بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل
گل از بلبل از بس که در خنده شد
ز خود بلبل زار شرمنده شد
به بلبل بگفت ار به من عاشقی
اگر من چو عذار تو چون وامقی
نمردی چرا در فراق از غمم
که تا زنده گردی کنون از دمم
مگر عاشقی کاری آسان بود
بلای دل و آفت جان بود
بسا کس که در عاشقی مرده اند
بسی آرزوها به گل برده اند
توکی همچو عشاق دلخسته ای
به تهمت به خود عشق را بسته ای
اگر عاشقی کو ادب های تو
چه شد یا رب نیم شب های تو
بودعاشق اندر بر دوست لال
شود محو جانان به بزم وصال
تو بس گفتگو پیش من می کنی
تو آشوب ها در چمن می کنی
رو از عاشقی دم مزن پیش من
نمک پاش کم باش بر ریش من
بشو ساکت اندر برمن دمی
که تا گویم از وصف عاشق کمی
بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل: به بلبل بیفتاد چون چشم گلبخش ۱۱ - تعریف کردن گل از صفت عشاق: اگر درحقیقت کسی عاشق است
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل از بلبل از بس که در خنده شد
ز خود بلبل زار شرمنده شد
هوش مصنوعی: بلبل که از شادی و خنده گل را نگاه میکند، آنقدر تحت تأثیر قرار میگیرد که خودش احساس شرمندگی میکند.
به بلبل بگفت ار به من عاشقی
اگر من چو عذار تو چون وامقی
هوش مصنوعی: بلبل به دیگری گفت: اگر تو به من عشق ورزی، من هم مانند صورت زیبای تو، عاشق و دیوانه خواهم شد.
نمردی چرا در فراق از غمم
که تا زنده گردی کنون از دمم
هوش مصنوعی: چرا در غم دوری من نمردی؟ اکنون که زندهای، هنوز از درد من رنج میکشی.
مگر عاشقی کاری آسان بود
بلای دل و آفت جان بود
هوش مصنوعی: عاشقی کار سادهای نیست؛ چون درد دل و رنج جان را به همراه دارد.
بسا کس که در عاشقی مرده اند
بسی آرزوها به گل برده اند
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر عشق جان خود را از دست دادهاند و آرزوهای زیادی به شکست انجامیده است.
توکی همچو عشاق دلخسته ای
به تهمت به خود عشق را بسته ای
هوش مصنوعی: شما مانند عاشقانی که دلbroken هستند، به عشق خود به تهمت و شکایت روبهرو شدهاید.
اگر عاشقی کو ادب های تو
چه شد یا رب نیم شب های تو
هوش مصنوعی: اگر عاشقی هستی، پس این آداب و رفتارهای تو کجا رفته است؟ ای خدا، شبهای تو کجا رفتند؟
بودعاشق اندر بر دوست لال
شود محو جانان به بزم وصال
هوش مصنوعی: عاشقی که در آغوش محبوبش قرار دارد، زبانش بند میآید و در لذت وصال، وجودش محو محبوب میشود.
تو بس گفتگو پیش من می کنی
تو آشوب ها در چمن می کنی
هوش مصنوعی: تو همیشه با من صحبت میکنی و در عین حال، در دل چمنها، هرج و مرج و ناامنی به وجود میآوری.
رو از عاشقی دم مزن پیش من
نمک پاش کم باش بر ریش من
هوش مصنوعی: از صحبت کردن درباره عشق خودداری کن، وقتی که نزد من هستی. لطفاً کمتر به من زخم بزن و آزارم نده.
بشو ساکت اندر برمن دمی
که تا گویم از وصف عاشق کمی
هوش مصنوعی: همین الان ساکت باش تا من کمی از ویژگیهای عاشق برایت بگویم.