گنجور

شمارهٔ ۲۱ - قطعه

بگو به صاحب دیوان که صاحب ایمان شو
گمان مکن که برد گندم آنکه جوکارد
خبر زحالت انباردار خود داری
که او چه بر سر بیچاره خلق می آرد
تو رحم کن اگر او را به دل نباشد رحم
ولیک در دل تو رحم ره کجا دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگو به صاحب دیوان که صاحب ایمان شو
گمان مکن که برد گندم آنکه جوکارد
هوش مصنوعی: به صاحب دیوان بگو که باید با ایمان باشد و این‌طور فکر نکند که کسی که گندم می‌برد، در واقع جو برداشت می‌کند.
خبر زحالت انباردار خود داری
که او چه بر سر بیچاره خلق می آرد
هوش مصنوعی: از مشکلات و دردسرهای انباردار خود صحبت نکنید، چون او چه بلایی بر سر مردم بیچاره می‌آورد.
تو رحم کن اگر او را به دل نباشد رحم
ولیک در دل تو رحم ره کجا دارد
هوش مصنوعی: اگر او در دلش به تو محبت ندارد، تو باز هم رحم کن و دلسوزی نشان بده، زیرا دل تو جایی برای رحم و محبت دارد.