گنجور

شمارهٔ ۵۰۴

سروها دیده ام به هر چمنی
نیست همچون تو سرو سیم تنی
همچو زلف ورخ وبرت نبود
سنبل وارغوان ونسترنی
با وجود تو نیست در دل من
خواشه سیر گلشن وچمنی
بود دردلبری اگر چو توئی
نیز در عشق بود همچو منی
چاک دل همچو پیرهن شده ام
دیده ام تا که چاک پیرهنی
دلم ازچشم مور تنگتر است
از غم شکرین لب و دهنی
برده دل ازکف بلند اقبال
چشم مخمور وزلف راهزنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سروها دیده ام به هر چمنی
نیست همچون تو سرو سیم تنی
هوش مصنوعی: سروهای زیادی را در هر باغ و چمنی دیده‌ام، اما مانند تو با قامت زیبا و چهره دلربا هیچ‌کس نیست.
همچو زلف ورخ وبرت نبود
سنبل وارغوان ونسترنی
هوش مصنوعی: موهای تو و چهره‌ات هیچ‌کدام به زیبایی سنبل، بنفشه و نسترن نیستند.
با وجود تو نیست در دل من
خواشه سیر گلشن وچمنی
هوش مصنوعی: با وجود تو، هیچ آرزویی در دل من نیست که به دنبال زیبایی‌های گلستان و چمن‌زار باشم.
بود دردلبری اگر چو توئی
نیز در عشق بود همچو منی
هوش مصنوعی: اگر کسی به زیبایی و دلربایی تو باشد، در عشق هم باید همچون من نسبت به تو احساسات عمیق و درد داشته باشد.
چاک دل همچو پیرهن شده ام
دیده ام تا که چاک پیرهنی
هوش مصنوعی: دل من مانند پیراهنی چاک خورده شده است و چشمم تا آن چاک را دیده است.
دلم ازچشم مور تنگتر است
از غم شکرین لب و دهنی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم شیرینی لب‌ها و دهان کسی، از چشم‌های مور خیلی تنگ‌تر شده است.
برده دل ازکف بلند اقبال
چشم مخمور وزلف راهزنی
هوش مصنوعی: دل من به واسطهٔ چشمان تقریباً مست و زلف‌های فریبندهٔ معشوق به شدت شگفت‌زده و مغلوب شده است.