بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل
اگر دلبری هست سرومن است
که با من شب وروز در گلشن است
ندارد به جز من نظر سوی کس
نمی گردد از من جدا یک نفس
شب وروز بنشسته در پیش من
بود سال ومه مرهم ریش من
به یک جا گرفته است جا از وقار
نگردد خزان چون رودنوبهار
نه بیرون رودگه ز گلزارها
نه گاهی رود سوی بازارها
چه فصل خزان وچه فصل بهار
گرفته است درصحن گلشن قرار
نرفته است گاهی ز گلشن برون
دلم رانکرده است یک لحظه خون
وفاداری ار هست سرو است وبس
به وصلش نداردکسی دسترس
چو گل دلبری بی وفا نیست او
اگر منکری دارداوکیست گو
مه وسال سرسبز وخرم بود
که از اودلم خالی ازغم بود
جهان تا بود خرم وشاد باد
ز قید غم دهر آزاد باد
بخش ۱۳ - غیبت کردن فاخته از گل پیش بلبل: به بلبل چنین گفت پس فاختهبخش ۱۵ - گله کردن بلبل به گل: چو بشنید از فاخته این سخن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر دلبری هست سرومن است
که با من شب وروز در گلشن است
هوش مصنوعی: اگر محبوبی وجود دارد، آن محبوب تنها من است که در تمام شب و روز در باغ زیبایی با من است.
ندارد به جز من نظر سوی کس
نمی گردد از من جدا یک نفس
هوش مصنوعی: هیچ کس به جز من به کسی دیگر نگاه نمیکند و از من حتی برای یک لحظه نیز جدا نمیشود.
شب وروز بنشسته در پیش من
بود سال ومه مرهم ریش من
هوش مصنوعی: شب و روز همیشه در کنار من بودند و سالها و ماهها به مانند دارویی برای درمان دردهای من عمل کردند.
به یک جا گرفته است جا از وقار
نگردد خزان چون رودنوبهار
هوش مصنوعی: وقار و آرامش در یک مکان باعث میشود که آنجا همیشه سبز و خرم باشد و مانند بهار، هرگز دچار پژمردگی نشود.
نه بیرون رودگه ز گلزارها
نه گاهی رود سوی بازارها
هوش مصنوعی: نه از باغها و گلزارها خارج میشود و نه زمانی به سمت بازارها میرود.
چه فصل خزان وچه فصل بهار
گرفته است درصحن گلشن قرار
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حال و هوای یک باغ یا گلستان پرداخته شده است. به نظر میرسد که چه در فصل پاییز و چه در فصل بهار، این مکان زیبایی و آرامش خاصی دارد و در هر دو فصل، جلوهی خاص خودش را نشان میدهد. به نوعی بیانگر این است که زیبایی طبیعت در هر فصل حفظ میشود و انسان میتواند از آن لذت ببرد.
نرفته است گاهی ز گلشن برون
دلم رانکرده است یک لحظه خون
هوش مصنوعی: دل من هرگز از باغ و بستان خارج نشده و حتی یک لحظه هم از غم و اندوه رنجیده نشده است.
وفاداری ار هست سرو است وبس
به وصلش نداردکسی دسترس
هوش مصنوعی: وفاداری همانند درخت سرو است و تنها به کسی که به او وفادار است، دسترسی ندارد.
چو گل دلبری بی وفا نیست او
اگر منکری دارداوکیست گو
هوش مصنوعی: مثل گل، او دلبری بیوفا نیست؛ اگر او عیبی داشته باشد، من هم به خاطر آن عیب، او را قضاوت نمیکنم.
مه وسال سرسبز وخرم بود
که از اودلم خالی ازغم بود
هوش مصنوعی: در آن زمان، ماه و سالی پر از سرسبزی و شادی بود که قلب من از غم خالی بود و آرامش داشت.
جهان تا بود خرم وشاد باد
ز قید غم دهر آزاد باد
هوش مصنوعی: دنیا همیشه شاداب و خوشحال باشد و از غم و اندوه رهایی یابد.