گنجور

شمارهٔ ۵۷

هرچه را می‌نگرم عکس رخ یار من است
هرکجا می‌گذرم قصه دلدار من است
هر که دریافت که من عاشق دلدار شدم
می بردرشک ودمادم پی آزار من است
دل ودین از کف من برد و مرا کافر کرد
کافرم تا رخ وزلفش بت وزنار من است
عجبی نیست که بیمار بود نرگس دوست
عجب این است که بیمار پرستار من است
غم دلدار نخواهم ز برم دور شود
زآنکه در خلوت دل محرم اسرار من است
حاجت شمع وچراغم نبود در شب تار
تا که مهتاب رخش شمع شب تار من است
گفتمش باعث دیوانه دلی چیست مرا
گفت از جلوه رخسار پری وار من است
گفتم آید به چه کار این دل خون گشته بگفت
این متاعی است که شایسته بازار من است
گفتمش ده خبر از شعر بلنداقبالم
گفت شیرین چو لب لعل شکر بار من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه را می‌نگرم عکس رخ یار من است
هرکجا می‌گذرم قصه دلدار من است
هوش مصنوعی: هر جا را که نگاه می‌کنم، تصویر محبوب من را می‌بینم و هر جا که می‌روم، داستان عشق او را حس می‌کنم.
هر که دریافت که من عاشق دلدار شدم
می بردرشک ودمادم پی آزار من است
هوش مصنوعی: هرکس متوجه شود که من به عشق معشوق گرفتار شدم، به طور مداوم برای اذیت کردن من دست به کار می‌شود و مزاحمتم می‌کند.
دل ودین از کف من برد و مرا کافر کرد
کافرم تا رخ وزلفش بت وزنار من است
هوش مصنوعی: دل و ایمانم را از من گرفت و باعث شد کافر شوم. حالا کافر هستم، زیرا زیبایی و موهایش برای من بیشتر از هر چیزی ارزش دارد.
عجبی نیست که بیمار بود نرگس دوست
عجب این است که بیمار پرستار من است
هوش مصنوعی: عجبی نیست که گل نرگس، به خاطر دوست بیمار باشد؛ اما تعجب اینجاست که پیوند عاطفی من با کسی که باید مرا پرستاری کند چقدر عمیق است.
غم دلدار نخواهم ز برم دور شود
زآنکه در خلوت دل محرم اسرار من است
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم غم دل‌دار از من دور شود، زیرا او در دل من و در تمام رازهایم حضور دارد.
حاجت شمع وچراغم نبود در شب تار
تا که مهتاب رخش شمع شب تار من است
هوش مصنوعی: در شب‌های تاریک به نور شمع و چراغ نیازی ندارم، زیرا نور ماهروی تو خود روشنایی تاریکی من است.
گفتمش باعث دیوانه دلی چیست مرا
گفت از جلوه رخسار پری وار من است
هوش مصنوعی: به او گفتم دلیل دیوانگی‌ام چیست؟ او پاسخ داد که این دیوانگی ناشی از جلوه زیبا و دلربای چهره‌ات است.
گفتم آید به چه کار این دل خون گشته بگفت
این متاعی است که شایسته بازار من است
هوش مصنوعی: گفتم این دل که پر از غم و درد است، چه فایده‌ای دارد؟ او در جواب گفت که این احساس، چیزی ارزشمند است که برای من مناسب و به درد بخور است.
گفتمش ده خبر از شعر بلنداقبالم
گفت شیرین چو لب لعل شکر بار من است
هوش مصنوعی: به او گفتم که از شعر بلند و خوبی‌هایم بگو، او نیز پاسخ داد که مانند لب‌های شیرین و شکرینم، زندگی‌ام پر از خوشی و زیبایی است.