گنجور

شمارهٔ ۵۶

لب لعل تویاقوت روان است
کزواشکم چو یاقوت روان است
نبینم چون دهانت درمیان هیچ
مگر وصف دهانت درمیان است
به شکر خنده دندانت عیان شد
وجودی درعدم دیدم نهان است
چو دیدم چشم وابروی توگفتم
که ترکی مست در دستش کمان است
چه باک ار زرد رخ چون زعفرانم
که اشکم سرخ همچون ارغوان است
چه پرسی حال دل ازمهر رویت
که این چون ماهتاب آن چون کتان است
بلنداقبال جانش بر لب آمد
چو دورش از بر آن آرام جان است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب لعل تویاقوت روان است
کزواشکم چو یاقوت روان است
هوش مصنوعی: لب‌های سرخ و زیبا و مانند یاقوتت، به قدری دل‌نواز و شگفت‌انگیز است که وقتی لبخند می‌زنی، تمام زیبایی‌ها و جذابیت‌ها را به تصویر می‌کشد.
نبینم چون دهانت درمیان هیچ
مگر وصف دهانت درمیان است
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم ببینم که در میان تو هیچ چیزی جز توصیف دهانت وجود ندارد.
به شکر خنده دندانت عیان شد
وجودی درعدم دیدم نهان است
هوش مصنوعی: لبخند زیبایت مانند سپاسی است که وجودی را در نبودن و عدم نشان می‌دهد.
چو دیدم چشم وابروی توگفتم
که ترکی مست در دستش کمان است
هوش مصنوعی: هنگامی که چشم و ابروی تو را دیدم، احساس کردم که یک ترکی مست در دستش کمانی دارد.
چه باک ار زرد رخ چون زعفرانم
که اشکم سرخ همچون ارغوان است
هوش مصنوعی: چه اهمیتی دارد که چهره‌ام زرد و مانند زعفران باشد، وقتی که اشک‌هایم قرمز و مانند ارغوانی است.
چه پرسی حال دل ازمهر رویت
که این چون ماهتاب آن چون کتان است
هوش مصنوعی: اگر حال دلم را از زیبایی چهره‌ات بپرسی، می‌گویم که این وضعیت من مثل نور ماه است، در حالی که زیبایی تو مانند کتان است.
بلنداقبال جانش بر لب آمد
چو دورش از بر آن آرام جان است
هوش مصنوعی: آدمی در لحظه‌های سخت و تیره، وقتی که از آرامش و سکون دور می‌شود، به مرز ناامیدی و بی‌قراری می‌رسد. زندگی‌اش به شدت تحت تأثیر این دوری قرار می‌گیرد و حالش به خطر می‌افتد.