بخش ۲۴ - جواب گل به تاک و شکایت از بلبل
به تاک این چنین گفت گل در جواب
که ای از تو غمگین دلان کامیاب
مرا خشمگین کرده بلبل چنین
چنین کرده بلبل مرا خشمگین
ندانی ز دستش دلم چون بود
ز دستش دل من پر از خون بود
ندیدم چو او درجهان بی ادب
ز رفتار وی ای عجب ای عجب
سخن های اوجمله چون و چراست
ز گفتار او بس تعجب مراست
بود جثه اش خورد وحرفش درشت
مرا حرف های درشتش بکشت
چو دیوانگان چون کند گفتگو
خود او می نداند چه می گوید او
عجب هرزه و یاوه گو گشته است
نگردد کس اینسان که او گشته است
من از دست اوتنگدل گشته ام
بسی ز آتشش مشتعل گشته ام
بهل تا رود در پی کار خود
کشد شرمساری ز کردار خود
کسی را ادب گر نکرد ام و اب
بهل تا کند روزگارش ادب
بخش ۲۳ - گفتگوی تاک با گل: به گل گفت تاک ای گل تازه روبخش ۲۵ - اظهار ارادت و اخلاص تاک به گل: به گل گفت تاک ای تو اندر چمن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.