گنجور

بخش ۱۸ - ناله کردن بلبل و پرسیدن تاک شرح حال او را

ز گل بلبل این بی وفائی چو دید
برفت از بر گل به کنجی خزید
کشید ازجگر ناله های حزین
که بیچاره عاشق بود کارش این
ز آه وفغان آتشی برفروخت
که از شعله اش سنگ را دل بسوخت
بیفتاد چون ماهی دور از آب
به حالش دل مرغها شد کباب
نوه تاک بنت العنب از قدیم
به گل بود چون خویش و او را ندیم
به بلبل بگفت از سرمهر تاک
که ای بلبل ازناله گشتی هلاک
چه رو داده کز دل فغان می کشی
چنین ناله از سوز جان می کشی
گل امروز در گلستان آمده
تو را در تن مرده جان آمده
بود روز شادی و عیش و نشاط
مکن ناله برخیز بر چین بساط
مکش این قدر از دل وجان خروش
برو در بر گل به عشرت بکوش
بکن شکر تا نعمت افزون شود
وگر نه ز دست تو بیرون شود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز گل بلبل این بی وفائی چو دید
برفت از بر گل به کنجی خزید
هوش مصنوعی: بلبل وقتی از بی‌وفایی گل باخبر شد، از کنار او رفت و به گوشه‌ای پناه برد.
کشید ازجگر ناله های حزین
که بیچاره عاشق بود کارش این
هوش مصنوعی: دلشکستگی و غم عاشق به طور عمیقی در دلش جا گرفته است، تا جایی که ناله‌های غم انگیز او از عمق جانش به گوش می‌رسد. او به خاطر عشقش این درد و رنج را تحمل می‌کند.
ز آه وفغان آتشی برفروخت
که از شعله اش سنگ را دل بسوخت
هوش مصنوعی: از ناله و فریاد، آتشی شعله‌ور شد که چنان حرارتی داشت که حتی سنگ‌ها را هم سوزاند.
بیفتاد چون ماهی دور از آب
به حالش دل مرغها شد کباب
هوش مصنوعی: به حالتی در آمده که مانند ماهی‌ای است که از آب بیرون افتاده و در نتیجه، دل پرندگان به خاطر او دچار اضطراب و آشفتگی شده است.
نوه تاک بنت العنب از قدیم
به گل بود چون خویش و او را ندیم
هوش مصنوعی: نوه تاک، که به انگور مرتبط است، از زمان‌های دور به زیبایی گل معروف بوده و همیشه به خاطر وجود دوستان خوش‌خلقش در یادها باقی مانده است.
به بلبل بگفت از سرمهر تاک
که ای بلبل ازناله گشتی هلاک
هوش مصنوعی: به بلبل گفتند که ای بلبل، از شدت غم و ناله‌ات به جایی رسیده‌ای که به شدت آسیب دیده‌ای.
چه رو داده کز دل فغان می کشی
چنین ناله از سوز جان می کشی
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که این‌گونه از دل ناله می‌کشی و به خاطر درد جانت این‌قدر زاری می‌کنی؟
گل امروز در گلستان آمده
تو را در تن مرده جان آمده
هوش مصنوعی: امروز گل در باغ گل‌ها شکفته و تو در جسم بی‌جان به زندگی آمده‌ای.
بود روز شادی و عیش و نشاط
مکن ناله برخیز بر چین بساط
هوش مصنوعی: در روز شادی و خوشی هستیم، ناله نکن و بلند شو تا سفره‌ی خوشی را برچینیم.
مکش این قدر از دل وجان خروش
برو در بر گل به عشرت بکوش
هوش مصنوعی: اینقدر از دل و جان نگران نباش، برو در کنار گل و از لذت‌های زندگی بهره‌مند شو.
بکن شکر تا نعمت افزون شود
وگر نه ز دست تو بیرون شود
هوش مصنوعی: سعی کن به خاطر نعمت‌هایت سپاسگزار باشی تا این نعمت‌ها بیشتر شوند، وگرنه ممکن است آنها را از دست بدهی.