بخش ۱۱ - تعریف کردن گل از صفت عشاق
اگر درحقیقت کسی عاشق است
به عذرا عذاری دلش وامق است
نیاید به جز دلبرش در نظر
نه سر داند از پا نه پا را ز سر
به دنیا نه خور باشد او را نه خواب
به عالم نداند گناه از ثواب
لبی باشدش خشک و چشم تری
رجوعش نباشد بخیر و شری
ظلام آورد چشمش از روی یار
زکام آورد مغزش از بویی یار
شودکور ازچشم واز گوش کر
به تیر ار زنندش نگردد خبر
دهد طالعش جا اگر پیش دوست
شودنقش دیوار در پیش دوست
به دیدار جانان همه جان شود
ز سر تا به پا محو جانان شود
به جائی رسد آخر از عشق یار
که گوید چو منصور اناالحق به دار
مگر عشق کاری بود سرسری
نه خبازی است ونه آهنگری
کس از بیشه عشق نتوان گذر
که هست اندرین بیشه بس شیر نر
بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل: گل از بلبل از بس که در خنده شدبخش ۱۲ - شکایت بلبل از گل به فاخته: چنان بلبل ازحرف گل رنجه شد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.