گنجور

شمارهٔ ۶۱

مشکل دل گفتم اززلفت یقین حل گشته است
با سر زلفت حدیث اومطول گشته است
دروجود جوهر فرد اشتباهی داشتم
از دهانت پیش من اکنون مدلل گشته است
چشمت ار دارد مژگان لشکر افراسیاب
هم دل من از دلیری رستم یل گشته است
ای بت شکر لب شیرین سخن کز هجر تو
انگبین در کامم از تلخی چو حنظل گشته است
بی رخ چون مشعلت دنیا به چشمم تیره شد
گرچه این دل در برم سوزان چومشعل گشته است
ساقیا می ده که مفتاحش بوددر دست دوست
دراگر میخانه را دید مقفل گشته است
یار باشدما وما اومنعم از عشقش کند
زاهد بیچاره را بنگر که احول گشته است
تیغ خونریزی که دارد یار از ابرو هر کجا
این بلنداقبال اوبنشسته مقتل گشته است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشکل دل گفتم اززلفت یقین حل گشته است
با سر زلفت حدیث اومطول گشته است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که مسأله‌ای که در دل داشتم، با زلفت حل شده است و کنجکاوی و داستانی که درباره‌ات وجود دارد، به طول انجامیده است.
دروجود جوهر فرد اشتباهی داشتم
از دهانت پیش من اکنون مدلل گشته است
هوش مصنوعی: در وجود تو، جوهر و حقیقتی را اشتباهی تصور کرده بودم، اما حالا با صحبت‌هایت، برایم روشن شده است.
چشمت ار دارد مژگان لشکر افراسیاب
هم دل من از دلیری رستم یل گشته است
هوش مصنوعی: چشمانت اگرچه مژگانی مانند لشکر افراسیاب دارد، اما دل من به اندازه دلیری رستم، قوی و دلیر شده است.
ای بت شکر لب شیرین سخن کز هجر تو
انگبین در کامم از تلخی چو حنظل گشته است
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، با لب‌های شیرین و سخن‌های خوش‌فرم، از دوری تو کام من به تلخی حنظل تبدیل شده و مانند انگبین که شیرین است، دیگر شیرین نیست.
بی رخ چون مشعلت دنیا به چشمم تیره شد
گرچه این دل در برم سوزان چومشعل گشته است
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، دنیا در نظرم تاریک شده است، هر چند که این دل که در آغوشم است، همچون مشعلی می‌سوزد.
ساقیا می ده که مفتاحش بوددر دست دوست
دراگر میخانه را دید مقفل گشته است
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب بده که کلیدش در دست دوست است و وقتی میخانه را دیدم، قفل شده بود.
یار باشدما وما اومنعم از عشقش کند
زاهد بیچاره را بنگر که احول گشته است
هوش مصنوعی: معشوقی در زندگی ما وجود دارد و از عشق او بی‌نیاز نیستیم. به زاهد بیچاره نگاه کن که چگونه به حالت جنون دچار شده است.
تیغ خونریزی که دارد یار از ابرو هر کجا
این بلنداقبال اوبنشسته مقتل گشته است
هوش مصنوعی: یار که ابروانش همچون تیغی برنده است، هر جایی که او حضور دارد، تبدیل به میدان جنگ و کشتار می‌شود.