مریم آبستن از درد شد
گل زرد ازین غم رخش زرد شد
ز انده خزان شد همیشه بهار
نگردد به اندوه وغم کس دچار
دو رویه دودستی همی زد به سر
چو از رفتن گل بشدباخبر
بیفتاد سوری به سوز وگداز
همی نوحه گر شد به صورت حجاز
ز سوسن چه گویم که با ده زبان
ز غم عاجز آمد ز شرح وبیان
بخش ۳۳ - آمدن گلچین به باغ و چیدن گل و بردن او را: سحر پیشتر ز انکه از کوهساربخش ۳۵ - هلاک شدن بلبل از رفتن گل: چوگل رفت از صحن گلشن برون
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گل رفت از باغ گل های باغ
به دلها نهادند چون لاله داغ
هوش مصنوعی: وقتی گل از باغی که در آن بود رفت، دیگر گلها در دل ها جای خود را به لالههای غم و اندوه دادند.
ز غم سنبل افتاد درپیچ وتاب
برفت از رخش رنگ وازچشمش آب
هوش مصنوعی: به خاطر غم، گل سنبل دچار پیچ و تاب شد و رنگ از چهرهاش رفت و اشک از چشمانش ریخت.
بشد نرگس از دردبیمارتر
در آزار بدشد در آزار تر
هوش مصنوعی: نرگس از درد بیمار بیشتر رنج میبرد و در عذاب آزار بیشتری را تحمل میکند.
بنفشته به بر جامه نیلی نمود
سیه چهر خود را ز سیلی نمود
هوش مصنوعی: دختر بنفش به سینهاش لباس آبی پوشاند و با سیلی به چهرهاش رنگی تاریک زد.
گل آتشین اندر آتش نشست
شد از دین برون و شدآتش پرست
هوش مصنوعی: گلی سرخابی در آتش قرار گرفت و از دین و مذهب خود خارج شد و به پرستش آتش روی آورد.
سپر غم زغم خود بر سر نهاد
به دهر انچه غم بود بر سر نهاد
هوش مصنوعی: برای مقابله با درد و رنجهای خود، از غم به عنوان سپری استفاده کرد و تمام اندوهی که در زندگی وجود داشت را بر دوش خود گذاشت.
گل مریم آبستن از درد شد
گل زرد ازین غم رخش زرد شد
هوش مصنوعی: گل مریم به خاطر اندوهی که در دل دارد مبتلا به درد و رنج شده و رنگش به زردی گراییده است که نشاندهنده غم و ناراحتی اوست.
ز انده خزان شد همیشه بهار
نگردد به اندوه وغم کس دچار
هوش مصنوعی: از ناراحتی نمیتوان انتظار داشت که همیشه روزهای خوب ادامه پیدا کند و هیچ کس نباید در غم و اندوه خود گرفتار شود.
دو رویه دودستی همی زد به سر
چو از رفتن گل بشدباخبر
هوش مصنوعی: دو دستش را به سرش میزد چون دید که گل از میان رفته و نابود شده است.
بیفتاد سوری به سوز وگداز
همی نوحه گر شد به صورت حجاز
هوش مصنوعی: سوری به شدت و با دلی سوخته به زمین افتاد و این موضوع باعث شد که نوحهخوانی به سبک حجاز آغاز شود.
ز سوسن چه گویم که با ده زبان
ز غم عاجز آمد ز شرح وبیان
هوش مصنوعی: چه بگویم از حال سوسن، که آنقدر غم عمیق و سخت است که هیچ زبانی قادر به توصیف و بیان آن نیست.