شمارهٔ ۵۴
آتشی کز توگلستان من است
چاه و زندان تو بستان من است
زخم کز تیغ توباشد مرهم است
درد کزعشق تودر مان من است
هر چه آید ز تو ای دوست نکوست
اجل گرگ تو چوپان من است
من ندارم خبر از مذهب ودین
عشق رخسار تو ایمان من است
از غمت بس که فشانم اختر
آسمان درغم دامان من است
سزد ار طعنه زنم بر مه ومهر
بس که مهرت به دل وجان من است
هر که داراست بلند اقبال است
ز این گهرها که به عمان من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتشی کز توگلستان من است
چاه و زندان تو بستان من است
هوش مصنوعی: آتش که از گلستان تو برخاسته، برای من به معنی درد و رنج است و در عین حال زندان و محدودیتهایی که تو به من تحمیل کردهای، به نوعی باغ و زیبایی من به شمار میآید.
زخم کز تیغ توباشد مرهم است
درد کزعشق تودر مان من است
هوش مصنوعی: زخمی که از تیغ تو ایجاد شده خودش درمانی است و دردی که از عشق تو به وجود آمده، برای من مایه آرامش است.
هر چه آید ز تو ای دوست نکوست
اجل گرگ تو چوپان من است
هوش مصنوعی: هر آنچه از سوی تو باشد، خوب و نیکو است. حتی اگر مرگ، مانند گرگی باشد که چوپان من است.
من ندارم خبر از مذهب ودین
عشق رخسار تو ایمان من است
هوش مصنوعی: من هیچ اطلاعی از مذاهب و اعتقادات عشق ندارم، اما خودت و زیباییات برای من مانند یک ایمان است.
از غمت بس که فشانم اختر
آسمان درغم دامان من است
هوش مصنوعی: از شدت درد و اندوه تو، ستارههای آسمان را هم به گریه وا میدارم. غم من به قدری عمیق است که انگار آنها هم در درون من در حال فراق و افسوس هستند.
سزد ار طعنه زنم بر مه ومهر
بس که مهرت به دل وجان من است
هوش مصنوعی: اگر بگویم که به خورشید و ماه طعنه میزنم، بیدلیل نیست، چرا که عشق تو در دل و جان من جا دارد.
هر که داراست بلند اقبال است
ز این گهرها که به عمان من است
هوش مصنوعی: هر کس که دارای خوش شانسی و بخت بلند است، از این جواهرها که در عمان من وجود دارد، بهرهمند میشود.