بخش ۵ - آمدن هارون الرشید به شکارگاه و پناه بردن آهوان به تربت پاک حیدر صفدر
روزی از بغداد از بهر شکار
سوی صحرا شد رشید نابکار
بهر صید افتاد اندر جستجو
رفته رفته تا به کوفه آمد او
ره فتاد او را به صحرای نجف
آهوی بسیار دید از هر طرف
آهوان کردند آهنگ گریز
تازیان رفتند اندر جست وخیز
از عقب تازی وآهو درجلو
این از آن اندر تک آن از این به دو
در زمینی مرتفع آن آهوان
رفته ایستادند آسوده در آن
تازیان از دور ایستادند نیز
اوفتادند از تک واز جست و خیز
تازیان را گویی آنجا پی برید
در تعجب شد رشید این را چو دید
گفتآیا این چه حال است این چه کار
شدعجب سری در اینجا آشکار
این زمین پاک باشد چه مکان
که محل امن گشته است وامان
وحش صحرا آورنداینجا پناه
می شود حیوان در اینجا دادخواه
می رود از یوز آهو درجلو
اندر اینجا قدرت رفتار و دو
این مکانی بس شریف است ای عجب
می کند حیوان نجات اینجا طلب
پیرمردی بس کهن از سن وسال
داشت منزل اندر آنجا با عیال
کس فرستاد وطلب کردش رشید
تا شودجویا ز سر آنچه دید
پیرمرد آمد بپرسیدند از او
کاین چه سر است از خبرداری بگو
شمه ای از این زمین واین مکان
بهر ما هستی گر آگه کن بیان
پیر گفتا باشد اندر این زمین
مرقد پاک امیر المؤمنین
شیر یزدان ابن عم مصطفی
شافع محشر علی مرتضی
دیه ام بس آشکارا معجزات
کز شنیدن عقل گردد محو ومات
زآن یکی گویم به من بدهید گوش
تا رود از سر شما را عقل وهوش
روزی اندر این زمین پر زنور
بودمی موسی صفت درکوه طور
گه زیارت می نمودم گه نماز
درکمال عجز از روی نیاز
ناگهان شیری شد از صحرا پدید
رعد آسا ناله از دل می کشید
رو به سوی مرقد آمد شیر و من
دست شستم از حیات خویشتن
دور از مرقد شدم از بیم جان
رفتم وگشتم به گودالی نهان
من بدودزدیده میکردم نظر
دیدمش زخمی بود بر فرق سر
شیر آمد تا که بر مرقد رسید
نعره ها از درد از دل می کشید
هم ز درد سر هم از اندوه دل
ناله کرد ونعره زد هی متصل
فرق می مالید بر مرقدهمی
پس طوافی کرد همچون آدمی
من بدو پیوسته میکردم نظر
زخم او دیدم به هم آورد سر
چون رشید از پیرمرد این را شنید
در برش چون مرغ بسمل دل طپید
شد پیاده ز اسب و کرد آبی طلب
پس وضو بگرفت و از روی ادب
رفت در آن بقعه با عجز ونیاز
هم زیارت کرد شه را هم نماز
گفت حاضر گلکش وبنا کنند
مسجدی بردور آن برپا کنند
مسجدی کردنند بردورش بنا
واین بنا در آن مکان شد ابتدا
چون به بغداد آمد آن بیدادگر
حبسش از سادات بد دو صد نفر
جمله را از قیدوبند آزاد کرد
خاطر غمگینشان را شاد کرد
خوف آن رو دلش راکرده آب
و این عمل از بیم شد نه ثواب
چون عضدالدوله آمد حکمران
ز آن بنا نه نام ماند ونه نشان
آن بنا را سر به سر ویران نمود
خازن از امرش خزائن را گشود
از پی تعمیر آنجا بی شمر
ریخت هی سیم وزر و در وگهر
هر کجا معمار وبنائی که بود
گفت آنها را بیاوردند زود
پس رواق وصحن وایوان ساختند
بارگاه و قبه آن ساختند
از عضدالدوله این آثار ماند
رخش طاعت را ز هر کس پیش راند
یا علی من هم ز پی دارم عدو
مرمرا هم وارهان از چنگ او
نیز بر دل هست زخمی هم مرا
هم بنه بر زخم دل مرهم مرا
ده بلنداقبال راهم ای امیر
از غم آزادی چو آن آهو و شیر
بخش ۴ - داستان مادر و فرزندی که مادرش فرزندی او را انکار مینمود: در زمان حکمرانی عمربخش ۶ - حکایت از اعمش درباره زنی اعمی وچگونگی آن: گویداعمش مکه میرفتیم ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی از بغداد از بهر شکار
سوی صحرا شد رشید نابکار
هوش مصنوعی: روزی رشید نابکار از بغداد به سوی صحرا رفت تا شکار کند.
بهر صید افتاد اندر جستجو
رفته رفته تا به کوفه آمد او
هوش مصنوعی: برای شکار به جستجو پرداخت و کمکم به کوفه رسید.
ره فتاد او را به صحرای نجف
آهوی بسیار دید از هر طرف
هوش مصنوعی: در مسیر خود به بیابان نجف، او دید که آهوان زیادی از هر سو در حال گشت و گذار هستند.
آهوان کردند آهنگ گریز
تازیان رفتند اندر جست وخیز
هوش مصنوعی: گوزنها تصمیم به فرار از خطر گرفتند و به جستجو و حرکت مشغول شدند.
از عقب تازی وآهو درجلو
این از آن اندر تک آن از این به دو
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک صحنه از طبیعت پرداخته است که در آن یک تازی (سگ شکاری) در تعقیب آهو بوده و آهو در جلو در حال دویدن است. به نوعی به تضاد بین سرعت شکارچی و طعمه اشاره شده است و نمایشگر تعقیب و گریز در طبیعت است.
در زمینی مرتفع آن آهوان
رفته ایستادند آسوده در آن
هوش مصنوعی: در یک منطقه بلند، آهوانی که به دور رفته بودند، حالا آرام و راحت ایستادهاند.
تازیان از دور ایستادند نیز
اوفتادند از تک واز جست و خیز
هوش مصنوعی: عربها از دور ایستاده بودند و سپس از هیجان و جنب و جوش خود به زمین افتادند.
تازیان را گویی آنجا پی برید
در تعجب شد رشید این را چو دید
هوش مصنوعی: در آنجا گویی عربها شگفتزده شدند زمانی که رشید این صحنه را دید.
گفتآیا این چه حال است این چه کار
شدعجب سری در اینجا آشکار
هوش مصنوعی: پرسید: این چه حالتی است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ واقعاً عجیب است که راز عجیبی در اینجا نمایان شده.
این زمین پاک باشد چه مکان
که محل امن گشته است وامان
هوش مصنوعی: این زمین پاک و مطمئن است و به مکانی امن تبدیل شده است.
وحش صحرا آورنداینجا پناه
می شود حیوان در اینجا دادخواه
هوش مصنوعی: حیوانات وحشی از بیابان به اینجا میآیند و در اینجا پناه میگیرند، زیرا در این مکان صدای دادخواهی آنها شنیده میشود.
می رود از یوز آهو درجلو
اندر اینجا قدرت رفتار و دو
هوش مصنوعی: آهو به سرعت از یوز فرار میکند و در اینجا نشاندهندهٔ توانایی و سرعت هر یک از آنها است.
این مکانی بس شریف است ای عجب
می کند حیوان نجات اینجا طلب
هوش مصنوعی: این مکان بسیار با ارزش و محترم است. جالب است که حتی موجودات غیرانسانی نیز به دنبال نجات و پناهگاه در اینجا هستند.
پیرمردی بس کهن از سن وسال
داشت منزل اندر آنجا با عیال
هوش مصنوعی: یک پیرمرد بسیار مسن در خانهاش با خانوادهاش زندگی میکرد.
کس فرستاد وطلب کردش رشید
تا شودجویا ز سر آنچه دید
هوش مصنوعی: کس فرستاد تا از رشید بپرسد و دلیل آنچه را که دیده بود، جویا شود.
پیرمرد آمد بپرسیدند از او
کاین چه سر است از خبرداری بگو
هوش مصنوعی: پیرمردی آمد و از او پرسیدند که این چه حالی است؟ از او خواستند که باخبر باشد و توضیح بدهد.
شمه ای از این زمین واین مکان
بهر ما هستی گر آگه کن بیان
هوش مصنوعی: این زمین و این مکان برای ما نشانههایی از وجود و هستی دارند، پس اگر آگاهی به ما بدهی، بهتر میتوانیم آن را درک کنیم.
پیر گفتا باشد اندر این زمین
مرقد پاک امیر المؤمنین
هوش مصنوعی: پیر گفت که در این زمین، آرامگاه پاک و مقدس امام اول مسلمانان وجود دارد.
شیر یزدان ابن عم مصطفی
شافع محشر علی مرتضی
هوش مصنوعی: علی ابن ابیطالب، که پسر عم و داماد پیامبر اسلام است، به عنوان شیر خدا شناخته میشود و شفاعتکننده در روز قیامت خواهد بود.
دیه ام بس آشکارا معجزات
کز شنیدن عقل گردد محو ومات
هوش مصنوعی: دلیل واضح و روشنی بر شگفتیهای من وجود دارد که حتی با شنیدن آنها عقل انسان به حیرت میافتد و ناپدید میشود.
زآن یکی گویم به من بدهید گوش
تا رود از سر شما را عقل وهوش
هوش مصنوعی: به من گوش دهید تا بتوانم به شما بفهمانم که باید عقل و درک خود را تقویت کنید.
روزی اندر این زمین پر زنور
بودمی موسی صفت درکوه طور
هوش مصنوعی: روزی در این زمین روشن، شخصی مانند موسی در کوه طور بود.
گه زیارت می نمودم گه نماز
درکمال عجز از روی نیاز
هوش مصنوعی: گاهی به زیارت میرفتم و زمانی دیگر در حال نماز بودم، در حالی که به شدت احساس ناتوانی میکردم و با همه وجود به خداوند نیاز داشتم.
ناگهان شیری شد از صحرا پدید
رعد آسا ناله از دل می کشید
هوش مصنوعی: ناگهان از بیابان، شیر بزرگی ظاهر شد که صدای رعدآسا و نالهای دلخراش از دلش برمیخاست.
رو به سوی مرقد آمد شیر و من
دست شستم از حیات خویشتن
هوش مصنوعی: شیر به سمت مزار رفت و من از زندگی خودم دست کشیدم.
دور از مرقد شدم از بیم جان
رفتم وگشتم به گودالی نهان
هوش مصنوعی: از ترس جانم، دور از محل آرامش خود رفتم و در جایی پنهان شدم.
من بدودزدیده میکردم نظر
دیدمش زخمی بود بر فرق سر
هوش مصنوعی: من بیخبر به دزدیده نگاهی کردم و او را دیدم که زخمی بر سرش داشت.
شیر آمد تا که بر مرقد رسید
نعره ها از درد از دل می کشید
هوش مصنوعی: شیر به محلی رسید که جسد قرار داشت و از شدت درد نعره میزد.
هم ز درد سر هم از اندوه دل
ناله کرد ونعره زد هی متصل
هوش مصنوعی: درد سر و اندوه دل باعث شد که او به طور مداوم ناله و فریاد کند.
فرق می مالید بر مرقدهمی
پس طوافی کرد همچون آدمی
هوش مصنوعی: او بر روی قبرشان گرد میزند و مانند آدمی به دور آنها میچرخد.
من بدو پیوسته میکردم نظر
زخم او دیدم به هم آورد سر
هوش مصنوعی: من همیشه به او نگاه میکردم، اما وقتی زخم او را دیدم، سرم را به هم آوردم.
چون رشید از پیرمرد این را شنید
در برش چون مرغ بسمل دل طپید
هوش مصنوعی: وقتی رشید این را از پیرمرد شنید، دلش مانند مرغی که در شرایط سختی قرار گرفته، به شدت تپید.
شد پیاده ز اسب و کرد آبی طلب
پس وضو بگرفت و از روی ادب
هوش مصنوعی: او از اسب پیاده شد و آب خواست، سپس برای رعایت ادب وضو گرفت.
رفت در آن بقعه با عجز ونیاز
هم زیارت کرد شه را هم نماز
هوش مصنوعی: به آن مکان مقدس رفت با حالتی از ناتوانی و درخواست، هم زیارت کرد و هم نماز خواند.
گفت حاضر گلکش وبنا کنند
مسجدی بردور آن برپا کنند
هوش مصنوعی: گفتند بیایید باغی بسازیم و دور آن مسجدی برپا کنیم.
مسجدی کردنند بردورش بنا
واین بنا در آن مکان شد ابتدا
هوش مصنوعی: در اطراف این مکان، مسجدی ساختهاند و این بنا در این محل، نخستین ساختار به شمار میرود.
چون به بغداد آمد آن بیدادگر
حبسش از سادات بد دو صد نفر
هوش مصنوعی: وقتی آن ظالم به بغداد رسید، او را به خاطر فریبکاریاش به زندان انداختند و بیش از دویست نفر از خانوادههای سادات نیز در این حبس به سر بردند.
جمله را از قیدوبند آزاد کرد
خاطر غمگینشان را شاد کرد
هوش مصنوعی: تمامی افراد را از محدودیتها رها کرد و باعث شد که دلهای ناراحتشان شاد شود.
خوف آن رو دلش راکرده آب
و این عمل از بیم شد نه ثواب
هوش مصنوعی: ترس باعث شده که دل او مانند آب نرم و ظریف شود و این عمل ناشی از ترس است و نه از روی پاداش و خوبی.
چون عضدالدوله آمد حکمران
ز آن بنا نه نام ماند ونه نشان
هوش مصنوعی: هنگامی که عضدالدوله به عنوان حاکم وارد شد، هیچ اثری از آن بنا نماند و نامی از آن در تاریخ باقی نماند.
آن بنا را سر به سر ویران نمود
خازن از امرش خزائن را گشود
هوش مصنوعی: خازن با فرمان خود، تمام آن بنا را خراب کرد و همچنین خزانهها را باز کرد.
از پی تعمیر آنجا بی شمر
ریخت هی سیم وزر و در وگهر
هوش مصنوعی: به دنبال بازسازی آن مکان، طلا و نقره و جواهرات زیادی را بیحساب خرج کردند.
هر کجا معمار وبنائی که بود
گفت آنها را بیاوردند زود
هوش مصنوعی: هر جا که معمار و سازندهای بود، گفتند آنها را سریع بیاورید.
پس رواق وصحن وایوان ساختند
بارگاه و قبه آن ساختند
هوش مصنوعی: پس از آن، ایوان و صحن و رواقی ساختند و بر روی آن بارگاه و گنبدی را بنا کردند.
از عضدالدوله این آثار ماند
رخش طاعت را ز هر کس پیش راند
هوش مصنوعی: آثار و یادگارهای عضدالدوله باقی مانده و نشان میدهد که او در کارهایش به گونهای تلاش کرده که دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و به پیشرفت هدایت کند.
یا علی من هم ز پی دارم عدو
مرمرا هم وارهان از چنگ او
هوش مصنوعی: ای علی، من هم به دنبال تو هستم تا دشمنم را از خود دور کنم و از چنگال او رها شوم.
نیز بر دل هست زخمی هم مرا
هم بنه بر زخم دل مرهم مرا
هوش مصنوعی: برای دل من زخمهایی وجود دارد، هم زخم من و هم مرهمی که بر آن بگذارید.
ده بلنداقبال راهم ای امیر
از غم آزادی چو آن آهو و شیر
هوش مصنوعی: ای امیر، در مسیر زندگیام قدم بگذار و مرا از نگرانی آزادی رهایی بخش، همچنان که آهو و شیر در دشت آزادانه میدوند.