بخش ۱۵ - گله کردن بلبل به گل
چو بشنید از فاخته این سخن
سیه گشت در چشم بلبل چمن
شدآشفته احوال وبشکسته بال
برگل شد وگفت با صدملال
که ای نازنین چهر نازک بدن
چرا گشته ای این چنین ننگ من
چرا بی وفایی چرا هرزه گرد
ز دست تودارم دلی پر ز درد
دلم را ز غم غرق خون کرده ای
مرا مبتلای جنون کرده ای
ندانی چه گوید ز توفاخته
در آتش مرا از غم انداخته
دلم شد ز گفتار او بسکه ریش
شدم راضی از درد بر مرگ خویش
چو بیرون ز صحن گلستان روی
شنیدم که در بزم مستان روی
یکی بوسدت وآن دیگر بویدت
کس ار بد بگویدنیاید بدت
چو پاکیزه روپاک دامن بود
بدوچشم عشاق روشن بود
شود گر که هر جائی وهرزه گرد
دمادم کشد عاشقش را ز درد
بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل: اگر دلبری هست سرومن استبخش ۱۶ - جواب گل به بلبل: به بلبل چنین گفت گل درجواب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بشنید از فاخته این سخن
سیه گشت در چشم بلبل چمن
هوش مصنوعی: وقتی بلبل صدای فاخته را شنید، چشمش پر از غم و اندوه شد.
شدآشفته احوال وبشکسته بال
برگل شد وگفت با صدملال
هوش مصنوعی: حالت من به شدت آشفته شده و با دل شکستگی به گل گفت که پر از اندوه و ناامیدی است.
که ای نازنین چهر نازک بدن
چرا گشته ای این چنین ننگ من
هوش مصنوعی: ای عزیز با چهره لطیف و زیبا، چرا اینگونه شدهای که باعث شرمندگی من میخواهی؟
چرا بی وفایی چرا هرزه گرد
ز دست تودارم دلی پر ز درد
هوش مصنوعی: چرا بی وفایی میکنی؟ چرا به این سو و آن سو میروی؟ من از دست تو دلم پر از غم و درد شده است.
دلم را ز غم غرق خون کرده ای
مرا مبتلای جنون کرده ای
هوش مصنوعی: دل مرا به شدت غمگین کردهای و حالا به خاطر این غم، دیوانهام کردهای.
ندانی چه گوید ز توفاخته
در آتش مرا از غم انداخته
هوش مصنوعی: نمیدانی آتش چه سخنانی دربارهات میگوید، آتش غم من را برطرف کرده است.
دلم شد ز گفتار او بسکه ریش
شدم راضی از درد بر مرگ خویش
هوش مصنوعی: دل من از صحبتهای او به قدری خسته شده که با وجود درد و رنج، دیگر از مرگ خود ناراضی نیستم.
چو بیرون ز صحن گلستان روی
شنیدم که در بزم مستان روی
هوش مصنوعی: زمانی که به بیرون از باغ گلستان رفتم، صدای خوشی را از میهمانی شادمان شنیدم.
یکی بوسدت وآن دیگر بویدت
کس ار بد بگویدنیاید بدت
هوش مصنوعی: یکی به تو محبت میکند و دیگری عطر تو را میگیرد؛ اگر کسی هم دربارهات بد بگوید، آن بدی به تو نمیرسد.
چو پاکیزه روپاک دامن بود
بدوچشم عشاق روشن بود
هوش مصنوعی: وقتی که دامن کسی پاک و تمیز باشد، چشمان عاشقان به زیبایی او روشن و امیدوار میشود.
شود گر که هر جائی وهرزه گرد
دمادم کشد عاشقش را ز درد
هوش مصنوعی: اگر هر جا و هر لحظه، عاشق به درد و رنج خود دچار شود، این وضعیت تغییر نخواهد کرد.