گنجور

شمارهٔ ۵۲

بارم اندر کوی یارم درگل است
درگل است ار بارم اندر منزل است
دادن جان باشد آسان درغمش
زندگانی بی وجودش مشکل است
شمع را می بینم امشب بر سر است
از غم یار آنچه ما را در دل است
در خیال زلف چون زنجیر او
هر که مجنون کرده خود را عاقل است
نیست خاکی کز غمش بر سر کنم
هر کجا خاکی است از اشکم گل است
کس نپردازد به عقل از عشق دوست
آب تا باشد تیمم باطل است
ای بت سیمین بدن سنگین دلت
تا کی از حال دل ما غافل است
جورکم کن با بلنداقبال کو
مدح گوی پادشاه عادل است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بارم اندر کوی یارم درگل است
درگل است ار بارم اندر منزل است
هوش مصنوعی: من در کوی یارم، در میان گل‌ها هستم و اگر در خانه‌ام هم باشم، باز هم در حالتی از شگفتی و زیبایی غرق شده‌ام.
دادن جان باشد آسان درغمش
زندگانی بی وجودش مشکل است
هوش مصنوعی: فدای او شدن در غم و اندوهش کار ساده‌ای است، اما زندگی بدون او بسیار دشوار و مشکل است.
شمع را می بینم امشب بر سر است
از غم یار آنچه ما را در دل است
هوش مصنوعی: امشب شمع را می‌بینم که به خاطر غم یار بر افروخته است و آنچه در دل ماست، به او مرتبط می‌شود.
در خیال زلف چون زنجیر او
هر که مجنون کرده خود را عاقل است
هوش مصنوعی: هر کسی که در آرزوی زلف زیبا و غم‌انگیز او باشد، اگر خود را عاقل بنامد، در حقیقت دیوانه است.
نیست خاکی کز غمش بر سر کنم
هر کجا خاکی است از اشکم گل است
هوش مصنوعی: هیچ زمینی وجود ندارد که بخواهم از غصه‌اش غمگین شوم؛ هر جا که خاکی باشد، از اشک‌های من گل می‌روید.
کس نپردازد به عقل از عشق دوست
آب تا باشد تیمم باطل است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند عشق به معشوق را با عقل توجیه کند؛ پس تا زمانی که عشق در دل وجود دارد، نباید به قضاوت‌های عقلانی اهمیت داد.
ای بت سیمین بدن سنگین دلت
تا کی از حال دل ما غافل است
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا و سنگین‌دل، تا کی از وضعیت دل ما بی‌خبر خواهی بود؟
جورکم کن با بلنداقبال کو
مدح گوی پادشاه عادل است
هوش مصنوعی: به من لطف کن و با شانس خوب به سراغ شاعر خوشمدح پادشاه عادل برو.