گنجور

شمارهٔ ۵۱۴

تنها همی نه با من با هر کس آشنائی
با دشمن خود ای دوست گومهربان چرائی
کس نیست اندرین شهر کز او نبرده ای دل
از بسکه دلفریبی از بسکه دلربائی
گفتم برت نشینم دیدم که لامکانی
گفتم تو را ببینم دیدم که لایرائی
از آدمی پری رخ پنهان همی نماید
هستی توچون پری رخ پنهان همی نمائی
گفتی که قهر دارم دیدم تمام لطفی
گفتی که درد بارم دیدم همه شفائی
گفتی که زود رنجم دیدم نه رنج گنجی
گفتی که گنج بخشم دیدم که با وفائی
گر چون بلنداقبال مائیم از توغافل
لیکن توگاه و بیگاه چون جان به پیش مائی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تنها همی نه با من با هر کس آشنائی
با دشمن خود ای دوست گومهربان چرائی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو تنها با من آشنا نیستی، بلکه با هر کسی که می‌شناسی، حتی دشمنان خود نیز ارتباط داری. پس چرا با من که مهربانم، اینگونه رفتار می‌کنی؟
کس نیست اندرین شهر کز او نبرده ای دل
از بسکه دلفریبی از بسکه دلربائی
هوش مصنوعی: در این شهر هیچ‌کس نیست که آدم دلش را از او نربوده باشد، زیرا همه آن‌ها دلفریب و دلربا هستند.
گفتم برت نشینم دیدم که لامکانی
گفتم تو را ببینم دیدم که لایرائی
هوش مصنوعی: گفتم که کنارت بنشینم، اما فهمیدم که در جایی غیرقابل دسترسی هستی. گفتم تو را ملاقات کنم، اما مشخص شد که نمی‌توانم به حقیقت تو دست پیدا کنم.
از آدمی پری رخ پنهان همی نماید
هستی توچون پری رخ پنهان همی نمائی
هوش مصنوعی: وجود تو همچون پری زیبا و پنهان است که از نظرها دور می‌ماند، اما همیشه در جایی وجود دارد.
گفتی که قهر دارم دیدم تمام لطفی
گفتی که درد بارم دیدم همه شفائی
هوش مصنوعی: گفتی که از من ناراحتی داری، اما دیدم که تمام مهربانی را به من می‌کنی. گفتی که از غم و درد رنج می‌کشی، اما دیدم که همه چیز به خیر و درمان می‌انجامد.
گفتی که زود رنجم دیدم نه رنج گنجی
گفتی که گنج بخشم دیدم که با وفائی
هوش مصنوعی: تو گفتی که خیلی زود ناراحت می‌شوم، اما من ناراحتی را به ارزش گنجینه‌ای نمی‌دانم. تو گفتی که گنج را می‌بخشم، اما من دوستی و وفاداری را ارزشمندتر می‌بینم.
گر چون بلنداقبال مائیم از توغافل
لیکن توگاه و بیگاه چون جان به پیش مائی
هوش مصنوعی: اگر ما مانند بلنداقبالان هستیم و از تو غافل می‌شویم، اما تو در هر زمان، حتی در لحظات غیرمنتظره، همچون جان خودت به ما نزدیک می‌شوی.