بخش ۲۳ - گفتگوی تاک با گل
به گل گفت تاک ای گل تازه رو
که شرمنده است از تو عنبر ز بو
چه رو داده است از چه ای در غضب
بفرما ز کار که ای در غضب
لباس غضب درتنت بهر چیست
کسی کو تو را خشمگین کرده کیست
بگوتا سرش را زتن برکنم
غلامی که داری به گلشن منم
تو امروز درنیکوئی شهره ای
به برج صفا خوشتر از زهره ای
بنفشه یکی از کنیزان توست
چه گویم ز سوسن که نیز آن توست
گل سنبل از توست در پیچ و تاب
مگر عرض او را ندادی جواب
گل آتشین آتش افروز توست
زآتش کنان شب و روز توست
به مسکینی افتاده نرگس از آن
که می خواست گردد تو را همعنان
ز رشک تو دارد به دل لاله داغ
تو را منکری نیست در راغ و باغ
تو سلطان گلهائی اندر چمن
اگر خدمتی هست فرما به من
بخش ۲۲ - دلداری دادن تاک بلبل را: به بلبل چنین پاسخ آمد ز تاکبخش ۲۴ - جواب گل به تاک و شکایت از بلبل: به تاک این چنین گفت گل در جواب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گل گفت تاک ای گل تازه رو
که شرمنده است از تو عنبر ز بو
هوش مصنوعی: به گل گفت تاک، ای گل زیبا و تازه، که بوی خوشی دارد و حتی عطر عنبر از عطر تو خجالتزده است.
چه رو داده است از چه ای در غضب
بفرما ز کار که ای در غضب
هوش مصنوعی: چرا به خاطر خشم و غضب خود اینقدر نگران هستی؟ بهتر است از کارهایی که باعث ناراحتی میشود دوری کنی.
لباس غضب درتنت بهر چیست
کسی کو تو را خشمگین کرده کیست
هوش مصنوعی: چرا لباس خشم بر تن داری؟ آیا کسی بوده که تو را عصبانی کرده است؟
بگوتا سرش را زتن برکنم
غلامی که داری به گلشن منم
هوش مصنوعی: بگو تا سرش را از بدن جدا کنم، اگر کسی است که در باغ من غلام من است.
تو امروز درنیکوئی شهره ای
به برج صفا خوشتر از زهره ای
هوش مصنوعی: تو امروز در خوبی و نیکی معروفی و مانند ستارهای درخشان و دلنشینی.
بنفشه یکی از کنیزان توست
چه گویم ز سوسن که نیز آن توست
هوش مصنوعی: بنفشه یکی از خدمتکاران توست؛ چه بگویم در مورد سوسن که آن هم متعلق به خود توست.
گل سنبل از توست در پیچ و تاب
مگر عرض او را ندادی جواب
هوش مصنوعی: گل سنبل متعلق به توست و در حال چرخش است؛ آیا پاسخ زیبایی او را ندادید؟
گل آتشین آتش افروز توست
زآتش کنان شب و روز توست
هوش مصنوعی: گل سرخ تو شعلهای است که از آتش شب و روز تو روشن شده است.
به مسکینی افتاده نرگس از آن
که می خواست گردد تو را همعنان
هوش مصنوعی: نرگس به خاطر مسکینی و فقرش، از آرزوی رسیدن به تو و همپیمان شدن با تو دست کشیده است.
ز رشک تو دارد به دل لاله داغ
تو را منکری نیست در راغ و باغ
هوش مصنوعی: از حسادت تو، دل لاله به درد آمده است، هیچ شکی نیست که در دشت و باغ این موضوع مشخص است.
تو سلطان گلهائی اندر چمن
اگر خدمتی هست فرما به من
هوش مصنوعی: تو در چمن گلها فرمانروا هستی، اگر کمکی از دستم برمیآید، لطفاً به من بگو.