بخش ۲۰ - نصیحت کردن تاک به بلبل
به بلبل نصیحت کنان گفت تاک
که گشتم ز کار تو اندوهناک
صفای گلستان ما ازگل است
گلستان ما را بها از گل است
گل امروز زیب گلستان بود
گل ار نیست عیب گلستان بود
چرا فاخته زد چنین گول تو
چرا اندر این راه شد غول تو
بود فاخته از دل ودیده کور
نمی باشد او را شعیری شعور
نمی بیند او سرو خود را به باغ
که کو کو همی می زند در سراغ
تو گر عاشقی کور شو ازنظر
توگرعاشقی لال می باش و کر
تو گرعاشقی محو دیدار باش
توگر عاشقی نقش دیوار باش
ندانسته ای این که هر بی ادب
رسد هر دم از درد جانش به لب
چرا بی ادب باشی و یاوه گو
فضولی نمائی چرا پیش او
توکردی به گل از چه چون وچرا
کنون من چه گویم در این ماجرا
بخش ۱۹ - شرح حال گفتن بلبل به تاک: چو بلبل ز تاک این تفقد بدیدبخش ۲۱ - شفیع کردن بلبل تاک را نزد گل: به آه و فغان گفت بلبل به تاک
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بلبل نصیحت کنان گفت تاک
که گشتم ز کار تو اندوهناک
هوش مصنوعی: بلبل به تاک گفت که وقتی به خاطر تو ناراحت و غمگین شدم، به من نصیحت کن.
صفای گلستان ما ازگل است
گلستان ما را بها از گل است
هوش مصنوعی: زیبایی و سرسبزی گلستان ما به خاطر وجود گلها و شکوفههاست، و ارزش این گلستان نیز به خاطر همین گلها است.
گل امروز زیب گلستان بود
گل ار نیست عیب گلستان بود
هوش مصنوعی: امروز گل در باغ بسیار زیبا بود، اما اگر گل نباشد، ایرادی به باغ وارد نمیشود.
چرا فاخته زد چنین گول تو
چرا اندر این راه شد غول تو
هوش مصنوعی: چرا فاخته اینگونه زنگ زد و تو چرا در این مسیر به یک هیولا تبدیل شدی؟
بود فاخته از دل ودیده کور
نمی باشد او را شعیری شعور
هوش مصنوعی: فاخته از دل و بینایی بیخبر است، اما درک و شعور او همچنان وجود دارد.
نمی بیند او سرو خود را به باغ
که کو کو همی می زند در سراغ
هوش مصنوعی: او به باغ نمی رود تا درخت سرو خود را ببیند، چرا که صدای کوکوی پرنده را در گوش دارد.
تو گر عاشقی کور شو ازنظر
توگرعاشقی لال می باش و کر
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، باید چشمپوشی کنی و از دید خود غافل شوی. همچنین، اگر عاشق هستی، باید سکوت کنی و از شنیدن دلسرد باشی.
تو گرعاشقی محو دیدار باش
توگر عاشقی نقش دیوار باش
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، باید تمام توجهت به دیدار معشوق باشد؛ اما اگر عاشق نیستی، مثل نقش دیواری بیتأثیر و بیاحساس خواهی بود.
ندانسته ای این که هر بی ادب
رسد هر دم از درد جانش به لب
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که هر فرد بیادبی به علت درد و رنجی که دارد، به مرز تحملش میرسد و هر لحظه ممکن است وضعیتش بدتر شود.
چرا بی ادب باشی و یاوه گو
فضولی نمائی چرا پیش او
هوش مصنوعی: چرا بیادب باشی و در کار دیگری فضولی کنی، مخصوصاً در مقابل او؟
توکردی به گل از چه چون وچرا
کنون من چه گویم در این ماجرا
هوش مصنوعی: تو با من کاری کردی که حالا نمیدانم چطور به این ماجرا پاسخ بدهم.