گنجور

شمارهٔ ۷

دیده در آینه گویا خط وخال خود را
که نداند چومن دلشده حال خود را
زآن مرا کردچنین عاشق ورسوای جهان
خواست تا جلوه دهد حسن جمال خودرا
شمع رخسار به هر جا که فروزد مه من
دل چو پروانه بسوزد پر وبال خود را
سزد از حسن اگر دعوی یکتائیکرد
جز درآیینه ندیده است مثال خود را
نشودتا که هلال اول هر ماه پدید
به مه یک شبه بنمای هلال خود را
عمر بگذشت وبه دل ماند تمنای وصال
صرف کردیم به هجران مه وسال خود را
بی قراری چو بلنداقبال امشب ای دل
بازگو با من آشفته خیال خود را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده در آینه گویا خط وخال خود را
که نداند چومن دلشده حال خود را
هوش مصنوعی: در آینه، چشم بیننده مشخصات خود را نمی‌داند، اما دل او از احوالش باخبر است.
زآن مرا کردچنین عاشق ورسوای جهان
خواست تا جلوه دهد حسن جمال خودرا
هوش مصنوعی: به خاطر همین من را عاشق و رسوا کرد؛ دنیا خواست که زیبایی و جمال خود را به نمایش بگذارد.
شمع رخسار به هر جا که فروزد مه من
دل چو پروانه بسوزد پر وبال خود را
هوش مصنوعی: هر جا که چهره‌ی زیبای محبوب نورافشانی کند، دل من مانند پروانه‌ای می‌سوزد و پر و بال خود را از دست می‌دهد.
سزد از حسن اگر دعوی یکتائیکرد
جز درآیینه ندیده است مثال خود را
هوش مصنوعی: اگر زیبایی از خود بگوید که بی‌نظیر است، باید بداند که تنها در آینه می‌تواند نمونه‌ای از خود را ببیند.
نشودتا که هلال اول هر ماه پدید
به مه یک شبه بنمای هلال خود را
هوش مصنوعی: تا زمانی که هلال اول هر ماه ظاهر نشود، او، یعنی ماه، در یک شب از خود نشانه‌ای نشان نخواهد داد.
عمر بگذشت وبه دل ماند تمنای وصال
صرف کردیم به هجران مه وسال خود را
هوش مصنوعی: زندگی ما به سرعت گذشت و در دل ما آرزوی وصل با معشوق باقی ماند. ما تمام عمر را در فراق او سپری کردیم.
بی قراری چو بلنداقبال امشب ای دل
بازگو با من آشفته خیال خود را
هوش مصنوعی: امشب ای دل، مانند بلنداقبال، بی‌قرار هستی. براستی که بگو درباره‌ی افکار پریشان خود چه احساسی داری.