شمارهٔ ۶۴
زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است
یا که هندوئی است در آتش به سر افتاده است
بر خلاف اینکه می گویند در چین است مشک
زلف او را بین که چین در مشک ترافتاده است
تا منجم دیده افتاده است در عقرب قمر
من کنون بینم که عقرب در قمر افتاده است
در میان مژه هر کس چشم اورا دید گفت
آهویی باشد بهچنگ شیر نر افتاده است
نیست بر شکر مگش آن خال بر شیرین لبش
خسرو پرویز بر روی شکر افتاده است
در سرین ودرمیانش لغزدم پای نظر
زآنکه او را راه درکوه وکمر افتاده است
پیش یاقوت لبش کوقوت مرجان شدمرا
لعل ومرجان وعقیقم از نظر افتاده است
ز آتشین رخسار وآب لعل آتش رنگ او
آتشی سوزنده ما را بر جگر افتاده است
از دل زار بلنداقبال دارد آگهی
طایری کاندر قفس بشکسته پر افتاده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است
یا که هندوئی است در آتش به سر افتاده است
هوش مصنوعی: زلفِ آن چهرهی زیبای سرآمد به گونهای بر چهرهاش افتاده که گویی همچون هندیزنی در آتش سوزان به سر افتاده باشد.
بر خلاف اینکه می گویند در چین است مشک
زلف او را بین که چین در مشک ترافتاده است
هوش مصنوعی: با وجود اینکه میگویند زلف او در چین و شکن است، باید بدانیم که این چین و شکن در واقع به خاطر مشک زلف اوست.
تا منجم دیده افتاده است در عقرب قمر
من کنون بینم که عقرب در قمر افتاده است
هوش مصنوعی: منجم گفته است که در حال حاضر ماه در نشانه عقرب قرار دارد، اما من خودم هم اکنون میبینم که عقرب در ماه ظاهر شده است.
در میان مژه هر کس چشم اورا دید گفت
آهویی باشد بهچنگ شیر نر افتاده است
هوش مصنوعی: در دل هر شخصی که به چشمان او نگاه میکند، این تصور به وجود میآید که او مانند آهویی است که به دام شیر نر گرفتار شده است.
نیست بر شکر مگش آن خال بر شیرین لبش
خسرو پرویز بر روی شکر افتاده است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره شخصی اشاره دارد که لبانی شیرین و دلربا دارد. او را به خسرو پرویز، یکی از شخصیتهای معروف و زیبا در تاریخ، تشبیه میکند. در واقع، به وجود یک خال زیبای بر روی لب او اشاره شده که به جذابیت و شیرینی لبهایش افزوده است. این تصویر به خوبی نشاندهنده زیبایی و جوانمردی است.
در سرین ودرمیانش لغزدم پای نظر
زآنکه او را راه درکوه وکمر افتاده است
هوش مصنوعی: در درون و میان او غرق شدم، چرا که با چشمانم به او نظر دوختهام؛ زیرا او بهقدری در دل کوه و دامنه فرو رفته است که راه را نمیتوانم بیابم.
پیش یاقوت لبش کوقوت مرجان شدمرا
لعل ومرجان وعقیقم از نظر افتاده است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت لب او، من مانند سنگهای قیمتی مانند یاقوت و مرجان به حاشیه رفتهام و دیگر لعل، مرجان و عقیق برایم اهمیتی ندارند.
ز آتشین رخسار وآب لعل آتش رنگ او
آتشی سوزنده ما را بر جگر افتاده است
هوش مصنوعی: از چهره آتشین و لبان لعل رنگش، آتشی سوزنده بر دل ما نشسته است.
از دل زار بلنداقبال دارد آگهی
طایری کاندر قفس بشکسته پر افتاده است
هوش مصنوعی: از دل پر از آرزو و امید، نشانهای به پرندهای رسیده است که در قفس شکسته و پرهایش افتاده است.